حدود شرعی خنده و شوخی
حدود شرعی خنده و شوخی
سئوال : آیا یک مسلمان جیز است که بخندد ، بخنداند ، شوخی کند ، شادی کند ، خوشحالی کند و از زبان و نکته ها و لطیفه های قولی وعملی استفاده کند و باعث خنداندن دیگران شود . زیرا بعضی بر این باورند که دین اسلام خنده و شوخی ، نکته پرانی و مزاح را بر انسان حرام کرده و جدیت و قاطعیت و درشتی را بر او واجب نموده است . آنچنان که می بینیم بعضی از دینداران همیشه با صورتی اخمو و عبوس و خشن و ترشرو مردم را به ویژه غیر متدینین را می نگرند .
نظر واقعی اسلام در این باره چیست ؟
//////////////////////////////////////////////////////////
جواب : بنا بر آنچه نصوص قولی و مواضع عملی (سیرت) پیامبر گرامی و اصحاب بر آن دلالت دارد ،می توان گفت که خنده ،شوخی و تفریح در اسلام امر شرعی به شمار می آید و این،به دلیل نیاز فطری انسان است که در مقابل سختی های زندگی و آلام و مصیبتها با بعضی از سرگرمی ها و تفریحها غمهای زندگی خود را سبک سازد .
امام علی (ع)می گوید:
((ان القلوب تمل کما تمل الابدان فابتغوا لها طرائف الحکمه)
(دلها همچون بدنها خسته می شوند .با لطیفه ها به آنها استراحت دهید )
وباز می فرماید :
((روحوا القلوب ساعه بعد ساعه فان القلب اذا اکره عمی))
(گاه گاهی به قلب ها استراحت دهید، زیرا هر گاه قلب خسته شود ، بینایی و بینش را از دست می دهد.)
این بدان معناست که نوعی لهو و آسایش فکری برای زندگی روزمره ی انسان لازم است تا به وسیله ی آن بتواند راه زندگی خود را در مقابل فعالیت های طولانی به طور مطلوب ادامه دهد ؛همان گونه که انسان در سفر ، به حیوان بارکش خود استراحت می دهد تا مابقی راه را بپیماید ، بدن انسان هم نیازمند آسایش و آرامش فکری و روحی است .
ابودرداءدر این باره می گوید :
((إنی لاستجم نفسی بالشی ءمن الهو لیکون أقوی لها علی الحق ))
(باچیزی از سرگرمی و تفریح به نفس خود استراحت می دهم تا در امور جدی توان و نیرو گیرد)
بنابراین ، در اصل مشروعیت خنده ،شوخی و شادی شکی نیست؛ ولی نه به طور مطلق ، بلکه با قیودی و شرایطی که متعاقب بیان می گردد.
نخست:نبا ید دروغ گفتن وجعل سخن ،ابزار خندانیدن مردم شود.همان گونه که بعضی از مردم در اول ماه آوریل(نیسان)دروغها وسخنانی جعل می کنندوآن را ((دروغ آوریل))نام می نهند . به همین دلیل است که رسول گرامی می فرماید :
((ویل للذی یحدت فیکذب لیضحک القوم ویل له،ویل له، ویل له ))
(وای بر آنکه به سخن آید و در آن دروغ گوید تاکسانی بدان بخندند ؛ وای بر او ، وای بر او ، وای بر او )
پیامبر گرامی شوخی می کرد ولی جز حق و راستی بر زبانش جاری نمی شد .
دوم: نباید شوخی و مزاح سبب تحقیر ، یا استهزا یا تمسخر انسان دیگری شود؛مگر اینکه آن انسان راضی و بدان اجازه داده باشد.
خداوند متعال می فرماید: (ای کسانی که ایمان آورده اید،نباید قومی،قوم دیگر را ریشخند کند،شاید آنها از اینها بهتر باشند،ونبایدزنانی،زنان دیگررا ریشخند کنند،شایدآنها از اینها بهتر باشند،واز یک دیگرعیب مگیرید،وبه یکدیگرلقبهای زشت ندهید، چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان) حجرات/۱۱
در حدیث صحیح روایت شده که پیامبرمی فرماید:
((بحسب امریءمن الشران یحقر أخاه المسلم))
(برای شخص این بدی کافی است که برادر مسلمان خود را تحقیر کند)
عایشه (رض)در محضر پیامبر گرامی در مورد یکی از هووهای خود گفت: که او کوتاه قامت است. پیامبر(ص) گرامی فرمود:
((یاعائشه لقدقلت کلمه لو مزجت بماءالبحر لمزجه))
(عایشه، کلمه ای بر زبانت راندی که اگر آن کلمه را با آب دریا می آمیختی،آب را آلوده می کرد.)
عایشه در جایی دیگر می گوید:
((در محضر رسول خدا (ص)در مورد شخصی صحبت می کرد ونوع رفتار و صدای او را تقلید می نمودم.پیامبر(ص)فرمود:
((ما احب انی حکیت إنسانا و أنلی کذاو کذا))
(دوست ندارم از کسی ادا و تقلید درارم در حالی که خود دارای عیبهایی می باشم.)
سوم؛نباید شوخی ومزاح ،سبب ترس و به وحشت انداختن مسلمان شود .
ابو داود از عبدالرحمان بن ابی لیلی روایت کرده است ))اصحاب رسول خدا (ص)برای ایشان نقل می کردند که،آنان همراه پیامبر خدا (ص)در راه می رفتند،یکی از آنان در حالی که ریسمانی در دست داشت به سوی یکی از یاران رفت و او رابا ریسمان بست.آن مرد ترسید .در این هنگام بود که پیامبر خدا (ص) ‹‹لا یحل لرجل أن یروع مسلما››(برای کسی راوا نیست که مسلمانی را بترساند.)از نعمان بن بشیر روایت شده که می گوید)) همراه پیامبر خدا(ص)در مسیری می رفتیم .مرد سورای بر روی مرکبش چرت می زد.مرد دیگری ،تیری را از تیردان او بیرون آورد؛آن مرد خوابیده بیدار شد و تر سید.پیامبر(ص) فرمود ))لایحل لرجل أ ن یروع مسلما))طبرانی در کتاب ((الکیبر ))این حدیث را روایت کرده است که راویان آن موثق هستند. سیاق کلام دلالت دارد بر اینکه آن کسی که تیر را از تیردان بیرون آورد ، می خواست شوخی و مزاحی بکند . در حدیث دیگری روایت شده که پیامبر خدا (ص)می فرماید :
((لا یاخذأحدکممتاع أخیه لاعبا و لاجادا))
(هیچیک از شما متاع برادر دینی خود را نه باشوخی و نه با جدی برندارد.)
چهارم؛شخص نباید چه در موقعیت جدی چه هنگام گریه ،شوخی کند یا بخندد.((هرسخن جایی و هر نکته مکانی دارد ))حکمت این عبارت در این است که هر چیزی در جای مناسبیخود قرار داده شود .
بعضی از شاعران گفته اند :
إذا جدعندالجدأرضاکجده وذو باطل ان شئت ألهاک باطله
(هر گاه کسی در موقعیت جدی به جدی بپردازد ؛ تو از آن خوشنود می شوی ؛ولی در مقام جدی ،شوخی و مزاح تو را به خود مشغول می دارد.)
ودیگری گفته است :
أهازل حیث الهزل یحسن بالفتی و إنی اذا جد الرجال لذو جد!
(هنگامی که شوخی جای خود و شایسته ی یک جوان باشد به شوخی می پردازم . ولی هر گاه مردان در امری جدی باشند،من هم با جدیت برخورد می کنم .)
اصمعی روایت می کند:که او در بادیه زنی را دید که با خشوع تضّرع بر
سجاده اش نشسته و نماز می گذارد .هنگامی که از نماز فارغ شد ، روبه روی آینه ای ایستاد و به آرایش و زیبایی خود پرداخت .اصمعی به او گفت : این چیست و آن چیست ؟زن این بیت را خواند :
ولله منی جانب لا أضیعه وللهو منی و البطاله جانب!
(آن قسمت از اعمالم را که مربوط به خداوند متعال است، ضایع نمی گردانم، ولی لهوو آرایش نیز در جنبه ی دیگر من ، وجود دارد .)
اصمعی می گوید : دریافتم که این زن علاوه بر اینکه عبادتگر است ، متأهّل هم هست و برای شوهرش به آرایش می ۱ردازد .در حدیث روایت شده که پیامبر خدا (ص) می فرماید :
((ثلاث جدهن جد و هزل هن جد : النکاح و الطلاق و العتاق))
(سه چیز است که جدی آن جدی است و شوخی آن نیز جدی است ؛نکاح و طلاق و آزاد کردن برده.)
خداوند متعال در قرآن مشرکان را مورد مذمت قرار می دهد زیرا آنان هنگام شنیدن قرآن می خندیدند ، در صورتی که سزاوار بود می گریشتند ؛آنجا که
((أفمن هذا الحدیث تعجبون و تضحکون و لا تبکون و انتم سامدون ))
(آیا از این سخن عجب دارید ؟ و می خندید و نمی نگریید ؟و شما در غفلتید .)
همچنین خداوند متعال منافقان رااز اینکه در غزوه ی تبوک از رسول خدا پیروی نکردند وبا عذرهای دروغین و غیرواقعی از رفتن باکاروان حضرت سرباز زدند ، وبه جای آن می خندیدند و شادی می کردند ، مورد مذمت قرار می دهد و می فرماید :
(برجای ماندگان به خانه نشستن خود پس از رسول خدا شادمان شدند و از اینکه با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنند کرا هت داشتند و گفتند در این گرما بیرون نروید . بگو ))اگر دریابند –آتش جهنم سوزان تر است .))از این پس کم بخندند و بهجزای آنچه به دست می آورند بسیا بگریند .) توبه/۸۲-۸۱
پنجم؛شوخی و خنده باید معقول و در حدّ اعتدال و توازن باشد و فطرت سالم انسان آن را بپذ یرد و عقل سالم بدن راضی شود و با جامعه ای که در آن زندگی می کند ملایم و سازگار باشد .
اسلام هنگامی که از غلوو زیاده روی در هر چیز ی –حتی عبادت-اکراه دارد؛ پس چگونه اجازه ی زیاده روی کردن در لهو ومزاح را می دهد ؟! با توجه به اینکه توجیه و ارشاد نبوی که می فرماید :
((ولاتکثر من الضحک فان کثره الضحک تمیت لقلب ))
آنچه مورد نهی پیامبر گرامی قرار گرفته همان افراط و مبالغه در خنده بوده است نه اصل خنده .
از علی (ع)روایت شده که می فرماید :
((أعط الکلام من المزح بمقدار ما تعطی الطعام من الملح))
(به آن مقدار که نمک برای طعام لازم است به همان مقدار مزاح وارد کلام کن.)
این گفتاری حکیمانه است و بر این استوار است ، همان طور که انسان نمی تواند از مزاح و شوخی بی نیاز باشد ، افراط و غلو در مزاح نیز زیان بار است .
مبالغه در مزاح ، آن است که انسان از بار مسؤولیت شانه خالی کند یا سفیهان بر او گستاخ و جسور شوند یا باعث خشم دوستان گردد و شاید منظور حدیث زیر این نوع مزاح باشد که می فرماید :
((لا تمار أخاک و لا تمازحه))
(بابرادر خویش دورو نباش و با او مزاح مکن .)
مبالغه و اسراف در مزاح همچون دورویی هردو مسبب حقد و کینه در دلها می شود .
سعیدبن عاص به پسرش می گوید))درمزاح میانه رو باش ،زیرا افراط در آن موجب از دست دادن هیبت ووقار است و سفیهان را بر تو جسور می گردندوترک مزاح ،باعث خشک سیرتی و کاهش دوستان و تنگ نظری درمعاشرت می شود .)) بهترین کارها ،پیوسته حد وسط آنهاست،که این حد وسط، واعتدال همان برنامه های اسلام واز ویژگی های عظیم آن رمز و علت فضیلت این امت بر دیگرا ن است .واین حد اعتدال همان صراط مستقیمی است
که ازخداوند متعال می خواهیم ما را بدان هدایت نماید و ما را در گفتارها و نظریات و کارها و موضع گیری ها بدان ثابت نگه دارد .
(( اللهم آمین ))