عشق زن به غیر شوهر
عشق زن به غیر شوهر
نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی
سوال– آیا برای زن ازدواج کرده، جایز است که کسی غیر از همسرش را دوست بدارد. در این صورت گناه او چیست؟ در حالی که می دانیم قلب انسان نسبت به عشق و محبت در اختیار وی نیست؟ حتی پیامبر(ص) هنگام مراعات نوبت همبستری با همسرانش می فرمود:
خداوندا این است تقسیماتی که من مالک آن هستم و در دست و قدرت من است، و در مواردی که در حیطه ی قدرت و اختیار و ملک توست و من مالک آن نیستم، مرا سرزنش و ملامت مفرما» که منظور امور قلبی است.
جواب: جا دارد که من در اینجا جمله ای را که روزی یکی از عالمان و داعیان معاصر گفته است یادآور شوم. هنگامی که از او سوال شد: آیا عشق ورزیدن و دوست داشتن حلال است یا حرام؟ جواب ظریف ایشان این بود که عشق و محبت حلال، حلال است؛ و عشق و محبت حرام، حرام.
این جواب نه معماست و نه مبهم؛ بلکه بیان یک واقعیت آشناست. حلال و حرام هر یک روشن و آشکار هستند هر چند میان آن دو شبهاتی هستند که بسیاری از مردم آنها را نمی دانند. حلال روشن این است که مردی نسبت به نامزدش و نامزدی نسبت به خواستگارش عشق بورزد و او را دوست داشته باشد. حرام روشن آن است که مردی نسبت به زنی که در ازدواج دیگری است، عشق و محبت بورزد، و فکر و قلب آن زن را به خود مشغول سازد، و در نتیجه زندگی او و شوهرش را به تباهی کشاند، چه بسا کار به خیانت ناموسی نیز منتهی گردد و اگر بدان خاتمه نیابد منجر به اضطراب زندگی، مشغولیت فکر و پریشانی خاطر و از بین رفتن آسایش و آرامش زندگی زناشویی آنان گردد. چنین عمل فاسدی از جمله گناهانی است که پیامبر(ص) از شخص مرتکب آن تبری می جوید، آنجا که می فرماید:
« از امت ما نیست کسی که زنی را بر شوهرش فاسد گرداند.»
یا مانند اینکه زنی نسبت به مردی غیر از شوهرش عشق و محبت ورزد، و فکر و اندیشه ی او را به خود مشغول سازد، و از شوهر و شریک زندگیش رویگردان باشد که چه بسا این عشق و علاقه آن زن را به کارهایی که حلال شرعی نیست همچون نگاه کردن و خلوت کردن و لمس کردن بکشاند، یا به گناهی که از آنها خطرناک تر و بزرگ تر است یعنی زنا و یا قصد آن بکشاند، و اگر به هیچ یک از این موارد منجر نشود، تشویش خاطر، و اضطراب روحی و مکدر ساختن زندگی زناشویی را ببار خواهد آورد، و جز پیروی از هوای شیطانی و نفسانی چیزی عاید او نمی گردد، و هوای نفسانی بد معبودی است که در زمین پرستش می شود.
قرآن کریم داستان یک زن متأهل را که عاشق جوانی غیر از شوهرش شده بود برای ما بیان می نماید که این عشق و علاقه، آن زن را به کارهای ناشایست فراوانی که مورد پسند اخلاق و دین نبود، کشانید. منظورم زن عزیز مصر است، و آن جوان معشوق، یوسف صدیق می باشد.
این زن کوشید که به هر وسیله ای آن جوان[یوسف] را بفریبد و آشکارا از او درخواست مراوده کرد، و پروایی از خیانت کردن به شوهرش نداشت، وقتی که این جوان عفیف و پاکدامن دست رد به خواسته ی او زد. آن زن اقدام به زندانی کردن و خوار نمودن او نمود تا ایشان را حقیر سازد. همانطور که به دوستانش از زنان مرفه شهر با صراحت اعلام نمود:
«زن عزیز گفت: این همان است که درباره ی او سرزنشم می کردید آری من از او کام خواستم ولی او خود را نگاه داشت و اگر آنچه را به او دستور می دهم نکند قطعا” زندانی خواهد شد و حتما” از خوارشدگان خواهد گردید.»
این در حالی است که آن زن می توانست عذر و بهانه بیاورد که او به دنبال آن جوان نرفته بود بلکه شوهرش او را خریده و به منزل آورده بود تا همدم و مونس همسرش گردد و هر لحظه او را اطراف خود می دید؛ زیرا که به حکم قانون و عرف آن زمان، این جوان برده و خدمتکار ان زن به حساب می آمد، و خداوند جمال و زیبایی فوق العاده ای به ایشان بخشیده بود که ضرب المثل زیبایی شده بود. با این وجود، عمل زنا، به ویژه برای زن و مرد متأهل به عنوان یکی از گناهان کبیره و فاحش به شمار می آید و در شریعت اسلام مجازات آنان شدیدتر از زنای افراد غیر متأهل می باشد.
در جواب سوال، این مطلب باقی ماند که باید بدان یادآور شوم و بگویم: عشق و علاقه دارای مبادی و مقدماتی است، همانطور که دارای نتایج و پیامدهایی است. مبادی و مقدمات عشق در اختیار انسان مکلف است و اوست که آنها را به وجود می آورد؛ بنابراین، نگاه کردن و صحبت کردن و سلام کردن و به دیدن یکدیگر رفتن و ملاقات کردن همه در اختیار انسان است که می تواند آنها را ترک کند و یا آنها را انجام دهد، تمامی اینها مقدمات ایجاد روابط عاطفی و عشق و علاقه می باشند. اگر انسان در این موارد، بی قید و بند عمل کند و اسب هوا و هوس خود را با لگام تقوا محفوظ و مهار ننماید، علاقه و دلبستگی اش بدان بیشتر و بیشتر خواهد شد. بوصیری در برده اش گفته است:
« نفس آدمی مانند کودک شیر خوار است که اگر او را رها کنی بر دوستی شیرخوردن حریص شود و اگر از شیرش بازگیری باز شود. پس بگردان خواهشهای نفس را و حذر کن از اینکه آن را حاکم سازی قطعا” وقتی هوا و هوس حاکم شود انسان را هلاک یا عیب ناک می گرداند.»
هنگامی که تعلقات نفسانی شخص به یک چهره ی زیبا یا مانند آن تا این حد برسد، خودداری از دیدن یا صحبت کردن با او مشکل خواهد شد مانند شیرخواری که از شیر گرفتن او مشکل است؛ و در نتیجه اختیارش را از دست می دهد و اسیر هوا و هوس خود می گردد. در عین حال، باید دانست که نفس انسان خود مسؤول رسیدن به این مرحله می باشد.
وقتی فرد عاشق به این مرحله رسید که دیگر توان مهار کردن نفس خود را ندارد؛این خود اوست که باعث شده است تا در این گرداب فروافتد، و به اختیار خود در این تنگنا قرار گیرد. کسی که خودش را در آتش اندازد، نمی تواند مانع سوختن خود گردد، و در مقامی نیست که به آتش بگوید:بر من سرد و سلامت باش، همچنان که بر ابراهیم خلیل شدی! هنگامی که آتش او را بسوزاند، و او فریاد بکشد و کسی به کمک او نیاید، در واقع خودش موجبات سوزاندن خویش را فراهم آورده،و به اختیار خود، خودش را به آتش انداخته است . این سرانجام عاشق نمودها و چهره های مادی و حسی است، بلکه سرانجام هر انسان عاصی و گناهکاری است که در امیال شهوانی و نفسانی خود غرق گشته و آنقدر ادامه می دهد تا اینکه از رهایی پیدا کردن و خلاصی یافتن عاجز و ناتوان می ماند و قرآن چنین حالتی را مهر زدن بر روی دلها و گوشها و پوشش نهادن بر روی دیدگان تعبیر نموده است. چنانکه یک بار راجع به قومی می فرماید:
«نمی توانند بشنوند و نمی بینند.»
این سرانجام کار این گونه افراد است که با وجود اختیار تام و تمام مقدمات و تصرفات آن را بدست می آوردند. بعضی از شاعران در این باره گفته اند:
« به عشق حرص و ولع می ورزد تا اینکه عاشق شود. وقتی که عشق در وجود او جای گرفت دیگر تاب و توان آن را ندارد. عمق دریا را دید، گمان کرد که موج آب است، و وقتی در آن قرار گرفت، غرق شد.»
خلاصه، زن متأهل بایستی به شوهرش اکتفا نماید و کاملا” به داشتن وی راضی شود، و فقط به او عشق ورزد، و چشمش به دنبال مرد دیگری نباشد و باید همه ی درهایی را که از آنها فتنه می وزد،ببندد؛ بخصوص، اگر نشانه هایی از فتنه و فتنه انگیزی پدیدار گشت، سریعا” برای خاموش کردن شراره های آن اقدام نماید، پیش از اینکه آن شراره ها تبدیل به آتش مخرب و ویران کننده گردد.
مقصود این است که هرگاه زنی در خود عشق و علاقه ای نسبت به مرد دیگری را احساس نمود، بایستی بلافاصله با آن مبارزه و مقابله نماید، به این معنی که از روبرو شدن و صحبت کردن با او، و یا از هر رفتار و برخوردی که احساسات و عواطف او را برمی انگیزاند، خودداری نماید. و گفته اند: هر که دور از چشم باشد، از قلب دور است.
بسیار بجاست که خود را با بعضی کارها سرگرم کند؛ زیرا، فراغت و بیکاری یکی از عوامل مهم شعله ور ساختن احساسات و عواطف است، همان طور که در داستان زن عزیز مصر بدان پی بردیم. بعد از این موارد، بر زن باید به درگاه خداوند متعال پناه ببرد و از او بخواهد که قلبش را نسبت به شوهرش مشغول سازد، و او را از بادهای عواطف شیطانی دور نماید. در این صورت، اگر زن در اخلاص نسبت به شوهرش عزم خود را جزم نماید خداوند متعال برحسب سنت خود او را به خود وانمی گذارد. حال، اگر زن از مقاومت و مبارزه با احساسات و عواطف خود عاجز و ناتوان ماند، بایستی آن عشق و محبت را در خود کتمان کند، و در این مصیبت و آزمایش صبر و شکیبایی ورزد، خداوند متعال ان شاءالله ایشان را از اجر و پاداش صابران بر مصیبت، محروم نخواهد ساخت.
مرد نیز در این موضوع مانند زن است، یعنی اگر مردی به زنی عشق بورزد و توان ازدواج با ایشان را نداشته باشد به این معنی که زن متأهل باشد، یا به خاطر خویشاوندی نسبی، یا سببی، یا رضاعی جزء محارم مرد به شمار آید، در این صورت، بر مرد واجب می گردد که با امیال نفسانی اش، مجاهدت و پیکار نماید چنان که در حدیث نبوی آمده است:
« مهاجر کسی است که از آنچه خداوند متعال نهی نموده، دوری کند و مجاهد کسی است که با هوا و هوس خود به مبارزه پردازد.»
_________________________
دیدگاههای فقهی معاصر
نویسنده : یوسف قرضاوی
مترجم: احمد نعمتی
انتشارات : نشر احسان/۱۳۸۰
سلام
برادر من این کار با دعا کردن صرف درست نمیشه
شما رابطه گناه الود دارید با طرف و از خدا کمک می خواهی نشد که
باید رابطتو قطع کنی با ایشان
گناه نمی تونه باعث آرامش و رفع مشکل شما شود
پس اول رابطتتونو کامل قطع کنید تمام زمینه های ارتباط با ایشان را ببندید
و از این عمل زشت پشیمان شوید و توبه کنید
خدا هم کمکتون میکنه
خداوند به شما آرامش و قدرت توبه کردن بدهد
سلام وقت بخیر والا من با خانوم متاهلی در ارتباطم الان دو ساله باهم هستیم و سه چهاربارم رابطه جنسی داشتیم واقعیتش اون خانوم اومد ومنو درگیر احساسات کرد و الان نه انسانی میدونم و هیچ جوری نمیتونم بکشم کنار از خدا هم خیلی کمک خواستم و الان واقعا عاشقشم هستم خیلی دعوا کردیم اما بازم بهم وصل شدیم .یه جوری رابطمونو پذیرفتیم و اونم زندگی خودشو داشته باشه خودشم تو حرفاش گفته بدش نمیاد از شوهرش و بخاطر بچه هاش جدا نمیشه من گیر کردم چطوری نجات پیدا کنم لعنت بهم والا راضی ب مرگم اینجور رابطه رو نمیخوام با وجودی ک همه دلخوشی منه تنها کسمه گذشته سختی داشتم الانم اینطورگرفتارم ناخواسته درگیرم وحالا ن راه پس دارم نه پیش چیکارکنم دعام کنید خیلی بدبختم .
سلام من مجردم تازگی زن برادرم بهم ابراز علاقه کرده و میگه نسبت ب برادرم بی حس شده و از این حرفا خودشم میگه عذاب وجدان دارم نمیدونم چیکار کنم… منم نمیدونم چیکار کنم ک ب رابطه شون لطمه وارد نشه راهنمایی کنید چ کاری انجام بدم من واقعا ب زن برادرم ب چشم خواهر نگا میکنم و الان واقعا موندم چ کنم ک اوضاع درست بشه و اونم از این حس دل بکنه
سلام
منو ت ۱۵سالگی بزور عروس کردن و من اصن شوهرمو دوست ندارم ت دوران عقد بود که عاشق یکی دیگه شدم اونم منو دوست داره منم دوسش دارم و برای رسیدن به هم هرکاری میکنیم ولی خو منو طلاق نمیدن من اصن شوهرمو نمیخام و خیلی عشقمو دوسش دارم طوری که یه روز نباشه میمیرم یادمه یبار انلاین نشد منم کلا فک کردم ا دستم نارحت شده نزدیک بود برم سمت خودزنی ولی خو دیدم ان شد همه بهم میگن اگه واقعا دوسش داری و دوست داره از شوهرت طلاق بگیر برو با او ولی خو منو طلاقم نمیدن
به حکمت :
میشه بگی اون دختر چه ویژگی هایی داشت ؟ واقعا عاشقش شدی ؟ شاید اون حرفتو باور نکرده که عاشقشی. وقتی رفت تو چی گفتی بهش؟ ازش خواستی برگرده ؟ یا نه ؟
سلام محمد سام عزیز امیدوارم مشکلت حل شده باشه و حالت بهتر باشه.من استاد رشته ای به اسمNLP هستم و مدرک مستری این رشته رو دارم،این رشته زیرمجموعه روان شناسی هستش.برای مشکل شما راهی و تکنیک هایی وجود داره اگه مشکلت حل نشده میتونی پیام بدی و خوشحال میشم بتونم کمکی بکنم این آیدی تلگرام من هستش @masrerNLP
در غیر این صورت روانشناس حرفه ای خیلی میتونه به شما کمک کنه
سلام
سمیرا خانم بهتر است به جای ایجاد رابطه گناه آلود و خیانت به همسرتان
ایشان را راضی کنید و پیش یک روانشاس توانا برید
مطمئن باشید مشکل شما حل می شود اما حتما باید به روانشناس و مشاور مراجعه کنید
ناتوانی همسر شما دلیل موجه بودن خیانت و گناه شما نمی شود
تلاش کنید از راه درست مشکلتان را حل کنید
موفق باشید
آیا فقط فکر کردن و حرف زدن در ذهن با مرد دیگر غیر از همسر گناه است؟
حتی با وجود هیچ گونه ارتباط با آن مرد
سمیرا ۷۳
سلام. من ۹ساله ازدواج کردم ۱۶ سالم بود الان ۲تا بچه ۳و ۶ ساله دارم.
شوهرممرد خوبیه من رو هم دوست داره ولی از اول ازدواجمون تو روابط جنسی مشکل داشتیم۹ساله منو ارضا نکرده و هرچیمحرف میزنم فایده نداره گاهی کنارخودش خودارضایی میکنم و متوجهم نمیشا من خسته شدم عصبی شدم دردهای عصبی اومدخ سراغم تو ۲۵ سالگی….به جایی رسیده که اوج نیاز جنسی امو وقتی سمتم میاد من چندشم میشا و انگار اب یخ میریزن سرم….۱ساله که با یکی دیگه اشنا شدمو دوستش دارم اونقدری ک ایشون هوامو داره و مرد منه تو زندگیم شوهرم نیست من دوستش ندارم و واقعا قلبا ایچ حسی بهش ندارم….چیکارکنم …از حرف زدن باهاشم خسته شدم…
سلام . نیاز به راهنمایی تون دارم لطف همکاری کنید چون نمیتونم تایپ کنم حوصله ندارم کلافه ام سر دوراهیم اگه میشه تلفنی بهم مشاوره بدید ممنونتون میشم
آقا مجتبی سلام. طبق مبانی کلام وحی، اصلا این دختر، تقدیر و نصیب شما نبوده است و الان هم شوهر داشته و مشغول زندگی، خب شما با طرح این موضوع، خدای نکرده باعث اختلاف و فتنه خواهید شد.
حال حق یا ناحق، درست یا نادرست، نخواسته است با شما ازدواج کند و شما نیز همان کسی که خداوند متعال مقدرتان کرده است به عقدتان در خواهد آمد و بی ترید دوست ندارید باز کسی که در پندارش این بوده است که وی (همسر آبنده شما) قرار بوده همسر او شود، آنگاه به فکر همسر شما باشد! قبول دارید؟
امیدوارم منظورم من را متوجه شده باشید. یعنی دست از فکر همسر دیگران برداید تا ان شاءالله کسی دیگر همسر شما را منظور نظر قرار ندهید.
التوفیق من الله تعالی.
سلام
من ۲۰سالمه واز زمانیکه ۱۶سالم بود عاشق دختری شدم ک خیلی با من فاصله داشت و بهترین موقعیت های شغلی و پیشرفت تو کشورای خارجی رو بخاطر اون از دست دادم حتی ی خونه تو ترکیه داشتم ک بخاطراون از دستش دادم و اومدم ایران زندگی کردم فقط ک بتونم کنار اون باشم
خلاصه خدمت سربازیو تموم کردم و انگار ازاد شدم و برگشتم دیدم ک دختره ازدواج کرده و رفته و الان ک بهش فک میکنم هنوز ک هنوزه حس میکنم خوابم و باورم نمیشه از این هم نگذریم مقداری از جهازشو هم من براش خریدم ولی اون این کارو کرد و رفت
ایا کسی نظری داره راجع ب چیزی ک گفتم و اینم بگم ک دوهفتس ک عقد کرده و کامل رفته ک رفته
من خانمی هستم که ۱۲ سال پیش با همسرم ازدواج کردم و صاحب ۲ بچه پسر ۱۰ و دختر ۵ ساله هستم
شوهرم اصلاً مرا دوست ندارد و علناً این موضوع رو بیان میکند حدود دو ساله که فهمیدم با یه خانم متاهل که اونم فرزند داره رفیق هست و امروز بهم گفت که فردا بریم جدا بشیم
من عاشق زندگیم هستم اگه جدا بشم بچههام چی میشن تو رو خدا کمکم کنید
سلام
خب وقتی شوهرتون باهتون خوبه و مشکلی ندارید
خدا را شاکر باشید و از وسوسه های شیطانی به خدا پناه ببرید
بقول روانشناس ها در انسان چیزی به نام دست خودم نسیت وجود نداره در تغییر رفتار فقط باید بخواهی و تلاش کنی
این کارا را بکنید
تمام چیزهای که باعث زنده شدن خاطر و یاد ایشان می شود دور بریزید و به هیچ عنوان نگه ندارید
به هیچ عنوان به ایشان و اون دوران فکر نکنید
اجازه ندهید خیال بافی شما را با خود ببرد و از خیالبافی در اون مورد دوری کنید
هر وقت وسوسه سراغت اومد اعذو بالله من الشیطان رجیم بگو بسم الله بگو و سورهای معدوذتین را بخوان
با تمام وجود از خداود طلب یاری کن و زیاد دعا کن
مطمئنم موفق خواهید شد
خداوند یار و نگهدار شما
من در نهایت راه حل واقعی را برای متوقف کردن ازدواج ها پیدا کردم
و مشکلات ارتباطی.
طلاق راه حلی برای همه مشکلات نیست زیرا بعضی اوقات کودکان ممکن است به دلیل این طلاق رنج بکشند و آنها در تمام طول زندگی درد داشتند ، بنابراین قبل از طلاق باید فکر کرد که آیا این یک قدم صحیح است و در آینده چه خواهد بود.
من هم با مشکل مشابهی روبرو بودم اما امروز یک روز شاد زندگی من است زیرا دکتر توگالا به من کمک کرد تا شوهرم را با طلسم عشق خود برگردانم. من ۶ سال ازدواج کردم و خیلی وحشتناک بود زیرا شوهرم واقعاً تقلب می کرد. در مورد من بود و به دنبال طلاق می گشتم ، اما وقتی به برخی از توصیفات رسیدم که دکتر توگالا چگونه به بازگرداندن ازدواج ها و روابط کمک می کند ، تصمیم گرفتم برای کمک با او تماس بگیرم. وقتی با او تماس گرفتم و وضعیتم را برای دکتر توگالا توضیح دادم ، او به من گفت نگران نباشید که شوهرم در ۳ روز قصد بازگشت به خانه دارد ، اینجا من الان هستم. من خیلی خوشحالم چون شوهرم
به خانه بازگشت و او کاملاً خوب تغییر کرده است. او همیشه می خواهد در کنار من باشد و بدون حضور من نمی تواند کاری انجام دهد. من واقعاً از ازدواجم لذت می برم ، امیدوارم که این هم بتواند به کسی کمک کند. او تنها پاسخ مسئله شما است.
تماس با ما …… ایمیل: acubespiritualhome@live.com
تلفن / شماره WHATSAPP +2348111959371 / +917838753914
سلام من تازه ازدواج کروم تو دوران نامزدی از معلمم خوشم اومده بود بعد از اون دیگه ندیدمش انا هرکاری میکنم نمیتونم از فکرش دربیام شوهرم خیلی خوبه و بهم مخبت میکنه ولی دست خودم نیست خواهش میکنم کمکم کنید دیگه کم کم دارم دیوونه میشم
سلام علیکم. پاسخ به خواهر مریم
بنده خودم مشکل شما را از دانشمند بزرگ اهل القرآن دکتر احمد صبحی منصور سوال نموده و پاسخش را دریافت نمودم که ذیلا عین متن با ترجمه اش همراه با سند و آدرس، برای تان ارسال می کنم.
نص السؤال:
إذا زنى رجل بامرأه متزوجه، فهل یجوز له أن یتزوجها شرعیا بعد وفاه زوجها أو طلاقها؟ تحیاتی.
آحمد صبحی منصور :
نعم یجوز أن یتزوجها بعد توبتها وتوبته واستکمال عدتها .
https://www.ahl-alquran.com/arabic/show_fatwa.php?main_id=5366
متن سوال:
اگر مردی با زنی شوهردار زنا کند، آیا جایز است که همان مرد، بعد از وفات شوهر و یا طلاقش، با آن زن ازدواج نماید.؟ باسپاس
جواب: احمد صبحی منصور:
آری، جایز است که این زن و مرد با هم ازدواج نمایند، البته پس از اینکه هر دو توبه نموده و عده زن نیز به سر برسد.
سلام
خواستید سوالتون را از ماموستا عبدالله ایرانی بپرسید جواب میدن
۰۹۱۸۸۷۸۳۹۸۸
سلام من قبلا متاهل بودم و مشکلات فراوانى تو زندگى داشتم شوهرم ۷ سال تمام بیکار و دست بزن داشت و من دایما سرکار میرفتم و خرج خونه با من بود ، تا میگفتم طلاق بگیریم کلى کتکم میزد، با آقایی آشنا شدم و با هم رابطه داشتیم و اون به فاصله ۳ ماه کمکم کرد طلاق بگیرم و بعد با ایشون ازدواج کردم و بچه دار هم شدیم ، من نمیدونستم اون زمان که به هم حرام شدیم به واسطه متاهل بودنم ، از دیروز یه جا خوندم و فهمیدم ، الان کارى میشه کرد که از من و شوهرم از حرام بودن به هم خارج شویم. توروخدا کمکم کنید
سلام
برادر من این نوع رابطه گناه و حرام هست
شما باید یاد بگیرید احساسات خود را کنترل کنید
بعدش شما اصلا قصد جدایی از اون دختر را نداری الکی میگید تلاش کردید و نشد
وقتی شما میگید هر روز صبحت تصویری و چت دارید پس پیداست اصلا قصد ترک او را ندارید
اگر واقعا همچنین قصدی دارید باید رابطه تون را باهش قطع کنید و به هیچ عنوان باهم صحبت نکنسد و پیام نفرستید
با سلام خدمت دوستان عزیز
هر کسی راهی میدونه لطفاً کمکم کنه
یک سال قبل ازدواج با دختر همسایه آشنا شدم
باهم در حد حرف زدن ارتباط داشتیم بعد ۶ ماه بهم علاقمند شدیم
برادرش اومد خواستگاری خواهرم ولی خواهرم چون خواستگار بهتری داشت به اون جواب رد داد ، منم یک ماه بعد از این دختر خواستگاری کردم ولی داداشش مخالفت کرد
رابطمون یه مقدار سرد شد سر یه بحث بیخود لج منو در آورد همش ۲۰ سالم بود اونم ۱۷ سال ، از لج اون رفتم خواستگاری دخترخالم و ازدواج کردیم
ولی نتونستم فراموشش کنم که بعدا فهمیدم اونم از من حالش بدتر بوده ، دوباره باهم ارتباط گرفتیم ولی اینبار خیلی رابطمون بیشتر از قبل شد
حتی بعد یه مدت همسرم فهمید و منم بهش گفتم که چقدر اونو دوست دارم و عاشقشم
اینجوری میخواستم کاری کنم که خودش درخواست طلاق بده ولی همسرم چون خیلی صبوره همش به روم نمیآورد ، ضمنا خیلی منو دوست داشت و داره
سرتون رو درد نیارم ، ایشون هم دو سال بعدش به اصرار خانواده ازدواج کرد
من دو تا بچه دارم اونم یکی
ولی بعد ۱۴ سال هنوز نتونستیم همو فراموش کنیم تقریبا هر چند ماه یکبار همو میبینیم ولی بصورت تلفنی یا تصویری هر روز در تماسیم
هزار بار خواستیم تمومش کنیم ولی نشده نه اون میتونه نه من
چندین بار شده تا مدت ۳ ماه از هم بیخبر بودیم ولی بازم رابطمون شروع شده
من نمیتونم کنار بکشم حتی چند بار گفتم خط تلفنش رو عوض کنه که اینکارم کرده ولی بازم خودش یه پیام با خط جدید میداد و روز از نو روزی از نو
لطفاً یکی بگه چیکار کنم
اونقدر برام مهمه که نمیخوام من بانی قطع ارتباط باشم
ولی دیگه خسته شدم
میترسم یه روزی شوهر اون بفهمه و آبروریزی بشه
خانم چه مدت که ازدواج کردین لطف بفرمائید بگید تا راهنماییتون کنم با عرض عذر از مدیر محترم بنده دکتر صفایی هستم روانشناس و دکترای الهیات
من عقدم و شوهرمو از اول نامزدی هم نمیخواستم وقراره جدابشیم والان با کسی که از خیلی پیش همو دوس داریم رابطه عاطفی دارم.گناه من چیه کمکم کنید
سلام
خواستید با این آی دی تلگرام پیام بدید تا شماره مشاوری را بدهم کمکتون کنه
@aziz_sadeqi
زنم با یه مرد متاهل در رابطه بوده البته بقول خودش اصلا حضوری نبوده فقط تلفنی و پیام. چند ماه طول کشیده و من حالا که متوجه شدم میدونه باید طلاقش بدم ولی خودشم باورش نشد چون زنمو دوست دارم میخوام کمکش کنم.
در طول این مدت اون مرد نخواسته که رابطه ادامه داشته باشه و به ایشان هم گوشزد کرده که کار ما خیانته ولی زنم باز با وجود داشتن عذاب وجدان نتونسته کنارش بزاره و الان که من متوجه رابطه شدم و قطع شده خیلی دلتنگش است و از سر دوست داشتن اون مرد اصلا دوست نداره من به اون مرد حرف زشتی هم پشت سرش بزنم و با صداقت بهم گفت دوسش داره البته نه به معنایی که از من جدا شه و با اون باشه.
داره تلاش میکنه فرانوشش کنه ولی سخته براش
چون تصمیم به کمکش دارم ولی نمیدونم چیکار کنم
البته خودم این جند روز که قضیه رو فهمیدم بماند که تا مرز جنون و ارزوی مرگ جهت خودم پیش رفتم ولی خب واقعیت کاریه که اتفاق افتاده
لطفا بگید چطور کمکش کنم
جالب اینجاست تمام افراد میگن اول ما نمیدونستیم. در واقع این حربه خانم های متاهل هست که اولش نمیگن متاهل هستن و وقتی طرف رو به دام انداختن بعدا اینو بیان میکنن بعد هم فاز غم میگیرن که شوهرشون اینارو راضی نمیکنه و شوهر خوبی نیست اینم دل میسوزونه و …
ولی همش توجیه هست اولا این پسر که میره وارد این داستان میشه باید این رو بدونه این خانم ها مظلوم نمایی میکنن و اول متاهل بودن رو پنهان میکنن برای اینکه به نیات شوم خودشون دست پیدا بکنن. دوم اینکه وقتی میفهمید متاهل هست دیگه چرا بیخیال نمیشید؟ میگید عشق و فلان و بهمان؟ هیچ عشقی با عشق دیگر فرقی نداره اینو وقتی میفهمید که یکبار عاشق بشید و بعد فارغ بشید. همه مثل هم هستن. منظور خود عشق هست که وقتی اتفاق بیوفته فکر میکنی خیلی مقدس و خاصه ولی نیست. درک همین موضوع کافیه.
هیچ شخصی تاکید میکنم هیچ شخصی هم نیست که نتونه از کسی دل بکنه. چرا بیخود هوس های خودتونو توجیه میکنید بعد از چند بار رابطه اونقوت همین پسر به این فکر میکنه که اگر به شوهرش خیانت کرده به من هم خیانت میکنه. زندگی با یک خیانت کار حس خوبی به آدم نمیده و هرگز آرامش و خوشبختی نمیاره. و همیشه این احتمال رو بدید که به شما هم خیانت بشه حتی با اینکه خودتون نمیدونید.
اگر بحث عشق هست که اینه اگه بحث هوسه که برای اون پسر قطعا این چیزا مهم نیست فقط میخواد کاری بکنه و ارضا بشه و اون خانم هم وسیله راحتی برای این کار محسوب میشه چون دختر نیست و محدودیت و خجالت ها و ترس های یک دختر جوان رو نداره.
در هر صورت نمیخوام فاز مذهبی و خداترسی بگیرم. ولی به ذات خیانت کار کثیف و توجیه ناپذیریه همه افرادی هم که میگن اون خانم شوهرش باهاش خوب نیست توی پسر نه فرشته نجات هستی و نه وکیل وصی مردم و … مشکل اونا رو شما نباید حل بکنی و اتفاقا شما به فکر حل مشکل هم نیستی صرفا یک حس گذرا و از روی هوس وجود داره که بهش برچسب عشق و محبت زدی.
تمام خیانت ها و مشکلات اینچنیی اولش با همین توجیهات به وجود میان. حتی فکر کردن به این موضوع حالم رو بد میکنه. اینو وقتی میفهمید که عاشق کسی باشید و بهتون خیانت بکنه. همیشه انسان حریصه و دلایلی میتونه برای نارضایتی از انتخابش پیدا بکنه.
بگه اون زمان عقل نداشتم، شوهرم/زنم نیازهامو رفع نمیکنه یا هر توجیه دیگر. اگر خوب نیست بهای اینو باید بپردازید و ازش جدا بشید. اگر اون هست و در حالی که اون هست با شخص دیگری رابطه دارید پس اون بد هم نیست هنوز به حمایت عاطفی و حضورش نیاز دارید. پس دیگه نگید خوب نیست اگه نبود جدا میشید. بعد جدا شدن برای خانم ها که راحت تره اون که سخته مرده که باید مهریه و … بده.
زن جدا میشه نهایتش بر میگرده خونه پدرش و هیچ بار مالی و شرط و تعهد و مشکل و محدودیتی برای جدایی نداره. در هر صورت چه زن و چه مرد این نظر من نسبت به مقوله خیانته و به هیچ وجه نباید نسبت به این قضیه کوتاه بیاید و باید فکر هر کی جز همسرو بیرون کنید.
باسلام و عرض ادب.
مطالب و نظرات خوبی ارائه شده است که از این بابت تشکر می کنم، ولی انصافا نظر سرکار خانم آناهیتا بسیار جالب توجه و ارزشمند بود. بنده از مطالب قشنگ ایشان حُسن استفاده نموده و حظ کردم. آفرین و سپاس.
سلام. مطالب و نظرات رو خوندم. جالب بود. مخصوصا از راه حلی که آقا یا خانم انسان نوشتند خیلی استفاده کردم. واقعا مفید بود.
من در امریکا زندگی میکنم. جایی که همیشه فکر میکردم اگر یه روز پام برسه اونجا دیگه خوشبختم. اینو گفتم که بدونید اگر از خدا میگم آدم مذهبی و خشکی نیستم. من مسیحی بودم. اما از وقتی اومدم امریکا نماز میخونم. تازه فهمیدم به ته آرزوهاتم که برسی، بازم فقط خداست که میتونه قلبت رو لبریز از عشق کنه. ما اصل کاری رو یادمون رفته که هی روی زمین دنبتل عشق میگردیم.
من با کسی که شهروند امریکا بود ازدواج کردم و بعد از چند سال هم اومدیم امریکا. اتفاقا شوهرم رو دوست داشتم و دارم و همه چیزش برام جذاب بود و هست. همه چیزم داریم توی زندگیمون. خداروشکر هیچ چیزی نیست که حسرتش توی دلم باشه. اما میخوام بهتون بگم که ذهن انسان سیری ناپذیره. همیشه تشنه یک سری آرزوهای کاذبه. آرزوهایی که خودشم نمیدونه چرا میان تو ذهنش. منم گاهی دچار وسوسه میشم. مثل همه آدمها. وسوسه دوباره عاشقی کردن. شاید چون آدم فکر میکنه که توش هیجانه، یا با عاشق شدن احساس جوانی میکنه، از وسوسه گریزی نیست. اما از حقیقت هم فراری نیست. واقعیت اینه که با خودت صادق باشی و بدونی که وسوسه فقط یه احساسه.مثل یه بادی که میاد و میره. نباید باورش کنی. و اسم عشق روی احساسات اشتباه بگذاری. وقتی یه احساس رو مقدس میکنی واسه خودت، بیشتر توش گیر میکنی. خیلی راحت با خدای خودت حرف بزن، با هر روشی که عبادت میکنی، بهش خیلی صمیمی بگو خداوندم من وسوسه شدم. کمکم کن. نگو من عاشق شدم، مقدسش نکن. خودت رو گول نزن. خدا اینطوری بیشتر میپسنده و به نجات نزدیکتری.
شنیدین میگن از نخورده بگیر بده به خورده؟ این قصه ما آدمهاست. ذهن انسان انقدر قدرتمنده که سخت ترین شرایط رو میتونه تحمل کنه. پس با این بهانه که الان من محبت نمیبینم پس اجازه دارم برم هرکار میخوام بکنم، اشتباهه. بیاین خودمون رو گول نزنیم. ما آدمیم. وسوسه میشیم و در وسوسه باید به خدا پناه ببریم. برای اینکه عذاب وجدانمون رو کم کنیم، روی احساسات و هوس هامون اسم عشق نگزاریم.
راستی این آدرس سایت منه: http://www.be-child.com
البته به زبان انگلیسیه ولی مشاوره رایگان داره.
سلام من دوربر ۴۰سال دارم پیرپسر مجرد.مذهبی نیستم ولی آخر نماز وروزه .دختری میشناختم ۱۲سال پیش.الان ده سال ازدواج کرده.اومد زنگ زد۵سال پیش. من اصلا نمیخواستم باهاش حرف بزنم چون شوهردار بدم میاد اما حساب آشناییت قدیمی ومجردیش حرف زدم .یکسال فقط تلفنی .اونم خاطر اینکه نره آدم نامرد پناه ببره وخیانت کنه.من اصلا اهل زنا نیستم بخاطر گناهش .بعد یکسال من عاشقش شدم .شد عشق یکطرفه آخرش هم من خبررنداشتم همزمان ۱/۵سال رفت خیانت کرد کلی عشق وحال.منم بیخبرم .زندگیم داغون شده حالا نه قدر عشقم دونست نه قدرفداکاری وعمرتلف شده ام .فقط خاطرنوشتم واقعا از متاهل دوری کنید اصلا نکاه نکنید چه رسد حرف بزنید بعدش رابطه پیش بیاد که عواقبش دنیوی خطرناک واخرتی برباد رفته داره.شکر میکنم پاکم سکس نکردم .ولی روحم جسمم داغون شد عمرم تلف شد چون همش ذهن ودلم درگیرش بود .اصلا نامحرم نزدیک نشید.ادمایی که همسرشون خیانت میکنند مطمعن باشید به شما هم خیانت خواهد کرد.من فقط خدا میتونه کمکم کنه اونم اگه معنوی باشم خدانزدیک شم.امیدوارم همتون شیطان دورباشید وهمه خوشبخت .اصلا متاهل نزدیک نشید چون وابسته شید داغون میشید حالا دیکه زنا هم اضافه شه واییی مگه خدا همسرش راضی میشه ؟قطعا چوبش میخورید
سلام
دوست عزیز دوست داشتن گناه نیست به شرطی که در اون نارضایتی خداوند نباشد
برای همین ازدواج را قرار داده
ولی عشق بازی خارج از چارچوبه دینی گناه و ناپسند هست
نکته دیگر سن شما برای این مسائل خیلی زود هست شما در سن ازدواج نیستید
ضمنا این یه اصطلاح عشق ها در این سن زودگذر و ناپایدار هست
پس باد والدین خود مشورت کنید
و ذهن خود را روی درس و مسائل ضروری دیگر متمرکز کنید
تا ازدواج سن زیاد و فرصت بیشتر دارید
من ۱۴ سالمه عاشق یه دختره ۱۴ ساله شدم به نظر تون اگه من به پدر و مادرم بگم یا نگم ؟
یه سوال دیگه میخواستم ببینم که با عشق من دین که مغایرتی ندارد ؟
سلام دوستان عزیز من تنها راه نجات اینه که هروقت فکر اون طرف به هر نحوی تو ذهنتون اومد سریع وصلش کنین به ۱فکر مشابه ولی کاملا بیریبط و فکرتون میره دنبال همون و یادتون میره.مثلا یاد این میفتین که چقدر موهای قشنگی داشت به این فکر و تصورش درباره اون فرد ادامه ندین و سریع وصلش کنین به این فکر که مثلا فلان نرم کننده مو یا شامپو رو چقدر تبلیغ میکنن یا فلان ماسک مو میگن خیلی خوبه برم دربارش یکم بخونم…. باور کنین جواب میده به فکرتون هرچی بدین همونو دنبال میکنه و خیلی خیلی زود عادت میکنه بعد از چند روز هروقت فکر اون ادم بیاد تو سرتون ذهنتون اتوماتیک وار و بطور خودکار ربطش میده به ۱چیز دیگه و به سرعت دور میشه از اون فکر.ذهن شدیدا تربیت پذیره و به سرعت یاد میگیره اونطوری باشه که شما میخواین.از خدا مرتب تو دلتون کمک بخواین و بگین خدایا ذهن و قلب منو از گناه پاک کن و هر علاقه و فکر گناه الودی رو ازش دور کن خدایا منو یک لحظه بحال خودم رها نکن و تو این راه کمکم کن که تنها تو قادر مطلقی.
حدیث قدسی:اگر آنهائی که به من پشت کرده اند می دانستند که من چه اندازه انتظار دیدن آنها را می کِشم و چه مقدار مشتاق توبه و بازگشت آنها هستم هر آینه از شدت شور و شوق نسبت به من جان می دادند و تمام بند بند اعضایشان به خاطر عشق به من از هم جدا می شد. اصرار صلوه صفحه۱۹
ناامید نباشین دوستان عزیزم خدا هیچوقت تنهامون نمیذاره حالا خودتون میبینین و کاملا درکش میکنین من مطمئنم
سلام خسته نباشید،شوهرم بهم خیانت کرده ومنو ول کرده رفته منم ازش شکایت کردم تا ازش طلاق بگیرم ولی الان که هنوز ازش جدا نشدم به این فکر میکنم کا بعداز طلاق با کی ازدواج کنم آیا این فکر هم گناهه؟خیلی عذاب وجدان دارم؟فقط فکرش به سرم زده کاری نکردم!نه حرفی نه پیامی نه هیچی
عاشقدختری بودم بااین که اونم بهم حس داشته خانوادهاش مجبورش کردن با یکیدیگه ازدواج ازدواج کنه بعدازدواج۱۲سال ازش هیچ خبری نگرفتم تا اینکه یه روز بصورت ناشناس ازش خبر گرفتم فهمیدم با یه نفر دیگه بخاطر محبت دوست شده اونم یه لات بی سروپا فقط چون زبون باز بوده شوهرش خیلی اذیتش کرده خیلی کتکش زده کارایی کرده که هیچ میلی بهش نداره واسه همین بخاطر محبت به یکی دیگه پناه برده چون هیچ وقت فراموشش نکردم خودمو معرفی کردم خیلی گریه کرد و از زندگیش گفت، گفت بخاطر محبت به همچین کسی روی آوردم ازش خواستم ولش کنه اینکارو کرد ولی از من دل نمیکنه منم هنوزم عاشقونه دوسش دارم واسه همین بهش محبت میکنم الان حدود یک ساله خیلی خوشحاله از وقتی من پیششم ?دختر داییم میشه ❤منم نمیتونم ازش دل بکنم فکرشم که عشقم بخاطر اذیتهای شوهرش بره سراغ یکی دیگه محبت گدایی کنه آزارم میده ?چندین بار میخواسته طلاق بگیره بخاطر بچه هاش منصرف شده چکار کنم ??
سلام
بله حق با شماست
البته یک نکته را نباید فراموش کنید
سیراب شدن انسان برای همیشه ممکن نیست
برای همین خداوند حدود و احکام را گذاشته
پس انسان باید یاد بگیرد خودش را کنترل کند
و هیجانات و افکارش را مدیریت کند
سلام
راهش اینه که مسائلی که باعث میشه شما به ایشان فکر کنید را حذف کنید
باید فکر و خیالتون را کنترل کنید
ذهن و نگاهتون را کنترل کنید
و واقع بینانه بپذیرید که عشق و محبتتون را نثار شوهرتون کنید
تا خدای ناکرده باعث آسب زدن به ایمان و خانوادتون نشوید
از خداوند یاری بخواهیدو با جدیت ایشان را رها و فراموش کنید
با تمرین و جدیت ممکن است
موفق باشید
سلام من یه دختر۲۰ساله ام که تازه ازدواج کردم ولی عاشق برادرشوهر خواهرمم نمیتونم فراموشش کنم چیکار کنم؟
متاسفانه این مسائل در جامعه بسیار زیاد شده زن و شوهر باید طرف مقابلشان را از محبت آنچنان سیراب کنند تا تشنه عشق دیگری نباشد این یک حقیقت است مخصوصاً در مورد خانم ها اگر به لحاظ عاطفی از همسر شان سیراب باشند محال است به دیگری پناه ببرند البته در این بین موجود تقوا را نمیتوان نادیده گرفت بهتر است که تقوا پیشه کنند خداوند همه ما را از شر شیطان دور کند از خدا بخواهیم ما را در هر سن و سالی عاقبت به خیر کند آمین ای خدای بزرگ و مهربان
سلام من با ی خانوم دوست بودم میخواسته طلاق بگیره حالا نگرفته الانم میخوام رابطه تموم کنم نمیزاره میگ عابروتو میبرم تروخدا کمک کنید چیکارش کنم
سلام وقت بخیر
من خیلی اتفاقی مطالب و نظرات اینجارو دیدم
نتیجه گرفتم انسان باید
هدفمند با سیاست و آگاهانه زندگی کنه
نظارت و حمایت بزرگان خانواده خیلی خوبه
سلامتی روان
ورزش کنه و تیپ و قیافه داشته باشه
تفریح کنه و مهمتر از همه س ک س ی و هات باشه
محبت جادو میکنه،
گل پژمرده رو هم بهش برسی شاداب مبشه
اما اگه به این گل آب ندی ، ریشه هاش اونقدر زیر خاک جستجو میکنند
تا به آب برسند
و همونجا جوانه میزنند و از خاک بیرون میان ،تا نور رو ببینند
اما در جای اصلی گل خشک شده
در بوجود امدن یک عشق ممنوع هرگز یه طرف مقصر نیست
ایمان قوی هم داشته باشی
خداوند در مسیرت از این میوه های ممنوع زیاد میگذارد
کافی هست پایت سر بخورد
مدعیان عشق الهی بیشتر میوه ممنوعه میبینند
به نظرتان اگر آدم و حوا به بهشت برمیگشتند هرگز سمت آن میوه ممنوع نمیرفتند
و هرگز شیطان وسوسه دیگری نداشت
تمام شمایی که از در پند و اندرز سخن گفته اید بترسید از روز وسوسه
این فقط برای دیگران نیست
التماس دعا
من همسرم با زن برادرش به من خیانت کردن از روزی که فهمیدم داغون شدم دیگه نفس کشیدن هم برام سخت شده نمی تونم هم به کسی بگم
لطفا خانومها و آقایون،قدری حساسیت خودشون رو نسبت به فضای مجازی کمتر بکنند.کمی صبر کنید،به راه راست خواهید آمد،فقط کمی صبر و اندکی تجسس نکردن در کار همدیگر.بخدا قسم این مشکلات،گذراست،یکی.دو سال دیگه،خنده تون میگیره از این ماجرا ها.از خداوند آرزوی آرامش می کنم برای همه ی زوج هایی که چنین مشکلاتی دارند.
با گفتن گناه میکنید جهنم میرید وترسوندن ؛نتیجه ای حاصل نمیشه شما هزار تا مطلب دیگه بگذار ؛الان طلاق عاطفی در ایران( که اولین علت که عدم تساوی قوانین طلاق وحتی تقاضای طلاق برابر )بیداد میکنه .میتونید از مراکز مشاوره امار بگیرید .باید از سالهای نوجوانی افراد مشاوره واموزش بگیرند نه بعد از رفتن تو زندگی . نوشدارو بعد از مرگ سهراب .…
سلام در مورد موضوع خانم زهرا که در مورد خیانت شوهرشون گفتند یه نظر داشتم
ببینید خواهر من به شما ظلم شده و قبول دارم اذیت شدید . ببینید شما هم انسانید و شرع برای شما هست
همه ما بنده خداییم و از آداب بندگی عمل به دستورات مولاست (رئیس) است. خدا صاحب ماست و ما باید از دستوراتش پیروی کنیم شما خانم خوبی هستید مثل تمام خانم های پاک عالم. اگر بدونید که زن چه درجه ای داره هیچ وقت تن به روابطی که شما رو آلوده کنه نمیدادید.
من به عنوان برادرتون یه پیشنهاد دارم: این چند نکته رو که قراره بگم بنویسید و تکرار کنید:
۱> من بنده خدا هستم و پاکی و زیبایی امانت خدا در دست من است.
۲> این یک آزمایش است و من باید پیروز شوم (مطمئن باشید با هر پیروزی در آزمایش ها خدا چیز های جدیدی به شما عطا میکند)
۳>من ظالم نیستم و باید این راه که ظلم به فرزندانم است را تمام کنم.
۴>خدا همیشه پذیرای من است و دوستم دارد
۵>باید شکر فرزندانم را به جا آورم و از خدا خواستار آینده روشن برای فرزندانم باشم
لطفا همین حالا وضو بگیرید و اگر نماز بلدید ۲ رکعت نماز بخوانید و بعد به سجده بروید و برای ظهور و بعد برای مردم و آشنایان و بعد برای خودتان دعا کنید کل این فرایند ۵ دقیقه هم نمیشود.
از لحن شما که در مورد شوهرتان صحبت میکردید معلوم است احترام خاصی برای ایشان قائلید پس در طول روز برای خودتان و ایشان سوره ناس و فلق بخوانید و سعی کنید هر زمانی که دوست داشتید مثل زمان رانندگی و در آشپز خانه برای ایشان و خودتان استغفر کنید.
شما خیلی وجود پاکی دارید پس تحمل کنید و پاک باشید و از مگس ها(مردان نامحرم پست)دوری کنید و توکل کنید که خدا با کسانی که صبر میکنند است.
در ضمن حتما راه های شهوت زا مثل تلگرام و فیلم های مستهجن را مسدود کنید و شماره ی موبایلتان را که با نا محرم در ارتباط بودید عوض کنید.
هر زمانی که نا محرم میبینید استفار کنید و محبتتان را به شوهرتان ۱۰۰ برابر کنید در زمان خستگی اذیتش نکنید و خواسته هایش را اجابت کنید و سعی کنید با هم به روانشناس مراجعه کنید
استغفار استغفار و استغفار
نماز های واجب را حتما بخوانید چون تمام روش های بالا با نماز راه گشا میشود اگر نماز نمیخواندید و یا بلد نیستید کافیست به اینترنت مراجعه کنید و یا به مسجد بروید و یا با تلوزیون نماز بخوانید و سعی کنید کم کم شروع کنید و به خودتان فشار نیاورید . خواهر من تو پاکی مثل حضرت زهرا به ایشان توسل کن ایشان هم فرزند از دست دادند
یا علی
سلام
بهتره صبر پیشه کنید و از بزرگترهای دلسوز خانواده کمک بگیرید
گناه کردن همسرتان دلیل نمیشه شما هم گناه کنید
پاکدامنی و عقت خود را حفظ کنید
سلام من تو کل زندگیم کوچکترین اشتباهی در رابطه با علاقه و رابطه باجنس مخالف نداشتم و به نماز و مسائل دینی هم تقریبا پایبندم از زمانی که خودمو یادم میاد شوهرم که پسر خاله ام هست بهم علاقه داشته و بقول خودش عاشقم بوده ولی در کنار این علاقه با ده ها دختر دوست بوده و با بعضی هاشون هم رابطه جنسی داشته من از لحاظ ظاهری تعریف از خود نباشه زیبا هستم و خواستگار هم زیاد داشتم و موقعیت چندتایی خیلی نسبت به پسر خاله ام که الان شوهرم هست بهتر بود ولی با اصرار خاله و خانوادش و رضایت مامان خدابیامرزم این وصلت سر گرفت در حالی که من کوچکترین نقشی در این زمینه نداشتم اصلا تو سنی نبودم که بخوام به ازدواج فکر کنم من تو شانزده سالگی ازدواج کردم قبل از عقدمون چندباری از گوشه و کنار شنیدم که ایشون با دختران زیادی رابطه دارن ولی برام زیاد مهم نبود بعدها که بزرگتر شدم مثلا تو سن بیست سالگی نسبت به این مسئله حساس شدم و واکنش نشون میدادم که همسرم هم میگفت که اون مسائل مال قبل ازدواج بوده و دیگه تکرار نمیشه در زندگی هم چندباری سر بعضی مسائل بهشون مشکوک میشدم بیشتر تو تلگرام که خودشو جای دختر جا میزد و با پسرا چت میکرد ولی همش میگفت اینا پسرن سرگرمیه یا یکبار پیام از طرف یه خانمی براش اومدم که من برای تو خودارضایی میکنم و از این حرفاکه بعد کمی جر و بحث تموم میشد ودر کنار این مسائل ایشون در یک شبکه اجتماعی عضویت داشتند که بنده از اون بی خبر بودم و اونجا خود واقعیشو به نمایش گذاشته بود اونجا اعلام کرده بود که خانمم فوت کرده و فعلا مجردم و با هزار خانم چت و سکس میکرده و تو همین مدت بچه دوممون به دنیا اومد که از همون اوایل به دنیا آمدنش بیماری مزمن کلیوی داشت که شرایط خیلی سختی داشتم کلا تو اون یکسال همش بیمارستان بستری بود ومن خونه نبودم و از لحاظ روحی واقعا داغون بودم بعد از یکسال هم فوت کرد من خودم نماینده بیمه هستم و در بارداری بعدی همسرم بیکار بود من برای استراحت خودم و همچنین سرگرم بودن شوهرم به ایشون پیشنهاد دادم که دفتر رو اداره کنند و ایشون هم قبول کردن من هم با خیال راحت نشتم تو خونه ولی ایشون از موقعیت و دسترسی به سیستم و اینترنت استفاده کرده و در اون شبکه اجتماعی فعال میشن تا اینکه بعد از زایمان چند باری سرزده میرفتم دفتر متوجه میشدم دست و پاشو گم میکنه و همش بمن میگفت تو برو خونه من ناراحت میشدم ولی بفکرم هم نمیرسید الان با اینکه با اون بچمون که فوت کرد بابای سه تا بچه هست بخواد اینکارو ادامه بده تا اینکه یه روز که من رفتم ایشون هم هول شدن یادشون رفته بود صفحه چت رو ببندن که من متوجه همه چیز شدم و دنیا روی سرم آوار شد اولش فقط میگفتم طلاق ولی با اصرار شوهرم وبیشتر بخاطر دوتا بچم موندم ولی تا دو سه ماه یا بیشتر با همسرم جر و بحث داشتم و اصلا بهشون اعتماد نداشتم همش به خودم میگفتم من حقم این نبود من که تمام عمرمو پاک بودم و باهات صادقانه زندگی کردم ولی سر لجبازی قسم خوردم منم میرم تو اون شبکه عضو میشم و کار خودت رو انجام میدم و اینکار رو کردم و الان هم دو ماهی میشه با یه آقایی چت میکنم که بهش وابسته نیستم ولی دوست هم ندارم این رابطه رو قطع کنم میدونم گناهه ولی مقصر همسرم بود
ذات خراب نیست ، خود انسانهایی که سمت شر میروند اشکال دارند . ان شاءا… تعالی
واسه خانومی که نوشته. با نامحرم چت میکرده ده سال از اون مرد نامحرم کوچیکتر بوده. خیانت کرده. چون شوهرش کمتر. یا …
دلیل نمیشه خیانت کنه تو همسرت شرایطش قبول کردی بله رو گفتی دلیل نمیشه هنوز واسش هم دعا میکنی حرم امام حسین استغفرالله خوذتون گناه شرعی حلال می کنید اون مرد نامحرم زن داشته شما شوهر حتی خانوم اون مرد متوچه چت کردن شما شده واوقات اونا هم تلخ شده این اسمش چی میشد گفت
خواهرم در کارات تجدید نظر کن از خدا بخواه تورو ببخشه
ذات که خراب باشد اگر زن را سرشار ازمحبت کنی نیازهای مادی عاطفی اش برآورده کنی بهترین اسباب راحتی را برایش مهیا کنی چون ذاتش خراب است باز به شوهر خیانت می کند زیادم مواظب زنت باشی گیر بدی میگن شوهرمون بد دل است
جنس که خراب باشد کاریش نمیشه کردچه مرد چه زن
سلام
وابستگی طی مراحلی ایجاد می شود
پس کشا مقصر بودید و فاصله و رابطتو با همکارت رعایت نکردی
تا بخ اینجا رسیدی
حالا هم تنها راهش قطع رابطه می باشد تا دلبستگی قطع شود
چون این امر خیانت به همسرت خودت و همکارت می باشد
به عواقب بدش و گناهش فکر کن
از خدا بخواه کمکت کنه
و عشق و محبتت را فقط محدود به همسرت کن
موفق باشی
من عاشق همکارم هستم و ناخواسته وابسته اش شدم درحالی که در زندگی با شوهرم مشکلی ندارم و عاشقانه دوسش دارم.ولی وابستگی من به همکارم جوری شده که اگه یک روز نبینمش دیوونه میشم. از جنگ درونم بین عشق و عذاب وجدان نسبت به همسرم خسته شدم.فقط میدونم بی گناهم.
زن اگه از محبت شوهرش لبریز باشه محاله به مرد دیگه ای فکر کنه… امان از بعضی شوهرها که کوچکترین توجهی رو نسبت به زنشون دریغ میکنتد…
متن رو خوندم.
زیبا بود.
به متون ادبی شاعران و موعظه واعظان شباهت فراوان داشت.
یک مشکل، یک مساله فراگیر اجتماعی شاید برای مطرح شدن با مقدمه ای ادبی و داستان وار شروع بشه ولی این قطعه ادبی به یک راهکار علمی یک نظر کارشناسی احتیاج داشت.
جامعه شهرنشین ایران در دهه ۹۰ شمسی با تکرار مکرر قصه طمع زلیخا و نجابت یوسف از چاه فساد بیرون نمیاد.
مخاطبین شما مردم باهوشی و دین زده ای هستند که در فضایی به زنجیر کشیده شدند که اخلاق در اون فضا کاملا سقوط کرده، با این مردم به زبان جامعه و زمان خودشون حرف بزنید.
با سلام
به نظر من بهتره هرچه زودتر و جدی به فکر فراموش کردن این مرد و رابطه با او باشید چون مسائل عاطفی هرچه بیشتر باقی بماند و هرچه بیشتر خودت را در ان درگیر کنی بیشتر برات دس و پاگیر می شود .
اگر می خواهید او را فراموش کنید بهتره دیگر براش دعا نکنید و اصلا به او فکر نکنید و هر وقت فکرش سراغتون اومد سعی کنید حواس خود را به چیزهای دیگر مشغول کنید . یعنی باید واقعا او را در ذهن خود فراموش کنید و هرچیزی که یادآور خاطره و یاد اوست در ذهنتون بردارید اعم از مسج نامه عکس و… هر چیز دیگر !
چون دعاب را برای او یعنی یاد از او و یاد از او یعنی اینکه ذهنتون او را فراموش نکند پس سعی کنید واقعا او را فراموش کنید .
به نظر من در این سن وس ال و وضعیت این رابطه و یاد اون برای شما دو نفر فقط می تونه رنج و آزاری درونی ایجاد کند و در مراحل بالاتر مشکلات دیگر پس واقعا اگر همدیگر و خودتونو دوست دارید بهتره با جدیت برای همیشه همدیگر ا فراموش کنید .
ضمنا از خدا کمک بخواهید اگر صادق باشید خدا حتما کمکتون می کند .
موفق باشید
سلام من تحت فشارهایی با شوهرم ازدواج کردم نه ظاهر زیبایی داره نه شغل خوب نه مدرک خوب ونه سلامتی فقط به خاطر خوش قلبیش وایمانش تن به ازدواج دادم مجبور بودم قبول کنم چاره ایی نبود احساس تنهایی میکردم خیلی زیاد با اینکه باهم خوبیم ولی هیچگاه حس نکردم منو میفهمه واز همه مهم تر هیچگاه حس نکردم پشتوانه محکمی برام باشه با مردی در یک شرایط روحی نا مناسب چت کردم از مرز خودمون هیچگاه تجاوز نکردیم ده سال از من بزرگتر بود ادم عاقل وزرنگی به نظر میاومد وابسته شدم حس میکردم پدرم باشه تا داداشم حس خوبی بهش پیدا کردم زنش مطلع شد وشوهرم رابطه منتفی شد منتها نتوستم فراموشش کنم همیشه براش دعا میکنم چون اون هم مشکلاتی داشت بیمار بود دلم براش تنگ میشه ارزوم این بود که روزی اونو کنار خانم وبچه هاش شاد ببینم بعد هر نماز براش وبرای خانواده ش دعا میکنم زیارت امام حسین رفتم کلی برای خوشبختیش دعا کردم شوهرم دوست دارم ونسبت به این مرد هم حس خوبی دارم سر هر نماز دعا میکنم فراموشش کنم نتوستم چاره چیه