انواع مصالح و تعارض میان مفاسد، و مصالح و ترجیح میانشان
انواع مصالح و تعارض میان مفاسد، و مصالح و ترجیح میانشان
نویسنده: مجدی الهلالی / مترجم: مجتبی دوروزی
انواع مصالح بندگان:
دکتر وهبه زحیلی می گوید:
شریعت اسلامی همچون دیگر ادیان آسمانی محافظت از پنج مطلب را هدف خویش قرار داده که به مقاصد پنج گانه معروفند و عبارتند از: حفظ دین، جان، عقل، نسل و مال.
همچنین ابزارها و وسایل محافظت بر این امور برحسب اهمیت و منزلتشان در سه مرتبه جداگانه قرار می گیرند، که این مراتب نزد علمای ما به ضروریات، حاجیات و تحسینات شناخته شده اند.
- ضروریات:
یعنی مواردی که زندگی انسان از لحاظ دینی و دنیوی بدان متوقف است بطوری که نبود هر یک از آنها نظم زندگی بشر را مختل کرده، و در آخرت از رستگاری و نعمات الهی خبری نخواهد بود، بلکه زیانکاری و عذاب گریبان گیر انسان خواهد شد، و شریعت از دو جهت متوجه این پنج اصل ضروری است:
- از جهت تحقق و ایجاد آن اصول
- از جهت محافظت بر بقای آن اصول
مثال: تحقق و ایجاد دین، به وسیله اقامه پنج رکن شناخته شده اسلامی است، و محافظت آن بواسطه ی جهاد با کسی است که خواهان نابودی آن است تا از ایجاد فتنه در دین ممانعت به عمل آید. همچنین مجازات کسی که از دین مرتد شده، یا آشکارا مردم را به ارتداد فرا می خواند، یا خصومت و ضدیتش را با دین نهان می دارد(اما اعمالی خلاف انجام می دهد) همچون زندیق ها و متظاهرین به ایمان.
تحقق و ایجاد نفس، به وسیله ی ازدواج شرعی است که موجب بقای نوع انسان است، و محافظت آن به وسطه ی مجازات قاتل است که عبارتست از قصاص(و دیه) و غیره.
و عقلی که خداوند به آدمی عطا می فرماید، محافظتش به وسیله ی اجازه به هر آن چیزی است که سلامتش را تضمین می کند، و تحریم آنچه که قدرتش را به تحلیل برده یاضعیف می گرداند همچون مشروبات الکلی و مواد مخدر، زیرا عقل مصدر و سرچشمه خیر و منفعت برای امت است. تحقق و ایجاد نسل به وسیله حلیت و اباحه معاشرت با زنان است از طریق شرعی، و محافظت آن بواسطه( تحریم زنا) و زدن صد ضربه شلاق به زناکاری است که همسر ندارد، و یا رجم و سنگسار زناکاری است که همسر دارد، و یا زدن هشتاد ضربه شلاق به کسی است که زنان پاکدامن را متهم به فحشا و فساد می کند، زیرا سلامت نسل و حفظ کرامت انسان ها جامعه را پاک و قوی و منسجم کرده، آنان را از ابتلا به بیماری های نادر و خطرناک، و کینه و دشمنی نسبت به هم مصون می دارد.
تحقق و ایجاد مال به وسیله ی سعی و کوشش در طلب رزق و معامله میان مردم است که شریعت به جهت حفظ آن، حد سرقت که عبارتست از قطع دست از ناحیه مفصل آن هم با شروطی خاص و تحریم غش و غصب و ربا، و واجب کردن ضمانت مال تلف شده، را تشریع نموده است، زیرا مال وو ثروت اساس زندگانی و منبع توانایی افراد جامعه است.
- حاجیات:
عبارت است از اموری که انسان جهت آسانی کار و رفع مشقت بدان نیازمند است، به گونه ای که با نبود آنها آدمی در تنگنا قرار می گیرد اما نظم دینی و دنیوی او را مختل نمی سازد، با ملاحظه ای می توان دید که همه ی اقسام احکام اسلامی در بردارنده ی رفع مشقت هستند چه آن مطلب متعلق به اصل دین یا عبادات باشد، به طور مثال: شرع رخصت داده تا به هنگام اجبار و اکراه شدید، شخص زبان به کفر بگشاید( در حالی که قلبش نسبت به ایمان، اطمینان دارد) و یا شخص بیمار و یا مسافر می تواند در ماه رمضان افطار نموده و روزه نگیرد( و در زمانی دیگر روزه گرفته و یا اگر ناتوان است همچون افراد سالمند، کفاره بدهد)، و کوتاه کردن نمازهای چهار رکعتی در سفر، و ساقط شدن نماز از زن به هنگام حیض و نفاس، و مسح کردن خفین در حال اقامت یا سفر.
در آنچه متعلق به نفس یا عادات انسانی است، اباحه ی شکار و استفاده از غذاهای لذیذ، و همچنین در مسائل کیفری و جنائی عدم اقامه حدود به جهت شبهه ای از شبهات معتبر شرعی تشریع شده است.
در آنچه متعلق به مال یا معاملات است، تلاش برای رونق و افزایش مال و حفظ آن از نابودی تشریع شده است زیرا مال توان و قدرتی است برای همگان. و در آنچه متعلق به حفظ نسب است، در عقد ازدواج بعضی شروط تشریع گردیده از جمله وجود دو شاهد عادل، و پرداخت مهریه، تا بدین شیوه جامعه از بیماری ها و مفاسد زنا در امان بماند، و در حالت ضروری اجازه طلاق داده شده تا ازدواج هم چنان راهی برای عفت و پاکدامنی، و مسیری جهت عشق و عطوفت و همکاری باشد.
- تحسینات:
عبارت است از اموری که مقتضی آداب عالی و اخلاق فاضله ای برای انسان باشد یا تحصیل عادات نیکو که شایسته ی شأن انسان است و عرصه ی آن شامل همه ی موارد گذشته از عبادات، معاملات، عادات و عقوبات است. مثال: در عبادات، شارع پوشیدن لباس تمییز به هنگام نماز یا رعایت نظافت و پوشیدن عورت، و آراستگی ظاهری و استعمال بوی خوش را تشریع نموده است. در نظام خانواده، وجود کفاءت در انتخاب همسر و آداب معاشرت میان آن دو را تعریف و تعیین نموده است.
در معاملات، ممنوعیت خرید و فروش نجاسات و هر آنچه را که آلوده و ناپاک بوده و به صحت و سلامت جامعه یا فرد آسیب وارد می کند را تصویب نموده است، و مردم را در اموری که برای همگان ضروری است شریک نموده، همچون آب، چراگاه، آتش، نمک و دیگر معادن موجود در زمین.
و در عاداتی که متعلق به کارهای دنیوی است: آدابی را برای خوردن و نوشیدن تشریع فرموده، و خوراکی ها و نوشیدنی ها ی نجس و ناپاک را تحریم نموده است همچنین از اسراف، و نقطه مقابل آن خست و تنگ چشمی در آنچه آدمی صرف می کند بر حذر داشته، و خواستار( تفوق جانب) مهربانی و ملایمت و احسان بر جانب عدل است. و در عقوبات: منع مثله کردن کشته ها بخاطر قصاص آنچه میان مسلمین یا در جنگ مسلمانان با دشمنان روی داده، همچنین در جهاد با دشمن، تحریم کشتن زنان و کودکان و راهبانی که پیکارجو نیستند، تشریع شده است.
معیار ترجیح به هنگام تعارض مصالح:
از آنچه گذشت روشن شد که ضروریات در صدر مقاصد شریعت قرار دارد زیرا با فقدان آن نظم و امنیت زندگی بشر در هم ریخته و هرج و مرج شیوع می یابد، حاجیات از لحاظ اهمیت در رتبه دوم و بعد از آن قرار دارد زیرا با نبود آن افراد و جامعه در تنگنا و سختی و مشقت قرار می گیرند، و در مقام سوم تحسینیات قرار می گیرد که نبود آن خللی در نظم و امنیت وارد نکرده و مردم در تنگنا و سختی قرار نمی گیرند، اما فقدان آن سبب می شود تا آنچه را عقل نیکو می پندارد از دست رفته و از کمالات انسانی دور شد.بدین ترتیب احکامی که جهت حفظ ضروریات تشریع گردیده در اولویت اجرایی قرار داشته، بعد از آن احکامی که در خصوص حاجیات وضع شده و در مرحله آخر تحسینیات قرار دارد. با این توصیف اگر اجرای حکمی تحسینی خللی در حکم حاجیات وارد نماید اجرا نمی گردد، و اگر اجرای حکمی از حاجیات خللی در اجرای حکمی از ضروریات وارد نماید اجرا نمی گردد.
بدین ترتیب به هنگام ضروریات برای درمان یا عمل جراحی می توان کشف عورت نمود،زیرا پوشاندن عورت (در این حالت) امری تحسینی است و در مقابل، مداوا امری ضروری است برای حفظ جان.
انجام فرایض و واجبات بر افراد مکلف امری قطعی است هر چند بر آنان گران آید، زیرا فرایض و واجبات برای حفظ دین جزو ضروریات محسوب می گردند، و رفع رنج و سختی امری تحسینی است، هر گاه میان امری تحسینی و ضروری تعارض روی دهد، ( اولویت با امر ضروری است ) و امر تحسینی مراعات نمی گردد.
- هر گاه دو مصلحت متعارض با هم در یک رتبه واقع شوند مثلا” هر دو جزء ضروریات یا حاجیات یا تحسینیات باشند. آنچه مربوط به مصلحت حفظ دین است بر آنچه مربوط به مصلحت حفظ جان است به هنگام تعارض این دو، ارجع است، و آنچه مربوط به مصلحت حفظ جان است به آنچه مربوط به مصلحت حفظ عقل است ارجع است، و آنچه مربوط به مصلحت حفظ عقل است به آنچه مربوط به مصلحت حفظ نسل است ارجح است، و آنچه مربوط به مصلحت حفظ نسل است مقدم است بر آنچه مربوط به مصلحت حفظ مال است.
این که جهاد در راه خدا واجب است، اگر چه به قیمت بذل جان (شهادت) تمام شود، بر این نکته دلالت دارد که حفظ دین بر حفظ جان مقدم است، و این که در موقع هلاکت به سبب تشنگی و یا به هنگام واداشتن اجباری، فرد مضطر می تواند از شراب به میزان رفع اضطرار بنوشد، نشان می دهد که مصلحت حفظ عقل متأخر بر مصلحت حفظ جان است.
- اما اگر دو مصلحت متعارض به کلی واحدی تعلق داشته باشند، مانند مصلحت حفظ دین یا جان یا عقل… تحصیل مصلحت و منافع عامه ی مردم بر مصلحت فرد یا گروهی خاص ترجیح داده می شود.
مثالی در این مورد: تحریم احتکار ، و خارج کردن اجباری غذا از دست شخص محتکر است، زیرا این کار موجب برتری دادن مصلحت عامۀ مردم و اجتماع و ازدیاد مایحتاج زندگیشان می شود، هر چند باعث از بین رفتن مصلحت فردی شخص محتکر و دست نیافتن او بر سود می شود. مثالی دیگر: هنگامی که ابوبکر صدیق (رض) به خلافت برگزیده شد اصحاب او را از تجارت و کسب درآمد منع نمودند و از بیت المال مقداری مقرری برایش وضع نمودند زیرا با این کار مصلحت عامه – که همان مصلحت مسلمین است- بر مصلحتی خاص – که تلاش خلیفه در جهت کسب رزق و روزی از طریق تجارت و حرفه اش بود- ترجیح داده شد.
تعارض میان مفاسد، و معیار ترجیح میان آنها:
این فقط مصلحت ها نیستند که گاه در برابر آدمی متعارض جلوه می دهند بلکه گاه مفاسد نیز با هم تعارض می یابند.
فقها مقرر کرده اند که هر گاه میان دو مفسده تعارضی پیش آمد و به ناچار می بایستی مرتکب یکی از آنها شد، باید آن یکی که ضرر کمتری دارد را انجام داد، آن هم به خاطر دوری و اجتناب از ارتکاب ضرر شدیدتر.
بدین خاطر اجازه داده شده تا در صورت نبود دارویی پاک، بتوان در هنگام ضرورت از نجاسات به عنوان دارو استفاده کرد، زیرا مفسده ای که در ترک مداوا پیش می آید شدیدتر از مفسده ای است که در به کار گیری نجاسات وجود دارد.به همین ترتیب علما اجازه دادند تا کسی که به تمامی درجه ی اجتهاد را کسب ننموده، منصب امامت و رهبری جامعه را به دست گیرد؛ زیرا رها کردن و بی سرپرست گذاردن مسلمانان، و به معرض خطر افتادن جان و مال و آبروی مؤمنین، و افزایش طمع های خارجی دشمنان و بروز فتنه های داخلی، به مراتب در بردارندۀ ضرری بیشتر در برابر نداشتن رتبه اجتهاد در امامت و رهبری است، زیرا رهبر می تواند تقلید کند و بدین طریق هم مفسده از بین رفته و هم مصلحت هایی که در امامت و رهبری مورد نظر است، به دست آید.
معیار برتری و ترجیح نهادن به هنگام تعارض میان مصالح با مفاسد:
هنگامی که مصلحتی با مفسده ای تعارض می یابد بدین معنا که بدست آوردن مصلحتی همراه است با ارتکاب مفسده ای یا دوری از مفسده ای همراه است با از دست دادن مصلحتی: در این حال به حجم و گستردگی هر یک از این دو نظر انداخته می شود به این معنا که اگر میزان مفسده بیشتر و گسترده تر از میزان مصلحت باشد از مفسده دوری می گیریم هر چند که به قیمت از دست دادن مصلحت های جزئی باشد.
خداوند می فرماید:
(یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یُبیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ ) (بقره/۲۱۹)
«درباره باده و قمار از تو سؤال میکنند . بگو : در آنها گناه بزرگی است و منافعی هم برای مردم دربر دارند ، ولی گناه آنها بیش از نفع آنها است . و از تو میپرسند : چه چیز را صدقه و انفاق کنند ؟ بگو : مازاد ( نیازمندی خود ) . این چنین خداوند آیات ( و احکام ) را برای شما روشن میسازد ، شاید ( درباره مصالح دنیا و آخرت خود ) بیندیشید .»
عکس این حالت نیز صادق است یعنی اگر در انجام کاری میزان مصلحت به دست آمده بیشتر و بزرگتر از میزان مفسده است، به خاطر به دست آوردن مصلحت، آن مفسده را انجام می دهیم، در این مورد مثال های فراوانی وجود دارد از جمله:
- بر زبان آوردن کلمۀ کفر مفسده ای حرام است اما به هنگامی که شخص قلبش نسبت به ایمان اطمینان دارد ولی تحت شکنجه و فشار به این کار واداشته می شود جائز است که این کلمه را بر زبان آورد زیرا مصلحت حفظ جان بیشتر و کاملتر از مفسده ی برزبان آوردن کفری است که قلب آنرا قبول نداشته و از سرناچار بدان تن داده است.
- کشتن زنان و کودکان و بی خردان کفار مفسده ای است، اما هنگامی که ارتش کفر از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده کرده و جز با کشتن آنها نتوان ارتش کفر را به عقب راند، این کار جایز است.
- هنگامی که کشته های کفار با کشته های مسلمین در هم آمیخته می شوند واجب است که همگی را غسل داده، کفن نموده و تشییع جنازه نموده، اما بر همگان نماز خوانده نمی شود بدین صورت که نیت نماز فقط به مسلمین اختصاص داده می شود در این حال رسیدگی به مسلمین مصلحت مورد نظر بوده و رسیدگی به کفار وسیله ای برای رسیدن به مصلحت مورد نظر است.
- اگر دشمنان گروهی از مسلمین را سپر انسانی خود نمایند، چه مسلمین اسرایی نزد آنان بوده اند یا چیزی شبیه این، و در هنگام روبرو شدن با سپاه اسلام آنان را در پیش قرار داده تا خود محفوظ بمانند، و اگر رها کردن این کفار سبب به خطر افتادن کیان جامعه اسلامی می شد در این حالت جایز است که مسلمانان این سپاه را مورد تیراندازی و هجوم قرار دهند هر چند به قیمت کشته شدن مسلمانانی تمام شود که همراه آنان اند، و هر چند این مسلمین هیچ گناهی نداشته و خونشان نمی بایستی ریخته می شد، اما ضرورت دفاع از همه ی امت اقتضای این را دارد که این عده قربانی شوند تا جامعه اسلامی و مسلمین از خطر نابودی و استیلای کفر در امان بمانند و اجر مسلمانانی که سپر قرار داده شده و کشته شده اند با خداست.
- اگر کفار، مسلمانان را محاصره کرده باشند، و مسلمانان نتوانند مقاومت نمایند، جایز استکه( برای نجات خود) به کفار پول دهند، همچنین می توانند برای آزادی اسیرانشان پول بپردازند، اگر راهی جز این نداشتند؛ زیرا مفسده ی باقی ماندن در چنگال دشمن و شرشان نسبت مسلمین بیشتر و گسترده تر از پرداخت پول و مال است، در این مثال می بینیم که اصل بر آن است پولی به کفار داده نشود زیرا سبب تقویت آنان می گردد، اما اگر این پرداخت وسیله ای جهت به دست آوردن مصلحتی مهمتر یا دفع مفسده و ضرر و زیان بزرگتری باشد، جایز است.
- دروغ مفسده ای حرام است، اما اگر گفتنش سبب جلب مصلحت بزرگتری باشد، جایز است؛ همچون دروغ گفتن جهت بهبود و اصلاح میان مردم، یا دروغ گفتن به همسر به خاطر ایجاد صلح و آشتی.
در این مثال می بینیم کاری که به خاطر در بر داشتن مفسده بدان اجازه داده نشده، به خاطر کسب مصلحتی مهمتر یا دفع ضرری شدیدتر، انجامش جایز است.
—————————————
منبع : فهم اولویت ها در اسلام /مؤلف: مجدی الهلالی / مترجم: مجتبی دوروزی/ نشر احسان