اندیشه

راه اصلاح حکومت کشورهای اسلامی و شیوه مواجه

راه اصلاح حکومت کشورهای اسلامی و شیوه
مواجه با قوانین غیر اسلامی

استاد ابوالاعلی مودودی / مترجم : سامان یوسفی نژاد

چگونگی راه اصلاح حکومتهای کشورهای مسلمانان
و اساسی ترین کار در این خصوص
:

در کشورهایی که مسلمانان
ِشناسنامه ای در اکثریت هستند و مسلمانان ِواقعی در اقلیت ! و قدرت در دست
حکومتهایی است که به معنای واقعی اسلامی نیستند! راه اساسی اصلاح این حکومتها با
توجه به تجربه های تاریخی و بررسی اوضاع کنونی ، بدون تردید این به نظر میرسد که
نخست باید برادران مسلمان (آنان که قائم مقام نبوت و خلفاء راستین قسم اول
کار پیامبر(ص) هستند) ، برایشان روشن شود که غرض و خواست حقیقی دین چه بوده و
هست و دعوتگران نخست باید خود تولد دوباره یابند و شاهدی زنده و مصداقی مجسم شوند
که آری آنان خیرخواه مردم و مسلمان واقعی هستند ! زیرا صحیح ترین ، کامل ترین و
عملی ترین روش تزکیه و آموزش این است که نه با زبان چیزی بیان شود و نه با نوشتار
مطلبی عرضه گردد و نه از زور و قدرت و زر استفاده شود بلکه می بایست تصویر زنده ای
از فضایل اخلاقی در فرد نمودار گردد که سراپا الگو و آیینه تمام نمای عمل و عقیده
وی باشد ، به گونه ای که هر حرکت او نقش هزاران کتاب و هر اشاره او برای دیگران ،
فرمان پادشاهی تلقی گردد
.

در میان خود و خانواده هایشان
زندگی ایمانی و اسلامی را رواج داده ، به طوری که آخرت را بر دنیا ترجیح دهند و
محبت دین اسلام در دلشان راسخ گردد و قربانی کردن خواهشهای نفسانی جهت تحصیل
خوشنودی پروردگار و ثواب آخرت آسان شود . بدیهی است تا زمانیکه این چنین تحولی در
زندگی مسلمانان ایجاد نشود هرگونه کوشش دیگری جهت اصلاح ِحکومتها مؤثر نخواهد بود
. این روش تغییر و اصلاح حکومتها گرچه بظاهر چندان دلچسب نیست و نیاز به وقت
طولانی دارد ، ولی باید دانست که یگانه راه درست همین است ، و راههائی که مردم
آنها را میانبُر تصور کرده و در پیش میگیرند در واقع به جایی نمی رسند . زیرا اگر
در نقطه ای از جهان حکومت اسلامی برقرار شود باز برای دوام و استمرار و موفقیت آن
لازم است که مردم آن منطقه باتقوا و متدین باشند ، در غیر این صورت دولت اسلامی
توسط خود مردم شیرازه اش از هم گسیخته و متلاشی میگردد. از تجربه و منطق ِقرآن
چنین برمی آید که اگر مسلمانان صادقانه همت کنند به نتیجه خواهند رسید ، و چنانکه
ممکن باشد با دولت و مقامات دولتی تماس گرفته و پیشنهادات خود را ارائه دهند و از
راههای سیاسی و غیر سیاسی استفاده نمایند چه بسا اتفاق افتاده که از این طریق
نتایجی حاصل شده که در گمان و اندیشه هیچ کسی نبوده است . سنت و وعده قطی خداوند
است که هرگاه مسلمانان استقامت نمایند و در برابر اوضاع ناموافق سست نشوند خداوند
متعال آنان را یاری کرده و مشکلاتشان را به قدرت خود حل می نماید .

سوال : از آنجا که در دولتهای غیر قرآنی ، قوانین بسیاری وجود دارد که
با احکام اسلام مغایرت دارد، پذیرفتن آن قانون ها از طرف مسلمانان مغایر با
توحیدشان است ، اما در عین حال هجرت و دوری کردن از حکومتها و قطع ارتباط با
مقامات دولتی هم از طرف بسیاری از مسلمانان (مانند مسلمانان ِهند که بالغ بر ۱۵۰
میلیون نفر جمعیت دارند که این تعداد نه قادر به هجرتند و نه کشوری هست که بتواند
آنان را بپذیرد) امکان پذیر نیست ، در این
کشورها چه باید کرد ؟!

جواب : بهترین راه حل این است که مسلمانان ، نخست باید یک خط مشی واحدی
تعیین نمایند و قاطعانه تصمیم بگیرند که در هر حال از ایمان و اسلام جدا نمی شوند
و آن را بر هر چیز مقدم میدارند ، و در عین حال تا جایی که امکان پذیر باشد ، و
اسلام اجازه بدهد خیرخواه کشور بوده و به عنوان یک شهروند شریف انجام وظیفه کنند .
اما این تصمیم باید دسته جمعی اتخاذ شود . مطلب مهم دیگری که یکی از شروط اساسی «
لا اله الا الله » است و باید قابل توجه مسلمانان هر منطقه قرار گیرد ، اعتقاد
آنان نسبت به اسلام میباشد که آن را حق دانسته و کلیه نظامهایی را که با اسلام نظر
مخالف دارند باطل بدانند و هدف اساسی و آرزوی بزرگشان این باشد که کلیه انسانهای
دنیا را به اسلام دعوت نمایند تا دین اسلام بعنوان یک دین واحد در جهان استقرار
یابد ، چرا که در نظامهای متعدد جهانی از نیکوترین و معتدل ترینشان گرفته تا غیر
انسانی ترین و سخت ترینشان ، برخی از انسانها بر برخی دیگر به گونه های مختلف و
شیوه های گوناگون به برتری جوئی و سلطه طلبی می پردازند و همنوعان خود را با اشکال
فریبنده ، وادار به پیروی و اطاعت از امیال شخصی ، خواهشهای نفسانی ، سودجوئی و
خوشگذرانی شان میکنند . اما در حکومت اسلامی و تنها در حکومت اسلامی همه خلق از
بندگی و بردگیِ و کرنش در برابر یگدیگر آزادند و هیچکس مجاز نیست تا در برابر
فرمان و دستور کسی تسلیم شود .

مسلمانان با حفظ عقیده و
توحیدشان ، مختارند که در خصوص کشوری که در آن ساکنند بر اساس اصول معروف شریعت
اسلامی (مانند : اختیار انفع و دفع اضر) ، اوضاع را بررسی نموده و درباره شرکت یا
عدم شرکت در حکومت و معاونت و همکاری با آنان ، تصمیم گیری نمایند .

آری هر مسلمانی در هر نقطه ای
از دنیا موظف است که در راستای رضایتمندی پروردگار و تحقق بخشیدن به مقصود و حقیقت
کلمه « لا اله الا الله » ، و نیل به بهشت ، شایستگیهای خود را از نظر علمی و عملی
نشان دهد و علاوه بر ایمان و اخلاق و تقوی و طهارت ، استعدادهای فکری ِخود را
شکوفا نموده و به فرزانگی و دانش خود را آراسته نماید . زیرا به وسیله این تسلط و
تواناییها و استعداد و شایستگیها ، بسیاری از مشکلاتشان حل شده و زمینه هدایت
دیگران را نیز فراهم می کنند ، همانند حضرت یوسف (ع) ، در حالی که هیچ هم کیش و هم
فکری نداشت و احساس غربت می نمود ولی با ایمان قوی و پروای پروردگار ، و برخورداری
از صلاحیتها ، استعدادها و هوش خوبی که داشت توانست ثابت کند که برای مردم آن دیار
سودمند و فردی مفید است و می تواند خدمت کند . باالاخره مردم آن سرزمین ولو اینکه
دینش را در اوایل نپذیرفتند ، اما مجبور شدند از او قدردانی کرده و به مذهبش
احترام بگذارند و سرانجام در برابر اخلاق و روش زندگیش سر تسلیم خم نمایند و اسلام
را بپذیرند .

متاسفانه امروزه مسلمانان به
تقلید از حرکتهای مادیگرایان ، راه هایی را در مقابل دولتهای غیر اسلامی در پیش
میگیرند که به جز سر و صدا و اضافه شدن بر مشکلات ، دیگر هیچ نتیجه ای نمی دهند .
و حاضر نیستند راهی را که قرآن بیان می کند بپذیرند : « انه من یتق و یصبر
فان الله لا یضیع اجر المحسنین » « الذین آمنوا و کانوا یتقون
لهم البشری فی الحیاه الدنیا و فی الآخره ، لا تبدیل لکلمات الله ، ذالک هو
الفوز العظیم
» (یوسف ۹۰ و یونس ۶۲ –
۶۴ ).

درسی دیگر از صلح حدیبیه :

آنچه در بالا ذکر شد درسی بود
از سوره یوسف . اکنون ببینیم قرآن کریم در پرتو صلح حدیبیه به مسلمانان ـ بالاخص
در کشورهای غیر اسلامی ـ چه درسی میدهد
:

قراردادهای صلح حدیبیه در ظاهر
بیانگر ضعف مسلمانان بود ، به طوریکه تحمل آن برای اشخاصی مانند عمر بن خطاب (رض)
بسیار دشوار بود ، باید فکر کرد که چرا رسول اکرم (ص) این صلح به ظاهر ذلت آمیز را
قبول فرمود ؟! صاحبان فکر و اندیشه میدانند که منظور رسول الله (ص) از چنین صلحی
این بود که یک فضای آرام برقرار شود ، و اهل مکه ، خالی از تعصب و به دور از عداوت
با مسلمانان اختلاط و معاشرت نموده و از نزدیک اسلام و مسلمانان را مورد تحقیق و
بررسی قرار دهند ، تا بدین طریق بهتر بتوانند به حقانیت اسلام پی ببرند . تاریخ
گواهی میدهد که این صلح به ظاهر شکست آمیز ، سبب شد تا اهل مکه بیشتر درباره اسلام
تفکر نمایند . و سبب شد تا شخصیتهای برجسته ای مانند حضرت خالد بن ولید و عمرو بن
عاص (رض) مشرف به اسلام شوند . سیره نگاران و مورخان معتقدند که تعداد مسلمانانی
که فقط در زمان صلح حدیبیه اسلام آوردند به مراتب بیشتر از تعداد مسلمانانی بود که
از آغاز اسلام تا صلح حدیبیه ، داخل اسلام شده بودند . به همین جهت قرآن این صلح
را به فتح مبین تعبیر نموده است : « انا فتحنا لک فتحا مبینا » (فتح ۱).

امروزه باید مسلمانان بیندیشند
که چه انگیزه ای باعث شد که این صلح برقرار گردد ؟ مسلماً انگیزه اصلی این بود که
مسلمانان بتوانند در یک جو آرام دعوت اسلامی را با قول و عمل خود از طریق داد و
ستد و ارتباطات با اهل مکه به آنان برسانند . خوشبختانه همین فرصت تا حد زیادی
برای مسلمانان امروز میسر است ، ولی مسلمانان در کشورهای غیر اسلامی و دولتهای غیر
قرآنی ، فاقد ایمان قوی و زندگی اسلامی و خلافت اسلامی می باشند . درباره دعوت به
سوی الله و آخرت و اظهار همدردی و غمخواری با انسانهای جهان بی تفاوت هستند ،
نتیجه این بی تعهدیها همان است که عیان است .

اگر مسلمانان از قرآن و اسلام
بپرسند که وظیفه و تکلیف ما در کشورهایی که سکونت داریم چیست ؟

مسلماً جواب درست این خواهد بود
که نخست خود را مسلمان کامل و مخلص بکنید ، زندگی توأم با ایمان و یقین را اختیار
نمایید ، اخلاق اسلامی را در خود به وجود آورید ، آنگاه جهت نجات و رستگاری بندگان
خدا جهاد و نصرت نمائید . به قول شهید سید قطب برادران مسلمان (آنان که
قائم مقام نبوت و خلفاء راستین قسم اول کار پیامبر(ص) هستند) ، نخست باید برایشان
روشن شود که غرض و خواست حقیقی دین چه بوده و هست و دعوتگران ، نخست باید خود تولد
دوباره یابند و شاهدی زنده و مصداقی مجسم شوند که آری آنان خیرخواه مردم و مسلمان
واقعی هستند !

آخرین نکته در این رابطه :

حزبهایی که در کشورهای غیر
مسلمان بقدرت می رسند تا بنابر حس عدالتخواهی شان برای مسلمانان تسهیلاتی به وجود
آورند و آنان را آزاد بگذارند یا اینکه بنابر تعصبات و سوءنیت مشکلات و موانعی
ایجاد نمایند ، در چنین کشورهایی ، مسلمانان باید احزاب سیاسی را بررسی نموده و
هنگام انتخابات با همان حزبی که امید می رود بعد از بدست گرفتن کرسیِ قدرت با
مسلمانان احساس همدردی و خیرخواهی خواهد کرد همکاری و معاونت نمایند . و اگر اوضاع
مقتضی باشد در حکومت شرکت نمایند . این اصول در عین حال که مقتضای عقل است با قانون
معروف فقهی « اختیار اهون البلتین » موافق است . دلیل این مطلب همان داستان معروف
هجرت حبشه است . توضیح اینکه گروهی از صحابه به حبشه هجرت کرده بودند . در همین
موقع ، بعضی از مخالفان نجاشی علیه او دست به تهاجم و شورش زدند ، صحابه کرام برای
پیروزی و برنده شدن نجاشی با اخلاص دعا کردند و رئیس گروه مهاجرین ، حضرت زبیر
(رض) در همین درگیری دست به اقدامی زد که باعث جلب اعتماد نجاشی گردید . در روایت
مفصلی که در این خصوص از ام سلمه (رض) منقول است تصریح شده است که به خاطر این با
نجاشی همکاری و همدردی نمودیم که میدانستیم اگر دشمنان نجاشی پیروز شوند با ما
مانند نجاشی رفتار نخواهند کرد .

امام احمد بن عبدالرحیم در کتاب
الحسبه فی السلام در همین زمینه می فرماید : اگر شرایطی پیش آید که همکاری و کوشش
ما موجب بهتر شدن اوضاع یا مانع یک نوع بدی و مشکل گردد بر ما لازم است که دست از
تلاش بر نداریم و بر همین اساس پیامبر (ص) و یارانش از پیروزی نجاشی که مسیحی و
رومی بود ، بر مجوسیها خوشحال و شادمان شدند . در حالی که هر دو گروه کافر بودند
اما نجاشی به اسلام نزدیک تر بود … و همچنین یوسف صدیق نائب و وزیر عزیز مصر شد
در حالی که عزیز و قومش مشرک بودند اما وی از عدل و خیر و حرفه و فن و تخصص هر چه
قدر در توان داشت انجام داد و در حین خدمت به مردم در صورت امکان و مجال به سوی
ایمان فراخواند .

بنابراین هرگز شرکت در
انتخاباتِ پارلمانی و همکاری با دولتهای غیر اسلامی برای برادران مسلمانی که قدرت
و راه حل بهتری ندارند ، در راستای نزدیک شدن به تحقُّق ِحقیقت و مقصود « لا
اله الا الله »
، قرار دادن حق تشریع برای مردم و احزاب ، و یا قرار دادن
پارلمان بعنوان مصدر سلطه و تشریع نیست .

به مسلمانان در کشورهای غیر
مسلمان توصیه میشود که سعی نمایند تا دولت آنجا در مورد قوانین شخصی ( مانند :
نکاح ، طلاق ، ارث و غیره ) مسلمانان را آزاد بگذارد و هیچگونه دخالتی ننماید .
همچنین بکوشند مسائلی را که با حکومت چندان ارتباطی ندارد از طریق شوری و قضاوتهای
شرعی حل نمایند که در این خصوص باید یک نظام دسته جمعی تأسیس کنند.

در خاتمه یادآور میشویم که :

جهاد و نصرت دین تنها در قتال و
جنگ منحصر نیست گرچه هنگام ضرورت و توانایی ، نبرد و جنگ ، بهترین نوع آن است .در
واقع هرنوع کوشش و تلاشی که جهت اعلای کلمه الله و غلبه دین خدا مبذول شود جزء
جهاد و نصرت دین محسوب میشود ، چنانکه در حدیث شریف آمده است : « افضل الجهاد
کلمه عدل عند سلطان جائر و امیر جابر
: بهترین نوع جهاد گفتن سخن حق و عدالت
نزد حاکم ظالم و رهبر ستمکار است . » و نیز « المجاهد من جاهد نفسه فی ذات الله
و المهاجر من هجر ما نهی الله
: مجاهد واقعی کسی است که با نفس خود به خاطر
الله جهاد کند و مهاجر واقعی کسی است که حرام ها را ترک نماید »[۱]
.

همچنین برای مسلمانان اصلاً
جائز نیست که از اوضاع برادران دینی خود و مسلمانان مستضعف و ناتوان که در نقاط
مختلف جهان مورد ظلم و اهانت و شکنجه و انواع وحشیگریهای دشمنان انسانیت قرار می
گیرند غافل مانده و خاموش بنشینند در صورتی که آنان به جز اسلام ، هیچ گناه و جرم
دیگری ندارند .بلکه بر مسلمانان لازم است که کلیه امکانات خود را جهت تغییر چنین
وضعی به کار گیرند و نارضایتی و تنفر و انزجار خود را به ظالمان و ستمگران اعلام
نموده و عملکردشان را محکوم نمایند.}.

———————————————–

منبع :اصطلاحات
چهارگانه در قرآن

مولف : ابوالاعلی
مودودی

مترجم :
سامان یوسفی نژاد

انتشارات
: نشر احسان ۱۳۸۶



۱ ـ امام احمد بن عبدالرحیم چه زیبا فرموده اند : مسلمانانی که در
کشورهای غیر اسلامی مستضعف و کم جمعیت هستند ، پس (به قسم اول خلافت کار
ِپیامبر(ص) بپردازند و) به آیه های گذشت و فداکاری ، هجرت (در صورت امکان) و صبر
دربرابر آزارها و اذیتهایی که از طرف یهود و کفار بر آنان تحمیل میشود ، عمل کنند
.

و زمانی که نیرومند شدند و قدرت را بدست گرفتند ، پس (به قسم دوم
خلافت کار ِنبوت بپردازند و) به آیه های نبرد و مبارزه با کفاری که آنان را در
دیارشان شکنجه و بدگوئی می کردند و از ظلم و ستم نسبت به آنان دریغ نمی ورزیدند ،
عمل نمایند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا