آیا خشونت سرچشمه دینی دارد؟
آیا خشونت سرچشمه دینی دارد؟
اسلام به ذاته ندارد عیبی هر چه هست از مسلمانی ماست.
گفتگو با ماموستا عبدالعزیز سلیمی، کارشناس مسایل دینی.
اسلام دین رحمت است. دین مودت و دوستی نه تحقیر و توهین و خشونت،اما متاسفانه بسیار دیده ایم و شاهد بوده ایم که به اسم اسلام دست به خشونت و تحقیر و توهین و…زده اند.و بخاطر همین کار نسنجیده و نادرست چهره اسلام را در جهان به گونه ای معرفی کرده اند که نشان دهنده وجود خشونت در آن است.و باعث شده است که اسلام ناب محمدی فراموش شود ،اسلامی که خداوند پیامبرش را رحمه للعالمین معرفی کرده است.در این گفتگو میخواهیم در مورد خشونت دینی صحبت کنیم.نوعی از خشونت که دامن گیر اسلام و مسلمانان شده است.
تذکر:در این مصاحبه هرجا سخن از خشونت آمد منظور، خشونت با ماهیت دینی است.
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار
۱.خشونت دینی چیست؟
کلمه خشونت واژه ای عربی است و معادل آن در زبان فارسی، زبری و درشتی است و از نظر عرفی و اخلاقی در برابر رفتار محبت آمیز و نرمخویی و آرامش قرار دارد. طبیعتا این روش و رفتار در زندگی انسان مظاهر و نمود هایی دارد که اسباب و عوامل بسیاری زمینه ساز بروز آن می شوند.
هر گونه رفتار، گفتار، برخورد و تعامل خارج از چهارچوب رهنمودهای شریعت و ارزش های اخلاقی و قانونی برای تحمیل باورهای خود بر دیگران و برخورد فیزیکی با آنان خشونت تلقی می شود. و خشونت از سوی دولت ها گاهی می تواند اشکال متفاوتی به خود بگیرد، مثلا ممکن است باعث ترور، زندانی شدن، رفتار های نادرست و اهانت آمیز و…در برخورد با مخالفان بشود.
۲. خشونت با ماهیت دینی، از نگاه دین به چه صورت است؟آیا دین اینگونه خشونت را نفی می کند؟
با دقت در ریشه واژه های مبنایی و اساسی دین مانند واژه «اسلام و ایمان» متوجه می شویم که این واژه ها و مصطلحات دارای پیام و رسالت بسیار مهمی هستند. اسلام از ریشه «سلم» به معنای صلح و آشتی گرفته شده است، ریشه ایمان نیز از ایجاد امنیت و آرامش می آید، انسانی که ایمان به حقانیت دین اسلام را دارد و رسالتش رسالتی سازنده و سازگار با ساختار و هویت خود می داند مطمئن است که با استفاده از این اصول و مبانی می تواند هم برای خود و هم برای دیگران صلح، امنیت و آرامش ایجاد کند.
اولین خشونتی که در تاریخ حیات بشری رخ داد مربوط به ماجرای هابیل و قابیل فرزندان آدم علیه السلام بود، این دو برادر هر یک نمونه ای از دو گونه انسان بودند که یکی برخوردار از اخلاق و پایبند ارزش های ایمانی بود و دیگری انسانی بی تعهد، که بخاطر رسیدن به اهداف نادرست خود حاضر شد از روش های نادرست و ناسالم و خشن استفاده کند. پس از آن که بین آنها اختلاف به وجود آمد قابیل گفت: من یقیناً تو را خواهم کشت! اما هابیل گفت: اگر تو قصد کشتن مرا داشته باشی من تو را نخواهم کشت، زیرا از خداوند پرودگار جهانیان می ترسم. پیام این داستان این است که انسان دین مدار و متعهد به ارزش های ایمانی و آسمانی جز در چهار چوب شریعت و اخلاق و قانون هیچ وقت از رفتار خشونت آمیز استفاده نمی کند. اما شخصی که بی تعهد است و التزامی به دستورات دینی و قوانین اجتماعی ندارد دنبال خواسته های نفسانی خود می افتد و از رفتار نادرست و به تبع آن خشونت استفاده خواهد کرد.
یکی از خصوصیات دین «اعتدال و میانه روی» است یعنی در پیش گرفتن راهکارو رفتاری به دور از افراط و تفریط. عالمان مسلمان معتقدند هر اقدام و روشی که از اعتدال خارج شد و حالت افراطی به خود گرفت اگر چه به نام دین باشد جزو دین به حساب نمی آید.
خداوند متعال خطاب به پیامبر بزرگوارش می فرماید:(( وما أرسلناک إلا رحمه للعالمین.))
«ما تو را جز برای مهربانی (و خیرخواهی) با جهانیان نفرستادیم.»
در این رابطه از پیامبر روایتی آمده است که: ((انّما انا رحمه مهداه))
«من مهربانی و رحمتی هدیه شده (از سوی خداوند به بشریت) هستم.»
همچنین خداوند می فرمایند: ((فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فضا غلیظ القلب لانفضوا من حولک…)) آل عمران:۱۵۹
« تو به لطف و رحمت الهى با آنان نرمخو شدى، و اگر درشتخوى و سختدل می بودى بىشک از پیرامون تو پراکنده مىشدند.»
و در روایت دیگری آمده است که پیامبر فرمودند:((المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه))
«مسلمان واقعی کسی است که مسلمانان دیگر از دست و زبان او در امان باشند.»
و همچنین می فرمایند:((هلک المتنطعون))
«تند روان و افراط کاران هلاک شده اند» و موارد زیاد دیگری که در جای جای قران و سنت به مهر و محبت و رفتار مسالمت آمیز اشاره می نمایند.
۳. بنظر شما خشونت در ذات انسان وجود دارد یا محصول فرآیند اجتماعی و جامعه و علمای دینی است ؟
یکی از ضروریات قضاوت و تحلیل عالمانه در مورد خشونت و یا سایر خصوصیات انسانی بررسی خود انسان است که چگونه موجودی است و تمایزش با بقیه موجودات در چیست؟ از نظر اسلام انسان موجودی دو بعدی است هم استعداد و توانایی خوب بودن را دارد هم استعداد و توانایی بد بودن را. و به تعبیر قرآن انسان بر سر یک دو راهی است که می تواند مسیر توحید و یکتا پرستی و پرهیزکاری و دادگری را در پیش گیرد و یا برعکس مسیر شرک و ناپرهیزکاری و ستمگری را انتخاب کند. انسانی که هنوز هیچکدام از این دو راه را انتخاب نکرده است بصورت بالقوه دارای خصوصیاتی مانند: قدرت طلبی،بخل،ثروت اندوزی،تند خویی و..است. این خصوصیات با سرشت و طبیعت انسان عجینند، مهم این است صفات بد و منفی مهار و صفات نیک تقویت شوند. دین هم برای همین آمده که راه و مسیر درست را به انسان نشان دهد و صفات منفی او را مها رکند.
۴. عمق و شدت خشونت دینی و گستردگی آن از کدام چشمه سیراب میشود؟
ابتدا باید این را یادآور شوم که پدیده خشونت تنها در دین اسلام نمود و ظهور پیدا نکرده بلکه در بقیه ادیان و مکاتب بشری نیز این پدیده وجود داشته و این واقعیتی غیر قابل انکار است. مانند خشونت های پیروان کمونیسم، نازیسم و… و بروز گروه هایی خشنی مانند: کوکلاس کلان ها در آمریکا در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی، ارتش جمهوری خواه ایرلند، ارتش سرخ ژاپن، جدایی طلبان منطقه باسک اسپانیا، و از همه بدتر رژیم صهیونیستی اسرائیل که از سه سازمان خشن و تروریستی هاگانا، اشترن و… شکل گرفته، سرزمین دیگران را غصب نموده، و سی و دو قطعنامه شورای امنیت را به زباله دانی انداخته و در برابر جنایتهایش نه تنها بازخواست نمی شود بلکه مورد حمایت غرب و شرق نیز قرار دارد.
از مهم ترین اسباب خشونت گرایی دینی می توان از قرائت نادرست و افراطی از دین را نام برد، که گاهی فرد یا گروهی به دلیل فهم محدود و ناکارآمد از دین و وجود برخی تفاوت ها در آراء و نظرات در مورد فروع دین، دچار فهم و قرائت افراطی می شوند.
از عوامل دیگری که در هفتاد سال گذشته رسانه های دولتی کشور ها به ویژه خاورمیانه کمتر به آن پرداخته اند، مجموعه ای از عوامل سیاسی مانند خودکامگی، زندان و بازداشت مخالفان سیاسی، زیر پا نهادن حقوق اقلیت های قومی و مذهبی است که حکومت ها بستر و زمینه آنها را فراهم کرده اند و همین امر باعث شده است گروه ها و جماعت هایی از روش اعتدال خارج شوند، به عنوان مثال در نتیجه رفتار خشونت آمیز و شکنجه هایی که در زندان های مصر در زمان جمال عبدالناصر اتفاق افتاد این زمینه را فراهم کرد که افکاری مانند «التکفیر و الهجره» درست شوند، و اکنون متأسفانه در بسیاری از کشورها همچنان شاهد این روش های غیر انسانی و غیر اخلاقی هستیم.
از عوامل دیگر می توان به محیط تعلیم و تربیت اشاره کرد، فردی که در محیط خانوادگی یا آموزشی با او رفتار خشونت آمیز داشته باشند به مرور زمان روی او تاثیر منفی می گذارد، به عنوان نمونه هنگامی والدین با فرزندانشان رفتار خشن بروز دهند به مرور زمان این رفتار جزو خو و خصلت فرزندشان می شود و اگر مجالی برایش فراهم شود و پست و مقامی را در اختیار بگیرد یا احساس کند از طرف کسی یا جریانی مورد ستم قرار می گیرد آن رفتار خشونت آمیز را که با او شده از خود بروز خواهد داد.
عامل دیگری که می توان به آن اشاره کرد، وجود استعمار خزنده در بین جوامع اسلامی است که باعث می شود افراد و گروه هایی برای رهایی از آن به رفتار خشونت آمیز متوسل شوند، هر چند این نوع رفتار خشونت آمیز آنها جز با رعایت شروط و رفع موانع آن مورد تایید عالمان و کارشناسان دین نیست و برخورد با حکومت هایی که در برخورد با مخالفان فکری و قومی و مذهبی خود روش زورگویی و خشونت در پیش می گیرند شرط و شروط خاصی دارد، زیرا بنا بر دیدگاه بسیاری از عالمان رفتار خشونت آمیز با اینچنین حکومت هایی اگر باعث بدتر شدن اوضاع شود مشروع نیست.
۵. آیا جواب خشونت با ماهیت دینی را باید باخشونت داد؟ نظر دین در این رابطه چیست؟
در دین اسلام اصل بر گذشت و آشتی و برادری است، اگر طرف مقابل (که ممکن است گروه ،احزاب یا اشخاصی باشند) رفتار ناصحیح از خود بروز دادند مسلمانان موظف و مکلفند از در نصیحت و گفتمان با او وارد شوند. همانگونه که قرآن نیز می فرماید: ((یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّـهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَاتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)) مائده:۸
« اى کسانى که ایمان آوردهاید! بسیار قیام کننده براى خوشنودی خدا و شاهدان به عدل و داد باشید. و البته نباید دشمنى عدهاى شما را بر آن دارد که به عدالت رفتار نکنید. دادگرى کنید که به تقوا نزدیکتر است، و از خدا بترسید که خدا به آنچه انجام مىدهید آگاه است.»
رفتار پیامبر (ص) در سیره خود گواه این نوع رفتار است. که در جای جای سیره می خوانیم که پیامبر به بهترین شیوه با مخالفان خود برخورد می نمودند که این خود راهنمایی است برای مسلمانان که وقتی با خشونت دیگران مواجه شدند پاسخ آنها نیز خشونت آمیز نباشد. همانگونه که قرآن میفرماید:
((وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلَا السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیم)) فصلت: ۳۴
« و نیکى با بدى یکسان نیست، (بدى را) با آنچه نیکوتر است دفع کن که ناگاه (خواهى دید)همان کسى که میان تو و او دشمنى بود، چون دوستى صمیمى گشته است.»
گلاور بر این باور است که مهم ترین عامل در جشنواره قساوت و سنگدلی بیرحمانه از بین رفتن منابع اخلاق و فرسایش هویت اخلاقی است.ارتباط این نظر با بروز خشونت دینی چیست؟
پیامبر اکرم (ص)در یکی از فرموده هایشان میفرمایند:((بعثت لاتمّم مکارم الأخلاق))
«مبعوث شده ام تا ارزش های والای اخلاقی را به کمال برسانم.»
به طور کلی باورهای ایمانی، عبادات، احکام و دستورات و باید و نبایدهای دینی در مجموع برای آن است که انسان از اخلاق و رفتار پسندیده و درست در برخورد با دیگران برخوردار شود. هنگامی که اساس تعامل یک فرد با فرد دیگر یا حکومت با افراد و یا…بر مبنای خشونت و تندرویی باشد به مرور زمان جایی برای ارزش های اخلاقی باقی نمی ماند و بیش از هر چیز این نوع برخوردها نشانه ضعف اخلاقی آنهایی است که از آن روش استفاده می کنند.
امّا گاهی توقع ما از برخی انسان ها بیش از حد انتظار است و اگر رفتار نادرستی را از شخصی یا گروهی یا… که به عنوان مسلمان شناخته شده اند ببینیم، تنها نیمه خالی لیوان را می بینیم و دیگر جوانب مثبت شخصیت و رفتار آنها را در نظر نمی گیریم و زمینه های بروز رفتار افراطی آنان را مورد بررسی قرار نمی دهیم. چه بسا این شخص یا گروه و جماعت در سایر زمینه ها رفتار درست و سنجیده ای داشته باشند. این نوع داوری های نادرست در مورد آن شخص یا گروه یا… باعث واکنش ها و رفتار مقابله به مثل می شود و زمینه را برای افزایش رفتار خشونت آمیز به وجود می آورد.
بحث ما بر سر این است افرادی که دین دارند و برایشان مهم است که نتیجه نماز و عبادات آنها خصلت های مثبت و آرامش و امنیت برای دیگران باشد، باید مراقب باشند که با حفظ این ارزش های دینی و اخلاقی است که می توانند به عزت و کرامت واقعی برسند و زندانی شدن و تحقیر و توهین به آنها نشانه ضعف دین و هویت آنها نیست بلکه نشانه ضعف و خواری و درماندگی طرف مقابل است زیرا آنانند که ارزش های ایمانی، اخلاقی و یا قانونی خود را رعایت نکرده اند
البته اخلاقی که دین به آن سفارش می کند تنها محدود به اخلاق فردی نمی شود بلکه اخلاق اجتماعی، اخلاق رسانه ای، اخلاق سیاسی، اخلاق اقتصادی و…را نیز در بر می گیرد، و نباید تنها از مسئولت افراد صحبت کرد و رفتار کاربدستان و دیگران را نادیده گرفت.
هر انسانی دارای شخصیت ، هویت و احترام است و حفظ این هویت ها و حرمت ها یک طرفه ممکن نیست و باید کل جامعه به ویژه دولت ها به اررش های اخلاقی و آداب اجتماعی و مراعات دادگری نسبت به شهروندانشان پایبند باشند.
۶ .اسلام دین کاملی است و بذاته عیبی ندارد،اما چرا پیروان دین اسلام گاها دست به خشونت میزنند؟
برای یک فرد مسلمان احترام به باورها و اعتقاداتش بسیار مهم است چرا که زندگی و خیر و سربلندی و سعادت خود را مدیون آن اعتقادات می داند، اگر ببیند که دین و باورهایش مورد تمسخر و اهانت واقع شده او هم مقابله به مثل می کند و از خود رفتار خشونت آمیز بروز می دهد.
دفاع از هویّت و ارزش های پذیرفته شده افراد و گروه و جامعه ها امری طبیعی است و از سنت های خداوند متعال است و در جهان جانداران کاملاً مشاهده می شود، امّا باید این نوع دفاع دارای قانون و ضابطه باشد ولی همانطور که اشاره کردیم گاهی ضعف در تعلیم و تربیت فردی که به او تعرض شده است باعث می شود که بدون ضابطه به خشونت متوسل شود.
۷.باتوجه به مشکل دگرپذیر نبودن در میان اقلیت ها و به تبع آن بروز افراط گرایی و خشونت و با توجه به حساس بودن سن جوانی در تحت تاثیر این افکار قرار گرفتن، وظایف داعیان دینی در قبال این مسله در ارتباط با جوانان چیست؟
فرایند اصلاح، تریبت و رشد ایمانی و اخلاقی انسان دارای سه مرحله است، مرحله اوّل: آموزش و اخذ دانش و معلومات است. مرحله دوّم: این است که آن معلومات و مفاهیم را به مرور زمان با استفاده از راهکار عبادات به ویژه نماز به صورت ایمان، اخلاق و کردار و رفتار شایسته در آورد و آنها را به صورت مناسب با عبادت و محاسبه نفس را آبیاری کرد تا درخت ایمان میوه اخلاق و کردار شایسته بدهد. مرحله سوّم آن است که با آنگونه باورها و رفتار و کردارهای شایسته و پسندیده دیگران را به دین خالص خداوند فرا خواند و به مرور زمان الگویی مناسب برای دیگران شد.
یعنی یکی از مهم ترین وظایف مسلمان در هر زمینه ای این است که با رفتار و عمل خود الگویی مناسب برای دیگران باشد و دین خداوند متعال زمانی می تواند در زندگی دیندار اثر گذار باشد که فرآیند و سیستم تعلیم و تربیت آن برای جامعه و شخص مسلمان مشخص و واضح باشد، و تنها به دانش اکتفا نشود.
۸.همواره پیشگیری بهتر از درمان است،برای پیشگیری از بروز خشونت دینی چه راهکارهایی را پیشنهاد میدهید؟
عوامل بسیاری هستند که می توان به آنها اشاره نمود، امّا به طور کلی پایه و اساس تعامل و رفتار هر فردی در هر شرایط و مقامی که هست با دیگران باید اخلاق مدارانه و ارزشی باشد تا بتوان زمینه های خشونت را کم کرد. البته باید این را در نظر گرفت که مهار و کاستن از خشونت ممکن است امّا ریشه کن نمودن آن خیر، زیرا این خصلتی است که در وجود انسان هست و منتظر زمینه ایست که برایش فراهم شود که سیاست گذاران و کاربدستان اجتماعی با تسامح و دادگری و احترام به انسان صرف نظر از دین، نژاد و قومیتشان باید مانع فراهم شدن آن زمینه ها بشوند.
.حقیقت امر این است که امروزه جامعه مسلمان دچار خشونت آن هم با ماهیت دینی شده است،حال به نظر شما درمان چیست؟و چه باید کرد؟
برای درمان این امر باید به این مسأله توجه کرد که رفتار خشن براساس باورهای دینی و خشونت دینی بعنوان یک بیماری تلقی شود و کسی که رفتار خشونت آمیز دارد جامعه او را طرد نکند و به دنبال چاره جویی برای معالجه اش باشد. یکی از مهمترین راهکارهای معالجه اش آن است که فراموش نکنیم انسان دشمنی دیرینه و قسم خورده به نام شیطان دارند و به عزت خداوند قسم خورده است که به هر طریق ممکن انسان ها را گمراه کند، و یکی از زمینه هایی که شیطان در باره آن بسیار تلاش می کند، ایجاد دشمنی بین انسان ها به وسیله تعصبات مذهبی و نژادی و…است، همانطور که قران می فرماید:
(( انّما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه و البغضاء…))
« شیطان تنها در پی آن است که میان شما دشمنی و خشم و خشونت به وجود آورد.»
سخن آخر اینکه توصیه تان به خوانندگان این مطلب چیست؟
توصیه من بعنوان برادری مسلمان به دیگر برادران و خواهران اهل ایمان و انسان محور و بشردوست این است که :
در رفتار و داوری خود با دیگران قرآن را برنامه و پیامبر گرامی(ص)را اسوه و الگوی خود قرار دهند.
همه سعی کنیم با ذکر و عبادت آگاهانه، فروتنانه و تلاش برای احساس حضور و نظارت خداوند نفس و شیطان های پیدا و پنهان را با مرور زمان مهار کنیم تا از تله هایی که برایمان قرار می دهند در امان بمانیم. چرا که شیطان دشمن قسم خورده انسان است و برای گمراهی اش لحظه ای از پای نمی نشیند.
توصیه دیگرم این است که از روش اعتدال و میانه روی پیروی کنند، چرا که دین خدا دین اعتدال و میانه روی است. و آن را راهکار و برنامه زندگی فردی و اجتماعی خود قرار دهند.
همچنین اگر در باره باوری و موضوعی دینی ، سیاسی و… دچار شک و تردید شدند از افراد کارشناس کمک بگیرند.
در برخورد و تعامل با خشونت دیگران راه صبر و بردباری را پیش گیرند، چرا که صبر نشانه آرامش درونی و عزت نفس است، و بدان معناست که انسان در تعامل با این اینگونه رفتارها برخوردی ایمانی دارد نه انفعالی و نسنجیده.
جهاد را – که یکی از احکام مورد اتفاق اسلام است- به قتال و جنگ که شرط و شروط خاص خود را دارد، محدود نکنند، بلکه دانشجویی، کار، خدمت، نوشتن، گفتن، کار اقتصادی ضابطه مند، و تلاش برای پیشرفت های فکری ، فرهنگی ، اقتصادی و صنعتی را نیز جهاد کفایی تصور کنند.
در آخر از استاد بزرگوار کمال تشکر و قدردانی را دارم که وقت گرانبهایشان را در اختیار ما گذاشتند .با آرزوی موفقیت و کامیابی برای ایشان. جزاکم الله خیرا کثیرا.
من هم از شما کمال تقدیر و تشکر را دارم و برایتان آرزوی موفقیت می نمایم.
مصاحبه کنندگان: یسری کریمی و نسیبه امینی.