تربیت، اخلاق و تزکیه

امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر

جوانمیر 
عبدالهی

امر به معروف و نهی از
منکر از مهمترین فرایض و واجبات شرعیه است و اساس دین و رسالت و استمرار و بقاء آن
و حفظ کیان مسلمانان به اجرای این اصل بستگی دارد . بهترین جهاد  مبارزه با فساد و ستمکاری است . پیامبر (ص)
انسان مسلمان را به مبارزه با فساد سیاسی داخلی تشویق می فرماید و آن را از جهاد و
رو یارویی با تهاجم خارجی برتر می داند . و زمانی که از ایشان در مورد بهترین جهاد
سوال شد فرمود : ((برترین جهاد ، گفتن حق در برابر فرمانروایی ستم کار است ))

{یوسف قرضاوی ، فقه
سیاسی ، ترجمه عبدالعزیز سلیمی ، نشر احسان ، چاپ دوم ۱۳۷۹ ص ۱۴۲}

 

مردم و هر فردی از آن
، حق نظارت بر رئیس حکومت و سایر والیانش (بخش مهم امر به معروف و نهی از منکر )
را که در کارها و تصرفاتی که به امور حکومتی مربوط می شوند ، دارند.{عبدالکریم
زیدان ، فرد و حکومت در شریعت اسلام ، مترجم ؛ محمد شریعتی ، نشر احسان چاپ ۱۳۷۸ ص
59}

 

و شهادت در این عرصه
را یکی از برترین انواع شهادت به شمار می آورد و می فرماید : ( سید الشهدا ، حمزه
و بعد از او کسی است که رو در روی فرمانروای ستمکار بایستد و او را به نیکی فرا
خواند و از بدی بر حذر دارد ، هر چند فرمانروا او را به قتل برساند . ) چرا که
نهال مقابله با ظلم و ستم و رو یارویی با ستم کاران را در نهاد و اعماق درون انسان
می کارد . خداوند در سوره ی نسا ء آیه ی ۷۵ می فرماید : ((چرا شما در راه خدا  و برای نجات مرادن و زنان و کودکان مستضعف نمی
جنگید ؟ همانهای که می گویند : پروردگارا ! ما را از این شهری که مردمش ستم پیشه
اند بیرون ببر و از جانب خود برای ما سر پرستی قرار ده و از طرف خویش یاوری را
برای ما تعیین فرما .

 

و چوپ خشم خویش را
برسر کسانی که تن به ستم پذیری می سپارند ، و ماندن همراه با اهانت و ستم را در
سرزمین ستمکاران می پذیرند و در حالی که می توانند و توانایی هجرت به سر زمین
دیگری را دارند ، وارد می سازد و می فرماید : ((کسانی که بر خویشتن ستمکار بوده
اند ، وقتی فرشتگان جانشان را می گیرند ، می گویند : در چه حالی بودید ؟ پاسخ می
دهند : ما در زمین از مستضعفان بودیم . می گویند : مگر زمین خدا وسیع نبود تا در
آن مهاجرت کنید ؟ پس جایگاه آنان دوزخ است و دوزخ بد جایگاهی است . مگر آن مردان و
زنان و کودکان ناتوانی که چاره ای ندارند و راهی را بر فرا راه خود نمی یابند .
آنان که معذورند امید است که خداوند از ایشان در گذرد که خداوند همواره خطا بخش و
آمرزنده است . {سوره ی نسا ء : ۹۹-۹۷ }

بانگ بلند قرآن و سنت
رسول (ص) در مورد خواری سکوت در برابر مفاسد و ضرورت رویا رویی با حکام و مفسدین ،
بانگی است که همه ی دلهای را که ذره ای ایمان در آنها وجود داشته باشد به تکان و
لرزش وا می دارد .

قرآن می فرماید : ((از
میان فرزندان بنی اسرائیل آنان که کفر ورزیدند ، و به زبان داود و عیسی بن مریم
مورد لعنت قرار گرفتند ، این کفر به خاطر آن بود که عصیان ورزیدند و از فرمان خدا
تجاوز کردند و از کار زشتی که مرتکب می شدند ، یکدیگر را باز نمی داشتند ، راستی
چه بد بود آنچه انجام می دادند . )) {مائده : ۷۹ – ۷۸ }

و پیامبر (ص) می
فرماید : (( هر کس از شما کار بدی را دید ، عملآ از آن جلوگیری کد . اگر نتواست ؛
با سخن با آن اظهار مخالفت کند ، اگر این هم برایش ممکن نبود ، در دل از آن ناراضی
باشد . و این ضعیف ترین درجه ی ایمان است . )) 

باز خداوند می فرماید
: شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید . زیرا به کارهای پسندیده
فرمان می دهید و از کار ناپسند باز می دارید ، و به خداوند ایمان دارید . { آل
عمران :۱۱۰}

و همچنین پیامبر می
فرمایید : (( هرگاه امت مرا مشاهده کردید که از حقگویی در برابر ستمکاران می
هراسند ، آنان را به حال خود وا گذارید . )) { امام احمد آن را در مستندش روایت
کرده است . شماره ۲۹ . }

یعنی آنان شایسته
ادامه ی زندگی را ندارند و شایستگی آن را از دست می دهند . در نخستین خطبه ی
ابوبکر (رض) پس از عهده ار شدن خلافت آمده است : (( در حالی که برترین شما نیستم
بر شما ولایت یافته ام ؛ اگر مرا بر حق دیدید یاریم دهید و اگر بر باطل دیدید مرا
به راه باز آورید ؛ تا در باره ی شما از خدا فرمان می برم از من فرمان برید و اگر
نا فرمانی کردم شما حق اطاعت ازط من را ندارید . اگر راست بودم از من پیروی کنید و
اگر گمراه شدم مرا به راه راست باز آورید )) 
{محمد عیلی ؛ الحریات العامه 
{ازادی های عمومی } چاپ ۲ ،۱۹۹۲ قاهره 
الفکر ص ۲۳۴ }

این سخن به معنای دعوت
علنی به انتقاد سازنده از حکومت و تشویقی فهمیده شده است که به وسیله ی آن مردم
باید در برابر فعالیتهای رهبرانشان هوشیار باقی بمانند . نگرشی که ابو بکر در این
سخنان ادعا کرد ؛ آن بود که انتقاد از خود نه تنها به نفع رشد سالم جامعه است ،
بلکه همچنین صفت ضروری حکومت مسئول نیز باشد.

در خطبه های خلیفه دوم
عمر (رض) آمده است که گفت : اگر در من کجی ای دیدید مرا به راه راست باز آورید .
{آزادی های عمومی در حکومت اسلامی ، راشد ، غنوشی ، ترجمه حسین صابری ، ۱۳۸۱ نشر
علمی و فرهنگی ، ص ۲۳۶ } در این هنگام یکی از مسلمانان برخاست و در پاسخ او گفت :
اگر در تو کجی ببینیم آن را با شمشیر هایمان اصلاح می کنیم . خلیفه با شنیدن این
سخن خدا را شکر گفت که کسی بود به علت پرهیز گاری ، عمر را با شمشیر به راه راست
بیاورد .

گزارش دیگر در مورد
مهر زنان حاوی این نکته است که خلیفه ی دوم ، عمر ، در گفتار عمومی مردم را از
قرار دادن مهریه های سنگین برای زنان بر حذر داشت ، زنی فاطمه بن قیس به پا خاست و
با او مخالفت کرد و در دفاع از استدلالش از نص قرآن (( و اتیتم احداهن قنطارآ)
{نساء ۲۰}

شاهد آورد که بر مبنای
آن عمر گفت (( زنی بر حق است و حال آنکه عمر بر خطا ست !)) {محمد الخضری ، محاضرات
فی تاریخ الامم الاسلامیه ، {قاهره : البانی الحلبی ، ۱۳۴۹ ه. ق ص ۱۷ و ۱۸ ؛
البنهان ، نظام الحکم  ص ۲۴۰ . }

و داستان چند عرب که
در داخل خانه ای ساخته شده از نی {کپر}  آتشی
افروخته و به شراب نشسته بودند . حضرت عمر سر وقت آنان رفت و درشتی آغاز کرد که
مگر آتش افروخته در خانه ی نئین را ممنوع نکرده بودم ؟ شراب خواری هم که در اسلام
ممنوع است . اینکه شما مر تکب دو جرم شده اید . عرب ها گفتند : ای خلیفه ! تو نیز
مرتکب دو جرم شده ای ؛ چه خداوند تجسس بی اجازه 
داخل خانه ی کسی شدن را هم منع کرده است و تو هر دو حکم خدا را نادیده
گرفتی . عمر فرمود : این دو تا . و عرب ها را به حال خود گذاشت و رفت ! ؟ { این
روایات را محمد علی موحد در کتاب در هوای حق و عدالت ، ص ۴۳۲ به نقل از احکام
السطانیه  ما وردی  و غزالی در احیا ء العلوم الدین نقل کرده اند .
ولی در باب امر به معروف از منکر احیا ء العلوم الدین غزالی روایات را با بیانی
دیگر تقریبآ با همان مضمون نقل می کنند . }

در زمان خلیفه سوم
عثمان (رض) نقد های فراوانی متوجه او شد . به مسجد آمد تا آمادگی خود را برای حساب
پس دادن و توبه کردن اعلام بدارد و بگوید : (( چون از منبر فرود آمدم بزرگانتان
نزد من آیند و نظر خویش را بگویند به خداوند سو گند اگر حتی برده ای از میان شما
مرا به حق رهنمون کند در برابر او به سان بردگان تسلیم و زبون باشم . )) {راشد ،
عنوشی ، همان ، ص ۲۳۷ . }

مشهورترین آنها برخورد
با مسأله خوارج بود که حکومت علی ( ع) را مشروع نمی دانستند ، چون موافقت او با
حکمت پیشنهادی معارضه ای مستقیم بود . حکم تنها از آن خدا می دانستند . علی (ع )
این ادعا ((سخن حقی که معنای باطلی از آن مراد می کنند )) می شمرد ، در حالی که
درست است حکم از آن خداست . تأویل این عبارت بدین معنا که هیچ نیازی به امام برای
اداره ی امور امت وجود ندارد ، مغالطه ای کامل خواهد بود ؛ اما علی ، بر ضد آنان
متوسل به زور نشد و صحابی معروف ، ابن عباس ، را به نزد آنان فرستاد تا با آنان در
باره ی اختلافاتشان به طور دوستانه بحث کند . در حدود چهار هزار تن از هشت هزار تن
متقاعد شدند و باز گشتند . خلیفه آنگاه از بقیه ی آنان درخواست کرد مراجعت کنند و
در پی خودداری آنان درخواست کرد مراجعت کنند و در پی خود خودداری آنان ، این پیغام
را برای آنان فرستاد :

(( شما می توانید هر
جا که بخواهید اقامت کنید و ما با شما جنگ نخواهیم کرد ، مادام که شما از خونریزی
، راهزنی و ستم و فساد اجتناب کنید ، اما اگر مرتکب هر یک از این کارها شدید ، با
شما خواهیم جنگید ))  { محمد هاشم کمالی ،
آزادی بیان در اسلام ، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی ، قصیده سرا ۱۳۸۱  ص ۱۲ }

ابو زهره ، در ضمن بحث
از این سخن ، مانند بسیاری دیگر ، این نظر را ابراز می کند که : ((علی ، خدا از او
خشنود باشد ! با شورش و تجاوز کاری رو به رو بود ، اما با خوارج نجنگید تا همگامی
که آنان دست به خشونت زدند و خباب بن ارت را کشتند ))

ابو زهره از این سخن
نتیجه می گیرد که امام نمی تواند با شورشیان بر سر اختلافات محض عقیده بجنگد ، مگر
اینکه آنان آرامش را بر هم زنند و دست به خشونت بزنند . بر طبق گزارش دیگری ، یک
بار وقتی خلیفه در حال ایراد خطبه ی جمعه بود یکی از خوارج سخن او را قطع کرد و از
او انتقاد کرد . خلیفه به انتقاد او پاسخ داد و آنگاه گفت : (((تو را از قدم
گذاشتن به مسجدمان برای ذکر خدا باز نخواهیم داشت 
سهم تو را از غنایم (فی ء ) نفی نخواهیم کرد ، مادام که دستانت با ماست و
در طرف ما می جنگی و با تو نخواهیم جنگید تا هنگامی که تو با ما بجنگی . )) {همان
ص ۱۲ . } و این بیان رسا برای مخالفین در بطن حکومت اسلامی است . اصل امر به معروف
و نهی از منکر که وجهی از آزادی بیان است مورد اتفاق مسلمانان است و اختلاف ، تنها
در مراتب و شرایط آن است . خوارج برای امر به معروف و نهی از منکر شرط و حدی نمی
شناختند ؛ اما برخی از اصحاب حدیث ، مانند احمد بن حنبل ، آن را صرفآ در محدوده ی
قلب و زبان می پذیرند ، نه در محدوده ی عمل و قیام مسلحانه . معتزله برای امر به
معروف و نهی از منکر شرو طی مانند احتمال تأثیر و عدم مفسد ه قائلند ؛ انا آن را
به قلب و زبان محدود نمی کنند و برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر در صورت
لزوم ، استفاده از شمشیر را نیز تجویز می کردند . ((رضا برنجکار ، آشنایی با فرق و
مذاهب اسلامی ، فرهنگی  طه ، چاپ دوم ۱۳۷۹
ص ۱۱۷))

این نکته معتزله میان
عقیده به مسؤلیت و ذات آزادی انسان و جواز کار برد زور برای ترک گناه را چگونه جمع
کرده بودند از اشکالهای وارده بر معتزله می توان قلمداد کرد . ولی به هر حال
معتزله در به کا بردن زور آن چنان جسارت به خرج می دادند که به تعقیب مخالفان خود
اقدام کنند . می خواستند مکتب اعتزال را تنها مکتب مجاز اسلامی اعلام کنند تا مردم
از طریق انتخاب عقاید باطل – به زعم معتزله – مرتکب گناه نشوند .

محمد غزالی در احیاء
علوم الدین بخشی مهمی را به این قسمت اختصاص داده است و یکی از خواندنی ترین بخش
های احیاء همین بخش است که ما تا کجا حق داریم حاکمان را امر به امر به معروف و
نهی از منکر کنیم . امروز تحت عنوان تحت نقد سیاسی مطرح می شود که ما تا کجا حق
داریم حاکمیت سیاسی را نقد سیاسی کنیم و حاکمیت تا کجا حق دارد به  حرف ما گوش بدهد ؟ ما از کجا حق نداریم پا را
فراتر نهیم و حاکمیت هم از کجا حق ندارد پا فراتر نهد ؟ تئوری غزالی  شاید عجیب ولی بی منطق نیست و ایشان تابع آن
است ، این است که : حق با کسی است که فعلآ در قدرت است . این همان فلسفه ای است که
می گوید قدرت یعنی حق . حق آنجاست که قدرت آنجاست . اگر شما اهل حشمت هستید – یعنی
قدرت دارید – حق هم با شماست . خود قدرت ، مشروعیت می آورد و نباید با این مشروعیت
در افتاد . حاکمیت حق دفاع از خود را دارد و می تواند کسانی را که به مقابله با آن
بر می خیزد سر جای خود بنشاند . این تئوری امام محمد غزالی است ، و به همین خاطر
هم معتقد بود با خلافت عباسی در آن دوران نباید در افتاتد ؛ بلکه باید گذاشت خلیفه
کار خودش را بکند . دلیلش هم این بود که آنان دیده بودند هر قدرتی که بر می افتد ،
قدرتی بدتر یا مثل خود آن به جایش می آید ؛ لذا می گفتند : چه دلیلی برای خونریزی
و تشویق مردم به مقاوت و مقابله ؟ این شبیه تئوری هگل است که معتقد بود انقلاب ،
مجاز نیست . بسیاری از دموکراتیک جدید که ضد انقلاب اند و معتقدند انقلاب کار خوبی
نیست ؛ همین را می گویند . می گویند انقلاب نتایج غر قابل محاسبه ای دارد و ای بسا
زیانش بیشتر از سودش باشد . غزالی هم در عرصه ی تئوری ، یکی از ضد انقلابی هاست .
اما آیا به درشتی سخن گفتن رو در روی حاکم و با او در پیچیدن و حرمت او را نگاه
داشتن به خصوص اگر خطر جانی در میان باشد ، جایز است ؟ فتوای غزالی این است که
اشکالی ندارد ؛ یعنی اگر حاکم ستمگر باشد و پایش را از جاده ی حق و شریعت دور کرده
باشد ، می شود با او درشت صحبت کرد و اگر کسی چنین کرد و کشته شد شهید است و
خداوند او را پاداش نیکو خواهد داد . اما دست به اسلحه بردن مطلقآ جایز نیست . به
اینجا که می رسد فرمان توقف مطلق را می دهد و می گوید آن هم واجب نیست ، چون بیم
جان می رود . البته اگر آماده ی شهادت هستید ، باکی نیست ! اما بیشتر از این حرام
است و جایز نیست .

عالم شیعی ، ملا حسن
فیض کاشانی و از شاگردان به نام ملا صدرا شیرازی ، بر خلاف غزالی حق درشت سخن گفتن
در مقابل سلطان را نفی می کند و می گوید اگر کسی در مقابل سلطان جائز درشت سخن
بگوید و خود را به کشتن به بدهد ، خود را نفله کرده و هیچ ثوابی هم ندارد و عنوان
شهید هم بر او اطلاق نمی شود  ولی دکتر ین
غالب شیعه در جهت این تفکر علوی حرکت کرده است که ایستادن در مقابل ظلم را بر ذلت
تر جیح می دهند .

ماده ی ۲۲ اعلامیه ی
اسلامی حقوق بشر قاهره ( مصوب ۵ اوت ۱۹۹۰ ) امر به معروف و نهی از منکر را در کنار
آزادی بیان آورده است :

(( الف – هر انسانی حق
دارد نظر خود را به هر شکلی که مغایر با اصول شرعی نباشد آزادنه بیان کند .

ب – هر انسانی حق دارد
بر طبق ضوابط شریعت اسلامی دیگری را به کار خیر فرا خواند و از کار زشت باز دارد .
))

چند نکته در مورد اصل
امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد که توجه به آنها موجب می شود تا وجود افتراق
آن با آزادی بیان روشن گردد :

اولآ امر به معروف و
نهی از منکر ، تکلیفی است که در صورت تحقق شرایط بر عهده ی شخص قرار می گیرد . این
شرایط عبارتند از : اول علم و معرفت ؛ دوم ، اثر و نتیجه  ، سوم ، ضرر و مترتب نشدن مفسده بر آن ؛ و
چهارم ؛ اصرار متخلف بر انجام آن ؛ ثانیآ در صورتی که انسان قدرت امر به معروف را
نداشته باشد . تکلیفی در این خصوص  ندارد .

ثالثا امر به معروف و
نهی از منکر از جهاتی قلمروی گسترده تر دارد ، زیرا علاوه بر امر به معروف و نهی
از منکر زبانی ، امر به معروف یدی و عملی نیز وجود دارد که برخی از آن را به
استفاده از زور تعبیر کرده اند و آن را مشروط به اذن حاکم کرده اند . به علاوه امر
به معرف و نهی از منکر ، مقید به معنای معروف و منکر است  و مؤید آزادی بیان در غیر این موارد نیست ، اگر
شخص با دید خود ، سخنی را نیکو پندارد و بخواهد آن را بیان کند .           

————————————————

منبع : بررسی تطبیقی حق آزادی بیان از دیدگاه اسلام
و اسناد بین المللی حقوق

تألیف : جوانمیر 
عبدالهی

انتشارات : نشر احسان ۱۳۸۶

نمایش بیشتر

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا