تربیت، اخلاق و تزکیهمطالب جدیدمقالات

فساد اجتماعی و ضعف اخلاقی و ظلم در جامعه

فساد اجتماعی و ضعف اخلاقی و ظلم در جامعه

نویسنده : ابوالاعلی مودودی / مترجم: عبد الغنی سلیم قنبرزهی

این از قواعد کلی قرآن است که خداوند متعال ظالم نیست و ملتی را در حالی که صالح و نیکوکار است، هلاک نمی کند:( ‏ وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ ). (هود ۱۱۷). (پروردگارت چنین نبوده است که شهرها و آبادیها را ستمگرانه ویران کند ، در حالی که ساکنان آنجاها تمسّک به حق و درصدد اصلاح برآمده باشند.‏) هلاکت و تباهی هم تنها این نیست که منطقه ای زیرو رو گردد و ساکنان آن از بین بروند، بلکه از جمله انواع هلاکت این است که انسجام و شیرازه ی قوم و ملتی از بین برود، قدرت اجتماعی آن بشکند و محکوم، مغلوب و ذلیل و خوار گردد. پس بنا بر قاعده ی مذکور، هیچ یک از انواع هلاکت ها بر قوم و ملتی فرود نخواهد آمد تا زمانی که آن قوم خودش راه خیر و صلاح را رها نکند و راههای شر و فساد و سرکشی و نافرمانی را در پیش نگیرد و بدین سان به خود ظلم نکند. با توجه به این قاعده ی کلی خداوند متعال هرگاه مبتلا شدن قومی را به عذاب ذکر فرموده، در کنار آن جرمش را هم بیان فرموده است، تا مردم به خوبی بدانند که این نتیجه اعمال خود آنان است که در دنیا و آخرت دامنگیرشان خواهد شد:

 (‏ فَکُلّاً أَخَذْنَا بِذَنبِهِ …وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ‏) (عنکبوت -۴۰) ((ما هر یک از اینها را به گناهانشان گرفتیم…. خداوند هرگز بدیشان ستم نکرده است و آنان خودشان )) دومین مطلب که از این قاعده ی کلی استنباط می شود این است که شر و فساد فردی عامل هلاکت و عذاب می شود؛ یعنی اگر میان افرادی از ملت به صورت پراکنده، ناهنجاری های اعتقادی و عملی وجود داشته باشد، اما سطح اخلاقی و دینی مجموعه ی ملت، آن قدر بالا باشد که این ناهنجاری های متفرق افراد، در برابر آن ناچیز باشد، در آن صورت این افراد هر قدر هم فاسد باشند، اوضاع و احوال مجموع ملت محفوظ مانده و فتنه ای عمومیف که موجب هلاکت و تباهی عمومی گردد برپا نخواهد شد؛ اما اگر این ناهنجاری ها و بزهکاری ها از حدود افراد تجاوز کند و در بین همه ی افراد ملت گسترش یابد، آن قدر ضعیف خواهد شد که به جای خیر و صلاح، شر و فساد فرصت رشد و شاخ و برگ زدن پیدا خواهد کرد. این جا است که نظر عنایت خداوند متعال از این قوم برخواهد گشت و آنان سفرشان را از جایگاه عزت به سوی ذلت آغاز خواهند کرد تا اینکه سر انجام به جایی خواهند رسید که غضب خداوند متعال را تحریک خواهند کرد و خشم خداوند متعال آنان را کاملا از بین خواهد برد. در قرآن مجید در این رابطه مثال های زیادی بیان شده است. قوم نوح(ع) هنگامی دچار عذاب الهی گردید که ناهنجاری های اعتقادی و عملی در آن عمیق گردید و گسترش یافتن در همه ی روی زمین را آغاز کرد و امید این که از این درخت پلید دیگر میوه ی خوبی به دست آید، کاملا از بین رفت. سرانجام حضرت نوح مجبور شد به بارگاه پروردگار عرض کند:

(‏رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّاراً ‏. إِنَّکَ إِن تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِراً کَفَّاراً.) (نوح ۲۶- ۲۷)  (پروردگارا! هیچ احدی از کافران را بر روی زمین باقی مگذار. اگر ایشان را رها کنی، بندگانت را گمراه می سازند و جز فرزندان بزهکار و کافر سرسخت نمی زایند و بدنیا نمی آورند.) قوم عاد نیز زمانی مستحق عذاب الهی گشت که شر و فساد در دل های آنان ، آن قدر جای گرفت که افراد شرور و فاسد و ظالم، رهبر و حاکم آنان شدند و برای اهل خیر و صلاح دیگر جایی در نظام اجتماعی آنان باقی نماند:

(وَتِلْکَ عَادٌ جَحَدُواْ بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْاْ رُسُلَهُ وَاتَّبَعُواْ أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ ‏). (هود۵۹) (این هم قوم عاد بودند که آیه‌های  و دلائل پروردگارشان را انکار و تکفیر کردند و از فرمان پیغمبران خدا سرکشی نمودند و از دستور هر سرکش عناد پیشه‌ای پیروی کردند) قوم لوط را هنگامی نابود کردند که شعور اخلاقی آنان، آن قدر ضعیف شد و بی حیایی در آنان افزایش یافت که فواحش، آشکارا در محافل و مجالس و بازارهایشان انجام می گرفت؛ حتی حس بد و زشت دانستن فواحش هم از بین رفت: (‏أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَتَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ.) ۰عنکبوت ۲۹) (آیا شما با مردان آمیزش می کنید و راه را می بندید و در باشگاه ها و مجالس خود کارهای زشت انجام می دهید؟) بر اهل مدین آنگاه عذاب نازل شد که همه ی قوم، خاین، بد، معامله و کلاهبردار شدند؛ برای مشتری کم وزن کردن و از دیگران بیشتر از حق خود گرفتن، عیب محسوب نمی شد؛ احساس اخلاقی قوم آن قدر ضعیف شده بود که اگر آنان به خاطر داشتن این عیب ملامت می شدند به جای پایین گرفتن سر از شرم و خجالت، برعکس ملامت کننده را سرزنش می کردند. این مطلب را که در آنان عیبی قابل ملامت وجود دارد،به کلی درک نمی کردند. آنان کارهای بد را، بد نمی پنداشتند، بلکه کسانی را که این کارها را بد تلقی می کردند، در اشتباه و شایسته ی سرزنش و نکوهش می دانستند: (وَیَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْیَاءهُمْ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ ‏…قَالُواْ یَا شُعَیْبُ مَا نَفْقَهُ کَثِیراً مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاکَ فِینَا ضَعِیفاً وَلَوْلاَ رَهْطُکَ لَرَجَمْنَاکَ ) ( هود ۸۵ و ۹۱) (‏ای قوم من ! پیمانه و ترازو از روی عدل و داد ، به تمام و کمال بسنجید و بپردازید و از چیزهای مردم نکاهید و در زمین تباهکارانه تباهی نکنید .‏ ‏گفتند : ای شعیب ! بسیاری از چیزهائی را که می‌گوئی نمی‌فهمیم  و ما شما را در میان خود ضعیف می‌بینیم. اگر قبیله اندک تو نبود ما تو را سنگباران می‌کردیم.) حکم مبتلا کردن بنی اسرائیل به ذلت، مسکنت، غضب و لعنت الهی، زمانی صادر شد که آنان گام برداشتن به سوی بزهکاری، ظلم و حرام خواری را آغاز کردند. پیشوایان آنان دچار بیماری مصلحت گرایی شدند و به تحمل گناهان و منکرات عادت کردند. در میان آنان کسی نماند که منکر را منکربداند و از آن جلوگیری کند

) وَتَرَى کَثِیراً مِّنْهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ‏. لَوْلاَ یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الإِثْمَ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ .) (مائده ۶۲-۶۳)

(بسیاری از آنان را می‌بینی که در گناهکاری و ستمکاری ، و خوردن مال حرام بر یکدیگر سبقت می‌جویند ! چه کار زشتی می‌کنند !‏ ‏چرا پیشوایان مسیحی و علماء یهودی آنان را از سخنان گناه‌آلود و خوردن مال حرام نهی نمی‌کنند و باز نمی‌دارند ؟ آنان چه کار زشتی می‌کنند .‏)

 (لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ ‏.کَانُواْ لاَ یَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنکَرٍ فَعَلُوهُ ) (مائده ۷۸-۷۹)

(‏کافران بنی‌اسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم لعن و نفرین شده‌اند . این بدان خاطر بود که آنان پیوسته سرکشی می‌کردند و  از حدّ می‌گذشتند .‏ ‏آنان از اعمال زشتی که انجام می‌دادند دست نمی‌کشیدند و همدیگر را از زشتکاریها نهی نمی‌کردند و پند نمی‌دادند .)

 احادیثی که در رابطه با تفسیر آیه ی اخیر از رسول الله(ص) نقل شده، هدف و مقصد قرآن را بیشتر روشن می کند. خلاصه مجموع روایات این است: هنگامی که گسترش منکرات و معاصی در میان بنی اسرائیل آغاز شد، وضع بدین گونه بود که اگر کسی، برادر، دوست ویا همسایه اش را در حال ارتکاب کار بد و زشت می دید، او را از آن کار منع می کرد و می گفت: ای فلانی، از خدا بترس. اما پس از آن، او با همان شخص ارتباطش را حفظ می کرد. مشاهده ی آن گناه و معصیت، مانع از ارتباط و دوستی و نشست و برخاست و خوردن و آشامیدن با آن شخص بدکار نمی شد. هنگامی که این وضعیت تعمیم یافت، دل های آنان از یکدیگر تاثیر پذیرفت، خداوند متعال همه را در یک رنگ و وضع در آورد و به زبان پیامبران آنان داود و عیسی بن مریم  آنان را نفرین کرد. راوی می گوید: هنگامی که رسول الله (ص) در سخنانش به این جا رسید بلند شد و فرمود:( سوگند به ذاتی که جانم در اختیار اوست، بر شما لازم است که به نیکیامر و از بدی و منکر نهی کنید. هر کسی را در حال ارتکاب بدی و منکر دیدید، دستش را بگیرید و به سوی راه راست بکشانید و در این رابطه اصلا سکوت و تعارف نکنید و گرنه خداوند دل های شما را از هم متاثر خواهد کرد و شما رانیز همانند بنی اسرائیل لعنت و نفرین خواهد نمود) فساد اعتقادی و ناهنجاری عملی به بیماریهای مسری می ماند. یک بیماری مسری وبا مانند، در آغاز چند نفر ضعیف را مورد تهاجم قرار می دهد. اگر آب و هوا خوب باشد و تدابیر امنیتی و بهداشتی خوب رعایت شده باشد، دور کردن کثافت ها و آلودگی ها با دقت سامان دهی شده باشد، و بیمارانی که تحت تاثیر بیماری قرار گرفته اند، به موقع درمان شوند، بیماری شکل وبا پیدا نمی کند و عموم مردم از آن محفوظ می مانند؛ اما اگر پزشکان غفلت ورزند، سازمان حفظ بهداشت بی توجهی کند؛متولیان امر، زباله ها و آلودگی ها را دفع نکنند و با آن ها بسازند، میکروب های بیماری، آهسته و آرام در آب و هوا سرایت و آن قدر هوا را آلوده خواهد کرد که به جای تندرستی، برای بیماری مساعد خواهد شد. در نهایت هنگامی که به عموم مردم آن آبادی، هوا، آب، غذا، لباس، مسکن وخلاصه هیچ چیزی که از آلودگی و سمی بودن پاک باشد، نرسد، نیروی حیات آنان جواب خواهد کرد و همه جای آبادی دچار بیماری و وبا خواهد شد. ان گاه قوی ترین افراد هم نخواهند توانست خود را ازبیماری مصون و محفوظ دارند. حتی خود پزشکان و مسئولین بهداشت و متولیان دفع آلودگی ها نیز بیمار خواهند شد. آنانی که در حد توان خود همه ی تدابیر امنیتی و بهداشتی را رعایت و انواع دارو استفاده می کردند، هم ازهلاکت محفوظ نخواهند ماند. آخر آنان در برابر مسمومیت هوا، آلودگی آب، فساد مواد غذایی و آلودگی محیط، چه کاری می توانند انجام دهند؟

فساد اخلاق و اعمال و گمراهی های اعتقادی را می توان بر این مسئله قیاس کرد. علما، طبیبان قوم و ملت اند؛ حکام و ثروتمندان، متولیان و مسئولان پاکیزکی و نظافت و بهداشت جامعه اند. غیرت ایمانی و حس اخلاقی جامعه، مثل نیروی حیات و زندگی است. محیط اجتماع همان جایگاه آب وهوا، غذا، لباس و مسکن را دارد. در زندگی از لحاظ دین و اخلاق، امر به معروف و نهی از منکر، همان جایگاهی را دارد که از لحاظ تندرستی جسمی ، نظافت و تدابیربهداشتی دارد.هنگامی که علما و متولیان امر، وظایف اصلی خود، یعنی امر به معروف و نهی از منکررا رها و با شر وفساد مدارا می کنند، گسترش گمراهی ها و ناهنجاری های اخلاقی در میان افراد جامعه آغاز می شود. غیرت ایمانی جامعه نیز به مرور رو به ضعف می رود، تا اینکه سرانجام همه ی محیط اجتماعی فاسد، فضای زندگی ملی برای خیر و صلاح نامساعد و برای شرو فساد سازگار می شود. مردم از نیکی فرار می کنند و به جای نفرت از بدی مجذوب آن می شوند. ارزش های اخلاقی دگرگون می شود. عیب تبدیل به هنر و هنر تبدیل به عیب می گردد. در این هنگام بدی و ناهنجاری خیلی خوب رشد می کنددو هیچ بذر نیکی سر بر نمی آورد و جوانه نمی زند. زمین، هوا و آب و همه از پروردن آن خودداری می کنند؛ چرا که همه ی نیروی آن ها متوجه رشد و نمو درختان پلید خواهد بود. هنگامی که جامعه و ملتی به اینجا برسد، مستحق عذاب الهی می گردد.اینجا است که چنان عذابی عمومی نازل خواهد شد که هیچ کس از آن محفوظ نخواهد ماند. حتی کسی که در خانقاهی نشسته و شب و روز به عبادت خداوند مشغول است، نیز گرفتار خواهد شد. در این رابطه در قرآن مجید آمده است: (وَاتَّقُواْ فِتْنَهً لاَّ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّهً) ( انفال ۲۵) (‏خویشتن را از بلا و مصیبتی به دور دارید که تنها دامنگیر کسانی نمی‌گردد که ستم می‌کنند) ابن عباس در تفسیر این آیه می گوید: خواسته خداوند متعال این است که به بدی اجازه ندهید تا در میان شما بماند؛ چرا که اگر با بدی مدارا نمودید و به آن اجازه ی رشد دادید، از سوی خداوند متعال عذاب عمومی نازل خواهد شد و نیکان و بدان را در بر خواهد گرفت.

رسول الله (ص) خود در تشریح این آیه می فرماید: (ان الله لا یعذب العامه بعمل الخاصه، حتی یروا المنکر بین ظهرانیهم و هم قادرون علی ان ینکروه فلا ینکروه فاذا فعلوا ذلک عذب الله الخاصه والعامه) (خداوند متعال عموم مردم را بخاطر عمل برخی افراد خاص عذاب نمی دهد، مگر زمانی که آنان بدی را در میان خود مشاهده نمایند و با وجود قدرت و توان جلوی آن را نگیرند. هنگامی که این کار را کردند، خداوند متعال خاص و عام همه را مبتلای عذاب خواهد کرد) مهم ترین وسیله ی حفظ سلامتی اخلاقی و دینی جامعه این است که تک تک افراد آن، غیرت ایمانی و احساس اخلاقی داشته باشند. رسول الله (ص) این مسئله را در قالب کلمه ی جامع ((حیا)) بیان فرموده است. (( الحیاه من الایمان)) حتی هنگامی که به آن حضرت (ص) عرض کردند: حیا جزئی از ایمان است؟ فرمود:( بل هو الدین کله) یعنی حیا کل دین است. مقصود از حیا این است که نفس انسان طبعا از بدی و معصیت منقبض شود و قلبا از آن تنفر داشته باشد. کسی که این صفت را داشته باشد، نه تنها از زشتی ها اجتناب می کند؛ بلکه ارتکاب زشتی را از دیگران نیز تحمل نخواهد کرد و تحمل دیدن بدی ها را نخواهد داشت، و برای او آشتی با ظلم و معصیت ممکن نخواهد بود. هرگاه در برابر او کار زشتی صورت گیرد، غیرت ایمانی او تحریک می شود و برای از بین بردن آن با زبان ویا دست تلاش خواهد کرد ویا حداقل قلبش همواره این دغدغه و ناراحتی را خواهد داشت که آن بدی را از بین ببرد:(                                 ) ( هر کسی از شما بدی و منکری  را مشاهده کرد، باید با دستش آن را از بین ببرد، اگر نتوانست پس با زبانش و اگر این کار را هم نتوانست با قلبش و این ضعیف ترین درجه ی ایمان است.) قوم و ملتی که این صفت در میان عموم افراد آن وجود داشته باشد، دینش مصون و محفوظ خواهد ماند و سطح اخلاقی آن هیچ گاه پایین نخواهد آمد؛ چرا که هر فرد آن محتسب و ناظر افراد دیگر خواهد بود. پس فساد عقیده و عمل، امکان رخنه در آن نخواهد یافت. قرآن در حقیقت می خواهد چنین جامعه ی ایده آلی به وجود بیاورد که هرفرد آن صرفا به خاطر میل و علاقه ی قلبی و به خاطر فطرت، حیا و غیرت ایمانی اش  و تنها با انگیزه ی وجدان خویش، وظیفه ی احتساب و نظارت را انجام دهد و بدون اجر و مزدی به عنوان پلیس خدا انجام وظیفه نماید: (وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ) ( بقره ۱۴۳) (‏و بی‌گمان شما را ملّت میانه‌روی کرده‌ایم  تا گواهانی بر مردم باشید و پیغمبر بر شما ناظر و گواه باشد). لذا بارها به مسلمانان گفته شده است امر به معروف و نهی از منکر ویژگی ملی شما است که در هر مرد وزن با ایمان باید متحقق گردد:

(کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ) (آل عمران ۱۱۰) (‏شما  بهترین امّتی هستید که به سود انسانها آفریده شده‌اید  امر به معروف و نهی از منکر می‌نمائید و به خدا ایمان دارید.) (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ) (توبه ۷۱) (‏مردان و زنان مؤمن ، برخی دوستان و یاوران برخی دیگرند . همدیگر را به کار نیک می‌خوانند و از کار بد باز می‌دارند) (الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ) ( توبه ۱۱۲) ( آنان دستوردهنده به کار نیک ، بازدارنده از کار بد ، و حافظ قوانین خدا می‌باشند .)

 (الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ) (حج ۴۱) ( اینان کسانی هستند که هرگاه در زمین ایشان را قدرت بخشیم ، نماز را برپا می‌دارند و زکات را می‌پردازند ، و امر به معروف ، و نهی از منکر می‌نمایند)  اگر مسلمانان این گونه باشند به آبادی و شهری می مانند که هر شهروند آن نسبت به نظافت و بهداشت شهر احساس مسئولیت می نماید و نه تنها به نظافت جسم و خانه اش می پردازد، بلکه در هر جایی از شهر که کثافت و آلودگی مشاهده نماید، نسبت به دفع  آن اقدام می کند و وجود نجاست و آلودگی را در هیچ جایی تحمل نخواهد کرد. روشن است که آب و هوای محیط چنین شهری هماره پاکیزه خواهد ماند. اگر گاه فردی ضعیف و رنجور از آن بیمار گردد به موقع درمان خواهد شد، یا حداکثر بیماری او صرفا یک بیماری شخصی و فردی خواهد بود که با سرایت به دیگران به شکل وبای عمومی در نخواهد آمد. ولی اگر مسلمانان  نتوانند خود را در این سطح بالا نگه دارند، حداقل برای حفظ سلامت دینی و اخلاقی جامعه همیشه باید گروهی آماده ی ارائه ی این وظیفه باشد که آلودگی ها و انحرافات اعتقادی، اخلاقی و عملی را دفع نماید: (وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ) ( آل عمران ۱۰۴) (‏باید از میان شما گروهی باشند که دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند)  این گروه علما و حکام است که اشتغال آنان در کار امر به معروف و نهی از منکر مانند پرداختن مداوم و آمادگی همیشگی مسئولین نظافتو بهداشت شهر برای انجام وظیفه ی خویش ضروری و حتمی است. اگر اینان ازوظیفه و مسئولیت خویش غافل باشند و در جامعه هم هیچ گروهی که به خیر و صلاح دعوت کند و از منکرات باز دارد، وجود نداشته باشد، تباهی و از بین رفتن جامعه از لحاظ اخلاقی و دینی  همانگونه قطعی است که در صورت عدم وجود اداره بهداشت و نظافت در شهری و هم چنان عدم هیچ گونه اقدامی در این زمینه از طرف شهروندان، هلاکت و تباهی آن جامعه از لحاظ جسم وجان قطعی است. علت از بین رفتن و هلاکت اقوام پیشین نیز این بوده است که درمیان آنان هیچ گروهی  که از بدی ها باز بدارد و به نیکی ها فرا خواند،وجود نداشته است:

 (فَلَوْلاَ کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِکُمْ أُوْلُواْ بَقِیَّهٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الأَرْضِ إِلاَّ قَلِیلاً مِّمَّنْ أَنجَیْنَا مِنهم) ( هود ۱۱۶)

(‏چرا نمی‌بایست که در میان ملّتهای ( گذشته ) پیش از شما فرزانگانی باشند که از فساد در زمین نهی کنند مگر مردمان کمی که ما نجاتشان دادیم)

 (‏لَوْلاَ یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الإِثْمَ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ) ( مائده ۶۳)

(‏چرا پیشوایان مسیحی و علماء یهودی آنان را از سخنان گناه‌آلود و خوردن مال حرام نهی نمی‌کنند) پس مسئولیت علما، مشایخ و حکام از همه سنگین تر است. آنان صرفا پاسخگوی اعمال خویش نیستند، بلکه پاسخگویی و مسئولیت اعمال همه ی افراد جامعه نیز تا حد زیادی متوجه آنان است. بحث امراء و حکام ظالم و ستمگر و خوشگذران و علما و مشایخی که به تملق و چاپلوسی آنان مشغول هستند جدا است و نیازی نیست که بگوییم نزد خداوند چه عاقبتی در انتظار آنان است؟

 اما امراء، علما و مشایخی که در کاخ ها و خانقاه های خویش ادعای زهد، تقواف عبادت و ریاضت دارند نیز از پاسخگویی در حضور خداوند نجات نخواهند یافت. چون در زمانی که طوفان های گمراهی و فساد اخلاقی از هر سو ملت آنان را مورد تهاجم قرار داده شایسته نیست که در گوشه ای سرهای خود را پایین بگیرند، بلکه وظیفه و مسئولیت آنان این است که به عنوان مرد میدان بیرون بیایند و همه ی توان و اثر و نفوذی را که خداوند متعال به آنان عطا کرده است به کار گیرند و با این طوفان و تهاجم به مقابله برخیزند. مسئولیت دفع طوفان، بدون تردید متوجه آنان نیست؛ اما صرف همه ی توان و نیروی موجود برای دفع آن و رویارویی با آن قطعا متوجه آنان است. اگر آنان از این کار دریغ نمایند، عبادت، ریاضت و پرهیزگاری شخصی و فردی شان، آنان را از پاسخگویی روز حساب و کتاب تبرئه نخواهد کرد. شما آن مسئول و کارمند اداره ی نظافت و بهداشت را هیچ گاه نمی توانید از مسئولیت تبرئه کنید که در شهر، و یا در حال گسترش باشد و هزاران انسان در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ باشند و او در خانه بنشیند و صرفا به فکر حفظ جان خود و خانواده اش باشد. اگر یک شهروند عادی این کار را بکند، شاید کار او چندان قابل اعتراض نباشد؛ اما اگر یک کارمند و مسئول اداره ی بهداشت و نظافت این گونه عمل نماید، در مجرم بودن و مقصر بودنش هیچ تردیدی وجود ندارد.

————————

نام کتاب: گفتارها / مولف: ابوالاعلی مودودی / مترجم: عبد الغنی سلیم قنبرزهی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا