عطوان: اگر راهبرد روسیه در سوریه ناکام بوده، راهبرد آمریکا چه موفقیتی داشته است؟
عطوان: اگر راهبرد روسیه در سوریه ناکام بوده، راهبرد آمریکا چه موفقیتی داشته است؟
عبدالباری عطوان، روزنامه نگار و تحلیلگر برجسته فلسطینی در مقاله ای که تحت عنوان “روس ها با تجهیزات و نیروهای خود در حال سرازیری به سوریه هستند، شگفتی کجاست و تعجب چرا؟ چه کسی گفته که آنها اجازه سرنگونی رئیس جمهوری سوریه و نظام وی را خواهند داد؟ اگر راهبرد آنها در سوریه ناکام بوده، از موفقیت راهبرد معکوس آمریکایی برای ما بگویید” روی پایگاه اینترنتی روزنامه فرا منطقه ای رای الیوم قرار گرفته، نوشته است:
«روزنامه ها و شبکه های تلویزیونی عربی این روزها با گزارش ها و مقاله هایی متراکم شده اند که روی مسئله فرود هواپیماهای باری نظامی روسیه با صدها کارشناس و صدها تن تجهیزات نظامی در منطقه اللاذقیه (در شمال غرب سوریه) تمرکز دارند، گویی که روسیه از چندین دهه پیش هم پیمان نظام حاکم در سوریه نمی باشد و پشتیبانی آن نیز باید به صادرات پتو، چرم خرس و خز روباه قطبی خلاصه شود.
در واقع روسیه از همان آغاز بحران سوریه با صدای بلند اعلام کرد که اجازه سرنگونی نظام حاکم و رئیس جمهوری این کشور را نمی دهد، دو بار بر علیه طرح های اتحادیه عرب با پشتیبانی آمریکا برای تصویب قطعنامه در شورای امنیت بر اساس بند هفتم منشور سازمان ملل متحد جهت اعطای مجوز دخالت نظامی در خاک سوریه، از حق وتو استفاده کرد و هنگام بحران سلاح های شیمیایی نیز نبردناوهای خود را به شرق دریای مدیترانه فرستاد و استقرار ناوهای هواپیمابر آمریکایی در نزدیکی سواحل سوریه جهت توپ باران این کشور را به چالش کشید.
بنابراین باید پرسید که هم اکنون چه چیزی شگفت آور بوده و چرا برخی ها به ویژه اعراب از سرازیر شدن کمک های نظامی روسیه به سوریه تعجب می کنند آن هم در شرایطی که خود آنها می گویند نظام حاکم در سوریه بیشتر از هر زمان دیگری ناتوان و ضعیف شده است، مگر دوستان و هم پیمانان معمولا در چه زمان هایی اقدام به پشتیبانی می کنند؟
باید گفت که کشورهای بزرگ از جمله روسیه، سازمان های خیریه نبوده و روابط بین الملل و سیاست های آنها در مناطق مختلف جهان و به ویژه منطقه خاور میانه نیز بر اساس منافع اداره می شود نه با سیستمی از ارزش های اخلاقی، آنهایی هم که بر این باور نیستند ساده و کوته بین هستند.
بله روسیه از منافع خود دفاع می کند و می خواهد از پایگاه نظامی خود در بندر طرطوس (در غرب سوریه) و نظام حاکمی که اجازه برپایی چنین پایگاهی را داده محافظت کند، چرا که این پایگاه واپسین جای پای روسیه در جهان عرب و حوزه دریای مدیترانه به شمار می آید.
اگر هم به جنبه های اخلاقی بپردازیم که از جایگاه کم اهمیت تری در روابط میان کشورهای جهان برخوردار است، باید یادآور شویم که یکی از عوامل دشمنی جهان غرب، اعراب و ترکیه با نظام حاکم در سوریه، مخالفت این نظام با عبور خط لوله انتقال گاز قطر از طریق خاک سوریه به ترکیه و از آنجا به اروپا می باشد، چرا که این مسئله به رقابت با گاز روسیه منجر می شد که به نوبه خود برگه فشار راهبردی در دستان رهبران روس بر اروپا به شمار می آید و بدیهی و منطقی است که آنها این نیکی نظام حاکم در سوریه را به یاد داشته باشند و تمامی تلاش خود را به کار گیرند که از سرنگونی آن جلوگیری کنند و نگذارند این کشور را نیز همانند لیبی، عراق و یمن از دست بدهند.
این مسئله به تجزیه و تحلیل، گزینش واژه ها و فشرده سازی عبارت ها با ادویه جات زبانی نیازی ندارد و کافی است از اظهارات رهبران و مسئولان روس از آغاز بحران سوریه مطلع شویم تا بدون هیچ گونه زحمتی به حد و مرز پایبندی روسیه به دفاع از نظام حاکم در دمشق و تاکید همیشگی مسکو بر مشروعیت این نظام و نبود هیچ گونه جایگزینی برای آن پی ببریم.
آمریکا و هم پیمانان عرب آن برای سرنگونی نظام حاکم در سوریه پنج سال فرصت داشتند و طی این مدت میلیاردها دلار هزینه کرده، هزاران تن سلاح پیشرفته و هزاران جنگجو را وارد نبرد نموده، صدها فتوی صادر کرده و امپراتوری های رسانه ای را با هدف بسیج و تحریک به کار گرفتند، حال نتیجه کار آنها چی بود؟ از هم پاشیدگی سوریه و کل منطقه، ایجاد هرج و مرج خونین، بروز فتنه فرقه گرایانه، تشکیل گروه های شبه نظامی در حال جنگ با هم و وقوع جنگی که جان ۳۰۰ هزار سوری را گرفته و پنج میلیون تن دیگر را آواره کرده، بقیه داستان نیز مشخص است بنابراین باید پرسید در این باره آیا روس ها باید سرزنش شوند یا آمریکایی ها و هم پیمانان عرب آنها؟
در واقع آمریکا و هم پیمانان عرب آن ابتدا شورای ملی سوریه را راه انداختند و سپس آن را به ائتلاف ملی نیروهای انقلاب و اپوزیسیون سوریه تغییر دادند، گروه دوستان سوریه را از ۶۰ کشور تاسیس کرده و ضمن تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب، نماینده این کشور را بیرون کرده و کرسی آن در نشست سران عرب را به احمد معاذ الخطیب (رئیس وقت ائتلاف ملی مخالفان سوری) دادند، پرچم سوریه را با سه رنگ سرخ و سفید و سیاه برداشته و پرچم انقلاب را جای آن قرار دادند.
حال باید پرسید نتایج این اقدامات چی بوده؟ آقایان معاذ الخطیب، برهان غلیون و هادی البحره (روسای پیشین شورای ملی و ائتلاف ملی مخالفان سوری) کجا هستند؟ چه کسی نام رئیس کنونی ائتلاف را به یاد دارد؟ اصلا خود ائتلاف سوری کجاست؟ بنابراین در این شرایط چه کسی باید برای این شکست و ناکامی سرزنش شود؟
در همین حال، باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا روز یک شنبه هفته جاری در دیدار با برخی نظامیان این کشور، فتوایی صادر کرده و طی آن اظهار داشت: راهبرد روسیه در سوریه مبتنی بر پشتیبانی از نظام بشار الاسد یک اشباه بزرگ است، همچنان به روسیه خواهیم گفت که نمی تواند به راهبردی ادامه دهد که سرنوشت آن شکست می باشد.
بدون شک روسیه و رهبری آن از تجربه پیشین این کشور در افغانستان که در نتیجه پشتیبانی ائتلاف آمریکایی عربی از مجاهدین افغان، به شکست و عقب نشینی منجر شد، آگاه بوده و گمان نمی کنیم آنها آماده تکرار همان تجربه باشند، با این حال سوریه با افغانستان متفاوت بوده و به احتمال زیاد روسیه امروز تحت رهبری ولادیمیر پوتین نیز همان روسیه دیروز تحت رهبری میخائیل گورباچف نمی باشد، این مسئله در مورد آمریکا نیز صدق می کند.
هر چند که احتمال دارد برخی ها با اوباما و فتوای وی هم عقیده باشند، اما ما امیدواریم که رئیس جمهوری آمریکا از موفقیت هایی بگوید که راهبرد کشورش و هم پیمانان آن در منطقه عربی محقق ساخته و آخرین آنها در سوریه بوده است؟
با توجه به آنکه رئیس جمهوری آمریکا یک بار می گوید که بشار الاسد مشروعیت ندارد و باید کنار برود و هم پیمانان عرب این کشور نیز به دنبال وی این عبارت رایج در فرهنگ لغت خود را تکرار می کنند که رئیس جمهوری سوریه بخشی از بحران بوده و نباید بخشی از راه حل باشد، سپس اوباما نظر خود را تغییر داده و تاکید می کند که باید مبارزه با “دولت اسلامی” (داعش) در اولویت قرار گیرد و از نهادهای دولت سوریه همان گونه که هستند محافظت گردد تا از تکرار تجربه لیبی جلوگیری شود، پرسشی که مطرح می شود این است که آمریکا و هم پیمانان آن دقیقا چی می خواهند؟
در واقع ما می دانیم که آنها بشار الاسد و نظام تحت رهبری وی، “دولت اسلامی”، “جبهه النصره” و همچنین “احرار الشام” را نمی خواهند، پس چی می خواهند؟ برای حکمرانی سوریه پس از بشار الاسد چه طرح های دارند آن هم پس از آنکه دست کم چهار رهبر برای ائتلاف ملی جایگزین این نظام انتخاب کردند؟ این بحران تا کی ادامه خواهد یافت و چند سال دیگر باید صبر کنیم؟
پس از گذشت پنج سال از آشفتگی و سردرگمی در راهبرد آمریکایی و ابزارهای عربی آن، بشار الاسد و نظام تحت رهبری وی همچنان بر سر قدرت باقی مانده در حالی که مردم سوریه و یا دست کم اکثریت آنها از این کشور رفته و سایر افراد باقی مانده نیز خود را برای رفتن آماده می کنند به شرط آنکه فرصت این کار برای آنها فراهم شود و از پول لازم برای سیر کردن حرص و طمع قاچاقچیان برخوردار باشند، قاچاقچیانی که برای شکار سوری ها تورهای خود را در سواحل ترکیه و لیبی می اندازند.
باید گفت که آمریکا و هم پیمانان آن مسئول تمامی بحران های کنونی منطقه می باشند، چرا که به عراق تجاوز نموده و آن را اشغال کردند، نظام حاکم در این کشور را سرنگون ساخته، ارتش عراق را منحل کرده و بذر بدترین نوع فرقه گرایی را در خاک این کشور کاشتند که از آنجا به سوریه، لبنان و یمن امتداد یافته و به زودی در کشورهای منطقه خلیج (فارس) نیز اقامت می گزیند.
در حالی که روس ها و ایرانیان از نظام حاکم در سوریه دست نمی کشند و برای باقی ماندن آن آماده جنگیدن می باشند، باید پرسید آیا آمریکایی ها و هم پیمانان عرب آنها نیز از همان اراده و عزم برخوردار هستند؟
در پایان باید گفت که پاسخ این پرسش را به هفته های آینده واگذار کرده و تنها به گفتن این مسئله بسنده می کنیم که ما در برابر یک توپ برفی بزرگ هستیم که شروع به غلتیدن و بزرگ شدن کرده و احتمال دارد به جنگ جهانی سوم تبدیل شود اگر همه به عقل و خرد روی نیاورند و به راه حلی سیاسی برای خونریزی خود پیش از خونریزی شهروندان سوریه دست نیابند.»
http://fa.shafaqna.com/news/14071