محمّد رسول الله

تفاوت پیامبر (ص) با رهبران و حکام سیاسی

ابوالحسن ندوىتفاوت پیامبر (ص) با رهبران و حکام سیاسی

نویسنده : استاد ابوالحسن ندوى

فرق پیامبر با مؤسسین حکومت ها و رهبران مادی همچنین از بدیهیات لازم است که این دعوتگر اول و فردی که از جانب خدا فرستاده شده و حامل پیام اوست باید با مؤسسان حکومت ها و فاتحان و جنگجویان و رهبران سیاسی و مادی در طبیعت و علاقه ها و رفتار و عمل و اهدافش به وضوح فرق داشته باشد و بین پیامبر و این طبقه تضاد وجود داشته باشد. محور تلاشهایی که مؤسسان حکومتها و کشور گشایان و رهبران جهان که چشم طمع به منافع دوخته اند و بزرگترین هدفشان  – یا نتیجه قطعی و طبیعی آن به کمترین تخمین تاسیس حکومتی است که پس از آنها فرزندانشان وارث آن شوند.

 

این پدیده ای طبیعی وحقیقتی تاریخی است که درگذر قرنها و نسلها وجود داشته است و تاریخ شکوفایی خانواده های رومی و بیزانس و ساسانی و کیانی و دو خاندان ( سورج بنسی ) و ( چندر بنسی ) به آن گواهی می دهد.

اما اگر تاسیس دولتی قبیله ای یا جهانی به سببی غیر معمول محقق نمی شد کمترین چیزی که این موسسان حکومت و فاتحان و جنگجویان و رهبران سیاسی کسانی که در حرکتهایی که انجام داده بودند موفق می شدند به دست می آوردند، این بود که صاحب عزت و ثروت فراوان و اسباب خوشگذرانی بگردند، آنان در میان ناز و نعمت غلط می زدند و در میان انبوه طلا و نقره زندگی به سر می نمودند و مانند شیری بودند  در جنگل که شکاری برای خودش پاره می کند و از باقیمانده شکارش صدها حیوان وحشی سیر می شود، حکایت خوشگذرانی و ناز و نعمتی که خانواده سلطنتی در روم و دولت کیانی  درآن به سر می بردند مانند افسانه های خیالی و داستانهای جنی می ماند و اگر تاریخ  به آن گواهی نمی داد عقل آن را تصدیق می کرد۱. و خوشگذرانی آنها را می توان از ابهت و شکوه در بار کسری و تفاصیل وحشتناکی که مورخین از “ فرش بهار ”۲. و خاندان  سلطنتی روم و فارس و هند و از شیوه زندگی پیروانشان و از خوشگذرانی بی حد آنها سخن می گویند اندازه کرد.

 

برعکس این پیامبری که از جانب خداوند مبعوث شده خاندانی سلطنتی را تاسیس نمی کند و فرصت ها و امکانات خوشگذرانی که تا مدت درازی ادامه می یابد برای خانواده اش فراهم نمی نماید و برای تامین منافع آنها نمی کوشد تا به وسیله او بتوانند در رفاه و آسایش و به دور از رنج ها و خستگی های زندگی بر خلاف دیگر اقشار ملت زندگی به سر نماید، بلکه بر عکس افراد خانواده اش در دوران زندگی او و پس از مرگش با زهد و قناعت و از خود گذشتگی و جفا کشی زندگی به سر می نمایند و از بسیاری اسباب رفاه و آسایش محروم اند و در زندگی بر تلاشها و در آمد های شخصی خود تکیه می نمایند بدون این که به حساب دیگران در رفاه و آسایش و خوشگذرانی زندگی کنند. مانند خانواده های برهمن ها و اکلیروس ( مردان مذهبی مسیحیان ) و هر جنس مقدس دیگری که بحساب و تلاش دیگران در رفاه به سر می برند.

 

فرق بین پیامبر این دین با حکام سیاسی و جنگجویان کشور گشا الگوی نبوی در مورد  خویشاوندان و افراد خانواده:

پیش تر بیان کردیم که یکی از شروط برای دینی که تمام نوع انسانی را مخاطب قرار می دهد و آن را به خوبیهای اخلاقی و رفتار نیک و اصلاح و تغییر بنیادی فرا می خواند این است که هدف اولین دعوت دهنده به این دین – مانند بنیانگذاران حکومتهای کذشته و عموم رهبران سیاسی که در تاریخ جهان شناخته شده اند از ایثار و فداکاری و دعوتش و تلاشهایش تاسیس یک سلطنت خانوادگی و موروثی نباشد. و از تلاشهایی که صرف می نماید  هدفش این نباشد که افراد خانواده اش را بر مردم مسلط نماید و ریاست و حکومت آنها را با هموار کردن راه برای رهبری و ریاست و رفاه و خوشگذرانی برای خانواده و خویشاوندانش تا مدتی طولانی و حفاظت از منافع آنها تا نسل های آینده بر مردم تحمیل نماید وقتی ما سیره نبوی را از این زاویه مورد بررسی قرار می دهیم با دنیایی از معجزات روبرو می شویم که در آن طبیعت و مزاج نبوت که افتخار تربیت الهی را به طور مستقیم دارد تا حدود  زیادی متجلی می گردد آن گونه که پیامبر rاشاره نموده است ( ادبنی ربی فاحسن تأ دیبی ) ۱، مرا پروردگارم تربیت نموده و مرا خیلی خوب ادب و تربیت کرده است.و اخلاق بزرگ پیامبر rکه خداوند به آن گواهی داده و فرموده است ﮋ ﮛ  ﮜ     ﮝ  ﮞ  ﮟ   ﮊ (القلم: ۴) متجلی می شود. و تسلسل سیره نبوی به وضوح دیده می شودکه قرآن به زبان هر پیامبری آن را محفوظ کرده است: ﮋ ﰆ  ﰇ    ﰈ  ﰉ  ﰊﰋ  ﰌ  ﰍ  ﰎ  ﰏ  ﰐ  ﰑ  ﰒ  ﮊ (الشعراء: ۱۰۹)رهبر امپراطوری بیزانس هرقل ( ۶۱۰-۶۴۱ م ) که مسیحی بود و مسلمان نبود اما به صورت ویژه ای از کتابهای دینی و تاریخی امت ها و ملت ها آگاهی داشت به این راز پی برده بود، بنابراین وقتی نامه ای را که پیامبر برایش فرستاده بود دریافت کرد، خواست تا حالات پیامبر rرا بداند تا نظر درست و قطعی در مورد او ابراز دارد در آن وقت یکی از سرداران قریش، ابوسفیان که در آن روزها سرگرم دیدار از کشور او بود حضور داشت، هرقل چند سئوال از ابوسفیان کرد و یکی از سوالاتی که او از ابوسفیان  پرسید این بود که گفت:  “ آیا کسی از پدران و نیاکان این پیامبر پادشاه بوده است ؟ ” ابوسفیان گفت: نه، سپس وقتی هرقل سخنانی را که میان ابو سفیان و او رد و بدل شده بود تحلیل کرد، گفت: “ و از تو پرسیدم که آیا کسی از پدران و نیاکان او پادشاه بوده است ؟ و تو گفتی نه، بنابراین با خودم گفتم: اگر یکی از پدرانش پادشاه می بود می گفتم مردی است که سلطنت و پادشاهی پدرش را می خواهد.” ۱ پس وقتی ما سیره نبوی را از این زاویه بررسی کنیم و با این مقیاس آن را بسنجیم مثالهای زیادی می بینیم که  براین دلالت می نمایند که منظور و هدف پیامبر rاز دعوت و جهادش که انجام داده این نبوده است که سلطنت را از دست خانواده های ساسانی و رومی گرفته و به عموم عربها برگرداند چه برسد به این که هدفش  به سلطنت  رساندن بنو هاشم و بنی عبدالمطلب و قریش باشد.

پس چگونه او می خواهد سلطنتی هاشمی تأسیس نماید یا حکومت و رهبری را برای خاندان عبدالمطلب بنیان گذاری کند، حتی نمایندگان این دین و دعوت که از زمره بزرگان و افراد رده اول اصحاب نبودند در این مورد خاطر شان آسوده بود و حقیقت را بسیار خوب می دانستند که هدف از این دین و دعوت، سلطنت و ریاست یک خانواده نیست و اندازه این را می توانیم از جواب صریح و بی پرده ربعی بن عامر به فرمانده لشکر ایرانی و بزرگترین مقام دولت ایران، رستم دریابیم وقتی که رستم از او پرسید “ چه چیز شمارا به اینجا آورده است ؟ گفت: خداوند مارا فرستاده تا هر کس از بندگان را که بخواهد از بندگی کردن بندگان به بندگی خداوند یگانه بیرون آوریم ” ۱

رفتار و معامله پیامبرrو خانواده و خویشاوندانش نه تنها از شیوه رفتار و برخوردسرداران مادی گرا و افتخار کنندگان به پدران و نسب ها و عموم فرمانروایان که به اصل «الاقرب فاالاقرب »( ابتدا آن که نزدیک تر است مقدم است ) تن در می دهند، فرق می کرد، بلکه کاملاً با شیوه رفتاری آنها متضاد بود و اصلی که پیامبر rبر اساس آن عمل می کرد این بود که هر کس به او نسبت نزدیکی داشت او را در لحظه های امتحان و خطر بر مردم مقدم می نمود و او را در پیشاپیش خطرات قرار می داد و به هنگام تقسیم غنیمت های و جوایز و اموال اورادر آخر قرارمی داد. وقتی که عتبه  بن ربیعه و شیبه بن ربیعه، وولید بن عتبه که از قهرمانان و جنگجویان عرب بودند وقتی فریاد برآورده و به مبارزه طلبیدند، پیامبر rحمزه و علی و عبده yرا صداکردو به مبارزه با آنهابه میدان فرستاد با این که پیامبر جایگاه این قهرمانان مکی را خوب می دانست و در میان مهاجران شماری از قهرمان ها و شهسواران بودند که واقعاً می توانستند با آنها مبارزه نمایند، این سه نفر هاشمی از نظر خویشاوندی نزدیکترین افراد به پیامبرrبودند و بیش ار همه آنهارادوست  می داشت، پیامبرrآنهارا برای مبارزه فرستاد و نخواست که با نجات دادن اینها از خطر افراد دیگری را به خطر بیاندازد، و خداوند چنین مقرر نموده بود که ایشان بر  خطر غالب آیند و بر دشمن پیروز شوند و علی و حمزه رضی الله عنهما با شکست حریفانشان پیروز و موفق بازگشتند وعبیده tزخمی شده بود.

و در سخنان علی بن ابی طالب tآن چه این موضوع را تأیید می نماید وارد شده است، او در یکی از نامه هایش می گوید: “ وقتی نبرد سخت  در می گرفت و خونین می شد و مردم شانه خالی می کردند و عقب می نشستند، پیامبرص برای حفاظت اصحابش از آسیب نیزه ها و شمشیرها خانواده اش را جلو و به خط مقدم می آورد، و برای همین بود که در روز جنگ بدر عبیده بن حارث کشته شد و حمزه در جنگ احد و جعفر در جنگ موته کشته شدند.۱ اما وقتی پیامبرص فرض بودن زکات را اعلام کرد که زکات یک رکن بزرگ و همیشگی تا روز قیامت و موسسه ای جهانی و وسیله همیشگی برای درآمدهای مالی است  زکات را بربنی هاشم تا روز قیامت حرام قرار داد و هیچ بهره ای برای آنها در زکات مقرر نکرد، اما وقتی سود و ربا را حرام نمود، آن را از عمویش عباس بن عبدالمطلب شروع نمود  وآن را در خطبه ای که در حجه الوداع ایراد نمود اعلام کرد پس فرمود:  “ اولین خونی از خونهای ما که آن را هدر اعلام می کنم خون پسر ربیعه ابن حارث است، او برای شیر خواری در میان قبیله بنی سعد بود و قبیله هذیل اورا کشتند، و ربای جاهلیت بی اعتبار است و اولین ربا و سودی که آن را هیچ و باطل اعلام می کنم ربای عباس بن عبدالمطلب است که همه آن بی اعتبار و باطل می باشد ”.۱

در خطر ها جلو و اول از همه و در منافع آخر از همه پیامبر tدر همه مناسبت های راحتی و آرامش و بخشش ها و جوایز خویشاوندانش را در آخر قرار می داد و بر خلاف عادت عموم پادشاهان و فرمانروایان و رهبران سیاسی دیگران را بر آنها ترجیح می داد. از علی tروایت است که فاطمه شکایت کرد که از آرد کردن گندم اذیت می شود به فاطمه خبررسید که کنیزهایی برای پیامبر آورده شده است پس فاطمه به نزد او آمد و از او خواست تا به او کلفت و خدمتگزاری بدهد پیامبر  با او موافقت نکرد فاطمه ماجرا را با عایشه در میان گذاشت، وقتی پیامبر rآمد عایشه سخن فاطمه را برلیش باز گو کرد ( فاطمه می گوید ) پیامبر  به نزد ما آمد در حالی که برای استراحت به رختخواب رفته بودیم خواستیم بلند شویم گفت: درجایتان باشید، تا این که خنکی پاهایش  را بر سینه ام احساس کردم فرمود: آیا شمارا به چیزبهتری از آن چه خواسته اید راهنمایی نکنم ؟ هر گاه به رختخواب رفتید سی و چهار بار الله اکبر بگویید و سی سه بار الحمد لله و سی سه بار سبحان الله بگوئید این برایتان از آن چه خواسته اید بهتر است. ۱

و در روایتی دیگر که احود از طریق دیگر از علی tروایت نموده آمده است: سوگند به خدا که به شما نمی دهم و اهل صفه را رها نمی کنم که شکمهایشان از گرسنگی پیچ می خورد و چیزی ندارند که برایشان خرج کنم  بلکه این کنیزها را می فروشم و پولشان را برای آنها خرج می نمایم.۲

و اینک نمونه هایی از رفتار پیامبر rبا محبوبترین افراد از اهل بیتش و فرزندان خانواده اش ارائه می شود و بیان می کنیم زندگی که پیامبرrبرای آنها می پسندید و شیوه زندگی که آنها زندگی به سر می کردند چیست ؟

۱- از ابن عمر روایت است که پیامبر rوقتی بیرون می رفت آخرین کسی که پیامبر rبا او خداحافظی می کرد فاطمه بود و چون بر می گشت اولین بار از فاطمه دیدار می نمود وقتی پیامبر از غزوه تبوک باز گشت فاطمه مقنعه کوچکی خریده بود و آن را با زعفران رنگین کرده بود و بر در خانه اش پرده ای آویزان کرده بود و یا در خانه اش زیر اندازی انداخته بود وقتی پیامبر این را دید برگشت و به مسجد رفت ودر آن نشست، فاطمه فردی را به نزد بلال فرستاد و به بلال گفت: برو ببین چه چیزی  پیامبر را از در خانه ام بر گرداند بلال به نزد پیامبر rآمد و اورا خبر کرد، فرمود: اورادیدم که در آنجا چنان و چنین کرده بود، بلال آمد و فاطمه را خبر داد فاطمه پرده و همه چیزهای تازه ای که درست کرده بود پاره کرد و روسری که پوشیده بود بیرون کرد و انداخت ولباسهای کهنه اش را پوشید، بلال به نزد پیامبر آمد و اورا خبر کرد آن گاه پیامبر آمد و بر  او وارد شد، و فرمود: این گونه باش پدر و مادرم فدایت باد. ۱

۲- از ابن عمر روایت است که پیامبر rبه منزل فاطمه آمد پس برگشت و وارد خانه شد و علی آمد و فاطمه ماجرا را برایش بازگو نمود علی این قضیه را به پیامبر rگفت، فرمود: من بر در خانه فاطمه پرده ای دیدم مرابا دنیا چکار، پرده تزیین شده بود. می گوید آن گاه علی این را برای فاطمه بیان کرد، فاطمه گفت: پیامبر آن چه دوست دارد مرا به همان کار فرمان دهد انجام می دهم، علی به پیامبر rگفت که فاطمه چنین گفته است فرمود: این پرده را برای خاندان فلانی بفرستید آنها به آن نیاز دارند.۲

۳- از ثوبان مولای پیامبر rروایت است، پیامبر rوقتی به سفر می رفت آخرین دیدارش از خانواده اش را با فاطمه انجام می داد ووقتی از سفر می آمد اولین کسی که پیامبر از او دیدار بعمل می آورد فاطمه بود، پیامبر از یکی از جنگها آمد فاطمه پرده ای بر در خانه اش آویزان کرده بود و دو دست بند نقره ای بدست حسن وحسین کرده بود پیامبر وارد خانه اش نشد، فاطمه گمان کرد که آن چه او را از وارد شدن به خانه باز داشته است چیزهایی است که مشاهده نموده است، فاطمه پرده را پاره کرد و دستبند ها را از دست بچه ها باز کرد آنها گریه کردند و او دستبند ها رامیان آنها تکه تکه کرد آنها در حالی که گریه می کردند به نزد پیامبر  rرفتند او دستبند ها را از دست آنها گرفت و فرمود: ای ثعبان این دستبند را برای فلانی ببر و این را برای فلانی ببرـ گفت: خانواده ای در مدینه بودند و فرمود اینها خانواده و اهل بیت من هستند دوست ندارم آنها خوبیهایشان را در دنیا بخورند، ای ثعبان برای

 

 

فاطمه گردنبندی از چوب و دو دستبند از عاج بخر. ۱ این طبیعت نبوی که همه پیامبران دارای آن هستند در سخنی که از او روایت شده نماد پیدا می کند، روایتی که در آن آمده است: “ ما گروه پیامبران از خود چیزی به ارث نمی گذاریم آن چه ما از خود بجای بگذاریم صدقه است.۲

و تنها به این بسنده نکرد بلکه زندگی زاهدانه و با قناعت و بخشش وایثار را برای خانواده و خاندانش تا روز قیامت ترجیح داد و از خداوند خواست و دعا کرد که “ بار خدایا روزی محمد باندازه قوت و ضرورت بگردان.”۱

 

نجات و پیشرفت در اسلام بستگی به کفایت و تلاش شخصی دارد

آیا در چنین حالتی ممکن بود که پیامبرrبرای خانواده و خویشاوندانش اسباب حکومتی موروثی را فراهم نماید و یا این که خلافت و امامت ۲را فقط محدود به آنها کند ۳.  اما واقعیت این است که برای عمومیت دین و مساوات انسانی طبق اصول اسلام و اعلام روشن و بی پرده قرآنی که معیار کرامت وبرتری پرهیزگاری است ﮋ ﮁ    ﮂ  ﮃ  ﮄ  ﮅ ﮊ الحجرات: ١٣

 و برای این که در هر زمان و مکانی فرصتهای رسیدن ببالاترین مراتب روحانی و منصب های دنیوی برای تمام افراد امت محمد rبرحسب کارها ودانش و اخلاص به اندازه ی شایستگی هر یک فراهم باشد و جهت تشویق امت به عمل و پیشی گرفتن در کارهای خیر آن چه برای پیامبر  rمناسب است این است که میدان علم و عمل و تلاش و کوشش را باز بگذارد و آن را محدود نکند و ندای قرآن در هر زمان در میان امت طنین می افکند که ﮋ ﭒ  ﭓ  ﭔ  ﭕ  ﭖ  ﭗ  ﭘ   ﭙ  ﭚ  ﮊ آل عمران: ١٣٣

و قرآن این حقیقت را بیان نموده که موفقیت انسان و سعادت و پیشرفت او بستگی به کوشش خود او دارد که صرف می نماید ﮋ ﰂ  ﰃ  ﰄ  ﰅ   ﰆ  ﰇ  ﰈ  ﰉ  ﰊ  ﰋ   ﰌ  ﰍ  ﰎ  ﰏ  ﰐ  ﰑ  ﰒ  ﮊ النجم: ٣٩ – ۴١و قرآن تصریح نموده که هیچ کسی در آخرت بار کسی دیگر را بدوش نمی کشد و هر شخصی مسئول عمل خودش می باشد ﮋ ﯸ  ﯹ  ﯺ  ﯻ  ﯼﯽ  ﮊ الأنعام: ١۶۴و در حدیثی که بخاری روایت کرده آمده است که پیامبر قبیله خودش، بنی عبد مناف را نامبرد و نزدیک ترین و عزیزترین افراد خانواده اش را نام برد و گفت: از دارایی شخصی من هر چه می خواهید درخواست کنید و در برابر خداوند نمی توانم برایتان کاری بکنم.۴ می گفت: ( ای بنی عبدالمناف در برابر خداوند نمی توانم برایتان کاری کنم، و ای صفیه عمه پیامبرص در برابر خداوند نمی توانم برایت کاری کنم و ای فاطمه دختر محمد هر چه از داراییهای شخصی من می خواهی در خواست کن در برابر خداوند برای تو نمی توانم کاری کنم ) ۱بلکه او این معامله را چنین تمام نمود که ( هرکس از نظر عملش عقب بیافتد نسبش او را جلو نمی برد ) ۲

 

حکمت بزرگ الهی در ترتیب خلفا و در رفتار خداوند با اهل بیت

از دیدگاه ما این یک واقعه اتفاقی نبوده است و نه نتیجه توطئه و برنامه ریزی بود که بعد از وفات پیامبر rفردی از بنی تمیم به عنوان جانشین او انتخاب شود به جای این که یکی از افراد خانواده اش مقام جانشینی را به عهده بگیرد شخصیتی که بدون شک از اوصاف و فضائل والای انسانی بر خوردار بود او ابوبکر صدیق بود که به انتخاب همه مسلمین و صلاحدید آنها به عنوان جانشین پیامبر rتعیین شد، با این که او از بنی هاشم و بنی عبدالمطلب نبود، این برای آن بود تا برای مردم روشن شود و برای اولین بار در ذهنشان جای بگیرد که اسلام نظامی موروثی و قضیه ای خانوادگی نیست، بلکه آن چه در امامت و خلافت اعتبار دارد کفایت و خدمات و انتخاب و داوری مسلمین است.  و این را نیز که بعد از آن تا صدها سال بنی هاشم فقط به خاطر علم و فضل و زهد و پرهیزگاری و ایثار، فداکاری و تعصب دینی سزاوار بزرگداشت و اکرام امت اسلامی قرار داشته و هستند و جایگاه رهبری دینی و پیشوایی علمی را دارا بوده اند و امت این محبت و ارادت را نسبت به آنها ایفاء می نمود یک امر اتفاقی و اضطراری نمی بینیم و خداوند به آنها توفیق داد تا در دشوارترین موقعیت ها بارها اسلام را یاری دهند و در مقابل دشمنان اسلام ایستادند و در کالبد جامعه اسلامی نیرو و روح تازه ای بوسیله روحانیت راستین و عزم راسخ خویش دمیدند. ۱ ذلک تقدیر العزیز العلیم ۲

———————————————

منبع : دو تصویر متضاد /  تألیف: ابوالحسن ندوى

 


۱- مراجعه کنید به کتاب  «ایران در فی عهد الساسانیین»اثر پروفسور دانمارکی، آرتور کریستنسین، باب نهم  و تاریخ ایران . شاهین مکاریوس ص ۹۰

۲- فرشی بود که در روزهای پاییز پهن می شود و مجالس شراب و موسیقى برای زنده کردن خاطرات بهار بر آن منعقد می شد.

 

۱رواه ابن السمعانی فی “ ادب الاملاء ” و این حدیث ضعیف است .

۱صحیح بخاری کتاب بدء الوحی ۱/۷ چاپ مصطفی الباب الحلبی قاهره ۱۹۵۳

۱الهدایه و النهایه لابن کثیر ۷/۳۹ مکتبه المعارف ۱۹۶۶.

۱نهج البلاغه ۲/۱۰ ۱۱ چاپ استقامت قاهره .

۱صحیح مسلم ، کتاب الحج باب حجهالتبی ، چاپ احیاء التراث العربی بیروت ۲/۱۸۸ و ابو داود با روایت جابر بن عبدالله .

۱صحیح بخاری «کتاب الجهاد»  باب الدلیل علی ان الخمس لنوائب رسول الله r

۲فتح الاری شرح بخاری علامه بن حجر عسقلانی ۷/۳۳-۳۴ به روایت احمد

۱امام احمد بن اسحاق بن اسکاعیل ( ۱۹۹ ۲۶۷ هـ ) ترکهالنبی rو السبل التی وجهها فیها تحقیق دکتر ضیاءالعمری مطبعه الجامعه الاسلامیه  بالمدینه المنوره  چاپ اول ۱۴۰۴ هـ ۱۹۸۴ م ص ۵۶ و رواه البخاری فی صحیحه و ابو داود فی السنن .

۲حواله گذشته ص ۵۷ و اخرجه احمد من طریق فضیل بن غزوان

۱حواله گذشته ص ۵۷ ۵۸ و اخرجه ابوداود فی السنن و احود فی المسند و ابن ماجه فی التفسیر .

۲بخاری و سنن ابوداود .

۱صحیح بخاری کتاب الرقاق و صحیح مسلم کتاب الزهد .

۲از مفهوم امات نزد اثنا عشری ها و حدود آن و امتیازات آن در صفحات آینده سخن خواهیم گفت.

۳علی tاز دیدگاه اثنی عشری ها وصی پیامبر rاست و طبق تصریح پیامبر و آیات قرآنی جانشین اول و خلیفه بلا فصل پیامبر و امام معصوم بوده است ، دنیا بدون امام نمی تواند باشد و باید امام از اهل بیت باشد و حجت خداوند در مردم اقامه نمی شود تا وقتی امامی نباشد و مردم او را نشناسند ایمان داشتن به این ائمه و شناختن آنها شرط ایمان هر فرد است ( ن/ک رجال کشی ص ۷۸ اصول الکافی ص ۱۰۴

۴یعنی جز عمل و کوشش انسان پیش دیگر چیزی برای او کارساز نیست.

۱صحیح بخاری کتاب التفسیر باب ( ئ انذر عشیرتک الاقربین )

۲رواه مسلم .

۱برای اطلاع بیشتر به سرگذشت این مردان ربانی و پیشوایان دینی و مجددان اسلام بعد از شهادت حسین بن علی و حسن بن علی yکسانی منتسب به خاندان اهل بیت بودند ، مراجعه کنید آنها امت محمدرا در دشوارترین موقعیت ها یاری کردند و تاریخ بیشتر کشورهای اسلامی از شاهکارهای آنها زرین است که مسلمین به آن اعتراف نموده و به آن افتخار می نمایند .

۲یس ۳۸

‫۲ دیدگاه ها

  1. علامه ابوالحسن ندوی بزرگترین علمای اسلام است کسی که کتابی چون ماذاخسرالعالم  بالنحطاط مسلمین که یک شاهکار در کتب دینی است تالیف کرد او سیاست مدار عالم و دانشمندی بزرگ بود مسلمانان او را فراموش نخواهند کرد مصری ها می دانند که سید قطب چقدر تفکر دوستش را تایید می کرد حجازی ها می دانند که ملک فیصل با یک عالم هندی که ساده زیست است دیدار کرده دیوبندی ها می دانستند که ابولحسن یک عالم متفاوت است و همه او را می شناسند و خواهند شناخت و خلاصه اکثر مسلمانان او را تایید می کردند و تایید می کنند

  2. توجه همه مسلمین، آزادیخواهان و شیفتگان حق و حقیقت را به مراجعه به افکار و نظرات برجسته ترین نمونه غرباء در این عصر غربت اسلام حقیقی ( کاکه احمد مفتی زاده ) جلب می کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا