ای کودکان خفته در گولزار غزه در گورهای سردتان آرام بخوابید

آرام بخوابید، دیگر دوره ضجه های جانکاه و عذاب گرسنگی و مصیبت و بلای محاصره حرامیان پایان یافته است.

پلکهای خسته چشمهایتان را که این روزها از بیخوابی و ترس از انفجار بمبها و ترکیدن بغض ها ، یک کاسه خون شده، حریصانه روی ˈدنیای مدرنˈ ببندید.

باور کنید ظلمت تنگنای گورهایتان، یک دنیا، به زرق و برق جهان نو با یال و کوپال اربابانش می ارزد.

صورتهای دفرمه و جنازه های تکه تکه شده و یک دنیا معصومیت آسمانی تان، قلب سنگواره ای رهبران قسی القلب جهان را نمی لرزاند.

اشک تمساح خرگوشهای خفته در کاخهایشان را باور نکنید. لذت دیدن رنگاب دنیای بربرهای نو را از یاد ببرید. جسم خونبارتان را از شر منقار خونریز کرکس های سیاه توی مامن تاریک قبرهایتان پنهان کنید. موشکهای هدایت شونده ،ˈاف ۱۶ هاˈ و ˈآپاچی های ˈعمو سامˈ برای هدف گرفتن جثه های نحیف شما در روزهای تنگ محاصره، بغایت دقیق ساخته شده اند.

آهای کودکان شهید غزه:

تا ˈنانتاهو ˈهست، دیگر از شبح ˈلولوˈ نترسید. دیگر ˈآل هاˈ شما را نمی برند، اما ˈمسترهاˈ، حکم تیر تک تک شما را به موشکهایشان داده اند. کرکس های سیاه از دل مینای آسمان فلسطین، یکایک شما را نشان گرفته اند.

هزاران ˈراسˈ صهیونیست با چشمان ازحدقه درآمده و چنگول های خونریز برای یافتن و دریدن معصومیت شما، دندانهای دارکولائیشان را تیز کرده اند.

دلتان هم به سران شکم چران عرب که حسابی کرک و پشم کلاهشان ریخته ، خوش نباشد، به آنان که ˈعربˈ را به خاطر ˈغربˈ دوست دارند و همواره در دفاع از مظلومیت امت عرب، زکامند و پاک اخته غیرت.

باور کنید که شیوخ هم پیاله با یانکی ها، بدمست تر از آنند که فرق سرخی شراب بلور ساغرهای در گردش بزمهای شبانه اشان را با گلگونی خونهای مطهر شما و همشهریانتان در کوچه پس کوچه های غزه بدانند.

البته به حرامیان بدمست داعشی ها و افراطی هایی که این روزها در کوچه و پس کوچه های عراق و دیگر کشورهای همزبانتان در اوج سفاکی و درنده خویی روی زغال را سفید کرده اند هم دلتان خوش نباشد، جنایت پیشگانی که در ددصفتی کم از چکمه پوشان نژادپرست تل آویو ندارند. همانهایی که اگر منافعشان اقتضا کند شما را نیز مانند کودکان بی گناه عراقی جلوی دوربینها مثله می کنند و جگرتان را به دندان می کشند و جنایتهایشان را هم به نام خدا می نویسند.

آهای دردانه های غزه:

در قرن بی آبرو، در هزاره جولان اینترنت، در دوره دریدگی پرده مگوها، در عصر ناکامی رویاهای خدا در زمین، در سوداگری عصر کمپانی انسانیت، در هلهله کرکننده دهل بشرنوازان و در مقطع لم دادن سیاه ترین آدمها در سفیدترین کاخها، دیگر برای لطیف ترین، پاکترین و بی گناهترین انسانهای روی زمین به اندازه یک خانه ـ چه می گویم ـ به اندازه گهواره کودک شیره خواره ای یا حتی مامن آغوش گرم مادری، جا نیست.

دیگر شعارهای دلفریب بشر دوستانه حرامیان را باور نکنید. دیگر به زمین دل نبندید، هیچ جایش امن نیست، چونان خانه ویرانتان که اینک به سردی ابدی گراییده است. همه جای این زمین بزرگ برای جسمان کوچکتان بغایت تنگ است.

دوستی خاله خرسه های دشداشه پوش را هم باور نکنید، شاید عرقچین(کیپا) پوشها، چفیه به سر باشند.

ای دریغا که در دوره شما، عصر یخزده آدمیت، برغم جلال و شکوه خیره کننده اش، فرا رسیده است، هزاره نو بربریتی که زیباترین رخت بشری را بر تن دارد.

ای نوگلان قربانی عصر بربریت مدرن:

دلگدازانه و شرمسارانه باید بگویم که شاید باید بمیرید تا لختی بیاسایید. همان گونه که گوش همه دنیا به سالها عذاب جانکاه حصرتان کر بود، اینک نیز چشم همه دنیا در مقابل تراژدی خونبارتان کور است. انگار دنیا را آب برده است، که می داند شاید نوح دیگری در راه باشد. دلتان را به هچکس این دنیا خوش نکنید ، بخاطر خدا خود را گول نزنید. در دنیای تبهکاران و جانواران آدم نما باید با شمارش ترکش گلوله های رخنه در حریر جسمهای نازدانه تان ، قد و قواره حقوق بشریها را اندازه گرفت.

آهای دخترکان و پسرکان آسمانی غزه:

باید از لذت بازیهای کودکانه، ذوق داشتن اسباب بازیهای رنگارنگ، آبی چشمان عروسکهای زیبا، شوق سواری بر کالسکه ها و کیف تحقق الوان آرزوهای کوچک و بزرگ در دنیای زمینی دل بکنید تا شاید روزی روزگاری، در کرانه آبی آسمان به آنها برسید. رویای دیدن اینها در زمین، مال کودکان موبور و چشم آبی است.

باران ناپالم ها، تل آوارها، آبشار آتش فسفرها، طعم تند خردل ها، تاکسی درمی آدمها در پودر نقره ای سیانورها و سوزش کشنده ترین اورانیوم ها، دستاورد پر دک و پز تکنولوژی بشرنوازترین عصر زمین است که سازندگانش با افتخار به آن می نازند.

آهای نوباوگان غزه ای:

اشتباه نکنید، اینها که این روزها در پهنه زلال آسمان لاجوردی دیارتان می بینید، بادکنک نیست که هر روز بسویتان می آید، ˈناپالمˈ است. آنها هم که از کرانه افق خاکستری بسوی شما شیرجه می زنند بادبادکهای رنگی نیست که برای شادی کودکانه شما حرکات نمایشی می دهند، اف ۱۶ها و آپاچی هایی است که قلب پاک شما را نشانه گرفته اند.

در بازار پررونق دنیای جنایت پیشگان، ال امان از دست دلسوزی و انسان نوازی مدعیان غربی و عربی که انگار مهرشان به شما کودکان مظلوم تمامی ندارد تا آنجا که در صحن مجامع بین المللی بخصوص شاهکارشان ˈشورای امنیتˈ در دفاع از معصومیت شما، آنی آرام و قرار ندارند!می دانید چرا؟ چون سالهاست پنج عضو ابدی آن برای دفاع از حق مظلومان جهان مجبور شده اند ازˈحق وتو ˈ استفاده کنند و همواره ظالمان دنیا را به جای خود بنشانند تا قهرمانانه، از لجن مال کردن نام نیک این شورا یا گل گرفتن درش، جلوگیری کنند.

لطافت طبع قویترین مرد دنیا با تبسم نیش سپیدش را ببینید که چگونه از زور اندوه بی پایانش بخاطر سرنوشت خونبار شما، اینگونه مشکی شده است.

جزیره نشینان هم که در رعایت مبادی آداب و طرفداری از حقوق بشر بخصوص حس کودک دوستی شان، شک نیست، هم این روزها بیرقهای سیاه را روی ˈخانه۱۰ˈ داونینگ استریت لندن افراشته اند و خاک عزا بر سر ریخته اند.

الیزه نشینان همیشه پایبند به اخلاق خانواده و شیفته سینه چاک حقوق بشر نیز که اصلاˈ خود را صاحب عزای شما می دانند، هم کم از اینان ندارد و هر روز با شدت هرچه تمامتر برای جانیان صهیونیست، شکلک درمی آورند و خط و نشان می کشند.

آهای کودکان خفته در گورزارهای خونبار:

خوشا به حالتان که دیگر در دنیایی که اینگونه آدم نماهای اتوکشیده ساکن در قصرهای معروف دوسوی آتلانتیک نفس می کشند و به یمن نحس وجودشان، جانوران درنده خویی مانند ژنرال های عبری جولان می دهند، نیستید.

ننگ دیدن تکرار توحش آدمکهای مدرن را نظاره نکنید.رنج شنیدن سمفونی آدم قرن بیست و یکمی بودن را نشنوید، با خون خود افتخار ندیدن بنجل تمدن را خریدید، روکش نخ نمای بشردوستی اربابان جهانی را دریدید، از دست اداهای جاهلیت نو، ˈهای و هویˈ پوچ سران عرب و صدای زنگ زده ناقوسهای خانه خدا در دفاع از بشریت و هزار بلای دیگر جنایتکاران جهان، رهیدید.

بگذارید این را هم بگویم که بازهم گلی به جمال جانیان تاریخ که هرچه کردند، دستکم سالها از تمدن امروز با این همه ادعای کرکننده بشردوستی اش، عقب تر بودند. سگ آنان به اینانی که براحتی آب خوردن جلوی دوربین ها و انظار جهانیان آدم می کشند و شهروندانشان نیز همزبان با شکلیک موشکهایشان هورا می کشند و دست افشانی می کنند و حامیان غربی شان نیز بی شرمانه حکم نکشتن کودکان را وتو می کنند، شرف دارد.

آخ که اگر امروز یک کودک اسراییلی بر اثر تیر غیبی یا صدای شنیدن ترقه ای زهره ترک می شد، تنها خدا می داند سران مدعی رهبری جهان که دست بالا شاید برای خیل کودکان شهید غزه ای یا به اظهار خشک و خالی تسلیتی بسنده کنند یا بزور، پیام محکومیتی بدهند یا اشک تمساحی بریزند، امروز چه خاک عزایی بر سر می ریختند و چقدر غش و ضعف می کردند. حتما ˈ این روزها پرچمهای سازمان ملل نیمه افراشته می شد، کرواتهای سیاه در غرب و شرق ˈبازار سیاهˈ پیدا می کرد، اشک میلیونها شمع در کنیسه ها و کلیساها نشانه عزاداری دلشکستگان نظم تازه جهانی بود، شورای امنیتˈبی وتوˈ با نیروهای ˈناتوˈ سایه کسانی را که حتما تروریست بودند، با تیر می زد و عالم و آدم را برای دفاع از جان کودکان دردانه تل آویو و حیفا به زیر پرچم قوای متحد جهانی به خدمت فرا می خواند.

اما ای دریغا از بی کسی کودکان شهید فلسطینی که خونشان رنگین تر از عقب افتاده ترین کودکان اسراییلی یا غربی نیست که اینک غریبانه یا در دهلیز گورهای سردشان خفته اند یا هنوز در زیر تل آوار خانه های ویران غزه مدفونند.

باید باور کنیم که برخی قیل و قال های نصفه و نیمه کنونی در باره فاجعه کنونی غزه هم بزودی رنگ می بازد و این پرونده نیز به بایگانی افکار عمومی جهان سپرده می شود و چونان گذشته، کسی را یارای نشاندن جنایتکاران قسی القلب و سفاک روی کرسی اتهام نیست.

اما براستی کیست که تصاویر دلخراش اجساد متلاشی شده غزه ایها، چشمان نیمه باز آن جنازه کودک فلسطینی و شیون و مویه مادران غزه ای را ببیند و بر خود نلرزد و بر مرتکبینش بخصوص حامیان این جنایت فجیع، لعن و نفرین نفرستد، به حامیانی که امروز بی شرمانه دم از زیباترین و دلاراترین واژگان قاموس بشری می زنند و خود را رب النوع بشردوستی در عالم جا می زنند و برای صیانت از حق و حقوق آدمها، طرحهایی دهن پرکن بشردوستانه ارائه می دهند.

در پایان بگذرید این را هم ناگفته نگذارم و از دست آدم و عالم دنیای امروز هم بی ناله عبور نکنم که ای دریغا که همانند سیاست پیشگان چشم سفید بی عار جهانی، افکار عمومی گیتی هم چشمشان را بر روی همه چیز بسته اند و انگار امروز اهمیت قتل عام ۱۵۰ آدم بی گناه فلسطینی بخصوص خیل کودکان مظلوم برایشان بغایت عادی تر و باورکردنی تر از خوردن هفت گل توسط برزیلی هاست!

ای لعن و نفرین بر دنیایی که هیچ چیزش، دیگر بوی آدم و آدمیزاد نمی دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا