سياسي اجتماعي

تدابیر لازم برای جلوگیری از فحشاء

تدابیر لازم برای
جلوگیری از فحشاء

ابوالاعلی مودودی

عملی که به تمدن ضررمی
رساند در منع و جلوگیری آن کافی نیست که قانون آن را جرم دانسته و مرتکب را مستحق
جزا و عقوبت بداند بلکه لازم است که تدابیر چهارگانه ی زیر هم اتخاذ شود:

۱- عقل و ذهن افراد با
تعلیم و آموزش مهذب و تربیت شود و نفوس و ضمایرشان چنان اصلاح گردد که خودشان آن
فعل را بد دانسته و ارتکاب آن را از جمله ی گناهان بشمارند و احساس اخلاقی شان
آنها را از ارتکاب آن باز دارد.

۲- افکار عمومی و
اجتماعی آن را در نظر مردم همانند جرم و جنایت نشان دهد که عموم آن را ننگ، عار،
رسوایی و ذلت بدانند و به مرتکبین هم به نظر حقارت و ذلت بنگرند. به این ترتیب رأی
عمومی کسانی که دارای تربیت ناقص و وجدان ضعیف اخلاقی باشند از ارتکاب این گناه
منع می گردد.

۳- نظام اجتماعی تمام
آن اسبابی را که افراد را به این گناه وامی دارد از میان بردارد.

۴- موانع و مشکلاتی را
در زندگی اجتماعی در سر راه آن ایجاد کنند که شخص نتواند با همه سعی و کوشش مرتکب
آن گردد.

این تدابیری است که
عقل ضرورت آن را تثبیت می کند و فطرت خواهان آن است و در تمام جهان این روش معمول
است و هیچ نظام اجتماعی وجود ندارد که از این تدابیر چهارگانه کم یا زیاد استفاده
نکرده باشد. البته این تدابیر علاوه بر جزایی است که در قانون بر مرتکبین اعمال
ممنوعه داده می شود و در صورتی که ثابت گردید که بی بندوباری در روابط جنسی سبب از
بین بردن تمدن و گناهی بزرگ بر اجتماع است پس این هم ثابت می شود که برای ممانعت و
جلوگیری از آن باید همه تدابیر اصلاحی که قبلا” ذکر شد اتخاذ گردد و بطوریکه
گفتیم این تدابیر اضافه بر تطبیق عقوبات و جزاهاست که بر مرتکبین اعمال خلاف قانون
اعمال می شود.

لذا واجب است افراد تربیت
نیکو شوند و افکار عمومی بر ضد این بی بندو باری تحریک گرددد و مدنیت و اجتماع از
تمام آن اشیاء که سبب اشتعال آتش شهوت می شود پاک شود. آخرالامر از اجتماع تمام آن
موانعی که نکاح و ازدواج را سخت می گرداند دور شوند و روابط جنسی بین زن و مرد به
قیودی مقید گردد که در میان آنها پرده و حایل واقع شود و نگذارد که آنها در این
صدد آزاد باشند و آن عاقلی که زنا را گناه و جرم می شمارد ضرورت این تدابیر و
بکارگیری آنها را نمی تواند انکار کند. هستند کسانی که به این مبادی اخلاقی و
اجتماعی که زنا را گناه می شمارد تسلیم اند و لیکن بر این عقیده اند که برای قلع و
قمع آن بجای قانون جزا و تدابیر ممنوعیت آن لازم است که تدابیر اصلاحی اتخاذ کنند
و می گویند که باید شعور مردم را بیدار کرد و در وجود آنها نیروی ضمیر و وجدان
اخلاقی تربیت کرد تا خودشان از ارتکاب چنین جرایمی خودداری کنند… در حالی که
رجوع به قانون جزا و تدابیر ممنوعیت به معنی خرد شمردن مردم است و معامله مذکور با
ایشان به مانند معامله و مقابله با کودکان است و تحقیر کردن و پایین آوردن قدر و
منزلت ایشان است.

ما تا حدی با این روش
اصلاحی ایشان موافق هستیم و مقصود حقیقی تهذیب و تربیت هم همین بیدار کردن ضمایر
افراد است که قوانین اجتماعی را خودشان مراعات و احترام کنند و وجدان شان آنها را
وادار سازد که از قوانین اجتماعی سرکشی نکنند این یگانه غرضی است که تمام دنیا از
تعلیم و تربیت به آن رسیده است. آیا افراد انسانی به این درجه رسیده اند که ایشان
را با ضمایرشان بگذاریم و به آنها اعتماد نماییم؟ نیازی نداشته باشیم که عقوبات و
تدابیر قانونی را برای حفاظت نظام اجتماعی استخدام کنیم؟ زمان گذشته را از فکر خود
خارج کنید زیرا در نظر شما متجددین، آن زمانها زمانهای تاریک است. به قرن بیستم
بنگرید و به آمریکا و اروپا که دارای فرهنگ و تمدن علمی اند نظر اندازید و ببینید
که هر فردی از افراد آن تعلیم یافته و از فرهنگ بالایی برخوردارند و بگویید که آیا
این علم، تعلیم و اصلاح نفوس آنها را از ارتکاب جرایم و نقض قانون منع نموده است؟
در آن قاره ها دزدی و راهزنی بوقوع نمی پیوندد؟ آیا این ممالک از استخدام پلیس،
دامگاه فرزندان و نظام اجتماعی مستغنی شده اند؟ و یا شعور احترام به اخلاق در
ایشان بحدی رسیده است که با مردم بمانند اطفال فریب خورده معامله نکنند؟ چرا غربی
ها در این عصر روشنفکری شان قدرت نیافتند که نظام اجتماعی را به احساس و شعور
اخلاقی افراد را بگذارند؟ چرا انسانها در این زمان بمانند اطفال معامله می شوند؟
در حالی که جزا و تدابیر قانونی برای ممانعت شان از جنایت وضع می شود پس چرا تنها
در موضوع روابط جنسی اعتراض می کنید نه در دیگر موضوعات؟ و چرا تنها در این موضوع
اصرار دارید که با این خردسالان بمانند بزرگان معامله می شود؟ لازم است که به
ضمایر و وجدانتان مراجعه کنید ممکن است که در آن اراده و قصد سوء وجود داشته باشد.

سپس این گروه می
گویند: عواملی را که شما آنها را محرکات شهوانی می دانید و می خواهید آنها را از
دایره تمدن محو کنید اساس هنر و روح تمتع و لذت جویی از جمال و زیبایی است، لذا
مانع شدن از آن ممانعت از لطافت و خوشی و سرور زندگی انسانی ست و برای حفظ تمدن و
اصلاح جامعه هر کاری می خواهید انجام دهید ولی به نحوی که به هنرهای زیبا و ذوق
جمالی تان صدمه نرساند. ما هم با ایشان موافق هستیم که هنر و عشق به زیبایی دارای
قدر و ارزش زیادی است و لازم است که از هردوی آنها محافظت و نگهداری شود و لیکن
زندگی، سلامت و خوشبختی جامعه گرانقدرتر و باارزش تر از آنها است و صحیح نیست که
در راه هنر و دوست داشتن زیبایی، زندگی و سعادت اجتماعی قربانی و فدا شود و اگر
قرار باشد که هنر و زیبایی ترقی و رشد کند باید برای ترقی آنها راهی در نظر گرفته
شود که با زندگی و رستگاری اجتماعی سازگاری و تطابق داشته باشد نه اینکه هنر و
زیبایی، آنها را بهلاکت بکشاند و عوض اصلاح و سعادت، آنرا به فساد و انواع پستی ها
رهبری کند.

این نظریه ی ما نظریه
ای فردی و ساختگی نیست بلکه مقتضای عقل و فطرت است و تمام دنیا  از لحاظ مبدأ و ریشه به آن اعتراف دارد و تا
بحال نیز برای تحقق این هدف چنین عمل شده است پس هر چیزی را که باعث هلاکت زندگی
اجتماعی و سبب فساد گردد نمی توان بخاطر هنر و زیبایی به آن عمل کرد. مثلا”
ادبیاتی که مردم را به فتنه و فساد تحریک کند و یا باعث قتل و غارت گردد هیچ دولتی
بخاطر محاسن ادبی، هنری و زیبایی به آن اجازه ظهور نمی دهد، ادبی که سبب توسعه
بیماریها و میکروبهای مختلف شود هیچ قدرتی در دنیا نمی تواند از آن چشم پوشی کند،
سینما و نمایشهایی که مردم را به شورش و اخلال امنیت تشویق کند هیچ حکومتی نمایش
آنرا اجازه نمی دهد و هر چیزی که باعث تحریک نیروی ظلم، قساوت، خباثت و یا نقض
مبادی اخلاقی گردد هر چند آن فن و هنر بدرجه ی کمال هم رسیده باشد هیچ قانون و
وجدان اجتماعی به آن به دیده ی ارزش و احترام نمی نگرد، همچنین هنر جیب بری اگرچه
از ظریف ترین و خفیف ترین هنر حرکت دست است ولی هیچ کس آنرا تایید نکرده و در
ترویج و نشر آن، رضایت ندارد. همچنین تقلب در اسناد و مدارک و چک و سفته اگرچه از
زیرکی نادر و فکر رسا برخوردار است ولیکن هیچ کس ترقی و رشد آن هنر را نمی خواهد و
انواع خیانت ها و پیمان شکنی ها وجود دارد که ذهن انسان آنها را اختراع و ابتکار
می کند که باعث تعجب می گردد ولیکن هیچ اجتماعی وجود ندارد که به آنها به دیده ی ارزش
و احترام بنگرد و یا به آنها راضی باشد. بنابراین از تمام این مثالها و گفته ها
چنین نتیجه می گیریم که زندگی اجتماعی و امنیت، مصلحت و رستگاری آن بالاتر و
باارزش تر از هنرهای لطیف و زیبایی های دوست داشتنی است و عاقلانه نیست که زندگی
اجتماعی بخاطر فنی از فنون و چیزی که در آن اختلاف نظر وجود دارد قربانی و فدا
شود. مثلا” چیزی را ما برای زندگی اجتماعی مضر و بد می دانیم ولی دیگران آن
را مضر و بد نمی دانند و اگر آنها در این باره با ما موافق نیستند پس ضروری است که
هنر و زیبایی را به قیودی مقید سازند که ما آنرا مقید ساخته و لازم می دانیم. آن
گروه می گویند که اگر بین زن و مرد به اجبار حجاب و مانعی ایجاد شود تا اینکه از
روابط جنسی نامشروع آنها جلوگیری شود و قید و بندهایی برای این کار بوجود آید این
در حقیقت دخالت در امور اخلاقی و سلوک مردم است زیرا این برخورد نشاندهنده ی این
است که همه مردم آن جامعه باید فاجر و زناکار باشند و واضعین این قوانین و قیود به
زنان و مردان جامعه شان اعتماد ندارند زیرا اگر اطمینان داشتند چنین قانونی وضع
نمی کردند. بدون شک این اعتراض قوی و محکم است ولی چرا در این حد از اعتراض توقف
کرده اید و آن را در سایر امور زندگی توسعه نداده اید، آیا هر قفلی که روی در خانه
از طرف صاحب آن خانه زده می شود اعلان این مطلب است که تمام ساکنان آن دزد و راهزن
هستند و یا اینکه وجود پلیس در مملکتی دلیل بر این است که حکومت مملکت مذکور همه
مردم و ملت خود را دزد و شرور و خبیث می پندارند و یا هر سندی که به هنگام معامله نوشته
می شود نشانگر این است که یکی از طرفین معامله خائن و دزد است و یا هر تدبیری که
برای جلوگیری از جرم و خلاف اتخاذ می شود چنین گمان شود که هر کسی در چارچوب ان
داخل شود لازم است که وی مجرم و جانی شناخته شود.

پس می بینیم که این
نوع استدلال دائما” شما را دزد، خائن، فاجر و گناهکار می شمارد ولی از کرامت
و عزت شما چیزی کاسته نمی شود. پس علت چیست که شعور و احساس شما در روابط جنسی به
اندازه ای رقیق و حساس است که زمانی که سخن از داشتن قید و بند برای روابط جنسی
پیش می آید به کرامت و عزت شما لطمه وارد می آید؟

واقعیت و حقیقتی که ما
جلوتر به آن اشاره کردیم این است که کسانی که پیوسته در اذهانشان تصورات اخلاقی
قدیمی وجود دارد زنا را حرام دانسته و آن را بی بندوباری و اخلاقی بد می شمارند
ولیکن این بدبینی و حرام دانستن آنها در حدی نبود که از زنا جلوگیری کنند و یا
دروازه اش را بطور کلی مسدود نمایند از اینرو نظر آنها در این باره با نظر ما
اختلاف دارد و اگر حقایق فطرت بر آنها ظاهر و روشن بود و آن را به وجه صحیح و درست
درک می کردند با ما متفق الرأی بودند که انسان تا وقتی که انسان بوده و عنصر و
غریزه ی حیوانیت هم در آن وجود داشته باشد برای بهبود زندگی اجتماعی نباید از این
تدابیر غفلت بورزد و خواهشهای شهوانی و هوا و هوس افراد را بر مصلحت اجتماع ترجیح
دهد.

___________________________________

منبع : حجاب

مولف : ابوالاعلی
مودودی

مترجم : نعمت الله
شهرانی

انتشارات : نشر احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا