تربیت، اخلاق و تزکیه

شیطان را بر اهل ایمان تسلطی نیست، یعنی چی؟

شیطان را بر اهل ایمان تسلطی نیست، یعنی چی؟

امام ابن قیم جوزی / ترجمه: عبدالعزیز سلیمی

مجاهد و عکرمه و دیگر مفسران می گویند: " یعنی شیطان را بر اهل ایمان حجت و دلیلی نیست". اما صحیح این است گفته شود که : شیطان را راهی برای تسلط بر آنان نیست، نه از نظر حجت و نه از نظر قدرت. زیرا سلطان شامل قدرت نیز می شود. از آن نظر حجت سلطان نامیده شده زیرا از طریق آن صاحب سلطان همچون صاحب قدرت عملا" برطرف مقابل چیره می شود.

خداوند متعال به این موضوع اشاره دارد که دشمنی مانند شیطان را بر بندگان مخلص و اهل توکل و توانی نیست. در سوره " الحجر" می فرماید:

« ‏ قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ‏‏ إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ‏‏ قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ ‏‏ إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ ‏»حجر / ۳۹- ۴۲

« ‏ گفت : پروردگارا ! به سبب این که ( به خاطر این انسان ) مرا گمراه ساختی ،  ( معاصی و اعمال زشت را ) در زمین برایشان می‌آرایم و جملگی آنان را گمراه می‌نمایم . ‏‏ مگر بندگان گزیده و پاکیزه تو از ایشان .  ( که چون دلهایشان به یاد تو آباد است ، تلاش من در حق آنان بر باد است ) . ‏‏ فرمود : این ( خلوص بندگان راستین ) طریقه درستی است که دقیقاً راه به سوی من دارد ،  ( و حفظ ایشان از گمراهی ، شیوه صحیحی است که من آن را بر عهده گرفته‌ام ). بی‌گمان تو هیچ گونه تسلّط و قدرتی بر بندگان من نداری ، مگر آن گمراهانی که ( به وسوسه تو گوش فرا بدهند و ) به دنبال تو راه بیفتند. »

و در سوره " نحل" می فرماید:

« ‏ إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ‏‏ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِکُونَ ‏»نحل /۹۹- ۱۰۰

«‏ بی‌گمان شیطان هیچ گونه تسلّطی بر کسانی ندارد که ایمان دارند و بر پروردگارشان تکیه می‌نمایند . ‏‏ بلکه تنها تسلّط شیطان بر کسانی است که او را به دوستی می‌گیرند و به واسطه او شرک می‌ورزند ( و خدایان و بتانی را در عبادت انباز خدا می‌سازند ) .»

این آیه دو موضوع را شامل می شود:

یکم: نفی تسلط و نفوذ شیطان بر اهل توحید، اخلاص و ایمان.

دوم: اثبات تسلط و حاکمیت او بر اهل شرک، کفر و ریا و کسانی که ولایتش را برگزیده اند.

از آنجا که آن دشمن دین خداوند متوجه شد که خداوند اجازه تسلط او را بر اهل توحید و اخلاص نمی دهد.

« ‏ قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ‏‏ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ‏» ص/۸۲-۸۳

« ‏ گفت : به عزّت و عظمتت سوگند که ( در پرتو عمر جاویدان و تلاش بی‌امان ) همه آنان را گمراه خواهم کرد . ‏‏ مگر بندگان مخلص تو از ایشان را ( که بر آنان سلطه و قدرتی نداشته و وسوسه‌ام در ایشان نمی‌گیرد ).»

شیطان متوجه شد که هر کس آگاهانه و مخلصانه به دین خداوند متوسل شود و به او توکل کند، او توانایی فریب دادن و گمراه نمودنشان را ندارد. بلکه تنها بر کسانی می تواند تسلط یابد که دوستی و ولایتش را بپذیرند و برای خداوند کسی و یا چیزی را شریک نمایند. آنان کارگزاران و پیروان او هستند و تنها بر آنان تسلط دارد.

اگر گفته شود چنانچه خداوند در اینجا تسلط او را بر اولیایش معلوم و ثابت گردانیده، چگونه در آیه زیر آن را نفی ‏ نماید:

« می‏ وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ ‏ وَ مَا کَانَ لَهُ عَلَیْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یُؤْمِنُ بِالْآخِرَهِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِی شَکٍّ وَرَبُّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ ‏» سبأ/۲۰ – 21

«  ‏ واقعاً ابلیس پندار خود را درباره آنان راست گرداند ( و به کرسی نشاند ) . چرا که همگی از او پیروی کردند مگر گروه اندکی از مؤمنان . شیطان هیچ گونه قدرتی بر آنان نداشت ( تا با آن بتواند ایشان را به پیروی از خود وادارد . تنها کاری که از دست او ساخته است ، وسوسه است . این هم بدو داده نشده است ) مگر بدان خاطر تا بدانیم که چه کسی به آخرت ایمان می‌آورد ، و چه کسی درباره آن متردّد می‌ماند . پروردگار تو مراقب ( احوال ) و نگهدار ( حساب افعال بندگان ) است . ‏»

در پاسخ باید گفت که: اگر ضمیر موجود در :

« ‏ وَ مَا کَانَ لَهُ عَلَیْهِم مِّن سُلْطَانٍ »

به مؤمنین باز گردد، اساسا" جایی برای این پرسش وجود ندارد، زیرا استثنا" استثنای منقطع است، یعنی: اما ایشان را به وسیله ابلیس آزمایش نمودیم تا بدانیم که چه کسی به آخرت ایمان و یقین دارد و چه کسی در شک و تردید است.

اما اگر‏ به این فرموده خداوند، برگردد که می فرماید:

« وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ » سبأ/۲۰

« واقعاً ابلیس پندار خود را درباره آنان راست گرداند ( و به کرسی نشاند) .»

          که ظاهرا" این درست است. تا استثنای منقطع به خاطر واقع شدن پس از نفی صحیح باشد و این معنی برساند که :

"و را شیطان هیچ گونه قدرتی بر آنان نداشت ( تا با آن بتواند ایشان را به پیروی از خود وادارد . تنها کاری که از دست او ساخته است ، وسوسه است . این هم بدو داده نشده است ) مگر بدان خاطر تا بدانیم که چه کسی به آخرت ایمان می‌آورد ، و چه کسی درباره آن متردّد می‌ماند "

 ابن قتیبه می گوید: " وقتی ابلیس از خداوند مهلت خواست، خداوند به او مهلت داد، و شیطان سپس گفت: آنان را فریب می دهم و گمراه می نمایم و به فلان امور فرمان می دهم، و از میان بندگانت قطعا" کسانی را برای خود برخواهم گزید، ابلیس زمانی که این چنین می گفت: یقین نداشت آنچه را که در نظر دارد حتما" تحقق پیدا خواهد نمود، بلکه براساس ظن و گمان خود چنان می گفت.

اما زمانی که دید عده ای از او پیروی نموده و اطاعتش می کنند، ظنش به یقین تبدیل شد. سپس خداوند فرمد: مسلط نمودن شیطان بر ایشان به خاطر آگاهی از طبیعت اهل ایمان و اهل شک بوده است، یعنی آنها را در حال و وضعی عملی و واقعی ببینیم تا قول ما بر ایشان تحقق پیدا نماید و مستحق پاداش یا مجازات شوند.

بر این اساس ابلیس بر آنانی تسلط دارد که به آخرت ایمان ندارند و در مورد آن در شک و تردید به سر می برند، آنان همان هایی هستند که ولایت و سرپرستی شیطان را برگزیده و او را شریک خداوند گردانیده اند! در این صورت سلطه او بر آنان ثابت می گردد و نفی نمی شود، و این آیه با دیگر آیات سازگاری پیدا می نماید.

اگر سؤال شود که آیه موجود در سوره ابراهیم را چگونه معنی می کنید که فرماید:

« وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی » ابراهیم/۲۲

« و من بر شما تسلّطی نداشتم ( و کاری نکردم ) جز این که شما را دعوت ( به گناه و گمراهی ) نمودم و شما هم ( گول وسوسه مرا خوردید و ) دعوتم را پذیرفتید.»

این هر چند در اصل سخن ابلیس است، اما خداوند آن را نقل نموده و برای او مقرر فرموده، نه اینکه آن را از او انکار نماید. این بیانگر آن است که موضوع به همین صورت است.

باید گفت: این پرسش پرسش خوبی است و جواب آن این است که منظور از تسلط نفی شده در این مورد تسلط به وسیله حجت و برهان است. یعنی من بر شما حجت و برهانی که علیه شما به آنها استدلال کنم ندارم. همانگونه که ابن عباس می فرماید: یعنی من دارای حجت و دلیلی که آن را علیه شما اقامه کنم نیستم. هیچ دلیلی را من به شما ارائه نداده ام، من تنها شما را به کفر، شرک و گمراهی فراخواندم شما هم آن را پذیرفتید. و سخنم را باور کردید و بدون هیچ گونه دلیل و برهانی از من پیروی نمودید.

اما اثبات تسلط ابلیس در این آیه که می فرماید:

« ‏‏ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ»

تسلط او بر آنان از طریق فریب و گمراه گردانیدن و رام کردن ایشان به گونه ای است که آنان را به کفر و شرک فرا می خواند و به خود دلبسته می کند و آنان را برای رها کردن کفر و شرک به حال خود رها نمی کند. همانگونه که خداوند متعال می فرماید:

« أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً ‏» مریم/۸۳

« ‏ نمی‌دانی که ما شیاطین را به سوی کافران فرستاده‌ایم تا آنان را ( در انجام گناهان ) سخت برانگیزند و بیاغالانند . ‏»

ابن عباس می گوید: " تَؤُزُّهُمْ أَزّاً ‏" یعنی آنان به سختی فریب می دهد.

در روایتی آمده که : یعنی: آنان را دچار فلج و ناتوانی می کند.

در تفسیر دیگری: یعنی آنان را به معاصی وادار می نماید.

اما حقیقت موضوع این است که : کلمه " ازّ " به معنی تحریک کردن و به هیجان در آوردن است. به همین خاطر به جوشیدن دیگ می گویند: " ازیر" زیرا آب در آن به تندی حرکت و جوشش دارد.

به هر صورت کلمه­ی " ازّ " دارای دو معنا ست:

یکم: تحریک و به جنب و جوش د رآوردن.

دوم: افروختن و ملتهب نمودن

هر دو معنی با هم ارتباط نزدیکی دارند، زیرا تحریک حالت خاصی است که باعث جوشش و التهاب می گردد.

این جزو همان سلطه و قدرت او بر اتباع خود و اهل شرک است، اما برای آن سلطان و قدرت خود دارای هیچ گونه دلیل و حجتی نیست، و آنان تنها به فراخوانی و دعوت های فریبکارانه او بدون درخواست دلیل تسلیم گردیده اند، زیرا فراخوانی هایش با اهواء و کشش های نفسانی آنان سازگار بوده است. آنان خود زمینه تسلط دشمن را بر خود فراهم گردانیده و او را یاری داده اند، زیرا آن را با اهداف و خواسته های ناروای خود همگام شمرده اند. زمانی که داوطلبانه ریاست او را پذیرفته و خود را اسیرش گردانیده اند، به عنوان مجازاتشان ابلیس را بر آنان مسلط گردانیده است.

این جاست که معنای این فرموده­ی خداوند بیشتر معلوم می شود که می فرماید:

« وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً » نساء/۱۴۱

« و ( مادام که مؤمنان دارای ایمان راستین و کردار شایسته و بایسته باشند ) هرگز خداوند کافران را بر مؤمنان چیره نخواهد ساخت.»

آیه برپایه همان ظاهر و عمومیت آن قرار دارد، این مؤمنین هستند که با ارتکاب معاصی و نافرمانی خداوند که با ایمان ایشان در تضاد هستند، زمینه را برای نفوذ و سلطه کافران در حد همان برخود فراهم می نمایند، این خود ایشان بوده اند که اسباب آن نفوذ و تسلط را به وجود آورده اند. مانند همان اسبابی که با نافرمانی رسول خدا در غزوه احد برای پیروزی مشرکان فراهم گردید.

خداوند ابلیس را بر اهل ایمان مسلط ننموده، مگر زمانی که خود آنان با اطاعت از ابلیس و شریک نمودنش با خداوند، زمینه تسلطش را بر خود فراهم نمایند، در چنین شرایطی است که خداوند ابلیس را بر آن گونه آدم ها چیره می گرداند.

هر کس به سعادت هدایت یافت خداوند را حمد و ستایش نماید و هر کس در راه گمراهی گام نهاد جز خود هیچ کس را مورد ملامت قرار ندهد.

" توحید توکل و اخلاص" مانع از تسلط شیطان می شوند، اما انواع شرک ورزی ها زمینه سلطه ابلیس را فراهم می نمایند، و همه آنها بر اساس سنت های کسی است که زمام همه امور در دست اوست و همه امور به سوی او باز می گردند، و منتها حجت از آن اوست. اگر او می خواست می توانست همه مردم را امتی یک پارچه بگرداند. اما حکمت و تدبیرش آنگونه اقتضا ننموده است.

« ‏ فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ‏‏ وَلَهُ الْکِبْرِیَاء فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ » جاثیه/۳۶_ ۳۷

« ‏ ستایش تنها خداوندی را سزا است که پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار همه جهانیان است . ‏‏ بزرگواری و والائی در آسمانها و زمین ، از آن او است ، و او صاحب عزّت و قدرت ، و دارای حکمت و فلسفه ( در همه امور ) است.»

__________________________________________  

منبع: طب القلوب ( آسیب شناسی شخصیتی انسان) / مؤلف: امام ابن قیم جوزی / ترجمه: عبدالعزیز سلیمی

انتشارات: آراس/ سنندج / نوبت چاپ: اول ۱۳۸۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا