اسباب کسب و جلب محبت الله تعالی
اسباب کسب و جلب محبت الله تعالی
نویسنده: عزیز بابایی
۱): پیروی و تبعیت از رسول خدا :
راهی به سمت خدا جز با پیروی از حضرت رسول – صلى الله علیه وآله وسلم – وجود ندارد و این پیروی باید در اعمال، احوال و اقوال وی باشد.برای پیروزی در زندگی و رسیدن به محبت الهی، راه و رسم مشخص و معلومی وجود دارد که سرآغاز این راه و روش، پیروزی از حضرت رسول اکرم – صلى الله علیه وسلم – و قبول رفتار و اخلاق و آداب اوست. این بهترین و نزدیکترین راه هدایت و نشانه کمال ایمان و صدق یقین است.:{قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ (آل عمران: ۱)«بگو: اگر الله را دوست دارید، از من پیروی کنید تا الله شما را دوست بداردو اگر محبت و دوستی صاحبش را به پیروی وادار نکند، ادعای محض است و محبتی محسوب نمی شود. و شاعر در همین زمینه سروده است:تعصی الإله وأنت تظهر حبه … هذا لعمری فی الفعال بدیع//لوکان حبک صادقاً لأطعته … إن المحب لمن یحب مطیع… پروردگار را نافرمانی کرده اظهار محبت او را می نمایی، قسم به عمرم که این کردار تو عجیب است.اگر محبت تو صادق می بود او را فرمانبرداری می کردی زیرا که محب فرمانبردار محبوب خود می باشد. پس سخن کوتاه اینکه هر انسانی که ادعای محبت الله – جل جلاله – و رسول – صلى الله علیه وآله وسلم – و اهل بیت و صحابه – رضی الله عنهم – را نماید و سپس از آنها پیروی نکند در گفتار خود دروغگو می باشد و تا هنگامی که خود را مطابق دستورات الهی آماده نسازد، در حبی که ادعا نموده صادق نیست زیرا شرط این است که: {فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ} «از من پیروى کنید تا الله شما را دوست بدارد».پس در محبت پیروی شرط اساسی و اهم می باشد.
۲)خواندن قرآن کریم با تدبر، فهم معنای آن و تفکر به آنچه که از بنده مطلوب است،
مانند کسی که برایش نامه ای آمده باشد و آن را با دقت می خواند تا هدف صاحب آن را بداند. اگر می خواهید بدانید چه میزان از محبت خدا برخوردارید. به جایگاه قرآن در دلتان بنگرید. پیداست که هر کس کسی را دوست بدارد، سخن و کلامش محبوت ترین چیز برای اوست، لذت قلب و نهایت خواسته اشان است. از این رو محبان خدا توجه خود را به کتاب او معطوف می دارند، تلاوت می کنند، تفسیر می کنند و در آن تدبر می کنند و در هر جایگاهی به آن رجوع می کنند. برای تأمل و حفظ کردن آن زیاد می خوانند. زیاد آن را تلاوت می کنند، چون محبت وابستگی و دلبستگی به سخن محبوب را ایجاد می کند. چنان که می بینید مردم وقتی کسی را دوست می دارند، ازسخنانش گلچین می کنند، به آن اشاره می کنند و از آن مثال می آورند، پس حال محبان الهی با کتاب خدا چگونه می تواند باشد؟! برای قلب هیچ چیز سودمندتر از خواندن قرآن با تدبر و تفکر وجود ندارد و هیچ کاری بهتر ازآن محبت خدا را در بنده ایجاد نمی کند. تمام مراتب سالکان و احوال صاحب عملان را در خود دارد. محبت، اشتیاق، ترس، امید، انابت، توکل، خشنودی، سپاسگزاری، شکیبایی و دیگر احوال و اعمال را فراهم می کند. وانگهی ویژگیهای ناپسند و اخلاق زشت را که باعث تباهی و نابودی دل می شود، دور می کند و از آن می زداید.
۳): تقرب جستن به الله تعالی با نوافل،
نوافل بعداز فرایض بنده را از درجۀ محبت به محبوبیت میرساند. «بندگان به هیچ چیز همچون انجام فرایض به من نزدیک نمی شوند مدام بنده با اجرای نوافل به من نزدیک می شود تا جایی که او را دوست می دارم و او نیز مرا دوست می دارد هنگامی که او را دوست داشتم چشم و گوشش می شوم تا به وسیله ی من بشنود و ببیند».
۴) ذکر الله تعالی در هر حالت، با زبان، قلب و عمل،
هر کس از محبت الله تعالی به اندازۀ یاد کردن او مستحق می باشد. شیفته ی یاد خدا باشد، زبانش از ذکرش نایستد، و دلش از آن خالی نگردد. هر کس چیزی را دوست بدارد، بسیارآن را یاد می کند، دلش در بند آن می افتد، عبادت، سخن گفتن با او، ذکر، طاعت و حتی دوستان او را دوست می دارد، محب راستین وقتی در خلوتگه دل خویش خدا را یاد می کند دلش به لرزه درمی آید و چشمانش از خشیت خدا اشک درآن حلقه می زند
۵): برتری دادن محبت الله تعالی بر سایر محبت ها
و حتی در حین غلبه شهوت نفس. نشان این عمل رجحان دادن دو امر است: نخست انجام دادن کاری که خدا دوست دارد هر چند نفس شما آن را نپسندد. و دوم رها کردن آن چه خدا دوست ندارد، هر چند نفس شما بسیار به آن علاقمند باشد. ایثار به این دو شرط صحت می یابد. به خاطر قدرت انگیزه ی هوس و طبع و عادت، این کار بسیار سخت است و هزینه ی آن زیاد است،اما مؤمن که می خواهد به محبت خدا برسد و آن را نصیب خود کند، سختی و پرخطری آن را به جان می خرد و نفس ضعیف خود را به آن وا می دارد، تا به آن برسد و این ایثار را عملی کند. بدین مقصود کمر همت می بندد و خطر بزرگ را بر خود هموار می کند تا پادشاه مطلق را خشنود سازد، و به کامیابی بزرگ دست یابد. نتیجه ی این کار چه در دنیا و چه در عقبی چنان است که هیچ نتیجه و ثمره ی به پای آن نرسد.
ابن قیم می گوید: «خداوند بنده ی ایماندار خود را به دوستی شهوتها و معصیتها و گرایش نفس به آن گرفتار می سازد تا او را به سوی دوستی و محبت چیزی سوق دهد که بهتر، سودمندتر، پرخیرتر و پایدارتر از آن است، برای اینکه با نفس خویش برسر ترک آن مجاهده کند، این جهاد و مبارزه با نفس محبت خدا و وصال محبوب اعلا را نصیب او می کند. لذا نفس هر چه بیشتر با او درگیر شود و او را به سوی شهوتها بکشاند خدا آن اشتیاق و خواهش را به سوی شوق و محبت بهتر و بزرگتر که محبت خود است، می برد».
قاعده چنین است که انسان نمی تواند محبوبی را کنار بگذارد مگر این که به سوی محبوب بهتر و بالاتری برود. بنابراین آن کس که بر روی خار و شراره های آتش به سوی محبوبش می رود گرانقدرتر و مهمتر از کسی است که سوار بر مرکبهای نجیب و باشکوه به سوی او می رود.
آن کس که با مبارزه ی نفس و رویارویی با هوای نفسانی، محبوب خویش را برگزیده است، هرگز همانند و در مقام کسی نیست که به آسانی و بدون جدال با نفس او را انتخاب کرده است. اگر این طور نیست پس چرا صالحان در میان انسانها بهتر از ملایکه هستند؟ زیرا ملایکه شهوت و درگیری بر سر آن را ندارند، در طبع و سرشت خود فرمانبردار خدایند، بی وقفه شب و روز تسبیح می گویند، در هر مکانی به اندازه ی چهار انگشت ازآسمان فرشته یی هست که یا ایستاده، یا در رکوع و یا در سجده عبادت می کند. از این روی آسمان از سنگینی ملایکتی که در آن عبادت خدا را می کنند، به ناله در آمد. (ترمذی)
اما کسی که با وجود گرایش نفس و شهوتها مدام تسبیح می گوید و عبادت می کند و با وجود موانع و دلبستگیها پایدار و استوار است، جایگاه والاتری دارد!چرا زن بهتر از حوریان زیباچشم است؟ به خاطر جهاد با نفس و کنترل آن، غلبه بر شهوتها، شکیبایی، نماز، روزه و دیگر عبادتهایش به این مقام رسیده است!بنابراین خداوند بندگانش را می آزماید و دردام شهوتها می اندازد تا آنها را به مقام خشنودی خود نایل کند.
۶): خواندن و یاد کردن اسماء و صفات الله تعالی با قلب، هر کسیکه اسماء و صفات الله تعالی را بشناسد؛ حتما او را دوست می دارد.
۷): التفات به نعمت های ظاهری و باطنی الله تعالی
که این هم محبت او را جلب می کند. هیچ کس به اندازه ی خداوند در حق کسی احسان و نیکی نکرده است. در هر نَفَس و هر آن و در هر حال بنده در نعمتهای بی کران خداوند غلت می زند. برخی از انواع نعمتها، حتی به ذهن او خطور نمی کند. خداوند در هر شبانه روز بیست و چهار هزار نعمت بر بنده اش بخشیده است. چطور؟ گروهی حساب کرده اند که انسان در هر بیست و چهار ساعت چند بار نفس می کشد و آن را شمرده و برآورد کرده اند. و نزدیکترین و ملموسترین نعمت، تنفس است که شاید در قیاس با نعمتهای دیگر چیز قابل ذکری نباشد: الله متعال در سوره (إبراهیم: ۳۴ ) فرموده:«واگر بخواهید نعمت های خدا را بشمارید هرگز قادر نخواهید بود» و از طرف دیگر زیان و آسیب ها و حوادثی که خداوند از انسان رفع می کند، نیز کم نیستند.خداوند حافظانی برای انسانها گذاشته است.
۸): از بهترین آن، انکسار قلب در محضر الله تعالی که تعبیر آن با زبان مشکل است.
آن کس که دلش سرشار از محبت خدا باشد، همیشه در پیشگاه پروردگارش خاکسار و فروتن است، به اعمال و رفتارهای خود هر چند زیاد باشد شیفته و فریفته نمی شود، آن را ناچیز می شمارد، و خود را مقصر. هر چه را که به انجام رسانده مساوی با یک نعمت خدا نمی داند.
۹): خلوت جستن با الله تعالی مخصوصا در یک سوم آخر شب
و مناجات با وی، وتلاوت قرآن کریم، و وقوف در مقابل الله تعالی با قلب و قالب وتأدب به آداب عبودیت و بالآخره اختتام این خلوت با استغفار و توبه. «آیا کسی که در ساعات شب در حال سجود و قیام به عبادت خدا بپردازد او از آخرت بیمناک و به رحمت پروردگارش امیدوار است (با کسی که چنین نیست برابر است؟) بگو: آیا دانایان و نادانان برابرند؟».
۱۰): همنشینی با دوستان صادق و نیکوکار الله تعالی،
و بهره بردن از حرف های خوب ومفید آنها، مانند اینکه از میوه ها خوبترین شان را انتخاب می نماییم. و سکوت نمودن مگر در صورت مصلحت و منفعت برای خویش و یا دیگران.
۱۱) دوری جستن از هر سببی که حایل بین الله تعالی و قلب بنده می گردد:
مقتضای محبت، این است که دوست دار با محبوب خود، مخالفت نکند؛ لذا به تناسب مخالفتی که با محبوبش می کند، از میزان محبتش به او کاسته می شود. «إن المحب لمن یحب مطیعُ» «کسی که محبوب خویش را دوست دارد مطیع اوست».