مقالات

قدس علناً یهودی می شود!

 قدس علناً یهودی می شود!

دکتر یوسف قرضاوی

در دوم سپتامبر ۱۹۷۷ م از طرف « انجمن پژوهشهای
اسلامی در لندن » برای شرکت در اولین کنفرانس علمی این انجمن که در ارتباط با قدس
بود، دعوت شدم تا به همین مناسبت در آن سخنرانی کنم، در این کنفرانس حاضر شدم و در
ابتدای سخنانم گفتم:این سال (۱۹۷۷ م) یادآور خاطرات مهم و بارزی است که به نخستین
آرمان ما، یعنی آرمان قدس و فلسطین، مربوط می شود.این سال یاد آور گذشت یک قرن از
برپایی نخستین کنفرانس صهیونیسم در شهر «بازل» در کشور سوئیس به ریاست هرتزل در
سال ۱۸۹۷ م و ظهور صهیونیزم جهانی است.

این سال یاد آور هشتادمین سالگرد وعده شوم
بالفور مبنی بر برپایی وطن ملی برای یهودیان در فلسطین در سال ۱۹۴۷ م است که مقدمه
ای بود برای برپایی اسرائیل در سال ۱۹۴۷ م.همچنین این سال مصادف است با سی امین
سالگرد اشغال قدس و کناره غربی و نوار غزه در سال ۱۹۶۷ م، بعد از جنگ معروف که در
ژوئن ۱۹۶۷ م اتفاق افتاد.و بالا خره این سال برابر است با بیستمین سالگرد دیدار
سادات از اسرائیل در سال ۱۹۷۷ م. دیداری که سر آغاز فروپاشی موضعگیری یکپارچه
عربها در برابر اسرائیل بود.ما اینک ثمرات این رویدادهای تلخ را برداشت می کنیم که
تلخ ترین آنها تلاش اسرائیل برای  «یهودی
کردن» قدس اسلامی و عربی است؛ این جریان براساس نقشه ای دقیق و حساب شده و برنامه
ای معلوم و در برابر چشم و گوش بیش از دویست و پنجاه میلیون عرب و بیش از یک
میلیارد مسلمان و علی رغم قطعنامه های سازمان ملل و سازمان امنیت و با کمک و تأیید
آمریکا ـ یگانه ابرقدرت و مدعی خدایی در جهان امروز ـ صورت می گیرد.

اسرائیل هنوز مشغول حفاریهایش  در زیر پایه های مسجدالأقصی است که ـ بنا به
ادعای خودشان ـ شهرک سیاحتی در زیرش درست می کنند. من در همین کنفرانس از برادر
شیخ رائد صلاح، شهردار الفحم در فلسطین اشغالی و رئیس جنبش اسلامی در آنجا، شنیدم
که به او اجازه دادند تا از حفاریها دیدن کند و او دیده است که مسجدالأقصی چگونه
در معرض انهدام و فرو ریزی قرار گرفته است و زمان فرو ریزیش چندان دور نیست.

این مطلب آنچه را که من بارها تکرار و اعلام
نموده ام تأیید می کند که اسرائیل می داند مسجدالأقصی در چه زمانی منهدم می شود،
اسرائیل زمان مشخصی را برای این کار تعیین کرده است که در آن زمان این کار را اجرا
و اعلام خواهد کرد. اسرائیل وقت مناسبی را برای این کار انتخاب می نماید، وقتی که
مسلمانان و عربها مشغول مشکل دیگری باشند که آنها را از پرداختن به این فریادهای
اعتراض آمیز ـ که حقی را بر نمی گرداند و جلوی باطلی را نمی گیرد! ـ فراتر رود و
جهان نیز مشغول مشکلات دیگری باشد که چه بسا این مشکلات هم ساخته و پرداخته دست
اسرائیل یا صهیونیزم جهانی باشد.و اینچنین قدس اسلامی، شهر اماکن مقدس، خاک پیغمبر
خیز، شهر اسرا و معراج و خانه مسجدالأقصی، همان مسجدی که خداوند دور و برش را پر
برکت ساخته است، مسجدی که نزد هر مسلمان به منزله نور دیده و پاره جگر است، آری
اینچنین قدس با نقشه ای دقیق و حساب شده یهودی می شود، غارت می گردد و کاملا
بلعیده می شود و این مسجد پر عظمت اسلامی در پی حفاریهای مستمری که در زیر و
پیرامونش در جریان است، رفته رفته در معرض خطر قرار می گیرد تا سرانجام لحظه ای
برسد که آنرا از میان بردارند و هیکل خیالی یهود را روی خرابه های آن بنا کنند.

 

هدف خیلی واضح و روشن است و نقشه هم معلوم و کار
هم علنی، تمام یهودیان بر آن اتفاق کرده اند، با هر گرایش و پیوندی که باشند: خواه
دیندار خواه بی دین، چه از حزب « لیکود» تند رو و خود خواه باشند و چه حزب «
کارگر» بد گوی و حیله گر.

ولی با این وجود ما هنوز هم در پی صلح بینوایی
می دویم و از باد هم جلو می زنیم، صلحی که برای فلسطین کشوری نمی سازد و آواره ای
را به آن باز نمی گرداند و پایتختش قدس را به آن پس نمی دهد و با وجود این
کلاهبرداری واضح و ظلم آشکار، اسرائیل و بنیامین نتانیاهو صلح خیالی را با پایشان
شوت می کنند، مقتول راضی شد ولی قاتل راضی نشد!

و به این ترتیب هر وقت ما از حق مسلم خود گذشتیم
اسرائیل بر باطلی که برای خود ادعا کرد پافشاری ورزید. او هر روز هر چه می خواهد
از ما می گیرد و ما نه چیزی از او می گیریم و نه پشیزی، جز یک مشت وعده های خیالی
که شبیه گفته شاعر است:

وعده های « عرقوب » ضرب المثل بود.

وعده های او هم همه بی خاصیت و پوچ است.

پس فریب وعده و نویدش را نخور.

تردیدی نیست که آرزوها و رؤیاها گمراه کننده
است.

بلکه واقیعت امر این است که اسرائیل، در دوران
لیکود، حتی از وعده خشک و خالی به ما هم دریغ می ورزید، اگر چه که وعده هایش سراسر
سراب است، او با انکار مطلق خود افتخار می کند و ترسی ندارد وحیا هم نمی کند،
پیامبر بزرگ اسلام می فرماید:

« یکی از سخنان پیامبران پیشین که به مردم
رسیده، این است: وقتی شرم و حیا نکردی هر کاری که می خواهی بکن».

همانا اسرائیل تکبر می ورزید و در روی زمین، به
ناحق ظلم و سرکشی می کند. چون کسی نیست که جلویش را بگیرد و او را سر جایش بنشاند.

اسرائیل خواهان صلحی است که باب میل و بر وفق
مرادش باشد و این صلح در راستای استراتژی توسعه طلبانه و فزون طلبی منطقه ایش ـ
یعنی اسرائیل بزرگ، از نیل تا فرات و از درخت أرز (کاج) تا درخت خرما ـ حرکت کند؛
ولی شاید به اقتضای سیاست « گام به گام» ـ که اسرائیل از قدیم در آن مهارت دارد ـ
هر وقت که لازم باشد این هدف ـ اسرائیل بزرگ ـ را پوشیده نگهدارد و یا سخنی از آن
به میان نیاورد.

نا گفته نماند که اوضاع و احوال جهانی و منطقه ای
حاکم، چون تسلیم و سازش طرف فلسطینی، ناتوانی عربها، ضعف حاکم بر مسلمانان، عدم
حضور جهانی و یکه تازی آمریکا، به اضافه جانبداری اش از اسرائیل میدان داد تا
مرتکب چنین گستاخی و سرکشی و ظلمی شود.

ولی آیا اسرائیل تضمین می کند که این اوضاع و
احوال مساعد تا ابد باقی بماند؟ آیا در مقابل قضا و قدر مدرکی دارد دال بر اینکه
بادها همواره در جهت دلخواهش بوزد؟

ما بر اساس بررسی و مطالعه سنتهای الهی در جهان
هستی و مطالعه تاریخ پیشینیان و بررسی اوضاع و احوال حاکم بر جهان، ایمان داریم که
دنیا دگرگون می شود و دنیای اطرافمان با سرعت شگفت آور و غیر قابل محاسبه ای تغییر
می کند، چنانچه در فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی و در پیدایش اتحادیه اروپا و در
ظهور نیروهای نوین اقتصادی در جهان مشاهده کردیم و این دگرگونی حقیقتی است که از
دیر باز توجه مردم ما را به طرف خود جلب کرده تا آنجا که گفته اند:

«محال است که چیزی به یک حالت باقی بماند».

و قرآن کریم نیز در قالب یک سنت الهی از آن
تعبیر نموده فرموده است:(و تلک الایام نداولها بین الناس)،[ آل عمران/۱۴۰].

« و ما این روزها (ی پیروزی و شکست) را  در میان مردم دست بدست می گردانیم».

این آیه بعد از جنگ احد نازل شد، همان جنگی که
مسلمانان در آن شکست خوردند و هفتاد نفر از بهترین افرادشان شهید شد. درست بعداز
پیروزی آشکارشان در جنگ بدر، همان جنگی که خداوند متعال آن روز را به « روز جدایی
(حق از باطل) و رویارویی دو گروه (مؤمنان و کافران) » نام نهاد.

 

 تسلیم شدن طرف فلسطینی

تردیدی نیست که عواملی از قبیل نفوذ ضعف و زبونی
به درون عده ای از افراد و راه پیدا کردن یأس و ناامیدی به بضعی از قلبها و احساس
مرارت و تلخی بخاطر دست از یاری کشیدن بسیاری از عربها و سقوط عده ای از آنها در
آغوش امیریکاییها و فروپاشی شوروی و احساس رعب و وحشت از درندگی امریکا و طرفداری
دائمی وی از دست پروده اش اسرائیل و طولانی دیدن راه جهاد به اضافه کثرت تکالیف و
قربانیهایش، همه این عوامل دست به دست هم داده و تعدادی از رهبران فلسطینیان را بر
آن داشته است که مبادرت به قبول این « صلح ننگین» کنند که اسرائیل آنرا تحت عنوان
« زمین در مقابل صلح» ارائه کرد، منظورشان این است که اسرائیل از قسمتهای اشغالی
فلسطین و سوریه و لبنان که در سال ۱۹۶۷م به تصرف خود در آورده است در ازای صلح با
وی، صرف نظر کند تا کسی با او جنگ و نزاعی نداشته باشد و خیلی خلاصه یعنی: زمین عربها
در مقابل صلح با اسرائیل.

یعنی خاک اشغال شده ما را باز پس بدهند تا از
نعمت صلح بهره مند شوند، به عبارت دیگر یعنی زمینی که به زور سلاح و با خونریزی و
خشونت تصاحب کردند مال آنها شد و آنها در آن زمین صاحب حق شدند و بخاطر رسیدن به
صلح از آن تنازل می کنند.

و عربها بر این اساس و پایه کج و بی بنیاد
مذاکرات را پذیرفتند و صلح را به اسرائیل تقدیم کردند؛ ولی اسرائیل به آنان چیزی
نداد « قطار بین شهری» را به آنها فروخت، مثل حکایت آن شیاد قاهره ای و روستایی
ساده لوح.چه معنی دارد صلحی که تمام مشکلات بزرگ و اساسی را معلق بگذارد؟! مشکلاتی
از قبیل:

مشکل قدس.

مشکل شهرکهای یهودی نشین.    مشکل آوارگان          مشکل مرزها.

تمام این مشکلات خطرناک معلق است و حلشان به وقت
دیگری موکول شده است که در پایان مذاکرات در مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت و
هیچ کسی هم نپرسید اگر در پایان مذاکرات در مورد حل این مشکلات توافق نکردیم چه
پیش خواهد آمد؟

واقعیت امر این است که این مشکلات فقط نزد عربها
معلق و مؤجل است؛ ولی نزد اسرائیل چنین نیست. چون اسحاق رابین ـ همان شبی که
توافقنامه را در اسلو امضا کرد ـ با صراحت تمام اعلام نمود:« من از اورشلیم (قدس)،
پایتخت تاریخی و ابدی و یگانه ملت اسرائیل به نزد شما آمده ام!».

حل موضوع شهرکهای یهودی نشین نیز از نظر اسرائیل
به بعد موکول نگردید، بلکه مثل گذشته در چندین 
جا از فلسطین جریان داشت تا اینکه اقدام صریح و بی باکانه ساخت شهرک
«هارحوما» در کوه ابوغنیم و همچنین در رأس عامود، در قدس شرقی این موضوع را منفجر
کرد و روز بروز شهرکهای یهودی نشین وسعت پیدا می کند و افزایش می یابد، در حالی که
به فلسطینیان، در کشور خودشان اجازه هیچ رشد و توسعه ای داده می شود.

چقدر با چشمان خودمان دیده ایم که خانه ها، به
دلیل اینکه اسرائیل اجازه ساختشان را نداده است منهدم می شود؛ وانگهی اسرائیل هرگز
به فلسطینان اجازه ساخت خانه نمی دهد.

اینک فلسطینیان دریافته اند که اسرائیل فریبشان
می دهد و آنها را به بازی گرفته است و همچنین متوجه گشته اند که همان عقب نشینی
جزئی و ناچیز ترفندی بیش نیست و اسرائیل قادر است در ظرف چند ساعت، مواضعی را که
خالی کرده است دوباره اشغال کند و زمام امور کاملا در دست اوست، فلسطینیان هیچ
قدرتی ندارند و حکومت خود گردانی که اسرائیل به آنها بخشیده است حکومتی خیالی است
که هدف اسرائیل از آن درگیری داخلی فلسطینیان است، تا آنها بجای مبارزه علیه
اسرائیل با یکدیگر بجنگند و اسرائیل ناظر و تماشاچی جنگ و جدال برادر با برادر شود
و دیگر اینکه تفنگ فلسطینی به طرف سینه غاصبان سرزمین نشانه نرود بلکه برادر
فلسطینی اش را هدف قرار دهد و این خواسته اسرائیل است.

وقتی که تمام خواسته های اسرائیل برآورده نشد،
با صراحت تمام از حکومت خود گردان نابودی حماس، از بین بردن تمام نیروهای مبارز و
همکاری با اسرائیل در مبارزه علیه حماس را خواستار شد، چنانچه امروز این شرط اساسی
اسرائیل، برای بازگشت به مذاکرات صلح خیالی است.

اسرائیل همچنان مشغول پیاده کردن نقشه اش است و
اصرار بر یهودی کردن قدس دارد و این نقشه زائیده امروز و دیروز نیست، بلکه مدتها
است که هدفش تعیین شده و سیاستش گذاشته شده و اجرایش، با محاصره قدس بوسیله
شهرکهای یهودی نشین و با تلاش مستمر و پیگیر بر خالی کردن قدس از ساکنان مسلمان و
مسیحی آن و ایجاد موانع و دست اندازها بر سر راه رشد و توسعه انسانی و عمرانی آنها
شروع شده است؛ تمام وقایع و اتفاقات گواه قطعی این مدعاست و عربها جز شعار دادن،
محکوم کردن و اعتراض نمی توانند کاری انجام دهند که این اعتراضات و سر و صداها
مرده ای را زنده نمی کند و مریضی را شفا نمی بخشند و فتیله ای را روشن نمی سازد،
عربها به ساخت شهرک ابوغنیم و اشغال بیت رأس عامور اعتراض کردند ولی تمام
اعتراضاتشان باد هوا شد و رفت.

دیگر چیزی باقی نمانده که اسرائیل از آن واهمه و
ترسی داشته باشد، مگر آن جوانان جان بر کفی که روحشان را به خدا فروختند و برایشان
فرقی ندارد که آنها بر مرگ وارد شوند یا مرگ بر آنان وارد شود. کسانی که اسرائیل
را با عملیاتهای شهادت طلبانه خود مضطرب و نگران ساخته اند و رعب و وحشت در دلهای
اسرائیلیان انداخته و خواب از چشمانشان ربوده اند و پر پیداست که آهن را جز با آهن
نمی توان شکست داد.

و به این جهت اسرائیل، در بالاترین سطح، به
انتقام جویی از این قهرمانان برخواست و دکتر شقاقی و مهندس یحیی عیاش را ترور کرد
و در آخر بوسیله اسلحه شیمیایی بسیار پیشرفته در کشور هم پیمانش یعنی اردن، اقدام
به ترور نا فرجام خالد مشعل نمود تا همگی بدانند که این قوم عهد و پیمانی را نمی
شناسد، چنانچه خداوند دانا درباره اسلافشان فرمود:(الذین عاهدت منهم ثم ینقضون
عهدهم فی کل مره و عم لا یتقون)، [ الأنفال ۵۶].« کسانی که از آنان پیمان گرفته ای
ـ که مشرکان را کمک و یاری نکنند ـ ولی آنان هر بار پیمان خود را بشکنند و ( از
خیانت نقض عهد) پرهیز نمی کنند».

 آنها از
دیر باز تحمل نظر مخالف را نداشته و هر کسی را که سرراهشان قرار بگیرد یا از آنها
انتقاد کند یا نقشه ها و نیرنگهایشان را بر ملا کند می کشند و برایشان فرقی نمی
کند که طرف غیر نظامی و سیاسی و متفکر است یا خیر، آنها لرد موین را کشتند، کنت
برنادوت را کشتند، متفکر اسلامی دکتر اسماعیل فاروقی و همسرش را به نحو فجیعی به
قتل رساندند، این چیزی است که وقایع و رویدادها می گوید. و هنوز هم هر کسی که حرفی
بر خلاف میلشان بزند تهدید و توبیخ می کنند، حتی تزهای آکادمی یا پژوهشهای علمی که
از کشتارهای  جمعی نازیها در حق یهود صحبت
می کند و می کوشد تا حجم واقعی این کشتارها را بیان کند، اجازه ظهور و دیدن نور را
ندارند و نویسندگان این سری تزها و پژوهشها مورد بازجویی و محاکمه و حتی فشار و
شکنجه و تهدید قرار می گیرند که آخرینشان متفکر معروف فرانسوی روژه گارودی است.

همانا کسانی که همواره روح ملت مجاهد فلسطین و
مقاومت جسورانه و فداکاری و جانبازی این ملت را حمل می کردند همان گروه مؤمنی
هستند که زندگی و مایملک خود را، اعم از جان و مال، برای آزادی این سرزمین پاک و
مقدس و مسجدالأقصی فدا کردند، آنان فرزندان حرکت مقاومت اسلامی « حماس» و برادران
و همکارانش در«جهاد» مقدسند، به اضافه دیگر فرزندان ملت که با آنان همکاری می
کنند. آنان کسانی هستند که روحشان را در مقابل بهشت به خدا فروخته اند. براستی که
آنان در راه خدا آزمایش شدند و مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و زندانی شدند و
شکنجه گردیدند و مبارزه کردند، اما صبر پیشه ساختند، در صبر و شکیبایی از یکدیگر
سبقت گرفتند و مبارزه نمودند « پس به سبب چیزی که در راه خدا بر آنان می رسید ـ از
قبیل کشته شدن برخی از یاران و مجروح شدن خود و دوستان ـ سست و ضعیف نمی شدند و زبونی
نشان نمی دادند ـ بلکه شکیبایی می کردند ـ و خداوند شکیبایان را دوست دارد و
گفتارشان چیزی جز این نبود که می گفتند: پروردگارا! گناهان ما را ببخشای و از
زیاده رویها و تندرویهایمان صرف نظر فرمای و گامهایمان را ثابت و استوار بدار و ما
را بر گروه کافران پیروز بگردان».به گمان من سازشی که فلسطینیان به طرف آن کشیده
شده اند هرگز ادامه پیدا نمی کند، چون دیگر پیمانه لبریز شده است، سیل دارد طغیان
می کند و چیزی نمانده که صبر و تحمل تمام شود، دیگر چاره ای نیست جز اینکه همه با
هم، انتفاضه فراگیر را نیرومندتر و مستحکم تر باز گردانند تا اوضاع و احوال جدید
خود را تحمیل کرده و حکومت خودگردان به مردم بپیوندد و همگی یکپارچه و منسجم،
مانند سد نفوذ ناپذیری در مقابل دشمن بایستند و چه زیبا سروده است شاعر:وقتی مرکبی
جز سر نیزه ها وجود نداشته باشد پس انسان درمانده چاره ای جز سوار شدن بر آنها را
ندارد!

 ناتوانی عربی

این ناتوانی که امروزه آن ا مشاهده و لمس می
کنیم، تقدیری گریز ناپذیر نیست، بلکه پدیده ای گذرا است که زوال آن حتمی
است.بارزترین علل این ناتوانی تفرقه ایست که کشورهای عربی، از زمان آغاز نشست کمپ
دیوید و امضای توافق آن که باعث خروج برادر بزرگ (مصر) از نبرد سرنوشت ساز امت شد،
به آن مبتلا شده اند.نا گفته نماند که عدم پشتیبانی عربها از مصر و دست کشیدن از
یاری آن که به خاطر فلسطین در چهار جنگ، با تلفات جانی و مالی فراوان، شرکت کرده
بود، نیز در این امر سهیم بوده است.

و این تفرقه بعد از جنگ دوم خلیج افزایش یافت
همان جنگی که عربها را به بدترین نحوی متفرق و پراکنده ساخت و باعث فروپاشی وحدت و
یکپارچگی آنها شد، چنانچه ثروتهایشان را نیز از دست دادند، تا آنجا که از کشورهای
ثروتمند به قرض و وام رو آوردند، از این هم فراتر بسیاری از عربها سرزمین هایشان
اشغال گردید. همه این مصیبت ها با یک ضربه کاری وارد شد و تنها کسانی که از این
جنگ نفع بردند اسرائیل و آمریکا و همپیمایانش بودند. همانهایی که سلاحهای فرسوده
خود را در سرزمین ما به مصرف رساندند و سلاح های جدیدشان را روی ملتهای ما آزمایش
نمودند و کشورهای ما را با پول و تقاضای خودمان ویران ساختند و خانه های ما را با
دست های خودمان خراب نمودند تا بیایند و دوباره آنرا، باز هم با پول خودمان، از نو
بسازند.

البته دنیای عرب ، به طرز بی سابقه ای، در قبال
این مسئله تقسیم و پراکنده گردید، زیرا این مسئله بطور کلی پیچیده و به هم ریخته
بود، پس کسی که دخالت بیگانگان را رد می کند گویا اشغال کویت توسط عراق را تأیید
می نماید و هر کس دخالت نظامی امریکا و غرب برای آزاد سازی کویت را تأیید می کند،
گویی نابودی عراق را تأیید می نماید و طرفدار اشغال منطقه توسط بیگانگان است!

و به این ترتیب رأی معتدل که اشغال کویت را
محکوم و اخراج فوری عراق را از آن خواستار بود و در عین حال دخالت انبوه و سلطه
گرانه بیگانگان را نیز محکوم می نماید، ضایع گردید؛ این ندای عده ای از اندیشمندان
و متفکران مصری بود که آنرا طی بیانیه ای در روزنامه «الاهرام» و غیره انتشار
دادند (پیوست به مقاله هفتگی نویسنده بزرگ استاد فهیمی هویدی).

خلاصه اینکه از آن روز نحس، ساختمان دنیای عرب
شکاف برداشت و علی رغم فریادهای بسیاری از خردمندان بر ضرورت گذشتن از این بحران
که نباید تا ابد ما را در بند خود داشته باشد و علی رغم تقاضای دین، ملیت، اخلاق و
مصالح مشترک که همه و همه کنار گذاشتن اختلافات را توصیه می کند، تا به حال کسی
پیدا نشده تا این شکاف را ترمیم کند.

 ما اگر
می خواهیم دارای موجودیت و سرنوشتی در این دنیا ـ که دیگر در آن جایی برای مراکز
کوچک و یا مراکز پراکنده و متفرق وجود ندارد ـ باشیم باید از این بحران عبور کنیم
و اختلافاتمان را فراموش نماییم.ما اینک می بینیم که مخالفان تاریخی ـ مثل اتحادیه
اروپا ـ به خاطر مصالح مشترک با هم متحد می شوند و گذشته را با تمام جنگها و کینه
ها و انتقام جوییهایش بطاق نیسان می سپارند.

نا گفته نماند که ما امروز شاهد بشارت هایی
هستیم که نمی شود آنرا نادیده انگاشت و آن ایستادن تمام جهان عرب در مقابل ایالات
متحده امریکا است که می خواهد ضربه ای نظامی متوجه عراق سازد، براستی که این
موضعگیری علیه ادعای خدایی امریکا به ما یاد آور می شود که این امت هرگز نمی میرد.

 ضعف
عمومی اسلامی

همانطور که ناتوانی عربی پدیده ای ناپایدار است،
بی تردید که ضعف اسلامی نیز گذرا و موقت است. این عارضه ایست که تمام امتها دچار
آن می شوند، همانگونه که بدن سالم به انواع و اقسام امراض مبتلا می شود، ولی طولی
نمی کشد که تحت معالجه و درمان قرار گرفته و بهبودی و سلامتی خود را باز می
یابد.چه مرضها و آفتهایی که در مقاطع مختلف تاریخ بر این امت فرود آمده است و
دشمنان گمان می برند که کار امت تمام است و دیگر محال است از این بلاها و مرضها
جان سالم بدر ببرد، ولی هر بار امت از این آزمایش سربلند بیرون می آید، همانطور که
طلا از میان آتش، درخشنده تر وپاک تر، بیرون می آید.برای نمونه کافی است که
بدانیم:در زمان ضعف امت و پاره شدن وحدت جغرافیایی و غفلت حاکمانش صلیبیان از غرب
حمله کردند و مغولها از شرق هجوم آوردند. نخست قلعه هایش در مقابل حملاتشان سقوط
کرد و آنها سرنوشت امت را بدست گرفتند و به تشکیل ممالک و امیر نشین ها پرداختند و
« مسجدالأقصی» نود سال تمام در اسارت صلیبیان باقی ماند. بعد از این خداوند افرادی
را آماده ساخت که از نژاد عرب نبودند ولی مسلمان بودند، آنها یا ترک بودند مثل عمادالدین
زنگی و پسرش نور الدین محمود، یا  کرد
بودند مثل صلاح الدین ایوبی و یا از نژادهای دیگر بودند مثل سیف الدین قطز و ظاهر
بیبرس از سران ممالیک.و به این ترتیب صلیبیان با سر افکندگی تمام برگشتند و مغول
ها دسته دسته و گروه گروه به دین خدا گرویدند.در عصر حاضر، استعمار غربی سرزمین
های اسلامی را ـ از اندونزی گرفته تا مغرب ـ اشغال کرد وژنرال های نظامی و سران
سیاسی ـ و در درجه اول مبشران و مستشرقان ـ غرب فکر کردند که این سرزمین ها برای
همیشه به تصرف آنها در آمده است، تا آنجا که برخی از استعمارگران سرزمین های اشغال
شده را ضمیمه کشورشان نمودند ـ مثل فرانسه که الجزائر را ضمیمه فرانسه نمود ـ ولی
دیری نپایید که اسلام، مردم این آب و خاک را از خواب عمیقشان بیدار کرد و رکودشان
را به حرکت مبدل ساخت، روحش را در آنان دمید و به این ترتیب مبارزات استقلال
طلبانه و جنگ های آزادی بخش در تمام کشورها شعله ور شد و دین صاحب برگه برنده در
بیداری ، تحریک، بسیج عمومی و یکپارچگی جبهه علیه استعمار بود و آخرین برخورد
خونین با استعمار، انقلاب آزادی بخش الجزایر بود که در سال ۱۹۵۴ م آغاز گردید و در
سال ۱۹۶۱ به استقلال دست یافت.

به راستی که معلم بزرگ انسانیت، پیامبر اکرم(ص)
علت ضعف امت را ـ در حدیثی که امام احمد و ابوداود از ثوبان روایت کرده اند ـ یاد
آور شده است و توضیح داده است که این علت روانی و اخلاقی است: « یوشک ان تتداعی
علیکم الأمم من کل أفق کما تتداعی الأکله علی قصعتها، قالوا: أمن قله یومئذ یا
رسول الله؟ قال: بل انتم یومئذ کثیر، ولکنکم غثاء کغثاء السیل، و لینزعن الله من
صدور عدوکم المهابه منکم، ولیقذفن فی قلوبکم الوهن. قالوا: و ما الوهن یا رسول
الله؟ قال: حب الدنیا و کراهیه الموت»،[ رواه احمد و ابوداود].« نزدیک است که
ملتها از هر سو علیه شما برخیزند، همانطور که غذا خوران به طرف سینی غذایشان بر می
خیزند[ اصحاب] عرض کردند: آیا به خاطر اینکه در آن زمان، تعدادمان کم است چنین حال
و روزی داریم؟ حضرت فرمود: بلکه شما در آن روز زیادید؛ ولی همه شما کف هستید، مثل
کف [ و خس وخاشاک] روی سیل. و خداوند هیبت شما را از دل های دشمنان بیرون می کشد و
ضعف و سستی چیست؟ حضرت فرمود: دوستی دنیا و نفرت از مرگ».

آری، این علت ضعف و زبونی است: حب دنیا و نفرت
از مرگ، پس زمانی که امت تحولی در خود ایجاد کرد و دیگر دنیا بزرگ ترین هم و غم و
منتهای دانشش نبود و دیگر باکی نداشت که او بر مرگ وارد شود و یا مرگ به سراغش
بیاید، اینجاست که خداوند وضعیتش را تغییر می دهد و ضعفش را به قوت، ذلتش را به
عزت و هزیمت و شکستش را به پیروزی و تمکین مبدل می نماید.

من اینک شاهد مقدمات این تحول و دگرگونی هستم که
در این بیداری اسلامی متجلی شده است، همان بیداری که عقلها را با معرفت و قلبها را
با ایمان تجدید نموده است و تأثیرش در میان جوانان امت ـ اعم از پسر و دختر ـ بسان
تأثیر باران در زمین خشک و خاموش است که پس از ریزش آب بر آن زمین حرکت و جنبش در
آن پدید می آ ید و رشد و نمو می کند و انواع و اقسام گیاهان زیبا و شادی بخش را می
رویاند.و در بحثی دیگر توضیح دادیم که، همانا امت اسلامی از مصادر قدرت و پیشرفت و
رهبری برخوردار است، مصادری از قبیل ثروت بشری 
ـ یک میلیارد و سیصد میلیون نفر ـ و ثروت مادی ـ کوه ها و کوهپایه ها و
معادن و دریاها و رودخانه ها و جلگه ها و… ـ و ثروت مدنی که آنرا از خلال موقعیت
جغرافیایی که در محل برخورد قاره ها و گهواره تمدنها و منبع رسالت های آسمانی
قراردارد، کسب کرده است. آری، تمدن هایی چون تمدن فرعونی و فینیقی و آشوری و بابلی
و فارسی وبه اضافه تمدن اسلامی ـ عربی در مرز و بوم این امت روئیده است و رسالت
های بزرگ آسمانی مثل یهودیت و مسیحیت و اسلام نیز در خاکش پدید آمده است.

در کنار این ثروت ها، ثروت بزرگ روحی که ویژگی
منحصر به فرد این امت است، قرار دارد. آری فقط این امت است که از رسالت شامل،
فراگیر، متوازن، ومعتدل، عمیق و ریشه دار که در رسالت اسلام خلاصه شده، برخوردار
است.به راستی که بعضی از توده های این ملت شروع به حرکت و جنبش نموده اند و می
کوشند تا موانع عقب ماندگی را ـ که مدتها بر سر راه امت بوده است ـ بشکنند، هر روز
هم فردایی دارد و فردا هم نزدیک است.

یکه تازی امریکا

امریکا اینک یکه تاز میدان جهان است و تسلط و
نفوذ انکار ناپذیرش او را یگانه ابر قدرت و قلدر جهان کرده است، به طوری که سیاست
های جهانی را بر وفق مصالح و هوس هایش سوق داده و سازمان ملل متحد و دستگاه ها
ومؤسساتش را در خدمت اغراض و اهداف خود قرار می دهد. همان اغراض و اهدافی که هیچ
کس نباید با آن مخالفت ورزد و یا علیه آن بشورد و گرنه مجازات اقتصادی و سیاسی
وحتی نظامی، در وقت لزوم، در انتظارش است… این خود کامگی و یکه تازی تقدیر
اجتناب ناپذیری برای بشریت نیست که باید، به هر ترتیبی که شده، خواسته یا نخواسته،
درست یا غلط، عادلانه یا ظلمانه، آنرا بپذیرند. بی تردید که این یکه تازی و انحصار
طلبی زائیده ظروف خاصی است که بر جهان می گذرد و قابل تغییر می باشد. سنت الهی نیز
اقتضایش چنین است که قوی برای همیشه قوی و نیرومند باقی نمی ماند و ضعیف و هم تا
ابد ضعیف و ناتوان باقی نمی ماند، و ما خود چقدر نیرومند دیده ایم که ضعف و
ناتوانی آنها را از پای درآورده و چقدر ضعیف مشاهده نموده ایم که به قدرت رسیده
اند.چه بزرگانی که ذلیل شده اند و چه حقیرانی که بزرگ گشته اند و تاریخ گذشته و
حوادث حاضر سرشار از چنین نمونه هایی است.

چنانکه عدل و حکمت خداوند در مورد بندگانش نیز
اقتضا می کند که نگذارد یک منبع قدرت سرنوشت آنان را بدست بگیرد و به زور یا رضا
حکم خود را بر آنان تحمیل نماید. بلکه یکی از سنتهای خدای تعالی « تدافع » در میان
مردم است. یعنی خداوند ظلم گروهی را بوسیله گروهی دیگر و شر عده ای را بوسیله عده
ای دیگر دفع می کند و گر نه ستمگران و استبدادگران بر گرده آنان سوار می شوند و
آنان را نابود می کنند، یا به سخت ترین عذاب مبتلا می سازند، خداوند متعال در این
باره می فرماید:

( و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض
ولکن الله ذو فضل علی العالمین)، [ البقره ۲۵۱].

« و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی
دیگر دفع نکند فساد زمین را فرا میگیرد؛ ولی خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان
دارد».

و در جای دیگر می فرماید:« و لولا دفع الله
الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله
کثیرا)،[الحج۴۰].« اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دفع نکند. دیرها،
کلیساها، کنشتها و مسجد هایی که در آنها خدا بسیار یاد می شود تخریب و ویران می
گردد».

و در پرتو این سنت الهی اتحاد جماهیر شوروی چند
دهه در مقابل اقتدار خواهی و سرکشی امریکایی، اروپایی و سرمایه داری ایستاد که این
رویارویی نوعی توازن را خلق کرد که ملت های ستمدیده و مستضعف ازآن استفاده کردند.
اگر چه که هر دو طرف ـ کمونیستی و سرمایه داری ـ ظالم بودند؛ ولی خداوند یک ستمگر
را بوسیله ستمگر دیگر از بین می برد، چنانکه شاعری می گوید:

هیچ قدرتی وجود ندارد مگر اینکه قدرت خداوند
بالاتر از آن است.

هیچ ظلمی نیست مگر اینکه به ظالمی دیگر مبتلا می
شود!

و از اینجاست که مسلمانان از قدیم همواره در
دعاهای خود می گویند:

بارالها! ظالمان را به ظالمان مشغول ساز و ما را
از میان آنان سالم و تندرست بیرون بیاور.

و یکی از ضرب المثل ها معروف می گوید:وقتی که
موش و گربه با هم صلح کنند دکان بقال ویران می شود.پس مصلحت بشر، به ویژه
مستضعفان، در اختلاف قدرتمندان ظالم و تعارض مصالحشان است و هیچ مصلحتی برای
مستضعفان در اتفاق ظالمان عذاب است و اختلافشان رحمت، چنانچه خالی شدن میدان برای
یکی از طرفین نیز به مصلحت آنان نیست.

و به مقتضای این سنت، باید قدرت یا قدرت های
نوینی ظهور کند و در مقابل اقتدار خواهی و قلدری امریکا بایستد تا زمین را به فساد
و تباهی نکشد و شاید یکی از دلائل ظهور این نیروی تازه، توافق اخیر روسیه و چین
باشد. این توافق مقدمات بروز یک نیروی جدید است. ناگفته پیداست که این قدرت هنوز
به آن حد نرسیده است که به رقابت با امریکا برخیزد ولی ـ حداقل ـ در مقابل برتری
تکنولوژی و اقتصادی بی نظیر ایالات متحده امریکا از نیروی نظامی و انسانی وحشتناکی
برخوردار است.

همانطور که تک تازی و قلدری امریکا ابدی نیست،
طرفداری پیوسته امریکا از اسرائیل هم دائمی نخواهد بود، تردیدی نیست که این
پشتیبانی یک موضعگیری غیر انسانی، غیر اخلاقی و بدون دلیل است.من گمان می کنم که
ملت غفلت زده امریکا که بر اثر رسانه های گروهی انبوه « لابی» یهودی در امریکا،
حقیقت را وارونه دریافت کرده اند، روزی فرا می رسد که پرده را از جلو چشمانشان
کنار بزنند و حقیقت را واضح و آشکار ببینند و آن روز هرگز با ظالم علیه مظلوم و با
غاصب ضد مغصوب و با دزد در مقابل صاحب خانه نخواهد بود.

 غیاب
جهانی

در مورد غیاب جهانی چیزی گفته می شود که در
موارد بالا گفته شد. در واقع عدم وجود سران قدرتمندی در جهان که سخن حق را بگویند
و از سرزنش سرزنشگران و ظلم ظالمان نهراسند، باعث فرمانرویی مطلق امریکا بر جهان
شده است.اکنون دنیا به صورت دهکده ای کوچک در آمده است که دهدارش رئیس جمهور
ایالات متحده است و داروغه اش وزیر دفاع امریکا است و کدخدایش وزیر امور خارجه
امریکا است.حتی  اروپا چندان تأثیری در
سیاست جهانی و مسائل بزرگ آن ندارد، اگر چه برخی از کشورهای اروپایی ـ مثل فرانسه
در برخی موارد ـ می کوشند که موضعگیری متمایزی از امریکا داشته باشند. اما «
کشورهای غیر متعهد» دیگر دارای پرچمی که برافراشته و صدایی که شنیده شود، نیستند.

همانا دنیایی که جمعیتش از شش میلیارد نفر تجاوز
کرده، بسان مهره های روی صفحه شطرنج است که انگشتان امریکا آنرا حرکت می دهد و نه
از فیل می ترسد و نه از اسب؛ بلکه حتی به وزیر و پادشاه هم اهمیتی نمی دهد، پس هر
وقت که بخواهد، هر کس  را که بخواهد زنده
می کند و هر کس را که بخواهد می میراند.ـ آیا جهان تا ابد بازیچه دست امریکا خواهد
ماند؟              ـ محال است.

ـ آیا این غیاب جهانی به درازا خواهد کشید؟               ـ گمان نکنم.

بی تردید ظروف جهانی، اسلامی، عربی و فلسطینی،
که در مسیر مصلحت اسرائیل قرار دارد، تا ابد باقی نخواهد ماند. پس زمانه در حال
دگرگونی است و دنیا همیشه یک حالت ندارد و محال است که اوضاع و احوال به یک حالت
باقی بماند و چه زیباست فرموده خدای متعال که می فرماید:(و تلک الأیام نداولها بین
الناس)،[ آل عمران:۱۴۰ ].« و آن روزها (ی قدرت و ضعف ) را در میان مردم دست به دست
می گردانیم».

یکی از بشارت هایی که خیلی زود خود را نشان داده
است حکم دادگاه عدل جهانی در قضیه « لاکربی» است که از آن به عنوان سلاحی بر ضد
لیبی استفاده می شد. به راستی که حکم دادگاه سیلی محکمی بود به صورت ایالات متحده
و بریتانیا و پیروزی بزرگی برای جمهوری لیبی بود. این ماجرا خود اشاره  دارد به اینکه در گوشه و کنار، اشیای گرانقدری
نهفته است و در دنیا مردان آزادی وجود دارند که خریده نمی شوند و از کسی هم نمی
ترسند.شاید برخی از سیاستمداران از ما ( علمای دینی و نظریه پردازان اسلامی )
انتقاد کنند و ما را متهم به «رومانتیسم» کنند که در خیال بسر می بریم و در دریای
رؤیاها و آرزوها شناوریم و نمی خواهیم واقعیت را بپذیریم. حضرت علی ـ رضی الله عنه
ـ هم به پسرش سفارش می کند که:« مبادا بر آرزوها متکی شوی که آمال و آرزوها سرمایه
احمقان است».

و هم سروده است:بنده آمال و آرزوها نباش که
آرزوها سرمایه مفلسان و ورشکستگان است.من به اینها می گویم: طبیعی است که انسان
زنده خیال کند و رؤیا ببیند و به نسبت همت و بلند پروازیهای هر فرد، رؤیاها و
آرزوهایش کوچک و بزرگ است.چرا ما خیال نکنیم و رؤیا نبینیم و حال آنکه یهودیان،
پیش از ما، رؤیای برپایی کشورشان را دیدند و بالفعل آنرا در سرزمین ما بر پا
کردند، در حالی که هیچ مدرکی دال بر وجود کشورشان در آن مرز و بوم وجود نداشت و
زندگی کردند تا رؤیاهای دیروز به واقیعت های امروز مبدل گردید.

پس چه عیبی دارد اگر ما رؤیای پیروزی بر دشمنان
و باز گرداندن سرزمین خود را ببینیم تا رؤیاهای امروز واقعیت های فردا باشد.
مخصوصاً که واقعیت های موجود و رویدادهای تاریخ و سنت های خدا در هستی، همه و همه،
ما را تأیید می کنند.تنها چیزی که ما کم داریم «عزم مبارزه و ثبات» است، آزادی از
یأس و ضعف است، شورش علیه تن دادن به ذلت و خواری است، جرأت برای حرف زدن و فریاد
بر آوردن است که فریاد بزنیم و بگوییم: نه،نه، هرگز.اگر همه با هم، با صدای بلند و
طنین انداز، این فریاد را علیه دشمنان سر بدهیم قلب های آنها به لرزه می افتد و
حساب کارشان را می کنند، تنها چیزی که ما امروز می خواهیم این است که بر ضعف و
ناتوانی خود غلبه کنیم و اعتمادمان به خداوند را بدست بیاوریم و فرمان پروردگار را
گردن نهیم که می فرماید:( فلا تهنوا و تدعوا الی السلم و أنتم الاعلون و الله معکم
و لن یترکم أعمالکم)،[ محمد: ۳۵].« سست نشوید، و(کافران را)  به صلح مخوانید، چرا که شما برترید و خدا با
شما است، و هرگز از(اجر و ثواب) اعمالتان نمی کاهد».

——————————-

منبع: قدس آرمان هر مسلمان

مولف:: الشیخ یوسف القرضاوی

مترجم:محمد ابراهیم ساعدی- خارطوم- سودان

انتشارات دفتر حماس در تهران./ ازمرکز اطلاع
رسانی فلسطی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا