محمّد رسول اللهمقالات ارسالی

شفقت پیامبر (ص) به افراد مصیبت زده

شفقت پیامبر (ص) به افراد مصیبت زده

محمد  رهبر فرزانه ای است که خداوند او را به عنوان رحمت و دوست و خیرخواه برای ما فرستاده تا از او تبعیت کنیم.
در بیانیه ای که سازمان بین المللی یونیسف منتشر ساخته است، آمده که از هر ۱۰کودک زیر ۵ سال عراقی یک کودک بر اثر کمبود درمان و دارو جان می دهد و در هر ده روز از اشغال آمریکا ۲۵۰نفر عراقی به سبب مجازات هایی که بر آنان وضع گردیده است می میرند.
در واقع این نوعی ضعف است که تودۀ مردم از بزرگ و کوچک، فقیر و سرمایه دار و حاکم و رعیت به آن گرفتارند؛ زیرا انسانی یافت نمی شود مگر این که به نوعی از بحرانی رنج می برد از قبیل اینکه خود یا یکی از بستگانش بیمار باشد یا عزیزی را از دست داده باشد یا مقروض و مدیون باشد و …
و چون این نوع بحرانها صورتهایی از انواع ضعف به شمار می روند و اغلب آنها به صورت ناگهانی به سراغ انسان می آیند؛ از این جهت رحمت و عطوفت پیامبر  نیز به سرعت متوجه آنان می شود.
این مطلب را حضرت عثمان بن عفان  در جملۀ کوتاهی این گونه خلاصه نموده است: سوگند به الله که ما در سفر و حضر با رسول خدا همراه بودیم و او بیماران ما را عیادت می کرد و در تشییع جنازه های ما شرکت می کرد و همراه ما جهاد می نمود و در امور بزرگ و کوچک با ما همدردی می کرد.
آری پیامبر  آن گونه که عثمان  توضیح دادند در تمام بحران ها در کنار یارانش بود. بیشتر و سختر از همۀ بحران ها و نارسایی هایی که  جمله افراد بشر به آن گرفتار می شوند، بیماری است.
هرگاه به آن حضرت  خبر بیماری کسی می رسید، با وجود مشاغل و کارهای فراوان، شتابان برای عیادتش به خانۀ وی می رفت و این عیادت تکلفی یا اضطراری نبود؛ بلکه آن را یک وظیفه برای خود در حق این بیمار به حساب می آورد؛ چرا چنین نباشد در حالی که او خود زیارت بیمار را یکی از حقوق و واجبات قرار داده است.
رسول خدا فرمود: «حق المسلم علی المسلم خمس رد السلام و عیاده المریض و اتباع الجنائز و إجابه الدعوه و تشمیت العاطس»: هر مسلمان بر مسلمان پنج حق دارد: جواب سلامش را بدهد، وقت بیماری به عیادتش برود، هنگام وفات در تشییع جنازه اش شرکت کند، دعوت شرعی اش را بپذیرد و اگر عطسه زد، جواب عطسه اش را بدهد.
و در عین حال از خلال این زیارتها امور زیادی را مدنظر داشته است. چنان که همدردی اش را بدون اظهار تکلف ابراز داشته و نسبت به آنان اظهار محبت و علاقه نموده و در نتیجه، بیمار و خانوادۀ بیمار نیز خوشوقت شده و در بیماری و مشکل خویش احساس سبکی کرده اند.
عبدالله ابن عمر  می گوید: سعد بن عباده  بیمار شد. رسول الله  به اتفاق عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص و عبدالله بن مسعود برای عیادت ایشان، تشریف بردند. هنگامی که آن حضرت  وارد خانه شد، اعضای خانواده سعد، اطراف او را گرفته بودند. رسول الله  پرسید: آیا فوت کرده است؟ گفتند: خیر یا رسول الله! آن حضرت  به گریه افتاد. مردم چون رسول الله  را در حال گریه دیدند، همگی شروع به گریه کردند. رسول الله  فرمود: «مگر نمی انید که خداوند به خاطر اشک ریختن و اندوهگین شدن، عذاب نمی دهد. بلکه به خاطر این، (اشاره به طرف زبان) عذاب می دهد یا رحم می کند.»
و نیز پیامبر از روی رحمت و شفقت، بیمار را به پاداش و اجری که در نتیجۀ بیماری به وی می رسد، مژده می دهد و در تخفیف بیماری اش می کوشد و او را راضی نگه می دارد.
ام علاء  می گوید: من بیمار بودم، رسول خدا  به عیادتم آمدند. و فرمود: ای ام علاء تو را مژده باد؛ زیرا خداوند گناهان مسلمان را در اثر بیماری اش از بین می برد، آن گونه که آتش ناخالصی طلا و نقره را از بین می برد.
رسول خدا بیماران را دم و تعویذ می کرد و برای بهبودی آنان دعا می کرد و دعاهای پیامبر  در این زمینه مشهور و بسیارند.
عایشه  می گوید: هرگاه، رسول خدا نزد بیماری می رفت، می فرمود: (أذهب البأس رب الناس، اشف و أنت الشافی، لا شفاء إلا شفاؤک، شفاء لا یغادر سقما)« ای پروردگار مردم! بیماری اش را برطرف ساز و چنان شفایی عنایت کن که هیچگونه بیماری ای باقی نماند، چرا که تو شفا دهنده هستی و هیچ شفایی، بجز شفای تو وجود ندارد.»
آن حضرت در تخفیف بیماری بیماران بسیار علاقه داشت و می کوشید که در معرض خطری دیگر و یا بحرانی بزرگتر گرفتار نشوند و چه بسیار خشمش را در برابر کسانی که در یکی از احکام بیماران سختی نشان داده است، اظهار کرده است.
جابر بن عبدالله  می گوید: « ما در سفر بودیم که سنگی پرتاب شده و به سر یکی از یاران ما اصابت کرد و او را زخمی نمود، و سپس احتلام شد. از یارانش پرسید: آیا اجازه دارم تیمم کنم؟ آنان گفتند: خیر برایت تیمم جایز نیست و تو توان استفادۀ از آب را داری. لذا آن شخص غسل نمود و در اثر آن وفات نمود. وقتی نزد پیامبر  آمدیم و خبر وفات وی به آن حضرت رسید، فرمود: «او را کشتند خداوند آنان را بکشد، چرا وقتی نمی دانستند، سؤال نکردند و نپرسیدند؟ چرا که شفای نادان سؤال است. برایش کافی بود تیمم کند و بر زخمش چیزی بفشارد یا چیزی را ببندد – شک از راوی است- سپس آن را مسح کند و سایر بدنش را بشوید.»
و نیز یارانش را به امور طبی و پزشکی توصیه می کرد، و از بسیاری از امور که افراد زیادی از آن بی خبرند و سختگیری می کنند، صرف نظر می کرد.
چنان که رفیده را موظف ساخت تا سعد بن معاذ را وقتی که در غزوۀ احزاب تیری به او اصابت کرده بود، مداوا کند.  زیرا این بانو از همۀ اهل مدینه برای مداوای وی از توانایی بیشتری برخوردار بود و در این مضایقه ای نیست که زنی به مداوای مردان بپردازد.
یکی دیگر از بحران هایی که رسول خدا نسبت به آن اهتمام می ورزید، وفات انسان بود. بنابراین رسول خدا از روی رحمت و عطوفت، بر نزدیکان میّت در اموری ترحم می نمود که برخی از مردم آن را ساده تلقی می کنند، اما در واقع اثر پاکی در دلها به وجود می آورد که یکی از این موارد آماده کردن غذا برای آنان است.
عبدالله بن جعفر می گوید: وقتی حضرت جعفر وفات کرد، رسول خدا فرمود: «برای خانوادۀ جعفر غذایی درست کنید، زیرا برای آنان چنان مصیبتی رسیده است که به آن گرفتارند.»
جریر بن عبدالله  می گوید: ما گرد آمدن نزد بستگان میّت و غذا درست کردن آنان را از نوحه خواندن به حساب می آوردیم.
علامه سندی در شرح این حدیث می فرماید: این سخن حضرت جریر به منزله روایت اجماعی صحابه یا تقریر پیامبر است و این حجت قرار می گیرد.
اما در واقع همکاری مادی با بستگان میّت نوعی تشویق آنان بر صبر و عدم جزع و بی تابی است و این چیزی است که آن حضرت به شدت بر آن علاقه داشت و خیلی کم، کسی جان می باخت مگر این که وی نزد بستگانش حضور می یافت و آنان را نسبت به الله یادآوری می کرد و تلاش می کرد تا آنان را با بزرگ جلوه دادن اجر و پاداش در صورت صبر و شکیبایی نمودن از این بحران رها نماید.
ام سلمه می گوید: من از رسول خدا  شنیدم که فرمود: «ما من مسلم تصیبه مصیبه فیقول ما أمره الله إنا لله و إنا إلیه راجعون أللهم أجرنی فی مصیبتی و أخلف لی خیرا منها. إلا أخلف الله له خیرا منها» : هر مصیبتی که به انسان می رسد و او چیزی را بر زبان آورد که الله به او دستور داده است و بگوید:  إنا لله و إنا إلیه راجعون أللهم أجرنی فی مصیبتی و أخلف لی خیرا منها. خداوند در قبال آن نعمت از دست رفته چیزی بهتر به او می دهد.»
آن حضرت می دانست که زنان بیش از مردان بی تابی می کنند، از این جهت می کوشید تا آنان را زیاد به صبر و شکیبایی در برابر مصایب ترغیب و تشویق نماید.
ابو سعید خدری می گوید: زنان خطاب به نبی اکرم گفتند: مردان تو را تصاحب نموده (و برای ما) وقتی باقی نگذاشته اند. فرصتی به ما اختصاص بده تا نزد شما حاضر شویم. رسول الله روزی را برای آنان تعیین نمود. (و در آن روز) فرمود: « هر زنی که سه فرزند خود را از دست بدهد، آنان در روز قیامت برای مادرانشان حجابی در برابر آتش دوزخ خواهند داشت. » زنی گفت: اگر دو فرزندش را از دست بدهد باز هم آن ها حجاب می شوند؟ آن حضرت فرمود: بلی.»
به رحمت و شفقت پیامبر بنگرید که چگونه این مصیبت سنگین را بر این زن بیچاره آسان می نماید. ابوهریره می گوید: زنی به اتفاق پسربچه اش به محضر پیامبر آمد و عرض کرد: یا رسول الله! وی بیمار است و من برایش نگرانم و قبل از او سه برادرش را از دست داده ام. آن حضرت  فرمود: « تو خود را با حصاری تسخیرناپذیر از آتش دوزخ محفوظ نگه داشته ای». شما به اوج شادمانی این زن در عین این که گرفتار مصیبت بزرگی شده است، بیندیشید، آن گاه که فهمید که مصایب او در برابر دوزخ برایش حصارهایی آهنین خواهند بود.
اینها عباراتی ساده اند، اما تأثیراتی بزرگ را در پی دارند.
آن حضرت با وجود این که مردم را از بی تابی و جزع و فزع نهی می کرد، اما در حقیقت به میزان ناراحتی و اندوه مردم واقف بود و آنان را معذور می دانست. از این جهت گریه و اندوه را تا زمانی که به حد افراط نرسیده بود، می پذیرفت.
جابر بن عبدالله می گوید: هنگامی که پدرم کشته شد، من مرتب چادر را از روی چهره اش برمی داشتم و گریه می کردم. مردم مرا از این کار منع می کردند. اما آن حضرت منع نمی فرمود. عمه ام؛ فاطمه؛ هم شروع به گریستن کرد. رسول الله فرمود: «چه گریه بکنی چه نکنی، همچنان فرشتگان او را زیر سایۀ بالهای خود گرفته بودند تا زمانی که شما او را از اینجا، بلند کردید.»
جابربن عتیک  می گوید: رسول خدا برای عیادت عبدالله بن ثابت تشریف آورد. او را صدا کرد ولی او جواب نداد. آن گاه رسول خدا  استرجاع نمود (یعنی گفت: إنالله و إنا إلیه راجعون) و فرمود: «ای ابو ربیع تو را از دست دادیم.» آن گاه زنان صدایشان را بلند کرده و به گریه افتادند. و ابن عتیک آنان را به سکوت و خاموشی فرا می خواند. آن حضرت فرمود: «آنان را رها کن، وقتی که واجب شد هیچ زنی حق ندارد بر او گریه کند، گفتند: یا رسول الله! معنای وجوب چیست؟ فرمود: «وقتی جان باخت».دخترش گفت: من امیدوار بودم که شهید شوی و تو آمادگی ات را برای جهاد گرفته بودی. رسول خدا فرمود: «خداوند عزوجل پاداش او را به میزان نیتش به او داده است. به نظر شما معنای شهادت کدام است؟» آنان گفتند: شهادت یعنی این که کسی در راه الله شهید شود. آن حضرت فرمود: «به جز کشته شدن در راه الله، هفت نوع شهید وجود دارد: ۱- کسی که در اثر طاعون و وبا بمیرد، شهید است. ۲- کسی که در اثر اسهال بمیرد، شهید است. ۳- کسی که در اثر غرق شدن در آب بمیرد، شهید است. ۴- کسی که زیر آوار فوت نماید، شهید است. ۵- کسی که در اثر بیماری ذات الریه بمیرد، شهید است. ۶- و کسی که در اثر آتش سوزی وفات کند، شهید است.۷- و زنی که در اثر زایمان جان دهد شهید است.»
آن حضرت  در حدیث گذشته، گریه کردن و حزن و اندوه را برای خویشاوندان میّت جایز دانستند، اما در عین حال آنان را به پاداش این مصیبت اگر صبر پیشه کنند، مژده می دهد.
واکنش های پیامبر با یارانش فقط در ایام بیماری یا وفات نبوده است؛ بلکه در هر مصیبت هر چند اندک و گذرا بوده نیز، با آنان این گونه همدردی نموده است.
چنان که می بینیم وارد مسجد می شود و با مردی از انصار به نام ابوامامه  برخورد می کند. از وی می پرسد:« ای ابوامامه! چه شده که غیر از وقت نماز تو را در مسجد می بینم؟»
ابوامامه جواب می دهد: یا رسول الله!غم و اندوه و قرضها مرا در تنگنا قرار داده اند. آن حضرت فرمود: «آیا به تو چیزی را نیاموزم که هرگاه آن سخن را بگویی، خداوند عزوجل اندوهت را از بین می برد و قرضهایت را می پردازد؟» من عرض کردم: بله یا رسول الله. فرمود: در هر صبح و شام این دعا را بخوان: «اللَّهُمَّ إِنِّیْ أَعُوْذُ بِکَ مِنَ الْهَمِّ وَالْحَزَنِ، وَالْعَجْزِ وَالْکَسَلِ، وَالْبُخْلِ وَالْجُبْنِ، وَضَلَعِ الدَّیْنِ وَغَلَبَهِ الرِّجَالِ»( ).ابو امامه می افزاید: من چنین کردم و خداوند اندوهم را از بین برد و دینم را از گردنم پرداخت نمود.
ابو سعید خدری می گوید: در زمان رسول الله  مردی محصولاتی خرید کرد و در نتیجه دچار خسارت شد؛ لذا قرض های زیادی بر گردنش افتاد. آن حضرت  فرمود: «بر وی صدقه کنید.» مردم اموالی را بر وی صدقه کردند؛ ولی این اموال صدقه به میزان قرض هایش نبود. پیامبر  به طلبکارانش فرمود: «هر چه می بینید، بردارید و غیر از آن ها چیزی برایتان نیست.»
بنابراین، رسول خدا بسیار حریص بود مبنی بر این که فردی را بر ادای دیونش کمک کند؛ سپس از طلبکارانش می خواست تا مبلغی را که جمع شده است بردارند.
علامه مبارکفوری در شرح ترمذی در توضیح این حدیث می نویسد: « یعنی برایتان چیزی جز آنچه برداشته اید، نیست. باقیماندۀ قرضهایتان را زمانی مطالبه نمایید که وضعیت مالی بدهکارتان بهبود یابد. بنابراین، پیامبر کل دین را از گردن وی نینداخت؛ بلکه در میان وی و طلبکارانش واسطه قرار گرفت تا مبلغی را بردارند و باقیمانده را با تأخیر مطالبه نمایند و در واقع این بیانگر رحمت وی نسبت به مدیون است.»
از شگفت انگیزترین مظاهر رحمت و شفقت پیامبر  این بود که به هنگام هجرت مسلمانان از مکه به مدینه، انجام داد. زیرا ترک خانواده و کاشانه، بحران بسیار بزرگی است چرا که مسلمانان سرزمین، تجارت، اموال و خاطراتشان را رها کردند و فرمان خدا و رسولش را اجابت نمودند. در نتیجه باید پیامبر  در کنار آنان در این بحران می ایستاد.
از این جهت نخستین کاری که انجام داد این بود که قدر و منزلت آنان را بالا برد و به آنان خبر داد که این هجرت آنان، هجرتی بزرگ و کریمانه است که نباید به دید نقص و تحقیر به آن نگریسته شود؛ زیرا آنان پناهندگان محضی نیستند که از یک کشور به کشور دیگری پناه می برند، بلکه آنان مجاهدان بزرگواری هستند و در احادیث متعددی این منقبت آنان را یاد کرده است و چه بسا که از بزرگترین این فضایل، مژده ای است که به آنان داده و فرموده است:  آنان در روز قیامت نخستین کسانی هستند که از پل صراط عبور می کنند. و این زمانی بود که از وی در مورد نخستین کسانی که از حساب و کتاب مرخص می شوند، پرسیده شد. فرمود: مهاجران فقیر و تنگدست.
در جایی دیگر می فرماید: (إن فقراءالمهاجرین یسبقون الاغنیاء یوم القیامه إلی الجنه بأربعین خریفا):«همانا در روز قیامت مهاجران فقیر چهل سال زودتر از ثروتمندان وارد بهشت می شوند.»
بدین ترتیب مهاجران صحابه به ارزش و قیمت خویش پی برده و به دنبال آن روحیه شان نیز بالا رفت و قوی گردید.
آن حضرت  با مهاجرین صحابه همدردی می کرد و مصایب بزرگ آنان را آسان جلوه می داد. چه زیبا به گرمی از صهیب رومی  استقبال نمود. وقتی تمام دارایی و مایملک خود را در مکه رها نمود و به مدینه هجرت کرد، آن گاه با شادمانی به صهیب فرمود: «ابو یحیی سود برد.»
و چون عبدالله بن جحش  نزد رسول خدا  آمد و از ابوسفیان شکایت کرد که پس از هجرت خانه اش را در مکه از وی گرفته و فروخته است، آن حضرت  با نرمی و عطوفت با وی همدردی کرد و فرمود: «ای ابو عبدالله! آیا راضی نمی شوی که خداوند خانه ای بهتر از آن در بهشت به تو دهد؟» گفت: بله، فرمود: «پس آن برایت خواهد بود.»
همچنین پیوسته پیامبر در مدینه به مهاجرین اطمینان می دادد و به دیدار آنان می رفت، به ویژه آنان که تازه وارد مدینه شده بودند و گرفتار برخی بیماری ها شده بودند. حضرت عایشه می فرماید: «و مدینه منطقه ای بود که بیماری وبا در آن بسیار مشاهده می شد. بدین جهت ابوبکر و بلال بیمار شدند و چون پیامبر  این وضعیت یاران را ملاحظه کرد، فرمود: « خدایا! مدینه را برایمان محبوب قرار ده آن گونه که مکه را برایمان محبوب قرار داده بودی حتی اینجا را بیشتر برایمان محبوب قرار ده و آن را محل سلامتی قرار ده و در صاع و مدّ آن برکت ده و بیماری آن را به جحفه منتقل نما.»
آن حضرت  دست به یک اقدام بی نظیر زد که تاریخ چنین کاری را سراغ ندارد؛ و آن این که عقد اخوت و برادری را در میان مهاجرین و انصار برقرار نمود و بدین جهت انصار قبول زحمت نموده و آنان را در سرزمین خویش پذیرفتند و سرانجام کار به جایی رسید که دو گروه از همدیگر ارث می بردند و در آخر، حکم توارث در میان آنان منسوخ گردید.
در عین حال که اهل مدینه و مردم انصار از وضعیت بهتری برخوردار بودند و مشکلات مهاجران مکی بیشتر بود، ولی باز هم رسول خدا  نسبت به انصار شفیق و مهربان بود و با وجود تمایل قلبی و اشتیاق آنان در فداکاری نخواست بر آنان ایجاد سختی و فشار نماید.
مردم مدینه به رسول خدا  گفتند: نخیلات مدینه را در میان ما و برادران ما تقسیم کن. آن حضرت  فرمود: «خیر» و افزود:« شما ما را در کار کشاورزی کمک کنید و ما در محصول آن شما را شریک می گردانیم.» گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم.
با این گونه گامها و طرحها بود که رسول خدا  مهاجرین را از بحران نجات دادند و احوال آنان بهبود یافت و انصار احساس سربلندی و موفقیت می کردند و این طرح عالی و برنامه ارزنده از جانب پیامبر خدا  بود.
براستی که شیوۀ آن حضرت بی نظیر و منحصر به فرد بود. و اگر آن رحمت و شفقت متعالی در قلبش وجود نمی داشت، چنین کاری میسر نبود.
راست فرموده است خداوند: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِّلْعَالَمِینَ ‏:‏( ای پیغمبر ! ) ما تو را جز به عنوان رحمت جهانیان نفرستاده‌ایم .‏»

در پایان آنچه ما در اینجا در موردرحمت و عطوفتش نسبت به فرزندان امتش بازگو نمودیم؛ در واقع مشتی از نمونۀ خروار و قطره ای از دریای بی کران شفقت وی بودند؛ ما تلاش کردیم تا مثال های گوناگونی را ذکر نماییم و تردیدی نیست که ما از صورت واقعی و حقیقی آن بسیار فاصله داریم و شاید آنچه را که ما ذکر کردیم، برایمان در تحقیق سیرۀ فراگیرتر و پیگیری احوال وی بسنده کند؛ زیرا خیر و فلاح ما و جوامع ما و بلکه رستگاری همۀ جهانیان در آن نهفته است.

نام کتاب: پیام آور رحمت/ مؤلف: دکتر راغب الحنفی السرجانی/ مترجم: محمد حنیف حسن زائی/ ناشر: حافظ ابرو، ۱۳۹۳

منبع: رسول الله.نت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا