عقیدهمطالب جدیدمقالات

زلزله و پاسخ سئوالات و شبهاتی در این مورد

زلزله و پاسخ سئوالات و شبهاتی در این مورد
نویسنده: بدیع الزمان سعید نورسی / مترجم: داریوش موسوی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضِ زِلْزَالَهَا و

وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضِ أَثْقَالَهَا

وَ قَالَ الْإِنْسَانُ مَالَهَا یَوْمَئِذٍ

تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَى لَهَا…

این سوره با قاطعیت بیان میکند که کره ی زمین در حرکت بوده و زلزله اش مشمول الهام و وحی الهیست و تحت فرمان او تکان می خورد، و بعضاً می لرزد. پیرامون شش و هفت سؤال جزیی – که از طرفی معنوی و با اهمیت است ـ درباره ی به کمک اخطار معنوی – به قلبم خطور نمود و با آن که زلزله ی اخیر پاسخی چندین بار خواستم جواب مفصل آن را بنویسم اما اجازه داده نشد، لذا به صورت کوتاه و فشرده به شرح زیر نوشته خواهد شد .

سؤال نخست:

 مصیبت معنوی برجای مانده از این زلزله سخت به مراتب از مصیبت و زیان مادی آن دردناک تر بود و ترس و نگرانی و یاس و ناامیدی از پس لرزه های آن بر همه مستولی شد، و در اکثر مناطق کشور آرامش و استراحت شبانه را از مردم سلب نمود علت و منشأ این عذاب دردناک چیست؟

پاسخی معنوی:

 چنین پاسخ داده شد، برپایی محافل سُرور و خوشگذارانی و پخش موسیقی های هوس انگیز که در پاره یی اوقات با صدای زنان خواننده همراه بوده است ، در ماه مبارک رمضان و هنگام برپایی نماز تراویح در گوشه و کنار این سرزمین اسلامی عذاب این ترس و نگرانی را در پی داشت.

سؤال دوم:

 چرا بلاها و عذابهای آسمانی بر سرزمین کفار نازل نمی شود و همواره بر سر مسلمان های بیچاره فرود می آید؟

 

پاسخ:

 همان گونه که جنایتها و جرایم ،بزرگ در محاکم و دادگاه های بزرگ با تأخیر رسیدگی می شوند و جنایت های کوچک در دادگاه های کوچک با تعجیل حل و فصل میگردد، لذا رسیدگی به بخش اعظم جنایتهای اهل ،کفر، به محکمه ی کبرا یا همان حشر موکول می شود اما اهل ،ایمان عقاب و کیفر بعضی از خطاها و اشتباهاتشان را در این دنیا می چشند، و این بنا بر اقتضای حکمت مهم ربانی ست.

سؤال سوم:

 در حالی که اشتباه بعضی از مردم سبب این مصیبت بوده است پس چرا به صورت همگانی و عموم سرزمین را فرا می گیرد؟

پاسخ:

چون گناه و معصیت اکثریت مردم است که مصیبت را عام می سازد، اغلب مردم عملا در این گناهان شرکت دارند، یا به اوامر آن ها ملتزم هستند و یا از آن دسته ی گناهکار طرفداری می کنند، پس اینگونه شریک می شوند، و این امر باعث بروز مصیبت های همگانی می شود.

 سؤال چهارم:

 مادامی که مصیبت زلزله نتیجه ی خطاها و کفاره گناهان است، پس سوختن افراد معصوم و بیگناه در آتش مصیبت ،آن چه معنی دارد، عدالت الهی چگونه اجازه چنین کاری را می دهد؟

پاسخ:

 پاسخی معنوی، در پاسخ می گوییم در واقع این مسأله به راز تقدیر الهی ارتباط دارد، لذا تفصیل آن را به رساله “قَدَر” حواله نموده، و در پاسخ به این سؤال به سخنان زیر بسنده می کنیم.

در پرتو بیانات آیه مبارکه ی: ﴿وَاتَّقُوا فِتْنَهٌ لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً ) انفال۲۵

از بلا و مصیبتی دوری کنید که چون زمان آن فرا رسد، نه تنها ظالمان بلکه معصومان را هم در آتش خود فرو برد.

راز این آیه این است این دنیا میدان آزمون و امتحان و دار تکلیف و مجاهده است امتحان و تکلیف اقتضا می کند، که حقایق پوشیده و پنهان بماند تا با مسابقه و مجاهده، صدیقان به اعلی علیین عروج کنند، و دروغ گویان با ابوجهل در اسفل السافلین سرنگون شوند. اگر افراد بیگناه از این نوع مصایب در امان می ماندند و گزندی به آنها نمی رسید، یعنی دیگر امتحانی باقی نمی ماند و کفار نیز چون مسلمانان (صدیقین) سر تسلیم می نهادند و درب رشد و ترقی از راه مجاهده بسته میشد و راز تکلیف از میان می رفت.

مادامی که به خواست حکمت الهی ظالم و مظلوم با هم گرفتار مصیبت می شوند پس سهم مظلومان از عدالت و رحمت گسترده الهی چیست؟

در پاسخ چنین گفته شد: در آن ،مصیبت در لابلای این خشم و غضب جلوه ی رحمت وجود دارد، زیرا اموال فانی افراد بیگناه در حق آنها صدقه محسوب گردیده در آخرت ذخیره می شود، و در حکم مال باقی قرار می گیرند، و زندگی فانیشان نیز وسیله یی می شود برای به دست آوردن زندگی ابدی و نوعی حکم شهادت را پیدا می کند، و با این زلزله از یک مشقت موقت و عذاب نسبتاً اندک ، ثروت بسیار بزرگ و همیشگی به دست می آورند، پس در حق افراد بیگناه رحمتی ست در لابلای غضب.

در این مورد بخوانید: زلزله، خشم طبیعت یا انجام مسؤولیّت؟!

 

سؤال پنجم:

 پروردگار عادل و رحیم و قدیر و حکیم چرا به گناهان خاص جزایی خاص نمی دهد، بلکه عنصر بسیار بزرگی چون زمین را مسلط می کند؟ چگونه این کار با جمال رحمت و گستردگی قدرتش سازگاری دارد؟

 

پاسخ:

قدیر ذوالجلال به هر یک از عناصر وظایف بسیار زیادی داده است، که هر وظیفه نتایج زیادی به بار می آورد، اگر در یکی از وظایف یک عنصر، یک نتیجه اش زشت و شر و مصیبت باشد، سایر نتایج زیبا این نتیجه را نیز حکماً زیبا می سازند، و اگر این عنصری که علیه انسان به خشم آمده است با هدف جلوگیری از پیدایش آن یک نتیجه ی بد از وظیفه اش باز داشته شود، آنگاه به شمار همان نتایج زیبا، خیر و خوبی های بسیاری ترک می شود، در واقع به تعداد آن همه نتایج خوب، بدی های بسیاری پدیدار می شود، چون پیداست که انجام ندادن خیر ضروری خود شر است ، و برای جلوگیری از پیدایش یک شر واحد به اندازه تمام آن خیرها، فلاکت به بار می آورد که این اقدامی بسیار زشت و سراپا عیب و خلاف حکمت و حقیقت است، حال آن که قدرت حکمت و حقیقت از هر عیب و نقصی پاک اند. مادامی که برخی از خطاها به حدی فراگیراند که همه ی عناصر به ویژه زمین را به خشم می آورند و تجاوز تحقیر آمیزی نسبت به حقوق بسیاری از مخلوقات به شمار می آیند اگر برای نشان دادن زشتی فوق العاده این ،جنایت به یک عنصر بسیار پس بزرگ ضمن انجام وظایف کلی اش دستور داده شود گناهکاران را تربیت کن، این دستور عین حکمت و عدالت است، و برای مظلومان هم عین رحمت خواهد بود.

سؤال ششم:

 افراد غافل این شایعه را پخش می کنند که زلزله چیزی جز نتیجه ی انقلاب ها و انفجارهای معادن درون زمین نیست، لذا با نگاه یک حادثه تصادفی و طبیعی که بی هدف و بی غایت است، به آن می نگرند و علل و نتایج معنوی این حادثه را نمی بینند، تا از خواب غفلت برخیزند، آیا چیزی که به آن استناد می کنند حقیقتی دارد؟

پاسخ:

 غیر از گمراهی هیچ حقیقتی ندارد، چون ما می بینیم که هر یک از هزاران نوع موجودات زنده ی روی زمین – که تعدادشان بیش از پنجاه میلیون است – و هر ساله لباس های منقش و منظم و مرتبی می پوشند و عوض می کنند، حتی یک بال مگس که فقط یک عضو از صدها عضو مگسی ست، که خود تنها یکی از اعضای بی شمار گروه حشرات به شمار می رود ، بیهوده و سر به هوا و به اختیار خود رها نشده است. بلکه از پرتو قصد و اراده و مشیت و حکمت الهی برخوردار است، این خود نشان میدهد که نه تنها افعال و احوال مهم کره ی زمین – که گهواره و مادر و پناهگاه خانه و حامی بسیاری از جانداران است – چه جزیی باشد چه کلی خارج از اراده اختیار و قصد الهی نیست، ولی قادر مطلق بر اساس اقتضای حکمتش اسباب ظاهری را همچون پرده یی بر روی تصرفات و عملکرد خود می پوشاند، یعنی وقتی اراده ی زلزله می کند گاهی به یکی از معادن دستور حرکت میدهد و آن را روشن و شعله ور می سازد، به فرض اگر زلزله ها در نتیجه انقلاب و تکان معادن نیز باشد، باز هم به امر و حکمت الهی به وقوع می پیوندد، نه چیز دیگر.

 

مثال:

 شخصی با ،تفنگ یکی را می کشد چه قدر حماقت و نادانی ست اگر با نادیده گرفتن قاتل، فقط باروت موجود در تیر تفنگ را مقصر بدانند و تمام حقوق مقتول بیچاره پایمال گردد، به همین ترتیب حماقتی به مراتب بدتر از آن خواهد بود، اگر دستور قدیر ذوالجلال مبنی بر انفجار بمب ذخیره شده در زمین ـ که یک مأمور مسخّر، بلکه کشتی و هواپیمای اوست – به فراموشی سپرده شود، یا به طبیعت نسبت داده شود چون آن بمب با امر ربانی و با حکمت و اراده ی او در درون زمین نگهداری شده است و “منفجر” می شود، تا افراد غافل و طغیانگر را بیدار نماید.

 ادامه ی سؤال ششم و حاشیه ی آن:

 اهل ضلالت و الحاد برای این که از آیین و ایده های خویش محافظت کنند، و مانع بیداری و هوشیاری اهل ایمان شوند، چنان تمرد و حماقت عجیبی از خود نشان می دهند که انسان را از انسان بودنش پشیمان می کند.

 مثال:

گسترش ظلم و جنایت بشر و عصیان و نافرمانی او در این اواخر ـ که سراسر هستی را فرا گرفته است – سبب شد تا کاینات و عناصر کلی به خشم آیند، و خالق آسمان ها و زمین نیز نه از لحاظ ربوبیت خصوصی بلکه از این نظر که رب و حاکم تمام هستی و تمام عالم هاست در سراسر عالم و در دایره ی کلی ربوبیت، تجلّی کلی و گسترده یی نموده و به منظور بیدار کردن نوع بشر و بازداشتن او از طغیان و سرکشی و شناساندن سلطان کاینات برای آنهایی که از شناختش سرباز میزنند، بلاها و آفات عمومی هولناکی چون جنگ جهانی، زلزله ها سیل های خانمان سوز، بادها و توفان های ویرانگر را برسرشان فرو ریخت و بدین طریق حکمت، قدرت، عدالت قیومیت اراده و حاکمیت خود را واضح و آشکار نمود، اما به رغم همه ی اینها شیاطین احمق انسان نما در برابر این همه اشارات کلی ربانی و تربیت الهی، ابلهانه تمرد و سرکشی می کننده و می گویند: این یک پدیده طبیعی و انفجار معادن است و چیزی جز یک تصادف نیست و به سبب برخورد حرارت خورشید با برق است. که به مدت پنج ساعت تمام دستگاهها در آمریکا از کار باز ماند و به همین سبب در شهر قسطمونی آسمان قرمز شد، گویی آتش بود و زبانه میزدا» و از این قبیل هذیان های پوچ و بی معنی سر می دهند و نیز جهل مطلقی که از ضلالت ناشی شده و تمرد کثیفی که از کفر برخاسته است مانع از این می شود که آنها ماهیت اسباب را درک کنند و بدانند که اسباب فقط یک بهانه و یک پرده است؛ تا جایی که این گونه افراد از روی جهل و نادانی اسباب ظاهری را نشان داده و با دیدن درخت بزرگ و کوه مانند صنوبر می گویند این درخت را همین بذر روبانده است و بدین ترتیب، هزاران معجزه ی آفریدگار را انکار می کنند حال آن که صدها دستگاه و کارخانه از عهده پیدایش چنین درختی برنخواهند آمد.

 با ارایه این نوع اسباب ظاهری بزرگترین فعل ربوبیت را که با اختیار و حکمت خالق تحقق یافته است به هیچ تنزل می دهند و نیز دیگری می آید و یک حقیقت بسیار عمیق و مهم را که فراتر از ادراک عقل است و هزاران حکمت دارد یا یک اصطلاح علمی نامگذاری می کند، گویا با یک نامگذاری همه چیز حل شده و از پیچیدگی درآمده و به مسأله ی معمولی و بی معنی و بی حکمتی تبدیل شده است؟

بیا و آخرین حد حماقت را ببین یک حقیقت مجهول عمیق و پر راز و رمز را – که معرفی و بیان حکمت های آن در صد صفحه نمی گنجد – نامگذاری علمی می کند و مثل یک چیز معلوم و شناخته شده می گوید “این همین است” .

مثلاً می گوید: این حادثه از برخورد یکی از مواد خورشید با برق ایجاد می شود، و جاهل دیگری می آید و و با چند برابر جهالت، از خود نادانی نشان می دهد، بدین گونه که اراده کلی و اختیار مطلق و حاکمیت نافذ را که از عنوان های عادت الله بوده و یکی از قوانین فطری ست به یک حادثه خاص و ارادی ربوبیت ارجاع می دهد و با این ارجاع نسبت آن حادثه را از اراده ی اختیاری قطع کرده و سپس آن را به تصادف و طبیعت حواله می دهد و در واقع چنین فردی همچون ابله و نادانیست که پیروزی یک سرباز یا یک گردان را در ،جنگ مرهون یکی از مقررات نظامی و قانون سربازی دانسته و نقش فرمانده و دولت و تاکتیک های رزمی را نادیده می گیرد و بی ارتباط می داند.

مثال دیگر:

اگر استاد ماهر و معجزه گری همچون ایجاد یک درخت میوه دار از بذر و هسته صد ظرف غذای مختلف و صد متر پارچه گوناگون را از تکه چوبی به اندازه سر ناخن درست کند چه حماقت بزرگی خواهد بود اگر شخصی با نشان دادن این تکه چوب بگوید این مصنوعات به صورت طبیعی یا تصادفی از این چوب ساخته شده اند و با این ،پندارش شاهکارهای آن استاد و هنرنمایی های خارق العاده آن هنرمند را به هیچ تنزل دهد.

سؤال هفتم:

 چگونه میتوان فهمید که این حادثه ی زمینی، مستقیم متوجه مسلمانان این سرزمین بوده و آنها را مورد هدف قرار می دهد؟ و چرا بیشتر در مناطق «ازمیر» و «آرزنجان» واقع می شود؟

 پاسخ:

این حادثه در زمستانی طاقت فرسا و در تاریکی شب و سرمای شدید و به ویژه در مناطقی که قداست ماه مبارک رمضان حفظ نمی شد، رخ داد و به منظور بیدار کردن عده یی که هنوز در خواب غفلت بودند و از ویرانی های آن عبرت نگرفتند دوام و استمرار یافت علایمی از این قبیل دال بر این است که این حادثه اهل ایمان را هدف قرار داده و متوجه آن هاست هم خود لرزیده و هم آنان را به لرزه در می آورد تا به برپایی نماز دعا و نیایش بپردازند.

اما شدت آن در شهر ارزنجان آسیب دیده «دو علت» دارد:

نخست برای پاک کردن گناهان کم و اندکشان عاجل و شدیدتر شد.

 دوم احتمال این است که چون در این نوع ،مناطق هم حامیان اسلام و محافظان قوی و حقیقی ایمان، کم بودند و هم زمینه شکست آنها فراهم بود، و اهل زندیق فرصت یافتند تا مرکز بسیار مؤثری را برای فعالیتشان تأسیس نمایند؛ بنابراین قبل از هر جای دیگر این مراکز گرفتار عذاب شدهاند.

لَا یَعْلَمُ الْغَیْبَ إِلا اللَّهُ

سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ

مقالات مرتبط:

زلزله و یک روشنگری اعتقادی در مورد بلایای طبیعی

——————————

منبع: کلیات رسائل نور، کلام ها / نویسنده: بدیع الزمان سعید نورسی / مترجم: داریوش موسوی / نشر احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا