زندگی نامه

خطای سید پیرامون نحوه پاسخ به دشمنان

خطای سید پیرامون نحوه پاسخ به دشمنان


برنامه سید پیرامون حرکت و فعالیت تبلیغی دارای شش محور است که در اینجا به طور خلاصه به ذکر آنها میپردازیم تا خطای این برنامه را بشناسیم:


۱-    لزوم شروع از مقولات اعتقادی و بیان مفهوم ایمان، اسلام، عبودیت و پذیرش داوری خداوند به هنگام دعوت و تربیت جوانان و دیگر مردم.


۲-    جوانان مسلمانی که دین خود را بر اساس شیوه یاد شده درک کردند، باید بر مبنای اخلاق اسلامی تربیت کرد و آنان را از اوضاع و تحرکات جریان های داخلی و خارجی معاند آگاه ساخت.


۳-     افراد را پیش از رسیدن به درجه ای عالی در فهم عقاید، رشد اخلاقی و شناخت جریانها و رخداد های مختلف، نباید سازماندهی کرد.


۴-    نقطه شروع جنبش اسلامی نه مطالبه تشکیل حکومت اسلامی، بلکه اصلاح فرهنگ دینی جوامع و تفهیم باورهای اسلامی بر اساس نکات فوق الذکر است تا در نتیجه، آن جوامع، خود خواستار اجرای اسلام گردند.


۵-    دستیابی به حکومت دینی نه از طریق انقلاب و ایجاد دگرگونی از بالا، بلکه از طریق دین پسندانه افکار، ارزشها و اخلاق جوامع یا لایه های موثر آن امکان پذیر است، به نحوی که افراد جامعه بدانند، اجرای اسلام فریضه ای قطعی است.


۶-    در عین حال، حمایت از جنبش اسلامی در طول مراحل فوق واجب است و در صورتیکه خود یا اعضای آن مورد تهاجم قرار گیرند باید در صدد دفاع برآمد. و مادام که این حرکت روش آرام و مسالمت آمیز در پیش گرفته و نمیخواهد نظام خدا پسندانه را با تکیه به زور و از مواضع بالا تحمیل کند، باید اجازه فعالیت داشته و از تجاوز و تهاجم مصون باشد، در غیر این صورت، دفاع و پس راندن تجاوز گران به اندازه جنبش، امکان ادامه فعالیت خو را باز یابد، ضروری خواهد بود».


 


به نظر ما پنج محور نخست فاقد اشکال بوده و صحیح و پذیرفتنی میباشند. اما خطا در اصل ششم است که حرکت اسلامی به هرگونه تجاوزی علیه خود، پاسخ دهد.


 


آیا جنبش اسلامی و برنامه تربیتی آن را تحمل خواهند کرد؟


 


خطای سید قطب ابتدا بر  این است که وی تصور میکند دشمنان جاهلی، جنبش اسلامی را در صورت عدم توسل به شیوه های مبتنی بر قدرت جهت تغییر نظام حاکم، به خود وامی گذارند تا برنامه تربیتی مذکور را اجرا کند!


 


جاهلیت گرایان، دیدن دعوتگران  حق را برنمیتابند و صِرف وجود اسلامگرایان را تهدیدی علیه خود قلمداد میکنند، هرچند در کار آنها هیچ مداخله نکنند و صرفاً به کار تربیتی و پرورش نسلهایی بپردازند که در آینده وضعیت را تغییر دهند، لذا این مخالفان اسلام همواره در کار آنان مانع تراشی کرده و به آنان حمله میبرند! و خود سید هم بارها در «فی ظلال» روی این نکته تاکید کرده است که در اینجا به عنوان نمونه فقط به یک مورد از توضیحات وی در این باره اشاره میکنم.


در قرآن از قول حضرت شعیب (ع) خطاب به ملت خود، چنین آمده است:


«وَ إِنْ کانَ طائِفَهٌ مِنْکُمْ آمَنَتْ بِاالَّذی أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طائِفَهٌ لَمْ یُؤْمِنُوا، فَاصْبِرُوا حَتّی یَحْکُمَ اللهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ. قالَ الْملَأُ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ: لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا، أَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا»


 اگر دسته ای از شما پیام مرا بپذیرد و دسته ای آن را نپذیرد، منتظر باشید تا خدا که بهترین داوران است، میان ما داوری کند. سران ملت شعیب گفتند: ای شعیب قطعا تو و پیروانت را از شهر خود اخراج میکنیم، مگر اینکه به تبعیت از برنامه ما بازگردید.


 


سید در تفسیر این آیه میگوید:«بی گمان آنها را به عادلانه ترین طرح و برنامه فراخوانده و در آخرین نقطه ای که نمیتواند قدمی [بیشتر] عقب نشینی کند، ایستاده است، نقطه انتظار، بردباری و همزیستی مسالمت آمیز و هر کس را با دین خود واگذاشتن و چشم به داوری خداوند احکم الحاکمین دوختن.


 


اما طاغوتها نمیخواهند که ایمان در قلب گروهی از مردم که فرمانبری غیر خدا را نمیپذیرند، وجود و نمودی بر روی زمین داشته باشد و اندک نشاط دین را تاب نمی آورند… زیرا صِرف وجود جماعتی دین خواه در جهان که جز در برابر خداوند سر تسلیم فرو نمی­آورد و جز به قدرت او به قدرت دیگری اعتنا نمی­کند و برنامه ای جز شریعت او را در زندگی خود به داوری نمی­پذیرد و از قانونی جز قانون او پیروی نمی­کند… صِرف وجود چنین جماعتی حتی اگر این جماعت فقط به خود بپردازد و طاغوتها را به تصمیم الهی و حکم خداوند واگذارد، باز هم به منزله تهدیدی علیه حاکمیت طاغوتها خواهد بود و بی تردید این طاغوتها جنگ را بر جماعت دین خواه تحمیل خواهند کرد، اگر چه این جماعت مشی مسالمت آمیز را هم در پیش گرفته باشد!


 


آری، وجود حق ذاتاً مزاحم باطل است و صِرف همین وجود است که باطل ستیزی را بر آن تحمیل میکند… این سنت الهی است که به ناچار جریان خواهد یافت…».


 


این است ماهیت چالش میان جنبش اسلامی و دشمنان آن و این است حقیقت مطلب در این خصوص، پس چگونه است که سید در فقره ششم چنین میپندارد که امکان این هست که باطل گرایان به جنبش اسلامی فرصت فعالیت تربیتی بدهند و با آن دشمنی نورزند؟!


 


خطا در تصویب اصل پاسخ به تعدی و تجاوز (اصل ششم)


تصور امکان آزاد بودن جنبش اسلامی در اجرای برنامه پرورشی خود، سبب شده است که سید قطب احتمال حمله حکومت بر این جنبش را نادیده بگیرد! اما در عین حال یکی از راهبردهای ششگانه خود را به تصویب اصل دفع تجاوز در صورت هجمه حکومت، اختصاص داده است! به اعتقاد ما همین امر، مخفیگاه خطایی است که در برنامه یاد شده وی وجود دارد.


 


سید به همراه شورای پنج نفره رهبری تشکیلات بر این اصل تکیه کرد. و در توجیه باور به این اصل و نحوه عملی کردن آن به نکاتی اشاره نموده است:


۱-         واکنش در برابر تجاوزات حقی است که خداوند آن را برای مسلمانان مقرر فرموده است:« فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ»: در برابر دیگران، شما هم به همان اندازه مقابله به مثل کنید.


۲-         تعدی ظالمانه حکومت علیه اخوان المسلمین در سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۵۷ م از طریق بازداشت و شکنجه و پایمال کردن هر نوع کرامت انسانی در اثنای شکنجه ها، کشتار، ویران کردن خانه ها و آواره ساختن زنان و کودکان.


۳-         نادیده گرفتن اقدامات خصمانه پیشین حکومت علیه اخوان و عدم انتقام گیری در مقابل آن تعدیها و برنامه ریزی صرفاً جهت حملات احتمالی بعدی.


۴-         پرهیز از مقابله به مثل کاملاً همسان در راستای رعایت راهنماییها و آموزه های اخلاقی اسلام،«زیرا دین اسلام، خود به هیچ مسلمانی اجازه نمیدهد که هیچ انسانی شکنجه، حرمت بشری او هتک و یا زن و فرزندانش در گرسنگی رها شوند».


۵-                  پایبندی به ابزارها و روشهای دین پسندانه در مقابله به مثل و مبارزه صرفاً با تجاوزکاران.


۶-                  برای مقابله به مثل میتوان دو هدف برشمرد:


الف) سهل و آسان قلمداد نشدن حمله به جنبش اسلامی و وابستگان آن از سوی دشمنان و برچیده شدن زمینه طمع آنان.


ب)آزاد سازی بیشترین تعداد ممکن از جوانان دیندار و پاک نهاد…»


 


همانطور که می بینیم تکیه بر این اصل خطاست، زیرا مقابله به مثل، بهانه و زمینه تجاوزی گسترده تر و خطرناکتر و حتی کشتاری ویرانگر را فراهم می سازد! و این همان چیزی است که در سالهای ۱۹۶۵ و ۱۹۶۶ به وقوع پیوست، چنانکه حکومت به بهانه اتکای جماعت به این راهکار و تلاش اخوان برای نحوه اجرای آن، به صورتی وحشتناک و بی مانند در تاریخ بشری به سرکوب جماعت پرداخت!


 


به عنوان نمونه ای دیگر میتوان به تجربه اخوان در دهه هفتاد[قرن بیستم میلادی] در سوریه اشاره کرد. مجموعه ای از اخوانی های این کشور استفاده از راهکار مقابله به مثل را در رویارویی با حکومت نُصّیریها در این کشور تجویز کردند و رهبران وقت اخوان هم به ناچار این پیشنهاد را پذیرفتند که در نتیجه، رویارویی شدید و وحشتناکی میان حکومت و اخوان به وقوع پیوست و صدمات زیادی هم به جماعت اخوان وارد آمد، اما عاقبت قضیه به سود حکومت و با قتل عام گسترده و رعب آور اخوانی ها و ملت بیچاره پایان یافت و صدها نفر شهید و هزاران زخمی و زندانی شدند.


این تجربه، زخم التیام ناپذیری در حوزه فعالیت اسلامی بر جای گذاشت و بر روند دعوت اسلامی در سوریه و دیگر کشور ها، اثراتی منفی نهاد!!


 


بی گمان رویارویی مسلحانه جنبش اسلامی با حکومت، حتی در صورت فراوانی و ماهر بودن نیرو ها هم، نوعی ماجراجویی بی فرجام و اقدامی محکوم به ناکامی است، زیرا نظام حاکم با برخورداری از قوای نظامی مسلح و مجهز قادر به فرو کوفتن حرکات شورشی است و سران نظام نیز، بی هیچ ملاحظه ای به سرکوبی هرگونه نیروی مخالف و قلع و قمع ملت بیچاره خواهند پرداخت!


 


راه کار آمد تر و بهتر این است که جنبش اسلامی روند پرورشی خود را – آنگونه که سید در نکات پنجگانه خود بیان کرده است- ادامه دهد و در صورت مخالفت و تعدی حکومت –که محتمل و حتی قطعی هم هست – باید با شکیبایی و جدیت و پایداری و دلیری و با امیدواری و اکتفا به پاداش الهی، با این دشواری روبرو شود. (البته باید با بهره گیری از راههای قانونی و شیوه های مدنی با توجه به توان و وضعیت جنبش به مخالفت با این امر برآید . )


 


تحمل زندان و شکنجه های توانفرسا و تقدیم شهدا هم در این راستا مانعی نخواهد داشت!! در عین حال باید طریق پایداری و امیدواری به یاری و پاداش خداوند در پیش گیرد، چشم به امداد های الهی بدوزد و از خداوند که بهترین داور است درخواست کند که بر اساس موازین حقیقت میان خود و دشمنانش داوری کند.


علاوه بر این دلیل ناصحیح بودن اتکای سید قطب به اصل مقابله به مثل، این است که استفاده از این روش مجال نفوذ در تشکیلات، توجیه رویارویی با حکومت، تشویق استفاده از سلاح و خرید و انبار آن و بلاخره طراحی نقشه دقیق در این خصوص را برای عناصر دولتی و مزدوران حکومتی فراهم می سازد، سپس حکومت هم در زمان مقتضی به رویارویی و مخالفت با این تشکیلات می پردازد، آن را به اتهام خشونت و براندازی و قتل و تروریسم،‌ سرکوب و تصویرش را در نگاه مردم، تخریب و مشوّه میگرداند! همان قضیه ای که در سال ۱۹۶۴ م برای تشکیلات اخوان پیش آمد!


———————————————–


منبع : از ولادت تا شهادت


مولف : عبدالفتاح خالد


مترجم : جلیل بهرامی نیا


انتشارات : نشر احسان


 


 


 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا