چگونگی ایمان آوردن داعی الله فردان در زندان وینچرا و اینکه اسلام چگونه در این زندان اجرا می شود
چگونگی ایمان آوردن داعی الله فردان در زندان وینچرا و اینکه اسلام چگونه در این زندان اجرا می شود
نویسنده :بانو مظفر حلیم /مترجم: عبدالعزیز ویسی
خداوند بهترین مدبر است
داعی الله فردان (Daaiy Allah Fardan)
در ژوئن ۱۹۸۸ با یکی از اعضای فعال انجمن دانشجویان مسلمان آشنا شدم. او درباره طرحی که این انجمن داشت، مسائلیبرای من مطرح کرد. او گفت طبق این طرح آنها در نظر دارند که به نو مسلمانانی که در مدرسۀ ونچرا مسلمان می شوند، کمک کنند. می خواستم چیزهای زیادی از این طرح بدانم. به من گفت که افرادی از این انجمن هر هفته یک شنبه ها به این زندان می روند تا اینکه از نظر اخلاقی و عملی این نو مسلمانان را حمایت کنند. از او پرسیدم که آیا امکان دارد من هم شما را همراهی کنم؟ خیلی خوشحال شد و گفت حتما این کار را انجام دهید و بنابراین یک بار همراهشان رفتم. کمی دلهره داشتم. از ما کارت شناسایی خواستند و گفتند که یک سری برگها را قبل از داخل شدن امضاءکنیم. وقتی که وارد شدیمیکی از نگهبانها به ما سلام کرد (با وجود اینکه انگلیسی بود ولی کلمه سلام علیکم را به عربی بر زبان آورد.)فکر کردم که مسلمان است اما دانشجویان گفتند او مسلمان نیست ولی ما چون هر هفته به این جا می آییم، ما را خوب می شناسد.
در آن جا یک سالن بزرگ سخنرانی قرار داشت که شبیه یک مرکز اسلامی بود. عکس کعبه ، مسجدالنبی و مساجد زیبای دیگر را روی دیوار آویزان کرده بودند. در یک گوشه جا نمازهای مخصوص را پهن کرده بودند. آنجا پر از نسخه های از قرآن و کتاب های دینی دیگر بود. حدود ۵۰ نفر مرد و ۲۵ نفر زن که لباس مخصوص زندان به تن داشتند در آنجا حضور داشتند. اولین کاری که کردیم آماده شدن برای نماز ظهر بود. بعد از نماز ظهر آقایی به نام داعی الله فردان به جایگاه امد و بعد از سلام کردن، در مورد اسلام سخنرانی کوتاهی ارائه داد. سپس از چند نفر از دانشجوها خواست که به جایگاه بروند و در باب دین اسلام چند کلمه بگویند. سپس زندانیها به گروه های کوچک تقسیم شدند(بستگی به آن داشت که چه چیزی را می خواستند یاد بگیرند –انگلیسی، عربی ، ریاضی، نماز و …) انجمن دانشجویان مسلمان( گروهی که من همراهشان آمده بودم) هر کدام به گروههای تقسیم شده درس دادند. حدود ۵ ساعت در آنجا ماندگار شدیم.
خیلی از تبلیغ دین اسلام در این مکان تعجب کردم. احساسات عجیب و غریبی پیدا کردم. احساس خوبی داشتم که چگونه اسلام به مردم آمریکا کمک می کند. از خودم پرسیدم،« چگونه می شود به این مردم کمک کرد؟» از آن زمان به بعد هر وقت که فرصت داشته باشم همراه «انجمن» به ملاقات این زندانی ها می روم و به گروه دختران نشان می دهم که چگونه نماز را به پا دارند و اگر در مورد اسلام چیزی از مکن بپرسند تا آنجا که استعداد دارم برایشان بیان می کنم. آنها خیلی علاقه مند هستند که درباره روش زندگی اسلامی اطلاعاتی کسب کنند.
در این جا می خواهم شما را با یکی از افراد نجیب، شجاع و مسلمان آشنا سازم یعنی امام جماعت نو مسلمانان که در زندان وینچرا به سر می برد. من با ایشان دربارۀ « سفر به اسلام» ( چگونه به دین اسلام گرویده اند) و اینکه اسلام چگونه در این زندان اجرا می شود سؤالاتی پرسیدم. این پرسش و پاسخ ها در زیر می آید:
-می خواهیم در این سفر« سفر به اسلام» باشما سهیم شویم. اطلاع دارم وقتی که مسلمان شدید بسیار جوان بودید، برایمان بگویید که کی، کجا و چگونه به دین اسلام مشرف شدید؟
-بله من کاملاً جوان بودم. حدود سیزده سال داشتم. و در سال ۱۹۵۹ به دین اسلام مشرف شدم. عضو یک گروه از جوانان در ساگوس در کالیفرنیا بودم. چیزهای در مورد کارها و تعلیمات آلجیا محمد شنیدم. از آنچه که شنیدم بسیار خوشحال شدم و بنابراین به گروه جوانان مسلمان پیوستم. از زمانی که ایشان (الجیا محمد) به رحمت ایزدی پیوستند؛ یعنی، حدود سال ۱۹۷۵ به بعد من دیگر زندگی ام بر پایه تعلیمات قرآنی و سنت رسول الله(ص) بوده (و هست).
چیزی که برای من جالبه توجه بود این بود که آلجیا محمد همیشه در مورد مشکلات شزایط زندگی جامعه سیاهان آمریکا صحبت می کرد و من هم بعنوان یک جوان کاملاً دوست داشتم که بتوانم کمی از این مشکلات را حل کنم. ایشان این مشکلات را برای ما یادآوری می کردند و به ما می گفتند تنها را حل مشکلات؛ دین اسلام است و این اولین برخورد من در زمینه مطالعه اسلام بود و باعث شد که من مسلمان شوم. البته گاهی اوقات دبلیو- فرد محمد، آلجیا محمد و پیامبر اکرم (ص) را با هم اشتباه می گرفتم. یعنی برایم مشکل بود که بفهم دبلیو – فرد محمد کیست، پیامبر اکرم(ص) چه کسی است و یا آلجیا محمد چه ربطی با محمدهای دیگر دارد.
به نظرم دین اسلام و پیامبر اسلام بر ادیان دیگر برتری دارد چرا که من به عنوان یک جوان همیشه می دید که چگونه مسیحیان با سیاه پوست ها بدرفتاری می کنند و من نمی خواستم که پیرو دینی باشم که به نظیر می رسید در قبال تمام انسانها بی توجه است.
بعضی از برادران مسلمانم خواهند گفت که من با پیروی از آلجیا محمد دچار شرک شده ام و شاید حق با آنها باشد اما در واقع ایشان ذهن و قلب مرا برای پذیرش اسلام باز کرد و باعث شد که من مسلمان شوم و به مطالعه اسلام بپردازم. بنابراین در ابتدای ( این راه) شروع بدی داشتم، اما خداوند مرا هدایت کرد که در این اسلام و سنت رسول الله (ص) باقی بمانم.
-در مورد خانواده تان برایمان بگویید.
خانواده من همه مسیحی هستند. برادرم پیرو مذهب کاتولیک است. برادرم کشیش است و خواهرم همیشه به کلیسا می رود.
-ما می خواهیم در مورد طرحی که در زندان وینچرا انجام می دهید بیشتر بدانیم. چه موقع این برنامه را شروع کردید؟
-فکر کنم در حدود سال ۱۹۸۲ یا ۱۹۸۳ بود که این کار را شورع کردم اما مطمئن نیستم.
-چه تعدادی از طریق این برنامه به دین اسلام مشرف شدند؟
خیلی مشکل است که دقیقاً بگویم که این تعداد چند نفر هستند. اما در اینجا هر سال من با حدود ۳۰۰ نو مسلمان جدید سروکار دارم.
-شما چگونه توانستید این افراد را از آن زندگی جنایتی به اسلام دعوت کنید؟ فکر می کنم کار بسیار مشکلی باشد؟
اولین چیزی که مهم است این که با انها دوست باشید و کاری کنید که به شما اعتماد کنند و دومین عامل این است که اخلاص در ایمان داشته باشید نه با گفتار بلکه با اعمال. سومین عامل این است که چون من هم خودم قبلاً مثل آنها بودم و اسلام مرا تغییر داد، بنابراین آنها هم همین تصور را از اسلام خواهند داشت که اسلام زندگی آنها را هم عوض خواهد کرد.
بله، این کار سختی است بخاطر اینکه آنها از هر چیزی سؤال می پرسند و تا اینکه اعتماد کامل به شما نداشته باشند، در این راه نخواهند آمد.
–این افراد بعد از اینکه از زندان آزاد شدند چه کار می کنند؟
اغلب آنها بر دین باقی می مانند. بعضی از آنها در مساجد به فعالیت شدید می پردازند. تعداد کمی هم در دانشکده ها و مدارس آموزشی درس می خوانند. تعدادی هم بعد از آزاد شدن دوباره به کارهای گذشته شان
بر می گردند( و دوباره زندانی می شوند) اما این تعداد در مقابل آنهایی که بر دین استوار می مانند، بسیار ناچیز است.
-چه کمک ها و حمایت های از طرف جامعه اسلامی از قبل انجمن دانشجویان مسلمان- مراکز اسلامی و یا کمک شخصی به شما می شود؟
جامعه اسلامی خیلی به ما کمک می کند. انجمن دانشجویان مسلمان از اعضای منظم برنامۀ ما هستند. مراکز اسلامی و مساجد از سه طریق مالی، برنامه های مذهبی ( نماز ، تفسیر و کلاسهای عربی) و اخلاقی ما را در این راه یاری می دهند. قسمت اعظم این حمایت ها از طریق اشخاص مسلمان است . این مسلمانان قلب و ذهنشان با دیدن یا شنیدن وضعیت این بچه ها تحت تاثیر قرار گرفته است.
-هیچ وقت با مشکل خاص یا موقعیت بدی از طرف جامعه مسلمان مواجه شده اید؟
تجربیات بدی بوجود آمده است اما من نمی خواهم در انظار عمومی آنها را بیان کنم. من فکر می کنم مسلمانان بطور کلی خیلی زیاد از تجربیات بدشان در انظار عموم سخن به میان می آورند. در زندگی گاهی اوقات مشکلات هم هست و خداوند در قرآن این موضوع را بیان فرمده اند. بنابراین بیاییم در مقابل مشکلات صبور و قوی باشیم، ما منتظر می مانیم تا این مشکلات رفع شود.
-مطمئناً از نظر مادی برای انجام خیلی از امور به کمک احتیاج دارید مخصوصاً برای آموزش و تعلیم این افراد و می دانم که هر وقت که به این جا هم می آیید، غذا و آذوقه همراه خویش می آورید.
البته که به کمک مالی احتیاج داریم. حدود ۸۰ نفر در خدمات اسلامی شرکت می کنند و من سعی می کنم برای حدود ۲۰ نفر در روز حدود ۲ تا ۳ بار غذا تهیه کنم.
چون سعی می کنم که محیط دوستانه برای این افراد به وجود آورم، طبق یک برنامه منظم برایشان غذا می آوریم که این برنامه هر ماه و هر سال بر آن اضافه می شود.
همچنین ما سعی می کنیم که آنها را به شیوه ای اسلامی بار آوریم و بنابراین به کتاب، کار هنری، قایچه های نماز، روسری برای دختران و کتاب آموزش عربی نیاز داریم.
الحمدلله خداوند من را در این راه توفیق داده است که با جامعه مسلمانان همکاری داشته باشم و بنابراین من به یاد این آیه قرآن می افتم که می فرماید:
و مکرو مکرالله والله خیر الماکرین. سوره آل عمران، آیه ۵۴ و ( دشمنان دین خدا برای نابودی دینش ) نقشه کشیدند و خداوند هم ( برای حفظ دین خود) چاره جویی کرد و خداوند بهترین چاره جویان است.
امیدوارم که خداوند به ما کمک کند و ما را هدایت نماید و مخصوصاً خداوند رحمت خویش را- به خاطر کار عظیمی که در این جا ( زندان وینچرا) انجام می دهید- بر شما عطا فرماید.
————————————–
منبع : اینک خورشید از غرب طلوع می کند /مولف:بانو مظفر حلیم /مترجم: عبدالعزیز ویسی /نشر احسان