علمی ، پزشکقرآنمطالب جدیدمقالات

مفهوم علمی رَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ در قرآن چیست؟

مفهوم علمی  رَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ  در قرآن چیست؟

نویسنده: کمال روحانی- پیرانشهر

خورشید فروزان و ماه تابان

(‏ تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّمَاء بُرُوجاً وَجَعَلَ فِیهَا سِرَاجاً وَقَمَراً مُّنِیراً ‏) فرقان: ۶۱

«‏ پاینده و بزرگوار خدای رحمانی است که در آسمان برجهائی را به وجود آورده‌است و در آن ، چراغ ( فروزان خورشید ) و ماه تابان را ایجاد نموده است . ‏»

(هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاء وَالْقَمَرَ نُوراً ) یونس: ۵

« خدا است که خورشید را درخشان و ماه را تابان گردانده است.»

(‏ وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجاً ‏) نوح: ۱۶

«‏ و ماه را در میان آنها تابان ، و خورشید را چراغ ( درخشان ) کرده است‌ ؟ ‏»

وقتی به اوصاف قرآن درباره ی خورشید و ماه می رسیم، خواهیم دید زیباترین و دقیق ترین وصف از آن دو آمده است. قرآن، خورشید را چراغ فروزان و ماه را چراغ تابان معرفی می کند، گر چه می پنداریم ماه نور دارد، اما ماده در ذات خود نوری ندارد، بلکه نور آن نتیجه ی انعکاس خورشید بر آن است؛ آیا زیباتر از این وصف، وصفی دیگر می توان یافت که در آن خورشید را نورانی و فروزان معرفی کند و از ماه تعبیر مستنیر (نور بگیر) ارائه دهد.

از دیگر زاویه در زبان عربی «ضیاء» به چیزی اطلاق می گردد که از خود نور دارد و «نور، منیر یا مستنیر» چیزی است که از خود نوری ندارد، بلکه از دیگر اشیاء روشنی می گیرد.[۱]

ماه و خورشید حساب شده

(‏ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ‏) رحمان: ۵

«‏ خورشید و ماه برابر حساب ( منظمی در چرخش و گردش ) هستند . ‏»

اعجاز آیه: می دانیم که حساب ماه و سال از گردش خورشید و ماه به دست می آید و خداوند می فرماید: »خورشید و ماه محسوب (حساب شده) هستند» یعنی از روی دقت و نظام می باشد، لذا می بینیم حجم خورشید و دوری و نزدیکی آن به زمین همه از روی دقّت و حساب است؛ به دیگر سخن اگر حجم خورشید از آن چه اکنون هست کمی بزرگتر می بود، کره ی زمین می سوخت و اگر زمین کوچک تر از صورت کنونی می بود موجودات آن منجمد می شدند.

دوری و نزدیکی خورشید نیز در حیات و ممات موجودات زمین مؤثر است. لذا جایگاه آن با دقّت و ریزه کاری بسیار تعیین شده است به گونه ای که ذرّه ای تخطّی نمی ورزد.

در مورد ماه نیز وضع چنین است. اگر اندکی فاصله ی ماه از وضع کنونی کم تر بود، دریاها و اقیانوس ها طغیان کرده و زمین را توفان و سیل فرا می گرفت و اگر فاصله اندکی از حالت کنونی دورتر می بود، باز حیات کره ی زمین به خطر می افتاد؛ زیرا جزر و مد به وقوع نمی پیوست و زندگی موجودات – مخصوصاً – موجودات دریایی نابود می شد.[۲]

ربّ المشارق و المغارب

قرآن کریم در سه آیه ی متفاوت سه دیدگاه مختلف را درباره ی مشرق و مغرب عرضه می دارد که در هر یک اعجازی بزرگ نهفته است، چیزی که در قرن های گذشته قابل درک نبود، اما بعد از پیشرفت علم و به حکم برهان لامح «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ » این نشانه های به وسیله ی دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان کشف شد. می فرماید:

(رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ ) شعراء: ۲۸

« پروردگار مشرق و مغرب است.»

(‏ رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ ‏) رحمن: ۱۷

«‏ او پروردگار مشرقها و پروردگار مغربها است . ‏»

(رَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ) معارج: ۴۰

«او خدای خاورها و باخترهاست.»

ملاحظه می کنیم که در آیه ی اوّل مشرق و مغرب به لفظ مفرد، در آیه ی دوّم به صیغه ی تثنیه (دوتایی) و در آیه ی سوّم به صیغه ی جمع ذکر شده اند، امّا هدف قرآن از سه بیان متفاوت در باب مشرق و مغرب چیست؟

اگر ما اکنون هر یک از این آیات قرآن را فراخور حجم تفکّر عقلی بشر در هنگام نزول قرآن تفسیر کنیم می بینیم:

در آیه ی اوّل مفهوم مشرق، همانا جهت طلوع خورشید[۳] و مفهوم مغرب جهت غروب آن است، پس هنگامی که خدای سبحان می گوید: «پروردگار مشرق و مغرب» در این جا میان عقل بشر زمان بعثت و آیه ی مبارکه، تعارضی پدیدار نمی شود. بعد از این اگر از دید معاصران نزول قرآن به آیه ی دوّم: «پروردگار مشرقین و مغربین» نگاه کنیم ملاحظه می شود تفسیر آن در عصر نزول قرآن دارای دو معنی است، یکی جهت مشرق، و دیگری مکان معیّن طلوع خورشید؛ یعنی این که از دیدگاه عقل بشری در عصر نزول قرآن، آیه ی مبارکه ای که (مشرقین و مغربین) را به لفظ تثنیه ذکر نمود، هر دو معنی مشرق و مغرب و هر دو مکان طلوع و غروب خورشید را در خود جمع کرده است که این تفسیر متعارف آیه ی فوق در زمان نزول قرآن کریم است[۴] و چون به « رَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ» می رسیم، می بینیم که تفسیر آن در وقت نزول آیه ی مبارکه این است که هر سرزمینی از خود طلوع گاه و غروب گاهی خاص دارد و خداوند فرمان روای همه ی این مطالع مغارب است.

اما اگر از عصر نزول قرآن بگذریم و به این آیات از دیدگاه مفاهیم علمی معاصر نظر اندازیم می بینیم که تفسیر معاصر این آیات، با تفسیر زمان نزول آن ها اختلاف مفهومی پیدا می کند.

شرح و تفسیر آیات در باب مشرق و مغرب:

الف: « رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ »

این آیه مبارکه در این جا به معنی عام خود تفسیر می شود. لیکن از این عمومیت که بگذریم، می بینیم که خدای عزّوجل، کلمه ی «مشرق» را به «مغرب» پیوسته گردانیده است. تفسیر دقیق علمی این تقارن این است که در واقع مشرقی بدون مغرب وجود ندارد و کرویت زمین نیز مؤیّد این مدعاست. یعنی وقتی که خورشید از یک جهت غروب می کند در همان حال از دیگر جهت طلوع می نماید. بنابراین وقتی خدای عزوجل می فرماید: «پروردگار مشرق و مغرب» بدان معنی است که برای مغرب مفهوم جداگانه ای از مشرق قائل نمی شود، بلکه این دو را کاملاً به هم پیوسته می داند. پس طلوع و غروب هر دو در یک زمان انجام می گیرد. این تفسیر با برداشت های عقلی بشر در هنگام نزول قرآن بیگانه است، چرا که عقیده ی حاکم در عصر نزول قرآن این بود که مشرق و مغرب در جهت کاملاً جداگانه ای هستند و در مقابل همدیگر قرار دارند. ملاحظه می کنیم که قرآن کریم در این آیه معنایی را به اذهان بشر معاصر نزول خویش القا می کند که به طور کامل با دیدگاه آنان همخوانی دارد در عین حالی که با جدیدترین دستاوردهای دانش زمان ما نیز تفسیر می شود.

ب: « رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ »

از دیدگاه علم جدید با این سؤال روبرو می شویم که چرا قرآن کریم در این آیه هر یک از مشرقین مغربین را با بالإستقلال و با صیغه ی تثنیه ذکر کرده است؛ یعنی اولاً مشرقین و مغربین را به صیغه ی تثنیه آورد و ثانیاً کلمه ی ربّ را در آغاز هر صیغه به طور جداگانه ذکر نمود که این امر مفید استدلال و تباین آن ها است؟ در پاسخ باید گفت: اگر کره ی زمین به دو نیم کره تقسیم شده است که نصف آن روشن و نصفی دیگر تاریک است. به دیگر سخن؛ نصف روشن آن از خود طلوع گاه و غروب گاهی دارد در حالی که نیمه ی تاریک آن در تاریکی دیجوری شناور است و چون زمین دور می زند باز نیمه روشن آن در تاریکی مطلق فرو می رود، پس نیم کره ای که تاریک بود از خود مشرقی دارد و نیم کره ای که در روشنی به سر می برد، در تاریکی شناور می گردد. بنابراین کره ی زمین در عمومیت خویش دارای دو مشرق است مشرقی که خورشید از آن نصف زمین را روشن می کند و مغربی که نور خورشید به آن نمی رسد تا این که زمین بچرخد و در معرض خورشید قرار بگیرد.

ج: « رَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ»

با تقدّم حاصل در علم نجوم، این حقیقت دیگر روشن است که در هیچ کشوری از کشورهای جهان، مشرق و مغرب واحدی نداریم بلکه مشارق و مغارب، متعدد و بی شمارند و هر جایی از زمین وجود دارند؛ زیرا زوایه ی طلوع در مکان های مختلف تغییر می کند، همین طور زاویه ی غروب، امّا حس انسان ظاهراً این امر را درک نمی کند، در حالی که اگر به کره ی زمین بنگریم درمی یابیم در هر جزئی از یک ناحیه مشرقی است که در آن خورشید بر شهری طلوع دارد و در همان حال از شهری دیگر غروب می کند.

در واقع برای هر منطقه ای از جهان میلیون ها مشرق و مغرب داریم و به طور قطع می دانیم که مشرق و مغرب حتی در یک کشور واحد هم در تمام ایام سال دو بار تکرار نمی شود و خورشید هرگز بر یک شهر از مکانی که دیروز بر آن طلوع کرد، طلوع نمی کند. اگر چه جهت طلوع هم یکی است، اما مسلماً زاویه ی طلوع در هر روز فرق دارد و همین است غروب. این اختلاف در فصول مختلف سال نیز حاکم است؛ یعنی طلوع خورشید در زمستان با طلوع آن در بهار و خزان و تابستان فرق می کند، به همین ترتیب ما برای هر فصلی طلوع و غروبی مخصوص داریم. البته چنین چیزی ممکن نیست مگر این که زمین در هر سال یک بار بر محور خورشید حرکت دورانی داشته باشد و همین حرکت است که برای هر روز، مشرق و مغرب جداگانه و مختلفی ایجاد می کند به طوری که وقت هر روز با وقت روز دیگر تفاوت دارد و به جای این که برای اثبات این حقیقت به پیچیدگی های علم نجوم وارد شویم بهترین مثال برای ما همین روزه ی رمضان است. ملاحظه می کنیم که هر روز رمضان هنگام افطار مغرب جداگانه ای از روز دیگر داریم یا اوقات نماز در هر روز نسبت به روز دیگر تفاوت دارد و این ها همه از حرکت زمین بر محور خورشید ناشی می شود.

در این جاست که ما به مفهوم علمی « رَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ» می رسیم و به کنه واقعی اعجاز علمی در سه آیه فوق واقف می شویم و از پیش دستی قرآن از علوم روز احساس خوشحالی می کنیم.

—————————————————————–

منبع: اعجاز قرآن در عصر فضا و تکنولوژی / مؤلف: کمال روحانی- پیرانشهر / انتشارات: سامرند پیرانشهر ۱۳۸۶

[۱] – اعجاز علمی قرآن، دکتر طارق سویدان. همچنین: توحید الخالق، عبدالمجید الزندانی/موسوعه الأعجاز فی القرآن و السنّه.

[۲] – همان.

[۳] – جلوه هایی جدید از اعجاز علمی قرآن کریم، عبدالرئوف مخلص، نشر شیخ الاسلام ۱۳۷۶، چاپ اول.

[۴] – همان.

‫۲ دیدگاه ها

  1. با سلام ضمن تایید مطلب شما به نکاتی در همین ارتباط اشاره میکنم اگر از فضا به زمین نگاه کنیم زمین به دوبخش تاریک وروشن تقسیم شده نیمکره روشن دارای یک مغرب ویک مشرق میباشد واین مغرب ومشرق دقیقا برعکسنیمکره دیگر است یعنی مغرب یک نیمکره مشرق نیمکره دیگر است لدا از این زاویه زمین دارای دو مغرب ودو مشرق میباشدوابقی موارد را که توضیح داده اید اما نکته بسیار مهم در ارتباط با گرد بودن زمین که قران به ظرافت به ان اشاره کرده وکمتر مورد توجه قرار گرفته ایاتی در سوره کهف است هنگامی که از طلوع وغروب خورشید بر غار سخن میگوید با خطاب قرار دادن محمد رسول خدا چنین میگوید تری الشمس ادا طلعت تزاور عن کهفهم یعنی خورشید را تو میدیدی که عبور میکند از غارشان یعنی اگر تو انجا بودی میدیدی که خورشید طلوع میکند در حالیکه در واقع خورشید طلوع نمیکند وقران برای اینکه خلاف واقع سخن نگفته باشد طلوع خورشید را از نگاه رسول خدا بیان میکند یعنی تو اینچنین میدیدی اما حقیقت این نیست وخورشید طلوع نمیکند بلکه حرکت زمین است که موجب میشود تو تصور کنی خورشید طلوع کرده وحرکت میکندوالا چه ضرورتی داشت که کلمه تری االشمس را در ابتدای جمله بیاوردودر یک ایه دیگر در همین سوره از نگاه ودریافت ذوالقرنین اغلام میشوذ که خورشید در مرداب غروب میکند حتی ادا بلغ مغرب االشمس وجدها تغرب فین عین حمیه انگاه که به جای فرو نشستن خورشید رسید چنین دریافت خورشید را که در لنجزاری غروب میکند در اینجا نیز از کلمه وجد استفاده شده تا غروب کردن خورشید از نگاه ودریافت ذوالقرنین مطرح گردد چرا که در واقع خورشی غروب نمیکند بلکه این دریافت ما انسانهاست که خورشید غروب میکند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا