تربیت، اخلاق و تزکیه

روی گردانیدن از لغو و بیهودگی

روی گردانیدن از لغو و بیهودگی

دکتر احمد شرباصی مصری / مترجم : محمد بهاء الدین حسینی

مشتقات  (( لغو )) دو معنا اساسی دارد ؛ اول به معنای چیز بی ارزش و دوم به معنای شیفته شدن و پافشاری در برابر هر چیزی است . به سخن بیهوده ا که مورد توجه قرار نگیرد ، لغو گفته می شود و گوینده بدون ناز و تامل آن را بر زبان می آورد و چنین سخن همانند صدای گنجشک و یا هر گونه پرنده ی دیگری است . به هر سخن زشتی لغو گفته اند ( چون بی دلیل و بی تأمل از زبان می پرد ) . لغویون  می گویند : (( لغا الانسان یلغو و یلغی )) این عبارت به کسی گفته می شود که : بدون قصد و تصمیم ، سخنی دور از حقیقت بیان کند و هم چون گنجشک ، شیفته و واله ی تکرار کردن صوت خود باشد . نام گذاری لغت به این نام هم ، به این دلیل است که اهل تحیق آن را بسیار تکرار و تمرین می کنند .

واژه ی (( الغا )) به معنی باطل کردن است ، ترک کردن و بازگو نکردن آن و دوری گرفتن از کسانی است که یاوه گویند ؛ بیهودگی و یاوه سرایی از صفات بدان و گمراهان محسوب می شود . قرآن می گوید : (( کسانی که کافر بودند ، گفتند : به قرآن گوش مدهید و در ( اثنای خواندن ) آن ، سخن بیهوده بگویید ، شاید شما پیروز شوید « فصلت : ۲۶ » .

کافران مکه به همدیگر سفارش می کردند که : هرگاه از محمد و یارانش قرآن شندید ، با سوت زدن و صدای بلند ، آنان را دچار اشتباه کنید .

روی گردانی از بیهوده گویی ، از فضایل قرآن کریم است که خداوند آن را از بندگان با ایمانش می خواهد : (( به راستی که مؤمنان رستگار شدند ، آنان که در نمازشان فرو تنند ، و آنان که از کار و سخن بیهوده روی گردانند )) « فرقان : ۳-۱ » . اهل تفسیر می گویند : (( هدف از واژه ی لغو در آیه ، شرک ، باطل ، گناه ، دروغ ، ناسزا و دشنام است و تلاش در جهت فرمان خدا انسان را از کارهای بیهوده و نا حق باز می دارد . (( جار الله زمخشری )) در توضیح این آیه می گوید : (( بیهوده آن است که : نه در کردار و نه در گفتار منظور تو نباشد ، مانند : بازی های بیهوده و شوخی کردن بی مزه و آن چه شخصیت انسان ، آن را طرد کند و نپذیرد و مردود بداند . موصوف گشتن مؤمنان به وصف خشوع و فروتنی در نماز ، سبب روی گردانی آنان از بیهوده گویی است ؛ تا پیروی از امر به معروف و دوری از منکر را – که اساس و سنگ بنای تکلیف آدمی است – دریابند و به آنان پایبند باشند . ))

قرآن از (( عباد الرحمان )) ( بندگان مخلص پروردگار ) سخن می گوید ، آنهایی که به شیوه ی پسندیده ای از بیهوده کاری گرزانند : (( آنان کسانی اند که گواهی دروغ نمی دهند و چون بر کار یا سخنی بیهوده بگذرند با بزرگواری می گذرند )) « فرقان : ۷۲ : » .

و آن کار یا سخن لغو توجهشان را جلب نمی کند و کنار آن توقف نخواهند کرد و با آن مردم ( که در لجنزار لغو و باطل فرو رفته اند ) همکاری نمی کنند و شریک نمی شوند ؛ بلکه خود را از آن مصون می دارند و می کوشند که غبار نا پاکی بر دامنشان ننشیند . زمخشری می گوید : (( هرگاه این بزرگواران ،  از کنار این گم شدگان غرق شده و در بیهودگی ، بگذرند ، آز آنان روی بر می تابند و ارزش خود را حفظ می کنند و با آنان که گوش پند پذیری ندارند نه همنشین می شوند و نه کنارشان می مانند ، همان گونه که خدا می فرماید : (( و چون سخن بیهوده بشنوند از آن روی بر می تابند و می گویند ؛ کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شماست . سلام بر شما ، ما با نادانان چه کار ! )) « قصص : ۵۵ » .

علمای تفسیر می گویند : واژه لغو در دو آیه پیشین به معنای : گناه ، باطل ، عورت ، اذیت و ازار و دشنام است . مفسر بزرگ ، ابن جریر طبری می گوید : (( بهترین رای نزد من آن است که گفته شود : خداوند ، مؤمنانی را می ستاید که چون سخنان یاوه بشنوند ، یا لغزشی از کسی مشاهده کنند ، بزرگوارانه می گذرند و واژه لغو در زبان عربی یعنی ، سخن و کردار باطل و بی اساس و آن چه که زشت و قیح است ، مانند دشنام دادن ه یکدیگر ، نام بردن صریح برخی از اعضای بدن ، که ناپسند و شرمناک خواهد بود . و هم چنین ، بزرگ پنداشتن خدایان ( دروغین ) مشرکان و گوش فرا دادن به آوازهایی که از نظر دینداری ( و از دید فرمان خدا )زشت باشد ؛ مگر این که ( در مورد آواز و موسیقی ) دستوری صریح از طریق سنت و یا عقل داشته باشیم ))

اگر خوب بیندیشم ، می فهمیم که مفهوم واژه ی لغو ، شامل هر نوع سخن و کردار باطلی است و شایسته ی ساحت انسان با ایمان با اراده نیست که کمترین میلی به آن نشان دهد . پیامبر ( ص ) می فرماید : (( بزرگترین خطا کار در روز قیامت کسی است که در باطل ، بسیار فرو رفته باشد )) و باز می فرماید : (( از صفات خوب مسلمان ، ترک کردن چیزی است که مقصود او نباشد )) .

خداوند به (( عطا ، پسر ابی ریاح )) خیر و نیکی دهد که می گفت : (( کسانی که پیش از شما زیسته اند ، همواره از سخن زاید و و بیهوده بیزار بوده و به جز کلام خدا ، سنت پیامبر ، امر به معروف و ترک منکر و آن چه که مایه ی پیشرفت زندگی هر دو جهان بوده باشد ؛ بقیه را زاید می انگاشتند . مگر باور ندارید که نگهبانانی از فرشتگان بر گزیده که نویسندگان اعمال شما هستند ، از چپ و راست مراقب نشسته اند و هر سخنی که بر زبان آورد ، نگهبانی حاضر آن را ظبط و حفظ می کند ؟ آیا آدمی شرم ندارد که اگر نامه ی اعمالش آشکار گشت ، بیشترش نه به دین مربوط است و نه به دنیا ؟ ! ))

پیامبر مهربان (ص) ما را دستور می دهد تا از رفتار بیهوده دوری گزینیم – هر چند کم باشد و یا تصور کنیم کار نیکی است – مانند : سخن گفتن در اثنای خطبه ی جمعه – آن هم هر چند اندک و اندر زوار باشد . در حدیث آمده که : (( هر کس روز جمعه ، هنگام خواندن خطبه ، به کسی بگوید : ساکت شو . سخنش بیهوده و باطل است . )) یا : (( اگر در اثنای سخن خطیب ، به پهلو دستت بگویی : ساکت باش سخنی است بیهوده . )) و رفتاری است ناصواب .

دین ، انسان را از سخن بی فایده بر حذر می دارد . سلمان (رض) می گوید : (( از در خوابیدن در شب { که وقت را تلف کنید } بپرهیزید . )) یعنی ، سرگرمی بی فایده ی اوایل شب ، سبب محروم ماندن از شب زنده داری است .

قرآن از برکت روی گردانی و دوری از سخن بی فایده ، خبر می دهد که انواع نعمات بهشت دور از لغو و باطل خواهد بود که می فرماید : (( در آن جا سخن بیهوده ای نمی شنوند ، بلکه سلام { می شنوند } . و روزیشان صبح و شام در آن جا آماده است . این همان بهشتی است که به بندگان پرهیز کار خود ، میراث می دهیم . )) « مریم  : ۶۳ – 62 » . و به طور قطع لغو و بیهوده ای نمی شنوند .

مفسران می گویند : واژه ی لغو در آیه ، نزاع و کشمکش و بد نثار کردن مشروب خواران به همدیگر و گفتن سخن آلوده به گناه است .

قرآن می فرماید : (( در آن جا نه بیهوده ای می شنوند و نه سخنی گناه الود . سخنی جز سلام و درود نیست . )) « واقعه : ۲۶- ۲۵ » .

و : (( در آن جا ساغری را که در آن بیهودگی و گناهی نیست از دست هم می گیرند )) « طور : ۲۳ » از دست هم می ربایند و با هم مبادله می کنند و از سر شادی و سرور با هم به شوخ می پردازند . آن ساغر بهشتی ، بیهوده نیست و مانند جام شراب این دنیا ، بد حال به دنبال ندارد و در آن حال هیچ گونه سخن باطل و دور از عقل نمی گویند و به گناه آلوده نمی شوند ؛ بلکه خردمندانه به سخنان شرین می پردازند و بزرگوارانه رفتار می کنند . شراب مدام آن جام بهشتی هرگز عقل آنان را نمی برد و آنان به باطل نمی گرایند و گناهکار نمی شوند : (( در آن جا نه بیهوده ای می شنوند و نه یکدیگر را تکذیب می کنند )) « نبأ : ۳۵ » .

در بهشت سخن زشت ، دروغ و باطل به گوش نمی رسد ؛ و هر گاه از شراب آن جا سر بکشند ، خرد را از دست نمی دهند ؛ تا یاوه گویی کنند و سخن زشتی بر زبان آورند . همدیگر را تکذیب نخواهند کرد و دروغی از کسی شنیده نخواهد شد . در سوره ی غاشیه می فرماید : (( سخن بیهوده ای در آن جا نشنوند )) « غاشیه : ۱۱ » . سخن بیهوده ای از کسی سر نمی زند . (( لاغیه )) در آیه یعنی سخن نا پسند و بی مقدار . ابداً دروغ ، گناه ، دشنام ، نافرمانی و سوگند – به راست یا دروغ – از آنان رخ نمی دهد ؛ چون از روی خرد و حکمت ، حرف نمی زنند و در برابر آن نعمات پایدار ، خدا را سپاسگزارند .

امام محمد عبده در تفسیر این آیه می فرماید : (( دلیل برگزیدن این اوصاف ارزشمند از میان سایر اوصاف پس از ذکر بهشت ، برای زدودن ذهن از احوال ناز پرورده ه و آزامندان به شهوات و آرزوهای زود گذر است که اوقات خود را به بیهوده و سخنان یاوه و رفتار بی ادبانه به سر می برند ، اما عاشقان بهشت دوری از بد گویی و دشنام را تکمیل کننده ی نعمات الهی می پندارند و این اوصاف پسندیده – به سرعت – نعمات اهل بهشت را از نعمت های دنیا ممتاز می گرداند . پس وجود این صفات برای مؤمنان ، هشداری است که چون این نعمات بر آنان ریزان گردد  و بی شمار برایشان فراهم شود ؛ دیگر سزاوار نیست که اوقات خود را بیهوده و باطل تلف کند و باید آلوده ی نا پاکی نشوند تا دستخوش تکالیف سنگین و خسته کننده نگردند و به بارگاه رحمت حق برسند ؛ آن بار گاهی که از کیفر و نا خرسندیی پاک و شفاف است . بنابراین نعمت بهشتیان ، سزاوار سعادتمندانه و تلاش گران خواهد بوده نه جاهلان و گمراهان درمانده .

ای عقل ! از این حکمت شایان ، پند گیر دقت کن که خردمندانه خداشناس ، از چه راهی ، برا نیل به بهشت و نعمات روحانی و معنوی آن ، این اوصاف را به دست می آورند و در زمره ی شایستگان در می آیند و به مدارج بلند مرتبه ی عارفانه و پاک باختگان باوجدان می رسند . بی تردید رسیدن انسان به خشنودی از راه تلاش است و لذت آن از هر چیزی لذیذتر ؛ چون هیچ لذتی بالاتر و والاتر از آن نیست که : انسان از ثمره ی کردار نیک خود برخوردار و مسرور گردد و بیهودگی ها و پستی ها را بزداید و آرام گیرد . پس این نعمت بی همال ، برترین سرمایه ای است که انسان کامل به آن حیات می یابد )) .

قرآن صورت دیگری از لغو و بیهودگی را یاد آور می شود که انسان در برابر ارتکاب آن گناهکار محسوب نخواهد شد – هر چند دوری از آن بهتر است – و ان سوگند لغوست که انسان از روی عمد و تصمیم سوگند یاد نمی کند ؛ بلکه عادتاً برای پوند و ارتباط سخن ، آن را بر زبان می راند . قرآن می فرماید : (( خداوند شما را به سوگندهای بیهوده بازخواست نمی کند ؛ ولی شما را بدانچه دلهایتان از روی عمد فراهم آورده است ؛ بازخواست می کند و خدا آمرزنده ی بردبار است )) « بقره : ۲۲۵ »

سوگند لغو آن است که : بی اختیار در مان سخن انسان و از روی شتاب از زبان می پرد بی آن که نیت سوگند داشته باشد . حضرت عایشه می فرماید :  (( سوگند لغو هنگام ستیزه جویی ، شوخی و سخنی که نیت قلبی همراه آن نباشد ، از زبان جاری م شود .))

شاعر می گوید : (( در سوگندی که در روی عمد نباشد و بدون نیت قلبیبرزبان رانده شود مورد باز خواست قرار نمی گیرد )) . یا ان که سوگند باطل آن است که : از روی گمان باشد ، و سرانجام خلاف آن ثابت گردد ، چنین سوگندی کفاره ندارد .

نقل است که جمعی هنگام که در خدمت پیامبر تیراندازی می کردند از سخن خود در باره ی زدن به هدف باز می گشتند . یک از آنان خطاب دیگری سوگند یاد کرد و گفت : ای فلان ! من به هدف زدم . تو نزدی  در صورتی که عکس ان درست بود و شخص به گمان خود هدف را زده بود .دیگری گفت : ای پیامبر ! سوگندش واقع شد . پیامبر فرمود : (( سوگند تیر اندازی که به ظن خود به هدف زده باطل است . نه قسم به حساب می اید و نه کفاره دارد )) یا گویند : لغو سوگندی است که انسان از روی اشتباه یا فراموشی مرتکب می شود . یا : سوگندی است در جهت گناه و خشم ؛ و یا : سوگندی که کفاره اش پرداخت گردد و جبران شود لغو نام دارد .

در سوره  مائده می فرماید : (( خداوند شما را به سوگند های بهوده تان مؤاخذه نم کند ، ولی به سوگند هایی که از روی اراده می خورد و می شکنید شما را مؤاخذه می کند )) « مائده : ۸۹ »

گویند : طایفه ای سوگند خوردند و چیزهای پاکیزه ی حلال را بر خود حرام کردند که این آیه وارد شد : (( … چیزهای پاکیزه ای را که خدا برای استفاده ی شما حلال کرده ، حرام مشمارید …. )) « مائده : ۸۷ » .

یعنی هرگاه سوگند خوردید ، سپس آن را به وسیله ی کفاره جبران کردید ، خداوند از شما در می گذرد و اگر کفاره ندهید خداوند در نمی گذرد .

برخی گویند : سوگند باطل ، همان تحریم کدن چیز حلال است ، مثلاً کسی بگوید : اگر چنین کاری کنم اموالم بر من حرام باد ؛ یا این که : کسی خود را نفرین کند . یا : سوگند باطل این است که : یکی از طرفین معامله بگوید : به خدا قسم ! این چیز را به چنین قیمتی به تو نخواهم فروخت و دیگری بگوید : سوگند به خدا ! من هم با این قیمت از تو نخواهم خرد …

پس اساس سوگند لغو آن است که انسان آن را سوگند واقعی به حساب ناورد . اما خود داری از سوگند – در هر حال و شرایطی – بهتر و ارزنده تر است .

خداوند ، همه ی ما را از سوگند بیهوده در گفتار و کردار ، دور بدارد و ما را از زمره ی کسانی به حساب آورد که می فرماید : ( بندگان خدای رحمن کسانی اند که گواهی دروغ نمی دهند ، و چون بر کار یا سخن لغو بگذارند با بزرگواری می گذارند )  « فرقان : ۷۲ » .

————————————————————————

منبع : دایره المعارف اخلاق قرآنی ( جلد دوم )

مؤلف : دکتر احمد شرباصی مصری

مترجم : محمد بهاء الدین حسینی

انتشارات : تافگه ۱۳۸۱

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا