كردستانمطالب جدید

افسانه و واقعیت در باره‌ی کُردهای سوریه 

افسانه و واقعیت در باره‌ی کُردهای سوریه

نویسنده: دکتر صلاح الدین خدیو

 

مثلی قدیمی می گوید، شکست یتیم است ولی پیروزی هزار پدر دارد. ظاهرا حمله ارتش ترکیه به کردها در سوریه به نوعی مصداق این پند شده و خیلی ها زبان به سرزنش کردهای سوری گشوده اند. در ذیل تلاش می شود به کالبدشکافی برخی از این ملامت های سیاسی پرداخته شود.

۱- کردهای سوریه به وطن خود پشت کرده و به بیگانه پشت بسته اند. کسانی که از سر خیرخواهی این را می گویند، شاید خبر ندارند که تا قبل از بهار عربی، سی درصد جمعیت کردها در سوریه اساسا از حقوق اولیه اجتماعی نظیر داشتن شناسنامه و گذرنامه محروم بودند و رسما صدها هزار نفر از آنان شهروند سوری به حساب آورده نمی شدند. بنابراین اساسا وطنی نداشتند تا به آن خیانت کنند.

با این اوصاف اگر فرصتی پیش بیاید نباید انتظار داشت، مردمان حاشیه نشین و تحقیر شده برای بدست آوردن حقوق خود تلاش کنند؟

۲- کردهای سوریه بدلیل اشتراکات هویتی و ایدئولوژیک با پ.ک.ک، خشم ترکیه را برانگیختند.

این گزاره ای بغایت ساده اندیشانه است. اولا کردهای سوری نه نسخه بدلی پ.ک.ک، بلکه نسخه اصلی و بلکه خود پ.ک.ک هستند. دوما هنر استفاده از فرصت و مهارت یارگیری و انعطاف پذیریهای استراتژیک در دل بحران چندوجهی و پیچیده سوریه و در کردستان آن که در اثر سیاست های تعریب، فاقد وحدت جمعیتی و جغرافیایی است، تنها از سازمانی منظم و ایدئولوژیک و بسته نظیر پ.ک.ک بر می آید، نه احزاب سنتی کرد و اقمار سوری آنها که ابدا برای این ” زیست ـ جهان ” ساخته نشده اند.

معنای دیگر این سخن این است، که خوب یا بد خلق این فرصت سیاسی در سوریه، مرهون چابکی سیاسی و استراتژیک پ.ک.ک و درهم تنیدگی تاریخی و فرهنگی این سازمان با کردهای سوریه است.

اگر پ.ک.ک نبود و شورای ملی کردهای سوریه بدون منازع بود چه پیش می آمد؟ یحتمل در همان اوان بحران، بر اساس رهنمودهای اربیل در کنار ارتش آزاد وابسته به آنکارا قرار می گرفت و ضمن اولین موج حملات داعش و النصره که طومار ارتش آزاد را درهم پیچید، پرونده آنها هم به بایگانی سپرده می شد.

سوما اگر تصور کنیم، تضاد ترکیه با قدرت یابی کردها صرفا زمانی است که پای پ.ک.ک در میان باشد، دوراندیشانه نیست. ترکها با اصل وجود دولت کردی مخالفند، حتی اگر در ماداگاسکار باشد!

اتفاقا مدیریت سیاسی کردهای سوریه با درک این مهم، تلاش وافری به خرج داد که هم با دولت ترکیه از در آشتی دربیاید و نگرانیهای آن را رفع کند و هم نوعی ارتباط را با آن برقرار نماید که البته جهدی بی حاصل بود.

برای روشن شدن بیشتر مطلب، مثالی می زنم. اسرائیلیها با بمب اتمی “عربی ـ ایرانی” مخالفتی آشتی ناپذیر دارند. برای آنها وجود احتمالی این سلاح به معنای تغییر در موازنه استراتژیک فعلی و تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی و ماهیت وجودیشان است. فرق نمی کند این بمب دست مصر سیسی باشد یا ایران اسلامی یا عربستان سعودی. صرفا نباید باشد، حتی از راه ترور دانشمندان هسته ای و بمباران مراکز اتمی.

برای دولت ترکیه که فوبیای تجزیه دارد و به “سرطان مساله کرد” مبتلاست، دولت کرد در حکم بمب اتم دشمنان اسرائیل است.

شکل گیری اقلیم کردستان هم در دوران ضعف آنکارا اتفاق افتاد: کشور در حال گذار بود و نبرد قدرت میان ارتش و حزب عدالت و توسعه جریان داشت و حواسشان خیلی به خارج از مرزها نبود!

۳- کردها نمی بایست به آمریکا تکیه می کردند.

این گزاره هم منطقی نیست. مگر اینکه تالی آن این باشد: کردها نمی بایست دست به هیچ ابتکار عمل سیاسی مستقل و ” کردی” که متضمن خودمختاری آنها باشد، می زدند.

به بیان ساده تر کردها سه راه بیشتر ندارند. یا باید به وضع موجود تمکین کنند، یا برای دمکراتیزه کردن کشورهایشان و بدست آوردن حقوق برابر بکوشند و هنگامی هم که دیدند سنبه طرف پر زور است، قلدر و شرخری را از خارج از منطقه آورده و تعادلی ایجاد کنند.

از قضا گزینه سوم این روزها مورد انتقاد بسیار قرار گرفته است. عمدتا از این زاویه که کردها بدلیل ضعف های ساختاری، بازیگری توانمند محسوب نمی شوند و عموما وجه المصالحه قرار می گیرند.

این استدلال اگر به صورت مطلق بکار نرود، می تواند صحیح باشد، یک بازیگر فروملی توانایی هماوردی با واحدهای ملی را ندارد.

اما بعضی وقتها از رهگذر بحرانها و رقابتها، فرصتهایی خلق می شود که هنر و مهارت استفاده از آنها، از چشم تاریخ بدور نمی ماند.

درست مانند یک قمار سیاسی با درجه ای بالا از ریسک که در آن هم احتمال برد و هم احتمال باخت وجود دارد. کردهای عراق و کوزوویها یا فرصتهای سیاسی سراغشان آمد، یا در این قمارها برنده شدند.

مضاف بر این کردهای سوریه، زمانی که از کمک های آمریکا بهره مند شدند، انتخاب دیگری نداشتند. داعش که از سوی ترکیه پشتیبانی می شد، در حال تصرف مناطقشان بود و آمریکا در مقام “دشمن دشمنم دوستم است”، به متحد آنها تبدیل گشت.

آیا در آن دوران غیر از آمریکا کشور دیگری حاضر به کمک به کردها بود؟ دولت سوریه که وضع بهتری نداشت و خود در آستانه سقوط قرار گرفته بود.

حتی تنها گذاشتن کردهای سوری را با عدم حمایت آمریکا از رفراندوم کردستان عراق هم نباید مقایسه کرد.

چرا که تمام دولتهای غربی از مدتها قبل از انجام رفراندوم موضع مخالف خود را در برابر آن روشن کرده بودند. اما اینبار نه تنها دولتهای غربی، بلکه نزدیک ترین متحدان ترامپ در حزب جمهوریخواه هم از تصمیم او غافلگیر شده اند.

بنابراین نمی توان کردهای سوری را بابت چیزی سرزنش کرد که برای کمتر کسی قابل پیش بینی بود.

۴- افسانه چهارم بسته شدن زودهنگام پرونده کردهای سوریه است. عملیات ترکیه در شمال سوریه به معنای پایان حیات دولت خودمختار کرد در این خطه نیست. حتی دولت آمریکا هم با پیام ها و اظهارنظرهای متناقضش، عمدتا نشان می دهد که میان ترکها و کردها دست به انتخاب نهایی نزده است.

پرونده سوریه اساسا یک روند کلی نیست که تکلیف آن مشخص باشد، بلکه پدیده ای رویداد محور و دارای اقتضائات و الزامات غیرقطعی و درحال گذار است. واشنگتن به ترکیه اجازه عملیات محدودی در باریکه ای مرزی داده است.

سیر جنگ و رویدادهای آتی، روند نهایی جنگ را تعیین می کند. هزینه های سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک ترکیه را که تا الان هم کم نبوده، نباید دستکم گرفت.

عامل کردی در خاورمیانه تثبیت شده و قدرتهای فرامنطقه ای به آسانی نمی توانند آن را نادیده بگیرند.

منبع: شارنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا