دانشمندان بدون ایمان !
دانشمندان بدون ایمان !
عبدالرحمن حسن حبنّکه
المیدانی / ترجمه : محمد سلیمانی
تحریف نام دانشمندان بزرگ هستیشناس و ایجاد توهم بیایمانی آنان به وسیله
منکران وجود خدا
سخنگوی منکران وجود خدا در قرن
حاضر «صادق جلال عظم» در کتابش به نام «نقد اندیشه دینی» نوشته است
: «واضح است که نظریه اسلام در مورد هستی، آخرین نظریهای است که هستی را بر اساس
لحاظ نمودن علل غایی، اهداف عالی و مفاهیم اخلاقی نظیر حق و عدل، تفسیر و تبیین میکند.
اما آیا این آخرین برداشت و نظریه در مورد هستی و حیات، هیچ تناسب و سنخیتی با
نظریات علمی حاکم بر جهان معاصر و فرهنگ رایج در آن دارد؟ اگر گامی به گذشته باز
گردیم و نظری به تفسیر و برداشتهای علمی دانشمندان پیرامون هستی، از نیوتون گرفته
تا انیشتین بیاندازیم، آیا هیچ مقولهای از قبیل اهداف عالی، حق، عدل، روح، جمال،
خالق و … در متن آن مییابیم؟ آیا اینگونه مفاهیم اخلاقی و دینی، هیچ جایگاه و
منزلتی در محور نظریه نسبیت یا مکانیزم هستیای دارند؟».
این شخص که
خود از ذریه نیاکانی مسلمان میباشد، میخواهد با سخنانش این توهم را در اذهان
مردم ایجاد کند که گویا سلسله دانشمندان هستیشناس از نیوتن گرفته تا انیشتین صاحب
نظریهمشهور نسبیت، عموماً بیدین و منکر وجود خدا میباشند!.
به همین
جهت، سخنان خود انیشتین درباره خویش و نیوتن و سایر دانشمندن را نقل میکنیم که
پیشتازان و پیشگامان نهضت علمی معاصر در عرصه جهان مادی به شمار میآیند :
انیشتین میگوید
: «زیباترین جنبش روحی که ما انسانها در درون خود احساس میکنیم، تکان و لرزهای
است که هنگام تفکر در امور غیبی و پنهان از دیدهها، وجودمان را فرامیگیرد. این
تکان روحی، هسته اولیه تمامی علوم و فنون در شناخت حقیقت به حساب میآید.
هر کس که دارای چنین احساسی
نباشد، در واقع به مثابه مردهای است که هراسان در زندان مادی بدنش، بدون احساس
لذت، تعجب، زیبایی و … زندگی میکند.
جوهره خالص و زبده احساس دینی به
ما میفهماند که : همان موجود که شناسایی دقیق ذاتش برایمان ممکن نیست، در حقیقت
وجود دارد و مملو از نشانههای حکمتآمیز است و جلوههای زیبای انوارش به قدری
شدید و درخشنده است که ویژگیها و ملکههای ناتوان عقل ما قادر نیست جز صورتی
ظاهری از آن را دریابد … .
ایمان چه کسی به قوت و ژرفی
ایمان «کِپلر» و «نیوتن» در زمینه بنیان حکمتآمیز هستی میباشد؟! چه شور و شوق
سرشاری است که این دو را بر آن داشته تا ضعیفترین شعاعهای تجلییافته نور عقل در
هستی را مشاهده نمایند؟! … .
تصور نمیکنم
دانشمندی حقیقی پیدا شود که مبانی صحیح و زیربنایی جهان هستی را درک نکند؛ آن
مبانی که عقل ما به کمک حکمت حاکم بر جهان، آن را استنباط مینماید.
دانشمند
بدون ایمان، همانند شخص لنگی است که یک پایش از کار افتاده؛ ایمان تقلیدی و بدون
علم نیز همانند شناخت شخص نابینا از واقعیتهای متفاوت مادی میباشد … .
نوابغ و
دانشمندان در تمامی عصر و زمانها، بر این نوع از احساس و باور دینی شناخت و آگاهی
داشتهاند؛ احساسی که مخصوص گروه خاصی نبوده و خدا در این نوع بینش و تصور، قالب و
ساختار بشرگونه ندارد بلکه مافوق انسانها و سایر موجودات است.
مهمترین وظیفه علوم و فنون و
صاحبانشان به نظر من، بیداری و شکوفا نمودن این احساس دینی در درون انسانها و
زنده نگه داشتن و تقویت آن میباشد …».
آنچه بیان شد، مختصری از سخنان
انیشتین بود که در آن به اعلان ایمان عمیق خود و نوابغ و دانشمندان بزرگ بر وجود
خداوند آفریننده و حکمت بالغهاش اذعان مینماید. اما با این حال، منکران وجود
خدا، ضمن مقالات کفرآمیزشان، از دانشمندان بزرگ هستیشناس و طبیعیدانان صاحب نظر
در رشتههای متفاوت علمی نام میبرند تا بدینوسیله در اذهان عمومی چنین ایجاد
توهم نمایند که گویا این دانشمندن نیز، منکر وجود خدا بوده و نظریات علمیشان نیز
تأییدکننده بینش الحادی و مادیگرایی میباشد؛ حال اینکه انکار وجود خدا، صرفاً
وهم و خیالی بیاساس بوده که دلیل درستی از عقل یا علوم تجربی برای اثبات آن وجود
ندارد.
برخی از این شایعهپراکنان گمراهکننده،
نظریه نسبیت انیشتین را به بدترین شیوه تحلیل نموده و در خدمت حمل میکنند که هرگز
ربطی به آن ندارد؛ با ترفند شیطانی بعضی از مفاهیم بدیهی عقلی، اخلاقی و قانونی را
با نسبت دادن به قانون مذکور مطابق میل خویش تغییر میدهند؛ در حالی که صاحب اصلی
این نظریه یعنی خود انیشتین، شدیداً مخالف چنین برداشتهای غلطی است. مفهوم نظریه
نسبیت در حقیقت اینگونه است که شعور و احساسات انسانی را از ادراکات ذاتیاش به
موضوعات حقیقی عقلی، منتقل میکند. انیشتین به وسیله این نظریه اثبات کرد که ما
مثلاً در راست و مستقیم دانستن برخی خطوط و اشیاء، گهگاهی اشتباه میکنیم، چرا که
سطح کره زمین حالتی محدّب دارد. وی همچنین خاطرنشان میکند که مکان و زمان حرکت
نیز الزاماً در فهم و برداشت ما از پدیدهها دخالت دارند؛ بنابراین ما ملزم خواهیم
بود که صرفاً تحت تأثیر احساسات مخصوص به خود و زمان و مکان مخصوصی که در آن قرار
داریم، به اشتباه حکمی را در مورد پدیدهای تعمیم ندهیم. مثلاً ما به چیزی که
بالای سرمان قرار گرفته است، صفت بالا بودن را اطلاق میکنیم و به چیزی که زیر
پاهایمان قرار گرفته، صفت پایین بون را؛ در حالی که فراموش میکنیم آن چیزی را که
بالا میخوانیم، نسبت به ما در این وضعیت قرار دارد ولی نسبت به چیزهایی دیگری
پایین میباشد و برعکس.
اما نباید این حقیقت را فراموش
کنیم که اساس استوار و تزلزلناپذیری که انیشتین و امثال او بدان تکیه و استناد میکنند،
بدیهیات عقلی میباشد؛ از آن جمله میتوان به مواردی از این بدیهیات عقلی مانند
نظریه نسبیت، محال بودن اجتماع نقیضین، ضرورت وجود پروردگار و پدیدآورنده برای
جهان هستی اشاره نمود.[۱]
——————————————————-
منبع : مشعلهای فروزان در
شناخت یزدان
تألیف : عبدالرحمن حسن
حبنّکه المیدانی
ترجمه : محمد سلیمانی
انتشارات: نشر احسان
[۱]– بدیهیات عقلی به چیزهایی گفته میشود که در نظر عقل، واضح و
آشکار بوده و دانستنشان محتاج تفکر و دلیل نباشد (مترجم).