دعوت و داعیمطالب جدید

قرار ندادن فرد مناسب در جایگاه مناسب دلیل اُفت دعوت

قرار ندادن فرد مناسب در جایگاه مناسب دلیل اُفت دعوت

نویسنده: فتحی یکن /مترجم: داود ناروئی

این بحران در حقیقت، مدام به شکست فعالیت ها و از دست دادن افراد فعال، منجر می شود. اصولا” یک جنبش آگاه، پخته و کامل، جنبشی است که توان و نیرو، گرایش ها و رویکردها، استعدادهای بالقوه و بالفعل، و نقاط قوت و ضعف افراد خود را می شناسد. و آن گاه از رهگذر این داده ها، هر فردی را برای جایگاه و مقامی برمی گزند، که با افت شخصیتی او، نیروها و توانایی ها، گرایش ها و رویکردها، و سطح فکری او،  تناسب و سنخیت دارد. هرگاه یک جنبش، از فراورده ها و داده های افراد خود، شناخت و آگاهی دقیق، نداشته باشد، هرگز در فرایند گزینش جایگاه مناسب و بایسته برای آن ها، موفق نخواهد بود.

چنان چه یک جنبش نداند که چه شرایط نیازمند چه مقولاتی است، مسلما” برای آکندن خلا آن، به صورت درست و دقیق، کامیاب نخواهد شد. وانگهی اگر در فرایند گزینش، اعتبارات و مقیاس های غیر علمی را حاکم بگرداند، توازن در کل معادله به هم خواهد خورد.

به عنوان نمونه زمانی که یک جنبش تصمیم می گیرد، وارد رقابت های انتخاباتی بشود، و با این حال، هنوز افراد شایسته و با کفایتی را که بتواند اندیشه های آن جنبش را نمایندگی کنند، فراهم ننموده است، بدون تردید، چنین جنبشی ناگزیر خواهد شد، برای کاندیداتوری افرادی را معرفی کند، که بدان سطح نرسیده اند. قطعا” محصول و دستاورد چنین جنبشی جز شکست، چیز دیگری نخواهد بود.

یا مثلا” زمانی که یک جنبش در اثر فشاری که زاییده گسترش بی رویه ی افقی، و پیشرفت سرطانی دامنه ی فعالیت آن است، ناگزیر می شود، به عناصر بی کفایت، پست های کلیدی واگذار کند، بدیهی است چنین جنبشی راه نادرستی پیموده، و احتمال دارد هم به زیر ساخت ها و هم به کسانی که او را برای آن پست کلیدی برگزیده اند، آسیب جدی و جبران ناپذیری برساند.

وقتی که فعالیت ها بر مبنای مبانی و اصول مطالعه شده، و طبق نقشه ها، طرح ها و شیوه های روشمند نباشند، و جنبش نداند که چه عملی را باید امروز انجام دهد،  و کدام عمل را به فردا بیفکند، و مهم و اهّم را از هم تشخیص ندهد، و در فرایند اولویت بندی فعالیت ها دچار اختلال گردد، قطعا” هرج و مرج و بی نظمی پدید می آید، و جنبش ناگزیر می گردد، که خلأها را با افراد و عناصر بی کفایت پر کند، و در نتیجه کارها را به افراد ناآگاه و کم تجربه واگذارد، بدیهی است چون در یک جنبش امور و مسؤلیت ها، به افراد بی کفایت و کم تجربه واگذار گردد، باید منتظر نابودی و مرگ زود هنگام آن شد.

باید یک جنبش کارایی و توانایی افراد خود را طبق تخصص و استعداد آن ها، دسته بندی کند: مثالا” یک گروه را برای کارهای تربیتی تعین کند گروهی دیگر را بر فعالیت های سیاسی به گمارد، به گروهی دیگر امور مالی و اقتصادی جنبش را واگذارد، و به دسته ای دیگر کارهای ورزشی را بسپارد، و بدین سان همه ی امور را دسته بندی کند.

یک جنبش باید به تناسب و فراخور نیروهای کار آمدی که در هر بعد فراهم آماده است، میزان حرکت و پویایی خود را مشخص و زمان بندی کند، بی تردید اگر کاری جز این کند، زمام امور از دستش به در خواهد شد، و توانایی حفظ تعادل در حرکت، و قدرت گزینش فرد مناسب برای جایگاه مناسب را از دست خواهد داد. قطعا” در چنین صورتی، وضعیت این جنبش به سان مرکبی خواهد بود، که زمامش رها شده، و بدون سرنشین و بی هدف، حرکت می کند.

شخصی را می شناسم که به عضویت یک سازمان برگزیده شده بود. اما او هنوز شایسته و براندازنده ی چنین پستی نبود. بدین جهت هنگامی که ماهیت او کشف گردید، و روشن شد که در مقوله ی گزینش او برای این پست، خطایی صورت گرفته، و از طرفی اشتباهات خود شخصف پشت سر هم، به وقوع می پیوست،  رهبری سازمان ناگزیر شد، قضیه ی او را حل کند، و کسی دیگر را جایگزین او نماید. اما او بی درنگ، استعفانامه ی خود را به سازمان تقدیم نمود، و برای همیشه و بی برو برگرد کار را ترک کرد.

فرد دیگری را می شناسم، که به رغم خشونت، سنگدلی، غرور، و تکبری که داشت، برای مسؤلیت یک اداره ی عمومی انتخاب شد. خصوصیات رفتاری و اخلاقی او باعث گردید، مردم مدام از او انتقاد کنند، و خرده بگیرند، نتیجتا” مؤسسه ی مزبور، به عرصه ی مشکلات و بحران های پیچیده و لاینحل، و جولان گاه چالش ها و زد و خوردها، تبدیل گردید. هنگامی که موسسه ی پیش گفته، مجبور شد، از خدمات فرد مزبور، مستغنی شود، او به یک دشمن آشتی ناپذیر برای موسسه رخ عوض کرد، و یک نبرد تمام عیار و خانمان سوز، علیه آن، به راه انداخت، و از هر گونه حربه ای در این راه، سود جست: از فراز منبرهای مساجد، و تریبون های محافل، و به بد نام کردن آن همت گماشت. گذشته از این، او برای ضربه زدن به مؤسسه ی خود، اقدام به تؤسیس یک مؤسسه دیگر، شبیه مؤسسه پیش گفته نمود.

دیگری را می شناسم، که یک مسؤلیت تربیتی به عهده ی او گذاشته شده بود. اما او هنوز خودش تربیت نشده بود، و از نظر اخلاقی، تکامل نیافته بود. تنها چیزی که او را در نظر مردم، شایسته ی چنین مقامی کرده بود، قدرت سخن وری و خطابه ای و توانایی فکری او بود. منتها هنگامی که دچار اشتباهات فراوان گردید ،و انحرافات و کجی های بی حد ووصفی از او سر زد، درست همان تراژدی رخ داد، که هم خود او را ریشه کن کرد، و هم کسانی را که در کنار او بودند، نابود نمود. و همگی از لیست فرایند دعوت، پاک فرو افتادند.

در یکی از کشورها، یک جنبش اسلامی، وارد صحنه ی انتخابات پارلمانی گردید. از جمله کسانی که رأی آوردند، و به رپارلمان راه یافتند، یک شیخ عمامه به سر بود.

بی تردید، اگر جنبش اسلامی، از او حمایت نمی کرد، و او به نام جنبش، وارد صحنه نمی گردید، در انتخابات شکست می خورد، و ناکام از صحنه کنار زده می شد. اما زمانی که وارد پارلمان گردید، پست و مقام او را از خود بی خود کرد، و مزه ی قدرت بر کام او شیرین آمد، از این رو، نوک تیز و برنده پیکان حملات خود را متوجه جنبش نمود، و آن را آماج اتهامات و سرزنش ها و نکوهش های خود قرار داد. درست در این زمان بود،  که جنبش دریافت که در امر گزینش دچار اشتباه گردیده است. چه، مناسب تر آن بود، اندکی درنگ کند، تا فرد مناسب و مورد اطمینان، فراهم آید.

در کشوری دیگر، یک جنبش اسلامی، به روند حرکت گام های خود شتاب بخشید، و بیش از حد ضرورت، دایره ی گام های خویش را توسعه داد. و پیش از موعد، پاره ای از عناصر خود را، به منبرهای وعظ و سخن رانی و ارشادگری خلق، فرستاد. و در این راستا، از تعدادی از دستار بر سران و ریش بر چهره ها، مدد جست، اما دقیقا” اشتباه کار همین جا بود. چه جنبش با این عمل خود، پشت آن دستار بر سرها را به شکستن داد، و موجبات نابودی و تباهی شان را فراهم نمود.آن ها پنداشتند با بر تن نمودن لباس عالمان، واقعا” هم چنین شده اند، و در سلک علما درآمده اند، جامعه ی پیرامونشان هم آن ها را عالم پنداشت، و در جایگاه عالمان دین، نشاند. این جا بود که بیماری عجب و خود بزرگ بینی، تمام وجودشان را فرا گرفت. در نتیجه دیری نپایید،  که یکی پس از دیگری سقوط کردند، و برای دعوت و جنبش خود، انواعمشکلات و ناملایمات را فراهم آوردند.

به راستی فرایند گزینش جایگاه مناسب، برای فرد مناسب، باید در چارچوب مطالعاتی دقیق و ژرف، و به دور از جو تشنج آفرینی، و بدون هرگونه شتاب زدگی، و دست خوش احساسات شدن، صورت پذیرد. از این رو، اصولا” یک جنبش، نخست طبیعت و ساختار مرحله ای را، که در حال گذار از آن است، و نیروها و لوازمی را که در این مرحله، بدان نیازمند است، مشخص و اولویت بندی کند.

اساسا” یک جنبش قبل از وارد شدن به یک مرحله ی خاص، نیروها و لوازم آن مرحله را، فراهم کند. چه، اگر پیش از سامان دادن تدارکات، به اجراء و عمل بپردازد، قطعا” ناگزیر خواهد شد، از هر گونه عنصر صالح و ناصالح، و کامل و ناقص، کمک بگیرد. دقیقا از همین جا خلل پدید می آید. و رفته رفته رشد می کند. و بزرگ می شود. و در نیجه هم افراد، و هم جنبش را، با عواقب زیان بار، و فرجام های هولناک خود، مورد تهدید قرار می دهد.

__________________________________

منبع:آسبی شناسی دعوت اسلامی /مؤلف: فتحی یکن /مترجم: داود ناروئی /انتشارات: نشر احسان/ اول ۱۳۷۸/تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا