تربیت فرزندانمطالب جدیدمقالات

آثار خشونت و بدزبانی نسبت به کودکان و نوجوانان و راه حل مناسب

آثار خشونت و بدزبانی نسبت به کودکان و نوجوانان و راه حل مناسب

نویسنده : ا. کیهان نیا

خشونت

فرزندی که کودکیش همراه با خشونت و بد رفتاری بوده، در نوجوانی نمی تواند متعادل باشد. همچنین اگر این خشونت همراه با صدمات بدنی و کتک خوردن نیز توأم باشد، عوارض و مشکلات زیادی برجای می گذارد که التیام آن ها نیاز به سال ها وقت خواهد داشت. بدترین واکنش ها در این گروه نوجوانان، این است که سعی می کنند هم سن و سال هایشان را کتک بزنند و یا با آن ها با خشونت رفتار کنند، تا شاید انتقام رفتارهای نادرستی که با آنان شده است بگیرند. نوجوانانی که گذشته ای این چنین داشته، مجبور است تلافی صدمات روحی خود را سر دیگران در بیاورد تا به اصطلاح، ” دلش” خنک شود. این نوجوان گرچه از این گونه رفتار خویش به ظاهر خوشحال می شود، ولی بلافاصله احساس ناخشنودی می کند، زیرا نخواسته و ندانسته و بی اراده میل به خشونت و قلدری دارد.واکنش دیگری که تقریبا” عکس رفتار این گونه نوجوان است واکنش نوجوانی ستمدیده و ظلم کشیده است. او همیشه احساس احجاف، تحقیر و تحمیل را با خود به همراه دارد. این گروه از نوجوانان بر عکس والدین خود بسیار آسان گیر، نرم خود و خوش برخورد می شوند، زیرا فشارهایی که در کودکی و نوجوانی متحمل شده اند، آن ها را به این سمت هدایت می کند و گاهی آسان گیری و تسلیم طلبی از حد متعارف خارج می شود، به طوری که آن ها مورد سوء استفاده دیگران قرار می گیرند، و در ضمن همین رویه شان باعث خواهد شد که فرزندانشان نیز از نظم و انظباط لازم برخوردار نشوند. باید به این گروه آموخت، ادب و ” تواضع ” خوب است اما ” تسلیم محض ” بودن هرگز!

بگذارید خاطرات مردی ۶۵ ساله را که امروز برای خودش صاحب چندین نوه است گاه گاهی در میان مسایلی که مطرح می شود بیاورم، تا بیشتر در جریان خشونت و عوارض آن روی فرزندان قرار بگیرید.

این مرد از همسر اول پدرش بوده و با مادرش زندگی می کرده است. او تعریف می کند: ” یک شب زیر کرسی، نزدیک پدر ، نشسته بودم و او مشغول صرف غذا بود، ناگهان سیلی محکمی به گوشم نواخت که چرا موقعی که من غذا می خورم به دهانم نگاه می کنی ( فرزند به خاطر کنجکاوی این کار را می کرده است). یک روز هم سیلی محکم دیگری خوردم که : چرا پلک هایت را بیش از حد به هم می زنی. روزی هم به خاطر تقصیر کوچکی که داشتم، هر دو گوشم را گرفت و مرا بلند کرد و به زمین کوبید؛ این حرکت او آن قدر ناگهانی و وحشتناک بود که از فشار ترس خود را خیس کردم؛ متأسفانه با وجودی که مادرم حضور داشت، از ترس پدرم، هیچ اقدامی نکرد و من که خود را تنها و بی کس یافتم، از روی خجالت و شرم سرم را زیر انداختم و از آن جا دور شدم. این حادثه آن قدر برایم تحقیر آمیز و زجر آور بوده است که هر زمانی به یاد آن می افتم، عرق سردی در تمام وجودم می نشیند و ناخودآگاه دستم را به پیشانیم می گذارم و به فکر فرو می روم ” فراموش نکنید که بزرگترین نتیجه ” کتک زدن به بچه ها ” ایجاد احساس خفت و خواری در آن ها می شود و این ظلم نابخشودنی است. این مرد که در اثر خودشناسی و مطالعه کتاب های روان شناسی امروز توانسته استتعادل روانیش را به دست آورد، چنین ادامه می دهد: ” در طول زندگیم هیچ گاه از شر کابوس های وحشتناک رفتار های پدرم آسوده نبوده ام ” همچنین می گوید: ” پدرم وقتی مرا کتک می زد به قدری عصبانی می شد که حالت مبارزه با یک دشمن خون خوار را به خود می گرفت، او فکر نمی کرد که من طفلی کوچک و ضعیف هستم. یک روز که هنوز خیلی کوچ بودم، با پسر کلفت منزل، که او نیز هم سن و سال من بود، نمی دانم که چه کار کرده بودیم، پدر اول پسر کلفتمانرا تنبیه کرد و سپس هم چون عقابی که تیز چنگال مرا زیر دست و پای خود له کرد؛ آن قدر از این حرکت ناگهانی و شربارش ترسیده بودم که خودم را به کلی فراموش کرده و گویا از حال رفته بودم. گرچه از آن تاریخ ده ها سال می گذرد، ولی هروقت به یاد آن صحنه می افتم، تپش قلبم همراه با ترس و وحشت، احساس می کنم و ناراحت می شوم. من هنوز سایه تنومند و غول آسای پدرم را حس می کنم که می خواهد با آن چشم غضبناکش مرا تنبیه کند.”

بدزبانی

بعضی از والدین که از کتک زدن بچه ها خسته شده اند و یا در اثر اتفاق متوجه شده اند تنبیه بدنی، اثر ناخوشایندی روی فرزندان شان دارد، به روش جدیدی متوسل می شوند، و آن استفاده از زخم زبان، طعنه، تحقیر، گوشه و کنایه و خلاصه بد و بیراه گفتن است. آن ها به گمان خود، فکر می کنندکه چون از تنبیه بدنی صرف نظر کرده اند، حق دارند هر کلمه ای را که می خواهند به فرزندانشان نسبت دهند. چه بسا، درد ناشی از تنبیه بدنی پس از ساعتی رفع شود ولی صدمات ناشی از کلمات زشت، هرگز از ضمیر نوجوان محو نشود. کلمات زشت و ناخوشایند چون پتکی بر احساس فرزندناتوان فرود می آید، به طوری که فرزند از همه جا بی خبر که هنوز اعتماد به نفس پیدا نکرده و خود را نشناخته است تصویر زشتی را که پدر یا مادر برای او رقم زده اند، باور می کند. نسبت به خود احساس بدی پیدا می کند، حتی اگر از بهترین صورت و اندام ها برخوردار باشد؛ همیشه خود را زشت و کریه می بیند، و به همین دلیل در برخورد با اطرافیانش نمی تواند رابطه ای منطقی و اصولی داشته باشد. و باز هم درد دل همان مرد ۶۵ ساله است، که پس از گذشت حدود ۵۵ سال هنوز حرف پدرش را به یاد می آورد که: ” یک روز در حضور چند نفر، پدرم به من گفت که تو از یک دختر کور برای من بدتری، من ترا دوست ندرام. و بار دیگر به من گفت ” تو برای من از حشمت کچل بدتری!” حشمت کچل، لقب بچه ای بود ، بی دفاع، نازیبا، یتیم و سرگردان، که پدر بی رحم، فرزند خوش صورت و زیبای خود را با او مقایسه می کرده است. عوارض این سخنان ناگوار هنوز از لوح ضمیر این شخص پاک نگردیده است.

با بدزبانی، اگر چه دق دلی خود را خالی کرده ایم و به گمان خود از تنبیه بدنی صرف نظر کرده ایم، ولی ندانسته تصویر زشتی در مغز نوجوان به وجود آورده ایم؛ او یک عمر احساس خفت و ناچیزی خواهد کرد. این که ما فکر کنیم با انتخاب کلمات کوبنده و مجاب کننده، نوجوان را سر جایش نشانده ایم غلط است؛ بچه ها با این گونه رفتار ها نه تنها سر جایشان نمی نشینند و اگر چه در جواب دادن به پای ما نمی رسند و ظاهرا” محکوم می وند، ولی هرگز بغض و کینه خود را نسبت به ما فراموش نمی کنند.

نوجوانی از پدرش شکایت می کرد که به او خیلی توهین می کند و در مقابل کارهایش صدها عیب و ایراد می گیرد. او می گفت : ” رفتار پدرم چنان برخورنده است که هرگز نتوانسته امبا او بیش از چند کلمه ای حرف بزنم؛ او آن قدر از کارهای من ایراد گرفته استکه هیچگونه اعتماد به نفسی د رخود سراغ ندارم؛ می دانم که هر کاری بکنم با عیب جویی و اشکال تراشی او روبه رو می شوم” وقتی از پدرش علت این کار را پرسیدیم، در جوابم گفت: ” فرزند من راست می گوید. من قبلا” او را تنبیه بدنی می کردم، وقتی فهمیدم تنبیه بدنی بد است، دیگر او را تنبیه نمی کنم، ولی باید به نوعی حرص خود را سرش خالی کنم. “

تهدید، چاره کار نیست

نوجوان کار بدی کرده است و شما از کار او ناراضی هستید. کار بدش آن قدر زشت بوده که شما را عصبانی کرده است. خب! ساکت که نمی توان نشست؛ اگر به او حرفی نزنید، ممکن است زشتی کارش را نفهمد و باز دوباره آن را تکرار کند؛ چه باید کرد؟ آیا باید تهدید کرد که اگر دوباره چنان کار زشتی کرد، چنین و چنان می کنید؟

بیشتر خانواده ها برای این که فرزندانشان مجددا” دست به چنین کارهای خطا نزنند، خط و نشان می کشندو او را تهدید به اتخاذ روشی سخت و خشونت بار می کنند، و در نتیجه با نوجوان خود رودرو می شوند. این عمل باعث می شود که نوجوان برای سرگرمی هم که شده درگیر این مبارزه شود و در این زور آزمایی شرکت کند. نوجوان که به ظاهر استقلال خود را خدشه دار می بیند، مبارزه می طلبد و کار را مشکل تر می کند. نوجوان که حیثیت و ارزش خود را در خطر می بیند، ندانسته به ارتکاب کاری ناپسند، تشویق می شود و ما بدون این که بخواهیم، به صورت غیر مستقیم به او گفته ایم که اگر جرأت داری، این کار را دوباره بکن تا سزای اعمالت را ببینی. او هم برای این که خود را محک زده و ببیند جرأت دارد یانه، مستقل هست یا نه خود را به آب و آتش می زند تا این موضوع را ثابت کند. او می خواهد عبور از چراغ قرمز را امتحان کند! و در واقع، مقصر اصلی، والدین می باشندکه ناخود آگاه باعث این رفتار او شده اند.

امروز ثابت شده استکه بیشتر پیشرفت های انسان ناشی از تشویق است. روز به روز تنبیه بدنی و تهدید، اثر خود را از دست می دهد. وقتی نوجوانی را تهدید به تنبیه می کنید فقط مقدار ضریب اضطراب، تشویش و نگرانی او را بالا برده اید؛ تهدید و تنبیه، موجب می شود که فرزندان شما دچار احساس نا امنی بشوند؛ و متأسفانه این صدمه روحی تا پایان عمر برای آن ها باقی می ماند.

البته خیلی خنده دار بهخ نظر می رسد که از شما پدر و مادر عصبانی خواسته شود در مقابل کار بد فرزندنتان به تشویق آن ها بپردازید! خیر، چنین تکلیف شاقی از شما نمی خواهیم ولی راه های بهتری هم وجود دارد. یکی از این راه ها اجتناب از جار و جنجال و داد و فریاد است. وقتی مشاهده کردید که دعوا ممکن استبه جاهای باریک بکشد، موقتا” دست از آن بکشید و از او بخواهید به اتاق خودش برود؛ پس از این که اوضاع کمی آرام شد او را دعوت به مذاکره کنید؛ خوب توجه کنید که مذاکره نه مناظره یا مجادله! سپس سعی کنید در حین مذاکره با فرزندتان مؤدبانه به صحبت بنشینید و فکر کنید که دارید با همکارتان یا همسایه تان صحبت می کنید و از جملاتی مانند “” گوش کن! چرا نمی فهمی؟ من که صد بار تا به حال به تو گفته ام ” بپرهیزید. در ضمن مذاکره، اگر شما هم اشتباهی کرده ایدآن را اعتراف کنید تا فرزندتان از شما سرمشق بگیرد و در صدد بر آید که به اشتبه خودش اعتراف کند، به جای سرزنش و به سرو سینه زدن و داد و فریاد، در فکر راه حل و رفع مشکل باشید.

————————————————-

منبع : نوجوانان چه می گویند / نویسنده : ا. کیهان نیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا