زندگی نامهمطالب جدید

آنچه شخصیت های جهان اسلام درباره ی امام حسن البناء گفته اند …

آنچه شخصیت های جهان اسلام درباره ی امام حسن البناء گفته اند …

مترجم: استاد مصطفی اربابی

  1. استاد ابوالحسن ندوی

«شخصیتی که مصر و جهان اسلام را غافلگیر کرد»

« … این شخصیت با دعوت، تربیت، جهاد و توانایی ویژه اش، مصر و جهان عرب و اسلام را غافلگیر کرد. خداوند به او مواهب و توانایی هایی بخشیده بود که در چشم بسیاری از روان شناسان، علمای اخلاق، مورخان و تحلیل گران متناقض می نمود؛ مواهبی همچون اندیشه ی فراگیر و روشن، درک عمیق، عاطفه ی قوی و جوشان، قلب مبارک و فیاض، روح با ذکاوت و بانشاط، زبان فصیح و بلیغ، زهد و قناعت به دور از رنج و تکلف و در زندگی فردی، علاقه مندی و بلند همتی خستگی ناپذیر در راه نشر دعوت و ارزش های آن، روان شیدا و بلند پرواز، همت والا، دیدگاه نافذ و آینده نگر، فرزانگی و غیرت نسبت به دعوت و تواضع در خصوصیات نفسانی؛ تواضعی که همه ی کسانی که او را می شناسند، بدان اذعان می کنند. حتی چنان که بسیاری از آنان به من گفته اند، او بسان درخشش آذرخش بود؛ نه سنگین بود؛ نه سایه داشت؛ و نه پرده. نبوغ این دعوتگر – با این که این درخشش جوانب و مجالات بسیاری داشت – در هر دو جنبه ی خاص متجلی شد؛ به طوری که جز تعداد اندکی از دعوتگران، مربیان و رهبران بازسازی طلب در این دو به پای وی نمی رسیدند؛ نخست، دلباختگی او به دعوت خویش و ایمان اعتقاد به آن و غرق شدن در آن و قرار دادن همه ی مواهب و توان و ابزار خویش در خدمت آن. این همان شرط اساسی و ویژگی اصولی دعوتگران و رهبرانی است که خداوند با دستان آنان خیر بسیاری را رقم می زند.

دوم، تأثیر ژرف و عمیقی او در جان یاران و شاگردانش؛ به طوری که موفقیت شگفت انگیزی در تربیت و به ثمر رساندن آنان داشت. او پدیدآورنده ی نسلی، مربی ملتی و صاحب مکتبی علمی، فکری و اخلاقی بود.

سعادت دیدار با وی را – چه در مصر و چه خارج از آن – از دست دادم؛ چون زمانی که دیدار از مصر برایم مقدر شد، او در سن چهل و دو سالگی در حادثه ای به شهادت رسیده و دل میلیون ها مسلمان را پرخون کرده و جهان اسلام را از وجود شخصیتی بی نظیر و تاریخی محروم کرده بود. همواره از این زیانی که نصیبم شده، در حصرتم …»

  1. شیخ محمد الحامد

«صدها سال است که مسلمانان کسی چون حسن البنا را ندیده اند»

«من با صراحت اعلام می کنم که صدها سال است مسلمانان، شخصیتی همسان حسن البنا را – که هم زمان چندین صفت ارزشمند داشته باشد- ندیده اند. مردی که اهدافی والا و درخشان داشت. البته من منکر ارشاد مرشدان، علم عالمان، معرفت عارفان، بلاغت سخنوران و نویسندگان، مهارت رهبران، تدبیر فرزانگان و تجربه و تیزبینی سیاستمداران نیستم. هرگز انکار نمی کنم، بوده و خواهند بود که دارای چنین خصال حسنه ای باشند؛ اما بسیار نادرند کسانی که توانسته باشند، به سان امام شهید جملگی این کمالات را در خود گرد آورند.

مردم او را شناختند؛ و به صداقت او باور داشتند. من نیز مانند مردم او را شناختم. سخن جامعی که می توانم درباره اش بگویم این است که او با تمام وجود برای خدا زندگی می کرد، روح و جسم، کالبد و قلب، اعمال و تحولات او همه برای خدا بود. پس خدا با او بود. او را برگزید و او را از سروران شهیدان نیک سیرت قرار داد …».

  1. شیخ محمد الغزالی

«مرد کم نظیر»

«روزی که حسن البنا به قتل رسید، دنیا در نظرش بی ارزش ترین چیز بود. گلوله های گناه آلود چرا و چگونه جسم این مرد را شکافتند؟ آن ها جسمی را پاره پاره کردند که عبادت خاشعانه آن را تکیده و لاغر و طولانی بودن قیام و سجود او را نحیف کرده بود. گلوله ها جسمی را پاره پاره کردند که گرد سفرهای پی در پی در راه خدا بر آن نمایان بود و سفرهای پیوسته بر پیشانی او چین و چروک انداخته بود. این سفرها تا آن جا ادامه یافت که میلیون ها انسان را شیفته ی او کرد. او با صدای غرّای خود، توده های مردم را به سوی خدا فرا خواند و فوج فوج انسان ها را در صحنه ی اسلام گرد آورد. قرآن بر زبان او طراوت و تازگی می یافت؛ و میراث نبوی در خوی و طبع او متبلور می شد. این مرد منحصر به فرد و یگانه، همچون صخره ای پایدار و مقاوم در برابر امواج خروشان مادی گرایی ایستاد و افزون بر آن، نسلی نو را تربیت کرد که دل هایشان مالامال از محبت به اسلام و تمسک به آن بود.

اروپا با وجود این بزرگ مرد، حضور خود را در شرق در مخاطره دید. بنابراین، او را به عاملان خود سپرد و در نهایت امام شهید در خون پاک خویش غلتید و نسلی که او پرورده کرده بود، راهی زندان ها شد …»

  1. استاد سعید رمضان البوطی

«نمونه ی والا در همه ی امور»

«… حسن البنا به تمام معنا یک امام بود. او در هر زمینه، الگویی برتر بود: در ایمان، اخلاص، نشاط، ذکاوت و تیزهوشی، دقت، نگرش و داشتن قلب و روحی بزرگ و پاک.

برای من حسن البنا حجت خدا بود. اسلام این چنین شخصیت های وارسته و الگوی بایسته را پرورش می دهد؛ و نور تابناک را از گوشت و خون متجلّی می گرداند. او برخوردار از خردی فراگیر بود و روحی که با اسرار عالم بالا ارتباط داشت. در ذکر و یاد خدا، خستگی را نمی شناخت. در استواری و ثبات، همچو کوه مقاوم بود. انسانی بزرگ و موفق، که راه خطا نمی رفت. او مظهر زیبایی ها بود، که دل های ما را از محبت خدا مالامال کرد و سینه های ما را به محبت اسلام روشن ساخت و ما را در کوره ی پاکیزگی گداخت و هیچ شائبه ای را باقی نگذاشت. حسن البنا در روزی سیاه به شهادت رسید. انسانیت با فقدان او کسی را از دست داد که به ندرت روزگار، مانند او را به خود می بیند. او پس از بیست سال جهاد پیوسته و بی وقفه به شهادت رسید …»

  1. استاد البهی الخولی

«اندیشه ای که در وجود یک مرد زنده شد»

«حسن البنا تجسم اندیشه ای فراگیر و قوی بود که به مال و اغراض زودگذر نمی اندیشید و دیدیم که در میان ما ساده و بی شائبه زندگی کرد. با دنیا مدارا کرد. نه به جمع کردن آن پرداخت و نه آن را از دیگران دریغ داشت. فقط در حد ضرورت بهره مند شد.

هر غذایی که حاضر می شد، از آن تناول می کرد. لباسش ساده و بی پیرایه بود و منزل او حداقل امکانات را داشت و زندگی او در حد کفاف روزانه بود. برایش مهم نبود که فرزندانش پس از او چیزی نداشته باشند. چشم روشنی و اشتیاق خویش را در این می دید که مردمان را به سوی خدا فرا خواند؛ و نیز اسراری که در سینه دارد به مرد باز گوید؛ و فضایل اندیشه اش را به صورت حقایق واقعی و عملی در میان مردم صورت عینی بیابد. با شانه های تنومندش به جنگ باطل برخیزد و به ناز، نعمت، زیبایی و طراوت دنیا، با عفت و عزت نفس مواجه شد. آن گاه که به این اهداف خویش رسید، جان او آرام و دلش مطمئن شد و تبسمی بر لبانش آمد. تبسمی که از شعله های وجه الله پرتو انداخت و او را در نعمت و نور فرو برد».

سخن آخر: «این منم؛ تو کیستی؟»

روزنامه نگاری از امام شهید در مورد خودش پرسید و خواست تا از شخصیت خود برای مردم بگوید. در جواب فرمود:

«من گردشگری هستم که در جست و جوی حقیقت است. انسانی که مصداق انسانیت را در میام مردم می جوید؛ و شهروندی که کرامت، آزادی، استقلال و پایداری و زندگانی با عزت را در سایه ی اسلام حنیف برای وطنش جست و جو می کند.

من آزاده ای هستم که راز وجود خود را دریافته و فریاد برآورده است: نمازم، عبادتم، زندگی و مرگم برای پروردگار جهانیان است، که شریکی ندارد. به همین فرمان یافته ام و من از زمره ی مسلمانانم».

«هان این منم؛ تو کیستی؟»

———————————————————

منبع: پیام بیداری (مجموعه رسایل امام حسن البناء) / مؤلف: امام حسن البناء / مترجم: مصطفی اربابی

انتشارات: نشر احسان ۱۳۸۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا