زندگی نامهسياسي اجتماعيمطالب جدیدمقالات

موضعِ ایدئولوژیک، داعشیست و فریب‌کارانه در برابر علّامه مفتی‌زاده

موضعِ ایدئولوژیک، داعشیست و فریب‌کارانه در برابر علّامه مفتی‌زاده
نویسنده: محسن نیکخواه

 

۱. چند سال پیش، جمله‌ای از چگوارا را همراه عکسی از او در فیسبوک به اشتراک گذاشتم. دوستی باریک بین و نکته‌سنج را بعد از آن دیدم، فرمودند فلانی جمله‌ی چگوارا خیلی جالب بود اما من پستت را لایک نکردم. گفتم چرا؟ فرمودند: این اندیشه که اگر چگوارا شانس نمی‌آورد و در دورانِ مبارزه، کشته نمی‌شد، شخصیتی می‌شد مثل دوستش، کاسترو، انگیزه‌ای برای لایک پستت در من باقی نگذاشت.

صرف نظر از حدس و گمان این دوستِ عزیز در موردِ جناب ارنستو چگوارا و میزانِ قرابت روش و منش او با جنابِ فیدل کاسترو، این را نقل کردم چون حاوی این نکته‌ی مهمّ است که می‌شود بُنمایه و جانمایه‌ی اندیشه‌های شخصی، آزادی‌ستیز، استبدادی و توجیه‌گرِ دورغ و فریب باشد اما، حداقلّ در دورانِ مبارزه، آزادی‌خواه، صادق و شفّاف باشد.

بدا به احوالِ ملتی که مبارزانش در دورانِ مبارزه، با توسلّ به دروغ، تهمت، تهدید، فریب، تنگ‌نظری و قلبِ حقایق و جعل اسناد و عدمِ اعتراف به حقّ، هوادار جمع کرده و رقبا را از میدان به در کنند.

شخصی یا گروهی در دورانِ شورِ مبارزاتی و به زعمِ خودش در دوران دفاع از حقّ، راهِ ستم و نادیده گرفتنِ حقِّ دیگران و جعل و سانسور و قلبِ حقیقت و تنگ‌نظری را (حتّی گاهی در حقِّ هم‌مسیران کنونی و سابقِ خود _چه رسد به رقبا و مخالفانش_ ) در پیش بگیرد، اگر قدرت سیاسی را در دست بگیرد و سرنوشت مردم در دست او بیفتد، چه‌کار خواهد کرد و چگونه از قدرت سوء استفاده خواهد کرد؟!

۲. متأسّفانه، برخی افراد که مدّعیِ گرایش‌های ناسیونالستی هستند و خود را دلسوزِ ناب و خالص و بی‌شائبه‌ی ملّتِ کورد می‌دانند، با یورشی بسیار دور از انصاف و حقیقت‌گروی و بسیار دور از روحیه‌ی آزادی‌خواهی و عدالت‌خواهی، و حتّی با توسّل به جعلیّات و دروغ، و در راستای استراتژیِ ناواقع‌بینانه و _حتّی می‌توان گفت_ فریب‌کارانه‌ی حذف اسلام از کوردیّت، چنان به مرحوم، علّامه، احمد مفتی‌زاده، می‌تازند که انگار، تنها! عاملِ تمام ناکامی‌های ملت کورد، ایشان است.

۳. اولا. شنیده‌ام که علّامه سبحانی در تفسیر آیه‌ی ۱۲ سوره‌ی نور آن‌جا که خداوند از موضع مؤمنان، در برابر ماجرای افک گله می‌کند، چرا به جای این‌که بفرماید چرا هنگامی که افک را شنیدید به “عایشه” حسن ظن نداشتید، می‌فرماید چرا هنگامی که افک را شنیدید به خودتان حُسن ظن نداشتید: ولَوْلَآ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ ٱلْمُؤْمِنُونَ وَٱلْمُؤْمِنَٰتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُواْ هَٰذَآ إِفْکٌ مُّبِینٌ: چرا هنگامی که آن [تهمت بزرگ] را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خودشان گمان نیک نبردند و نگفتند این تهمتِ آشکاری است. [النور/۱۲] می‌گوید دلیل این‌که خداوند به جای این‌که بفرماید چرا به عائشه حسن ظن نداشتید می‌فرماید چرا به خودتان حسن ظن نداشتید این است که انسان خودش در هر موقعیتی، چه‌کار می‌کند اگر بخواهد رفتار دیگران را در همان موقع پیش‌بینی یا تصور کند، همان کاری را برای ایشان گمان و تصور می‌کند که اگر خودش به جای آن‌ها بود، همان کار را انجام می‌داد.

این دوستان که چنین بی‌انصافانه، فریب‌کارانه، کینه‌توزانه، تنگ‌نظرانه و خیلی اوقات، بی‌ادبانه و فحّاشانه، درباره‌ی مرحوم علّامه کاک احمد مفتی‌زاده اظهار نظر‌ می‌کنند، در واقع دارند، خودشان را معرفی کرده و سیاست‌ها و رویکردهای خودشان را آشکار می‌کنند.

این‌جا باید به نکته‌ی مهمّی اشاره بکنم و آن این‌که این گفته به این معنا نیست که هرکس بدی‌های دیگران را بیان کرد و ضععف‌هایشان را نقد کرد، خودش بد و دارای نقاط ضعف است. با اندکی دقّت، نقد دلسوزانه، بی‌طرفانه، محققانه و مستدل را می‌توان از عیب‌جویی و مچ‌گیری و کینه‌پراکنی و بازیگری جدا کرد. ساده‌تدین نشانه‌اش، حسن ظن و توجیهِ مثبت رفتارِ دیگران و بی داشتن سند و مدرک محکم سخن نگفتن  و ادبیات بهداشتی و به دور از فحاشی و بددهنی و عقده‌گشایی و جنگ قدرت است، نه این‌که چیزی را که خود می‌دانی دروغ است و با هیچ چسبی به طرف نمی‌چسبد با هزار لطایف الحیل به او بچسبانی آن‌ هم با بهره‌گیری از بدترین کلمات و آلوده‌ترین زبان. این رویکرد و گفتمان را تنها می‌توان معرفی کردن خود، عقده‌گشایی، جنگ قدرت و رقیب‌کشی نامید و لاغیر.

۴. علّامه مفتی‌زاده، سیاست‌بازی نبود که در پی کسب قدرت باشد تا به راحتی بتوان آلوده‌ترین و کثیف‌ترین بازی‌ها و فریب‌های سیاست‌بازانِ قدرت‌طلب را به او چسباند. تمام زندگی‌اش چنان شفاف و آشکار است که کسی اگر ذره‌ای انصاف و حق‌گرایی در ذهن و قلبش باشد نمی‌تواند چنین تهمت‌های ناروایی را به او نسبت دهد.

در این مورد بخوانید: مروری گذرا بر خطوط کلی افکار کاک احمد مفتی‌زاده (رح)

الف. علّامه مفتی‌زاده اصولا و از اساس رویکردش سیاسی نبود.

 به این معنا که اولویت اوّل او سیاست به معنای تلاش برای دست‌یابی به قدرت نبود، تا بتوان او را با رهبران سیاسی مقایسه کرد ‌که از هر وسیله‌ای برای رسیدن به قدرت بهره می‌گیرند، بلکه اولویت اولش پرورش ایمان در دل انسان بود تا بتواند برای همه‌ی مردم منشأ خیر و رحمت باشد. این رویکرد برای هرکسی که ابتدایی‌ترین و سطحی‌ترین آشنایی را با اندیشه‌های وی داشته باشد، اظهر من الشمس است. وی حتّی پس از انقلاب و پس از زندان هم شاگردانش را چنان اکیدا از ورود به سیاست برحذر می‌دارد که می‌فرماید هرکس خود را هم‌مسیرِ من می‌داند از ورود به سیاست، کنار بکشد. و همچنان هم که خودش تصریح می‌کند مشارکتش در انقلابِ ایران امری عارضی و ناچاری، جهت همراه نشدن با استبداد بوده است نه راهِ حلی بنیادین و اصولی برای احقاقِ حق ملت ایران. آیا سیاست‌بازی و فریب و قدرت‌طلبی و تلاش برای حذفِ احزابِ رقیب و آسیب‌ رساندن به آرزوهای ملت کورد به چنین انسانی می‌چسبد؟

ب. علّامه، نه تنها مخالفِ حقِّ ملت کورد در تعیین سرنوشت خود نبوده است، بلکه حتی در این باره سکوت هم نکرده است تا بتوان مخالفت را به او نسبت داد. وی اکیدا و بارها بیان می‌کند که ستمی که به مردمان می‌رود همیشه از سه حالت خارج نیست:

یا ملی است یا مذهبی یا طبقاتی. نه تنها قلم و بیان خویش، بلکه زندگی عملی خویش را هم در راه اصلاح‌گری در این سه زمینه وقف کرده است. تنها گناهِ علّامه این بوده است که روشش برای دفع و رفع این ستم‌ها با حضرات موردِ بحثِ ما متفاوت بوده است. و گرنه هیچ وقت نبوده است که کاک احمد حاضر نبوده باشد در راه ملت کورد جانش را فدا نکند.

و برای بنده واضح است که شدت نفرت تنها به دلیل رقیب دانستن وی است نه خائن دانستن وی چرا که آن‌ها نه علّامه مفتی‌زاده بلکه مخالفت و زاویه‌ داشتن هم‌فکرانِ خویش را هم تحمل نمی‌کنند و ایشان را هم‌ متهم به خیانت می‌کنند  هم‌چنان‌که بارها دیده‌ایم.

ج. چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، علّامه مفتی‌زاده با زینت و زیور دنیا با تمامِ اشکال و مظاهرش خدا حافظی کرده بود:

چه قدرت و مقامِ دنیا را چه پول و ثروتش را چه آسایش و آرامشش را. به چنین کسی که تمام لحظات و آوردگاه‌های زندگی‌اش گواهِ آن است، خیانت به هیچ کس نمی‌چسبد چه برسد به خیانت به آرمان‌ها و آمال ملتِ کورد. اما متاسفانه دوستانِ داعشیست معتقدند ملت، تنها زمانی خوشبخت است که با من است، در غیر اینصورت سرانجامی جز ناکامی نخواهد داشت.

د. علّامه، از جهتی دیگر هم اهلِ سیاست‌بازی و حزب‌بازی و جنگِ قدرت نبود:

 صراحتش در بیانِ تمام افکارش تا جایی که حتّی سوزِ درونش به سببِ ناکامی‌اش در وصالِ محبوبی در دورانِ نوجوانی را از مخاطبانش مخفی نکرده است. علّامه اهلِ دل و اهل صفا و صمیمیت بود نه به سانِ غالبِ سیاست‌مداران، اهل فیلم بازی کردن و ژست‌گرفتن و در خفا دنبال دنیای خود بودن و در راهِ آن حق دیگران را زیر پا گذاشتن.

۵. و یک پرسش اساسی: علّامه مفتی‌زاده از این کوردفروشی موهوم که حضرات ادّعا می‌کنند چه دستاوردی داشت؟ ده سال زندان؟!

۶. این‌که اقرار کنی یک نفر باعث ناکامی یک ملت شده است قبل از هرچیز رهبرانِ خود را کوچک کرده‌ای که نتوانسته‌اند نقشه‌های آن یک نفر را خنثی کنند و بعد خودِ آن ملت را.

۷. فرقِ چنین به ظاهر منتقدان و به ظاهر دلسوزانی با داعش چیست که با ایدئولوژی به جنگِ حقایق می‌روند؛ از هر حربه‌ای و لو بداخلاقانه‌ترینش برای از میدان به درکردن رقیب (آن هم در دورانِ مبارزه که عادتا باید دوران پاکی و صفا و صمیمیت باشد) بهره می‌گیرند؛ به هیچ فضل و نقطه قوّتی در طرف مقابلشان اعتراف نمی‌کنند؛ خود را و اندیشه‌های خود را تنها معیارِ ارزیابی دیگران قرار می‌دهند( و این مساله‌ی ساده را نمی‌دانند یا نادیده می‌گیرند که برخلافِ موضعِ اثباتِ خطا، برای اثبات خیانت باید باورها و اهدافِ طرف را معیار قرار داد نه باورها و اهدافِ خودت را)؟

۸. با تتبُّع و تأمّل در تاریخ روشن می‌شود که تا پاک‌تر باشی اتهامات ناروا را که با هیچ بعدی از ابعاد زندگی‌ات سازگاری ندارد، بیشتر به تو می‌چسبانند و این سنت تاریخ است. تا جایی که مانند اشرافِ دوره‌ی حضرتِ لوط علیه السلام می‌گویند: پیروان لوط را از شهر خود بیرون کنید چون افرادِ پاک و پاک‌دامنی هستند.

https://t.me/AZADANDISHI93

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا