مبانی سیستم اداری از دیدگاه اسلام
مبانی سیستم اداری از دیدگاه اسلام
دکتر نورالله کورت – دکتر سردار دمیرل / ترجمه: اقبال جهانگیری
سیستم اداری در اسلام شامل مبانی عام بسیاری است که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود:
۱. شورا : خداوند در این مورد می فرماید:«وَ الّذینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أقَامُوا الصَّلاهَ وَ أمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهَمْ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ(۳۸)» (الشوری) . «وکسانیند که دعوت پروردگارشان را پاسخ می گویند و نماز را چنانکه باید می خوانند وکارشان به شیوه رایزنی و برپایه مشورت با یکدیگر است و از چیزهایی که بدیشان داده ایم،(درکارهای خیر) صرف می کنند.»*
۲. روابط اجتماعی : ابوموسی اشعری(رض) از پیامبر(ص) چنین روایت می کند:« المُؤمنُ لِلْمؤمنِ کَالْبنْیانِ یَشُّدُ بَعضُهُ بعضاً و شَبَّکَ بَینَ اَصابِعِهِ»(۱)« مؤمنان برای هم مانند دیوارهایی هستند که یکدیگر را تقویت وتحکیم می نمایند.پیامبر(ص)انگشتان دودستش را محکم درهم کشید(تا چگونگی استحکام وهمکاری آنان را نشان دهد).»
۳. الگوی نیکو : پروردگار می فرماید:« لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ ذَکَرَ اللهَ کَثِیراً(۲۱)» (الاحزاب).«سرمشق والگوی زیبایی در (شیوه ی پندار،گفتار وکردار)پیغمبر خدا برای شماست.برای کسانیکه (دارای ۳ ویژگی باشند:) امید به خدا داشته وجویای قیامت باشند وخدای را بسیار یادکنند.»
۴. مسئولیت پذیری : پیامبر(ص) می فرماید:« کُلُّکم راعٍ و کُلُّکم مَسئولٌ عن رَعِیَّتِه.الامامُ راعٍ و مسئولٌ عن رعیّتِه،و الرَّجُلُ راعٍ فی اَهلِهِ و هو مسئولٌ عن رعیّتِه،و المَرْاَهُ راعیهٌ فی بیتِ زوجِها و مسئولهٌ عن رعیّتِها،و الخادِمُ راعٍ فی مالِ سیِّدِه و مسئولٌ عن رعیّتِه.»(۲)«همه شما شبانید وهمه شما مسئول رعیت خویشید.امام شبان است ومسئول رعیت خویش است ومرد در خانواده اش شبان است ومسئول است از رعیتش وزن در خانه شوهرش شبان است ومسئول از رعیتش وخادم در مال آقایش شبان است ومسئول ریت خویش است.»
۵. عدالت محوری :خداوند در قرآن کریم می فرماید:« إِنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأَمَانَاتَ اِلَی اَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللهَ کَانَ سَمِیعاً بَصِیراً(۵۸)»(النساء). « بیگمان خداوند به شما (مؤمنان) دستور می دهد که امانت ها را (اعم از آنچه خدا شما را در آن امین شمرده وچه چیزهایی که مردم آنها را به دست شما سپرده وشما را در آن امین دانسته اند)به صاحبان امانت برسانید وهنگامیکه در میان مردم به داوری نشستید اینکه دادگرانه داوری کنید(این اندرز خدا است وآن را آویزه گوش خود سازید وبدانید که)خداوند شما را به بهترین اندرزها پند می دهد(و شما را به انجام نیکی ها می خواند)بیگمان خداونددائماً شنوای(سخنان) وبینا(ی کردارتان)بوده و می باشد(و میداند چه کسی در امانت خیانت روا میدارد وچه کسی دادگری می کند یا نمیکند.)»
تقوا در قرآن
تقوا معانی و دلالت های متعددی دارد و در تمامی امور حائز اهمیت فراوانی می باشد.از مزایای تقوا در اعمال،می توان به نقش برجسته آن در کمک به تنظیم بسیار دقیق امور اداری،توجیه کارگران وزیردستان با هرحرفه وپیشه ای،به شیوه ای درست ومثمر ثمر وتربیت مسئولین وکاربه دستان در هر پست ومقامی،بگونه ای اخلاق محور ونشئت گرفته از قرآن کریم وسنت پاک نبوی وسیره اصحاب سلف صالح اشاره کرد زیرا بیگمان مسئول وزیردستی که تقوا قلبش را تسخیر کرده،انسانی بسیار متفاوت ومتمایز است نسبت به آنکه سینه اش آکنده از هوای نفس ومحبت دنیا و شهوتِ مقام ومنصب باشد:« اَفَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلإِسْلامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِّنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیهِ قُلُوبُهُمْ مِّنْ ذِکْرِ اللهِ أولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ(۲۲)» (الزمر). «آیا کسی که خداوند سینه اش را برای پذیرش اسلام گشاده وفراخ ساخته است ودارای (بینشی روشن از)نور پروردگارش می باشد(و در پرتو آن راه را از چاه تشخیص می دهد،همچون کسی است که هدایت الهی در سایه اسلام پرتویی به دل او نیفکنده است؟و درونش با ایمان تابان نشده است؟)وای بر کسانیکه دل های سنگینی دارند و یاد خدا بدانها راه نمی یابد(وقرآن یزدان در آنها اثرنمی گذارد!)آنان واقعاً به گمراهی و سرگشتگیِ آشکاری دچارند.»
امروزه بخش عمده عدم موفقیت ما از لحاظ اداری در مقایسه با دشمنان خدا واسلام،حاصل انعدام تقوا در مسئولین وزیردستان ماست تا آنجا که غالباً زیردستان متقی و مخلص تر از کار به دستان هستند.
علما تعابیر متفاوتی از معنی ومقصود واژه «تقوا»آورده اند: «شیخ عبدالله ناصح علوان» در بیان حقیقت تقوا می گوید: « تقوا نتیجه حتمی وثمره طبیعیِ شعور عمیق و ایمانی ای است که حاصل ترس از خدا،توجه به او ولحاظ قراردادن او در انجام اعمال و طمع در کسب ثوابش باشد.»
برخی دیگر از علما تقوا را اینگونه تعریف می کنند: «جایی که خدا تورا از آنجا منع کرده حاضرو آنجا که تورا به حضور امر کرده،غایب نباشی.»شماری دیگر گفته اند:«تقوا؛پرهیز از عذاب پروردگار بوسیله عمل صالح و خشیت از او در نهان وآشکار است»وبه عبارت دیگر:«تقوا؛پرهیز از وقوع در امری است که از رخ دادنش هراس داریم.فرد آنگاه به تقوای حقیقی دست می یازد که از بعضی مباحات صرف نظر کند تا از ورود به حریم محظورات و منهیات بیمه شود».همانطورکه پپامبر(ص) فرموده است:« إِنَّ الْحَلالَ بَیِّنٌ وَ إِنَّ الحرامَ بَیِّنٌ وَ بَیْنَهُما مُشْتَبِهاتٌ لا یَعْلَمُهُنَّ کثیرٌ مِنَ النّاسِ،فَمَنِ اتَّقَی الشُّبُهاتِ اسْتَبْرَأ لِدِینِهِ وَ عِرْضِهِ وَ مَنْ وَقَعَ فِی الشُّبُهاتِ وَقَعَ فِی الْحَرامِ،کَالرَّاعِیِ یَرْعَی حَوْلَ الحِمی یوشَکُ أنْ یَرْتَعَ فیهِ،ألا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَلِکٍ حِمًی وَ إِنَّ حِمَی اللهِ مَحارِمُهُ.»(۳)«حلال وحرام مشخص ومعلوم هستند و[اما] در بین حلال وحرام اموری مشتبه وجود دارند که اکثر مردم به آنها آگاهی ندارند.لذا هرکس از این شبهات پرهیز نماید،دین وآبروی خویش را حفظ می کند وهرکس در این شبهات بیفتد،در حرام خواهد افتاد.همانند چوپانی که گله اش را در اطراف یک مرتع قُرُق شده می چراند واحتمال این می رود که گله اش[داخل آن شوند]و در آن بچرند.بدانید که هر پادشاهی برای خود یک قلمرو معین دارد و بدانید که قلمرو معین خدا نیز چیزهایی است که حرام فرموده است.» و در جایی دیگر می فرماید:« لا یَبْلُغُ الْعَبْدُ أنْ یَکُونَ مِنَ الْمُتَّقِینَ حَتَّی یَدَعَ مَا لا بَأسَ بِهِ حَذَراً لِمَا بِهِ الْبَأسُ»(۴) « بنده هیچگاه متقی نمی شود مگرآنکه از ترس محرمات، آنچه را که انجامش ایرادی ندارد ،واگذارد. »
«شیخ سعید حوی» می گوید:« یکی از راه های دستیابی به تقوا،انجام مسئولیت های مشترک مسلمین در اقامه دین خداست،مانند واجبات کفایی؛همچنانکه انجام واجبات عینی راه رسیدن به تقواست.عبادت؛ حائز اهمیت ترین راه نیل به تقواست،بویژه عبادتی که در مقام احسان ادا شود.احسان در اسلام به انجام اعمال نیک و ترک معاصی می انجامد و فردی واجد این دو شاخصه است که به حقیقت ایمان که همان احسان است،نایل آمده باشد.» همچنین می گوید:«دین مبین اسلام،برای تک تک افراد واطیاف گوناگون جامعه انسانی فرو آمده،لکن برکسی پوشیده نیست که در آن یکسری احکام از قبیل پیاده کردن قصاص واجرای حدود شرعی وجود دارد که اجرای آن به عهده افراد ویا طیف خاصی است.پس اسلام از یکایک افراد جامعه چه امری می طلبد؟آنچه اسلام از هر مسلمانی انتظار دارد،تقواست.بنابراین تقوا خواست اساسی پروردگار از بندگان است.
هرگاه تمام اعضای جامعه اسلامی،بصورت کامل به تقوا دست یافتند، آنگاه اقامه دین خدا بدون نقصان امکان پذیر خواهدبود.وچنانچه صدمه ای بر پیکره اسلام وارد شود، ناشی از ضعف تقوای مسلمانان است.»
و واضح است که به دلیل اهمیت شایان تقواست که آیات بسیاری در بیان آن نازل شده اند.از جمله این آیات:
۱.« الــم(۱) ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ(۲)اَلَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ ُیقیمُونَ الصَّلاهَ وَمِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ(۳)وَاَّلذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِاَلْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ(۴)أولئِکَ عَلَی هُدًی مِنْ رَّبِّهِمْ وَأولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۵)» (البقره) .« الف.لام.میم* این کتابی است که هیچ گمانی در آن نیست وراهنمای پرهیزگاران است* آن کسانی که به دنیای نادیده باور می دارند ونماز را بگونه ای شایسته می خوانند واز آنچه بهره آنان ساخته ایم،می بخشند*و آن کسانیکه باور می دارند به آنچه برتو نازل گشته وبه آنچه پیش از تو فرو آمده وبه روز رستاخیز اطمینان دارند*این چنین کسانی هدایت ورهنمود خدای خویش را دریافت کرده وحتماً رستگارند.»
این آیات ۴ صفت را برای متقیان برمی شمارند:ایمان به غیب،برپا داشتن نماز ،انفاق از روزی ای که خدا بهره بندگانش گردانده وپیروی وفرمانبرداری از قرآن کریم.بقیه صفات در دایره ایمان به غیب می قرار میگیرند.همانطور که ابو زُرعه از ابوهریره (رضی الله عنهما) روایت میکند که فرمود:« کانَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه وسلّم) بارِزاً یَوْماً لِلنَّاسِ،فَأتَاهُ جِبْرِیلُ فَقالَ: مَا الْإیمانُ؟ قالَ: الْإیمانُ أَنْ تُؤْمِنَ بِاللهِ و مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ و بِلِقائِهِ و رُسُلِهِ و تُؤْمِنَ بِالْبَعْثِ.»(۵ )« روزی پیامبر(ص)به میان مردم آمد.جبرئیل به حضورش رسید وپرسید ایمان چیست؟ پیامبر(ص) فرمود:آن است که به خدا وفرشتگان ورسیدن به حضور خدا(در قیامت) ورسالت پیغمبران وزنده شدن بعد از مرگ،باور واعتقاد قطعی داشته باشی.»
نگارنده «فی ظلال»(یرحمه الله) در اثنای تبیین طبیعت قرآن وتشریح هدایت گریش می فرماید:«هدایت؛ حقیقت،طبیعت،ماهیت ومشخصه جدایی ناپذیر قرآن است.ولی این قرآن برای چه کسانی هدایتگر،نور و پندآموز است؟برای متقیان! چون تقواست که قلب را به سوی قرآن سوق می دهد.تقواست که دل را می گشاید و آن را مهیای پذیرش پیام الهی و لبیک گفتن به دعوت او می سازد.بنابراین کسی که طالب هدایت گرفتن از قرآن است،باید با قلبی سلیم وفراخ به سویش بیاید.»
۲. « وَ سَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضَ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ(۱۳۳)الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ(۱۳۴) وَ الَّذِین إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً أوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إلّا اللهَُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلَی مَا فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ(۱۳۵)أولئِکَ جَزَاؤُهُمْ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیها وَ نِعْمَ أجْرُ الْعَامِلِینَ(۱۳۶)» (آل عمران). « و (با اعمال شایسته و بایسته) به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی بشتابید و بر همدیگر پیشی بگیرید که بهای آن(برای مثال همچون بهای)آسمانها وزمین است.(وچنین چیز باارزشی)برای پرهیزگاران تهیه دیده شده است*آن کسانیکه در حال خوشی وناخوشی و ثروتمندی وتنگدستی به احسان وبذل وبخشش دست می یازند وخشم خود را فرو می خورند.واز مردم گذشت می کنند و(بدینوسیله در صف نیکوکاران جایگزین می شوند و) خداوند (هم)نیکوکاران را دوست می دارد*و کسانیکه چون دچار گناه(کبیره ای)شدند یا(با انجام گناه صغیره ای)به خویشتن ستم کردند،به یاد خدا می افتند(و وعد و وعید وعقاب و ثواب و جلالت وعظمت او را پیش چشم می دارند وپشیمان می گردند)و آمرزش گناهانشان را خواستار می شوند.و بجز خدا کیست که گناهان را بیامرزد؟ و با علم وآگاهی بر(زشتیِ کار و نهی و وعید خدا از آن)چیزی که انجام داده اند،پافشاری نمی کنند(و به تکرار گناه دست نمی یازند)*آنچنان پرهیزگارانی پاداششان آمرزش خدایشان وباغهای (بهشتی)است که در زیر(درختان)آنها جویبارها روان است و جاودانه در آنجاها ماندگارند واین چه پاداش نیکی است که بهره کسانی میگردد که اهل عملند(وبرابر فرمان خدا عمل می کنند).»
«شیخ محمد رشید رضا» در تفسیر این آیات می گوید:« خداوند به دو دلیل انفاق را پیشاپیش سایر صفات متقیان ذکر کرده است:
نخست؛ نشان دادن تضاد وتقابل میان انفاق وربا که در آیه ای سابق بر آیات ذکر شده[آیه ۱۳۰سوره آل عمران]،از آن بحث به میان آمده.چراکه ربا نوعی فرصت طلبی شخص سرمایه دار است تا اموال فرد نیازمند را به ناحق و بلاعوض به جیب بزند.حال آنکه صدقه و انفاق همیاری و اطعام وی بی هیچگونه چشم داشتی است.دوم؛ انفاق وبخشش چه در شرایط مناسب وچه در شرایط ضیق وتنگدستی، بهترین نشانه تقواست.آرزوی نفسانی به سادگی تن به انفاق نمی دهد و لذا برای انسان از سایر صفات واعمال نافع تر است.»
۳. « وَالَّذی جَاءَ بِاَلْصِّدْقِ وَصَدّقَ بِهِ اوُلَئِکَ هُمُ الْمُتّقُونَ(۳۳)» (الزمر). « کسانیکه حقیقت و صداقت را با خود آورده اند(و از سوی خدا به مردمان ابلاغ کرده اند که پیغمبرانند)و کسانیکه حقیقت وصداقت را باور داشته اند(وبرابر آن رفته که مؤمنانند)آنان پرهیزگاران واقعی هستند.»
۴. « لَیْسَ الْبِرّ أَنْ تُوَلُوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنّ الْبِرّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلائِکَهِ وَالْکِتَابِ وَالنّبِیِّینَ وَآتَی اَلْمَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکینَ وَابْنَ الْسّبیلِ وَالسّائِلینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاهَ وَآتَی الزّکَاهَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصّابِرِینَ فی الْبَأْساءِ وَالضّرّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتّقُونَ(۱۷۷)» (البقره) .« اینکه(به هنگام نماز) چهره هایتان را به جانب مشرق ومغرب کنید،نیکی(تنها همین) نیست(و یا ذاتاً رو کردن به خاور وباختر،نیکی به شمار نمی آید).بلکه نیکی(کردار) کسی است که به خدا و روز واپسین وفرشتگان وکتاب (آسمانی) وپیغمبران ایمان آورده باشد ومال(خود)را با وجود علاقه ای که بدان دارد(ویا به سبب دوست داشتن خدا ویا با طیب خاطر)به خویشاوندان ویتیمان و درماندگان و واماندگان در راه وگدایان دهد،و در راه آزدسازی بردگان صرف کند ونماز را برپا دارد وزکات را بپردازد و(نیکی کردار کسانی است که)وفا کنندگان به پیمان خود بوده هنگامیکه پیمان بندند و(بویژه کسانی نیکند وشایسته ستایشند که)در برابر فقر(و محرومیت ها)و بیماری(و زیان و ضررها) وبه هنگام نبرد، شکیبایند(و استقامت می ورزند).اینان کسانی هستند که راست می گویند(درادعای ایمان راستین وپیجویی اعمال نیک)و به راستی پرهیزگاران اینانند.»
«دکتر وهبه زحیلی» می فرماید:« علما گفته اند این آیه از قرآن کریم،آیه ای باعظمت واز امّهات احکام است زیرا متضمن ۱۶ قاعده است:ایمان به خدا و اسماء وصفاتش،ایمان به حشر ونشر و میزان و صراط و حوض وشفاعت و بهشت ودوزخ،ملائک،کتب آسمانی وپیامبران و انفاق کردن دارایی به اشکال واجب وسنّت، برقراری صله رحم ومداومت بر آن، تفقد ودلجویی از یتیم و مسکین و عدم اهمالشان،رعایت حال وامانده از راه( یا مهمان) و سؤال کنندگان،آزاد سازی بردگان، و محافظت ومداومت بر نماز و پرداخت زکات و وفای به عهد و صبر وشکیبایی کردن بر مصاعب ودشواری ها.»
«شیخ مراغی» نیز در تفسیر این فرموده خداوند که می فرماید:«وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتّقُونَ(۱۷۷)» ، می گوید:« یا به عبارت دیگر ” و آنها کسانیند که بین خود وخشم ونارضایتی خداوند،با دوری کردن از معاصی ای که باعث اهمال انسان در دنیا از سوی پروردگار و عذاب وی در آخرت می شوند، فاصله وحائل ایجاد میکنند.”»
بعضی از علما نیز گفته اند:« هر کس که به مصداق این آیه عمل کند،ایمانش کامل می شود و به بالاترین مراتب یقین نایل می آید.»
========== منبع: ==========
مجله «المجتمع» ،شماره ۲۰۳۴- ۲۳صفر ۱۴۳۴هـ ق – ۵/۱/۲۰۱۳م
*در ترجمه آیات از «تفسیرنور» اثر دکتر مصطفی خرم دل استفاده شده است.
========== پی نوشت ها ========
- صحیح البخاری،سنن الترمذی،سنن النسائی و مسند امام احمد بن حنبل
- ابن بطال در شرح صحیح البخاری
- صحیح مسلم
- سنن الترمذی
- ابن بطال در شرح صحیح البخاری