بیداری اسلامی

اسلام باعث رشد من شد.

اسلام باعث رشد من شد.

الف کارلسون   (Ulf karlsson)

مؤسسه هادی [۱] در
سایت اینترنتی خود(
website
 Islamic 
city
)[۲]
پرسشنامه ای را قرار داده است تا افرادی که تازه مسلمان شده اند ازسفر خود به
اسلام تعریف کنند و برای دیگران نا گفته ها را باز گو نمایند . هم اکنون آنچه در
زیرمی  آید یکی از همان پاسخ هایی است که
از طرف «
Ulf  karlsson » به این پرسشنامه ارسال شده است بدان امید که مورد رضایت
خوانندگان گرامی واقع شود.

 

-چه عاملی باعث شد که شما به دین اسلام روی
آورید ؟

 

سؤال سختی است .فقط می توانم منطق این امر
را حدس بزنم . هیچ اعتقاد و باوری به خدا نداشتم و تمام امور مذهبی وموضوعات آن
چیزی غریب و بیگانه برای من بود . اما بعد یک سری «تجربیات نیرومند الهی » پیدا
کردم  وآن زمانی بود که دریک پار ک جنگلی
در حال عکس گرفتن بودم . با نگاه کردن به طبیعت اطراف خویش به فکر افتادم و احساس
کردم که به منبعی عظیم و بزرگتر تعلق دارم 
وجزءکوچکی از از این مخلوقات هستم .

دقیقاً نمی دانم که چه مدت در جستجوی اسلام
بودم .فقط متوجه شدم که مسیحیت نمی تواند نیازهای مرا برآورده کند . نمی توانستم این
همه  واسطه را که می گفتند بین خدا و بنده
اش است باور کنم و پرسش فردی که به اصطلاح « نیمه خدا » و« نیمه بشر » بود ، برای
من چیزی عجیب بود .

با استفاده از اینترنت دوستی را یافتم که
مسلمان شده بود و اعتقاد راسخ او با قلب من صحبت می کرد و به تدریج به وجود خداوند
باور پیدا کردم . البته بعد از آن تجربه الهی که ذکر کردم چه می توانستم انجام دهم
؟ مطالعه کردن قرآن وگوش دادن به صحبتهای مسلمانان عواملی مهم در این راه بودند،
دلیل ومنطقی که در بیانات قرآن بود ،حقایق علی که در قرآن بیان شده بود ،همه اینها
عواملی بودند که سبب شد من باور داشته باشم که این کتاب گفته بشر نیست بلکه کلمات
یاری تعالی است ودر نتیجه به طور یقینی به وجود خداوند ایمان آوردم و به طور کامل
پذیرفتم که محمد (ص) یکی از فرستادگان خداوند است و زمانی که به این اعتقادات
رسیدم ،دیگر چیزی نمانده بود و بنابراین به اسلام گرویدم.

 

-چه مشکلاتی در این راه داشتید ؟

فقط ترسو بودن من تنها مشکل بود . یر خورد و
اطلاع بسیار اندکی از مسلمانان داشتم و همیشه با دید حقارت و شک و تردید به افراد
مذهبی می نگریستم .همیشه از این می ترسیدم که چه اتفاقی خواهد افتاد اگر من به
دنبال احساسات و افکار خویش بروم از این که چه چیزی ممکن بود برای من اتفاق بیفتد
، می ترسیدم و از این که در آینده چه خواهم شد ، می ترسیدم.

از اینکه در جامعه ای زندگی می کردم که
مسلمان در آن خیلی کم و یا اصلاً وجود نداشت ، نیز یکی دیگر از مشکلات من بود.
باید حدود یک ساعت راه می رفتم  تا به جایی
برسم که در آنجا مسلمانان حضور داشتند والبته همیشه هم این امکان وجود نداشت که در
مواقع احتیاج بتوانم به مسلمانان دسترسی پیدا کنم.

 

-چه زمانی به اسلام ایمان آوردید و عکس
العمل دوستان و خانواده ات در قبال این موضوع چه بود ؟

در بیست و چهارم ژولای ۱۹۹۷ رسماً مسلمان
شدم و شهادتین را به زبان آوردم . اما آنچه واقعاً باعث شد که من مسلمان شوم
داستانی طولانی دارد واکنون تنها بهتر است بگویم خداوند مرا در این راه هدایت فرمود.

واکنش و عکس العمل دوستان و خانواده ام مثبت
بود وهمه آنها آن را امری خوب در نظر گرفتند و البته آنها گاهی اوقات مؤدبانه از
من می پرسیدم که چرا مسلمان شده ام ؟ و چرا مسیحی باقی نماندم ؟ اما بهتر است باز
تکرار کنم که واکنش انها مثبت بود ( حداقل تا آنجا که من می دانستم) .البته گاهی
اوقات پدرم با من شوخی هایی می کرد و سربه سرم می گذاشت اما او عادت داشت که سر به
سرم بگذارد  ومهم نبود .

 

-اسلام چگونه می تواند زندگی انسان را تغیر
دهد و بهبود بخشد ؟

نمی دانم 
که چگونه این امر صورت می گیرد اما اکنون خیلی خوشحال هستم دیگر آن اضطراب
و تشویش قبلی زندگی را ندارم . بخاطر ایمان آوردن و همچنین «مراقبت الهی» به آرامش
دست یافته ام .دوستان من می گویند که من بسیار آرام وراحت زندگی می کنم و به وقار
و آرامش خاصی دست بافته ام وهمین ویژگی ها را نسبت به افراد دیگردارم .

یکسری از خصوصیات منفی که در دیگران وجود
داشت درمن وجود نداشت بنابراین  از این نظر
تغیری در من ایجاد نشده است . اما دیگران عادات بد قبلی را ترک می کنند و بنابراین
زندگی بهتری رااز سر می گیرند .بیشتر از قبل به زنان احترام می گذارم ( یا حد اقل
این که خودم می خواهم این چنین باشم)  مخصوصاً
با زنان مسلمان با احترام ویژه ای بر خورد می کنم.

ودر نهایت اسلام باعث رشد همه جانبه من شده
است .احساس رشدی عظیم در همه جنبه ها می کنم . شاید به خاطر این است که جستجوی من
به دنبال آرامش دیگر به پایان رسیده است .من آرامش را یافته ام و این بزرگترین
فرقی است که من نسبت به قبل کرده ام و البته این امر نتیجه مسلمان شدن من است .

 

-لطفاً بیشتر در مورد خودتان و خانواده تان
برایمان توضیح دهید ؟

من مردی بیست و پنج ساله و اهل سوئد هستم
ودر خانواده ای از طبقه متوسط جامعه زندگی می کنم. در خانواده ای آرام یزرگ شده
ام. پدر ومادرم هر دو کار می کنند وتا به حال هیچ مشکلی جدی با خانواده ام نداشته
ام . البته از این که من مسلمان شدم خانواده ام کمی با دید حقارت به من نگاه می
کنند اما زیاد مهم نیست. در یک نیروگاه اتمی کار می کنم و شغلم را بسیار دوست دارم.

اکنون به دنبال پیدا کردن افراد و دوستان
جدیدی در جامعه اسلامی هستم . البته این کار  امری ساده نیست زیرا من شصت مایل دورتر از آنها
زندگی می کنم. اما اینترنت راه بزرگی است که من می توانم از طریق آن به جامعه نو
مسلمانان در سراسر دنیا دسترسی پیدا کنم.

  ———————————————

منبع:اینک خورشید از غرب طلوع می کند

 نوسنده: مظفر حلیم با همکاری بتی باومن

مترجم: عبد العزیز ویسی

انتشارات: احسان –چاپ ۸۱

 

 

 

 



[۱] -مؤسسه همیاری بشری و توسعه
جهانی= 
Human       Assistance      and 
Development    Internatinal

[۲] – اسلامیک سیتی وبسایت

نمایش بیشتر

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا