آیا فرزند کمونیست از پدر مسلمانش ارث می برد؟
آیا فرزند کمونیست از
پدر مسلمانش ارث می برد؟
دکتر یوسف قرضاوی / مترجم: دکتر احمد نعمتی
سوال- جنابعالی به خوبی می دانید که بعضی از فرزندان برای پدر نعمت، و بعضی نقمت و
عذاب هستند، و این گروه دوم در زندگی ننگ و بعد از مرگ نفرین نثار پدرشان می کنند.
قضا و قدر الهی چنین بود که مرا به وسیله ی یکی از پسرانم بیازماید، من وسیله
تعلیم و تربیت او را فراهم ساختم تا به دریافت عالی ترین مدرک دانشگاهی نائل آمد.
متأسفانه مدرک را گرفت ولی عقیده را از دست داد، و به آیین و برنامه های ویرانگر
کمونیستی پایبند شد، و اینک جز مرام کمونیستی به هیچ چیز دیگری ایمان ندارد. من و
برادرانش پیوسته با او مجادله کردیم؛ زیرا او به نماز، روزه، حج و عمره… اعتقادی
ندارد، به حلال و حرام وقعی نمی نهد و نسبت به این مسائل بی تفاوت است؛ ما اهل
خانواده همه به یک راهی می رویم، و او به تنهایی راه دیگری می رود… حتی ما با او
ترک گفتگو کردیم که مبادا از ایشان استهزاء و تمسخری نسبت به شریعتمان ر بشنویم؛
گاه از این حد نیز فراتر رفته است. این در حالی است که ما خانواده ای هستیم که ابا
عن جد همه متدین و حافظ و پاسدار دیانت و اخلاق بوده ایم. آنچه اکنون می خواهم از
جنابعالی بپرسم دو موضوع است:
موضوع اول: آیا این پسر از دین برگشته، از من ارث می برد و همانند برادران و خواهرانش از
ترکه من سهمی خواهد برد. هر چند من با خود عهد کرده ام که نه من از او و نه او از
من باشد، و به خاطر جسارت و بی ادبی اش نسبت به خداوند متعال از او بیزاری و تبری
جسته ام.
موضوع دوم: مسولیت پدر در مقابل گمراهی و انحراف پسرش تا چه اندازه می باشد؟ زیرا من می
ترسم از اینکه خداوند متعال به سبب کفر این کافر که به دین و ملیتش خیانت نموده و
در قعر گمرهی و ضلالت افتاده و محارب با خدا، پیامبر، خانواده اش و امتش گردیده
است، مرا مجازات کند.
امیدوارم راجع به این
دو موضوع توضیحات شافی و کافی خود را مبذول فرمایید و بیانات شما همچون گذشته
مستدل و همراه با ادله ی کافی از قرآن و سنت نبوی(ص) باشد.
جواب : این سوال، سوال مشابه دیگری را به یاد می آورد که حدود ده سال پیش با آن روبرو شدم و در مجله ی الحق جواب
آن را داده بودم و عین آن فتوا را هم مجله ی نورالاسلام که از طرف کارشناسان وعظ و
ارشاد در قاهره صادر می شد با کمی تصرف نقل و منتشر نمودند؛ اگرچه منابع و ماخذی
را که بدان اشاره شده بود، گزارش نکرده بودند. در آنجا سوال پیرامون ازدواج زن
مسلمان با مرد کمونیست بود که آیا از نظر شریعت اسلامی جایز است یا خیر؟ و جواب
داده بودیم که بطور قطع و یقین ازدواج زن مسلمان با مرد کمونیست وقتی که بر مرام
کمونیستی خود اصرار ورزد و از آن توبه ننموده باشد، باطل است.
من مبنای این فتوا را،
بیان واقعیت کمونیستی و تضاد ریشه ای آن با عقاید و شریعت و ارزشهای اسلامی قرار
داده ام. کمونیستی یک مکتب مادی است و به خدا، فرشتگان، به کتابهای آسمانی، به
پیامبران الهی و به روز قیامت هیچ گونه اعتقاد و باوری ندارد، و زندگی و تاریخ را
بر مبنای مادی محض تفسیر می نماید، و جایی برای خدا و روح قائل نمی باشد. چنین
اموری در فلسفه ی کمونیستی و منابع اصلی آن ثابت و مقرر است، و به هیچ وجه کمونیست
ها این موارد را انکار نمی نماید، مگر اینکه بخواهد افراد ساده و کم خرد را ریشخند
کنند و به باد تمسخر بگیرند که در آن صورت به خاطر جلب قلوب افراد به ظاهر نسبت به
بعضی اصول خود منکر خواهند شد.
این گونه عوامل(یعنی،
تضاد عقیدتی و فکری کمونیزم با شریعت اسلام) مرا واداشت که بطور یقین حکم صادر
نمایم مبنی بر اینکه یک فرد کمونیست، مادامی که مصر بر کمونیست بودن خود باشد، هیچ
حقی ندارد که از ترکه پدرش، یا مادرش، یا همسرش و یا سایر خویشاوندان مسلمان دیگر،
ارث ببرد؛ زیرا، همانطور که سنت نبوی بیان داشته است شرط توراث(از همدیگر ارث
بردن) اتحاد دین وارث و مورث است. پیامبر خدا(ص) می فرماید:
« مسلمان از کافر و
کافر از مسلمان ارث نمی برد.»
خود قرآن در داستان
نوح و پسر کافرش به این موضوع اشارت دارد، آنجا که می فرماید:
(وَنَادَى نُوحٌ
رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ
وَأَنتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ
إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ
إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ
أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی
أَکُن مِّنَ الْخَاسِرِینَ)هود/۴۵-۴۷
« نوح پروردگار خود را
به فریاد خواند و گفت : پروردگارا ! پسرم ( کنعان که امواج او را فرو بلعیده است )
از خاندان من است و ( تو هنگامی که به من دستور فرمودی ، خاندان خود را سوار کشتی
کنم ، در اصل وعده حفظ خاندان مرا دادهای ) و وعده تو راست است ( و خلافی در آن
نیست ) و تو داورترین داوران و دادگرترین دادگرانی ( و درددل مرا میدانی .
پروردگارا ! لطفی و مرحمتی ) . فرمود : ای نوح
! پسرت از خاندان تو نیست ، چرا که او ( به سبب رفتار زشت و کردار پلشتی که پیش
گرفته است با تو فرسنگها فاصله دارد ، و ذات او عین ) عمل ناشایست است . بنابراین
آنچه را از آن آگاه نیستی ( که درست است یا نادرست ) از من مخواه . من تو را نصیحت
میکنم که از نادانان نباشی ( و ندانی که در مکتب آسمانی ، پیوند بر اساس عقیده
است ؛ نه گوشت و خون ) . نوح گفت : پروردگارا ! از این که چیزی را ( از این به
بعد ) از تو بخواهم که بدان آگاه نباشم ، خویشتن را در پناه تو میدارم ( و
عاجزانه از آستانت میخواهم که مرا از چنین لغزشهائی به دور داری ) . اگر بر من
نبخشائی و به من رحم ننمائی از زیانکاران خواهم بود .»
در اینجا قرآن ارتباط
میان فرزند و پدر را قطع نموده و به اینکه او از خانواده ی نوح است، توجهی ننموده
است؛ زیرا، ایمان و کفر میان آن دو جدایی افکنده است. این معنا را پدر(سوال کننده)
بطور واضح در این مسأله بیان داشته است هنگامی که می گوید:«از ته قلب می گویم که
نه من از او، نه او از من می باشد.»
بعضی ازفقها راجع به
ارث بردن مسلمان از کافر اختلاف داشته اند. بعضی گفته اند: مسلمان می تواند از
خویشاوند کافرش ارث ببرد، ولی کافر نمی تواند از خویشاوند مسلمانش ارث ببرد،
زیرا«الاسلام یعلو و لا یعلی» «اسلام برتر است و چیزی بر آن برتری نگیرد.» همان
طور که در حدیث از پیامبر(ص) روایت شده است. این گروه همچنین به روایتی از حضرت
علی- رضی الله عنه و کرم الله وجهه- استدلال نموده اند که هنگامی که حضرت علی مسور
عجلی را بعد از ارتدادش به قتل رساند، میراث او را میان وارثان مسلمانش تقسیم کرد.
بعضی از فقها همانطور
که فتوای ابو یوسف و محمد دو یار ابوحنیفه و فتوای امام هادی از زیدیه است، ارث
بردن مسلمان از کافر را فقط منحصر در مرتد دانسته اند. مذهب ابوحنیفه بر این است
که آن چه را مرتد قبل از ارتدادش کسب نموده باشد به وارثان مسلمانش می رسد، ولی
آنچه را بعد از ارتدادش کسب نموده است، متعلق به بیت المال می باشد. اما اینکه
مرتد از خویشاوندان مسلمانش ارث ببرد، هیچ دانشمندی بدان قائل نشده است؛ زیرا مرتد
از نظراسلام در حکم میت، و مهدورالدم می باشد، پس چگونه ممکن است مسلمانان از او
ارث ببرند، یا چگونه می توان مال مسلمانان را به او داد تا بدان وسیله اسلام را
مورد طعن و جرح قرار دهد؟
با بیانات فوق روشن
گردید که کمونیست مصر بر کمونیستی، هیچگاه به اجماع مسلمانان نه از پدر، نه از
مادر، نه از جدش و نه از هیچ یک از خویشاوندان مسلمانش، ارث نمی برد؛ زیرا، چنین
کسی قطعا” از اسلام برگشته، و خارج شدن او از اسلام و انتقالش به سوی
کمونیستی بدترین انواع کفر به حساب می آید؛ زیرا، چنین کسی نه به الوهیت خداوند و
نه به رسالت او و نه به کتاب و نه به آخرت اعتقاد و باوری ندارد.
(وَمَن یَکْفُرْ
بِاللّهِ وَمَلاَئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ
ضَلاَلاً بَعِیداً)نساء/۱۳۶
«هرکس که به خدا و
فرشتگان و کتابهای خداوندی وپیغمبرانش و روز رستاخیز کافر شود ( و یکی از اینها را
نپذیرد ) واقعاً در گمراهی دور و درازی افتاده است .»
تمام این موارد در
ارتباط با کمونیستی که مصر بر کمونیستی اش باشد، وجود دارد؛ و همانطور که چندین
بار تذکر داده ام، فرد کمونیست- با چنین قیدی- خارج از اسلام است. لزوم این قید به
خاطر آن است که بعضی از فرزندان ما در برابر این نوع فلسفه های وارداتی بدون اینکه
به عمق آنها فرو روند، و یا حقیقت آن را درک نمایند، فریب آنها را می خورند. گاهی
دعوتگران و مبلغین حیله گر دفاع از طبقه زحمتکش، یا نزدیک کردن فاصله میان فقران و
ثروتمندان، و امثال چنین شعارهای فریبنده ای را برای آنان به تصویر می کشند که
البته چنین موضوعاتی هیچ ارتباطی با ادیان و عقاید مردم ندارد.
این از لحاظ سیاست
داخلی، اما از لحاظ سیاست خارجی، این نوع دعوتگران و مبلغین چنان به مردم وانمود
می کنند که کمونیستی بر مبنای جنگ با استعمار و امپریالیزم و حمایت از مردم در جهت
رهایی آنان از این دو مورد، استوار است.
بنابراین، واجب است که
برای هر انسان وابسته به گرایش کمونیستی میزان و اندازه ی تضاد آن مکتب را با
عقاید اسلام و شریعت و قرآن و سنت پیامبر(ص) بیان نمایند،و فرصتی برای توبه و
بازگشت به سوی حق، به او بدهند؛ اگر پس از این بیان و توضیح به موضعگیری خود نسبت
به آن مکتب اصرار بورزد، و به اصول و مبادی آن مرام کمونیستی از ته دل تمسک داشته
باشد، در آن صورت جز حکم به ارتداد چنین کسی چاره ای نیست، و در واقع این حکم را
خود بر علیه خودش صادر نموده است.
اما، حدود مسئولیت پدر
نسبت به گمراهی پسرش از لحاظ عقیده و یا از لحاظ انحراف رفتاری، میزان و حدود آن
از پدری تا پدر دیگر فرق می کند. اگر پدر در تربیت پسرش، در خردسالی کوتاهی کرده
باشد، و حقوق او را از بابت نگهداری و هشیاری نسبت به امور او، و نظارت نیکو و
مواظبت دایم و نصیحت او با حکمت و موعظه ی حسنه، و تأدیب او هنگام نرمی با نرمی و
هنگام خشونت با خشونت و فراهم ساختن محیط پاک و سالم برای او، و دور نگهداشتن او
از محیط ها و فضاهای ناسالم و آلوده و…و…را تضییع نموده باشد، یعنی اگر پدر در
تمام آن موارد کوتاهی و سهل انگاری کرده باشد و چنان پنداشته باشد که وظیفه ی پدر
نسبت به فرزندان فقط تأمین مخارج و لباس و مایحتاج مادی آنان است، و متوجه و مواظب
افکار و عقاید و رفتار آنان نبوده باشد، باید گفت که چنین پدری بخشی از مسئولیت
تقصیر و کوتاهی در زمان خردسالی کودک را برعهده خواهد داشت. خداوند متعال می
فرماید:
(یَا أَیُّهَا
الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ
وَالْحِجَارَهُ)تحریم/۶
« ای مؤمنان ! خود و
خانواده خویش را از آتش دوزخی بر کنار دارید که افروزینه آن انسانها و سنگها است
.»
و پیامبر خدا می
فرماید:
«همه شما رعایت گرید و
همه شما درباره ی زیردستان خویش مسؤول هستید…مرد،در میان خانواده ی خود رعایتگر
است، لذا نسبت به رعیت و زیردستانش مسؤول می باشد.»
در این صورت، پدر به
مقدار اهمال و کوتاهی او نسبت به وظایفش مسئولیت دارد، مگر اینکه آن سهل انگاری و
تقصیرات خود را با توبه ی خالص جبران نماید.
ولی، هرگاه پدر به
تمامی آنچه در رابطه با فرزندش بیان نمودیم، مانند برآوردن نیازهای مادی و معنوی و
روانی به اندازه توان و وسعش عمل نموده باشد، و اصرار و اهتمام ورزیده باشد بر
اینکه فرزندانش را به نحوی تربیت نماید که خدا و پیامبر خدا(ص) از او راضی باشند؛
در آن صورت، اگر کنترل پسر از دست او خارج، و متمرد و نافرمان گردید، و بر مرکب
هوا و غرور سوار شد، و غرور بر او چیره شد، و او را بر علیه خداوند فریب داد،
خداوند هیچ کسی را جز به اندازه ی توانایی اش مکلف نمی گرداند. در اینجا، پدر هر
چه در توان داشته مبذول داشته و انسان جز در مقابل تقصیرات و کوتاهی هایش مجازات
نخواهد شد. این است عدالت خداوند متعال، و پروردگارت به هیچ کس ظلم نخواهد کرد.
داستان پدر مؤمن و پسر
کافر را در قصه ی نوح و فرزندش را بیان نمودیم؛ همانطور که خداوند متعال داستان
پسر مؤمن و پدر کافر را در قصه ی ابراهیم و پدرش آذر خاطرنشان ساخته است، و همچنین
داستان شوهر مؤمن و همسر کافر را در ارتباط با همسر نوح و همسر لوط و یا برعکس در
ارتباط با زن فرعون برای ما یادآور شده است.
انسان هدایت یافته
هیچگاه در مقابل گمراهی پسر، یا پدر، یا همسر و یا شوهر بدون تقصیر و کوتاهی
قطعا” مجازات نخواهد شد؛ زیرا، خداوند متعال می فرماید:
(إِنَّکَ لَا تَهْدِی
مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ)قصص/۵۶
« ( ای پیغمبر ! ) تو
نمیتوانی کسی را که بخواهی هدایت ارمغان داری ( و او را به ایمان ، یعنی سر منزل
مقصود و مطلوب انسان برسانی ) ولی این تنها خدا است که هر که را بخواهد هدایت عطاء
مینماید».
—————————————————————-
منبع : دیدگاههای فقهی
معاصر
نویسنده: یوسف قرضاوی
مترجم: احمد نعمتی
انتشارات: نشر
احسان/۱۳۸۰