دعوت و داعیمطالب جدید

داعی کیست و وظیفه او چیست؟

داعی کیست و وظیفه او چیست؟

نویسنده : جهانگیر ولدبیگی

مفهوم داعی : داعی اسم فاعل از «دعا یدعو» است. وجود «ه» در آخر آن دلالت بر مبالغه و تکثیر معنای آن دارد. اگر بخواهیم آن را جمع ببندیم، می­گوییم: «دُعاه». جمع سالم آن «داعون و داعیات» می­باشد.

«داعی کسی را گویند که دیگران را صدا و ندا می­زند.»

«کسی که به کار دعوت مشغول باشد را داعیه گویند.»

«داعی لفظی عام است که در برگیرنده­‌ی داعی حقّ و داعی باطل می­باشد همانطور که در سخن خدا بر زبان مؤمن آل فرعون آمده است:

[ و یا قَومِ مالِی أدعُوکُم إلی النَّجاهِ و تَدعُونَنِی إلَی النّارِ ]     غافر / ۴۱

و نیز در بیان حال مشرکین می­فرماید:

[ أُولئِکَ یَدعُونَ إلی النّارِ وَ اللهُ یَدعُوا إلَی الجَنَّهِ وَ المَغفِرَهِ بِإذنِهِ ] بقره/ ۲۲۱

هر چند داعی لفظی عام است و بر هر دعوت کننده‌­ی به سوی هر فکر و هر چیزی اطلاق می­شود، اما آنچه مدّ نظر ماست، دعوت کننده­‌ی به سوی دین اسلام و اعتصام به آن می­باشد.

«داعی کسی را گویند که تبلیغ کننده‌­ی اسلام و معلم اسلامی و تلاشگر در راه تطبیق دین اسلام در حیات باشد. پس با توجه به این معنی و تعریف، کسی را که تماماً مشغول کار دعوت باشد داعی و کسی که جزئی از زندگیش را صرف کار دعوت می­کند را نیز داعی گویند با این تفاوت که فرد نخست داعی کاملی است.»

«داعی کسی است که اقدام به انجام کار دعوت می­کند و حامل بار سنگین دعوت اسلامی با هدف رساندنش به مردم می­باشد.»

با توجه به این که دعوت امری است که بر هر مؤمنی واجب است و این همان مطلبی است که در حکم دعوت و قسمت ردّ شبهه به آن اشاره کردیم، پس می­توان در تعریف داعی گفت: «هر مسلمانی را داعی گویند؛ زیرا دعوت وظیفه‌­ی هر مسلمانی است.»

سیّد قطب (ره) با تعریفی که از داعی ارائه می­دهد، او را این چنین معرفی می­کند: «داعی فردی است که به سوی خدا دعوت می­کند: « وَ دَاعِیاً إلَی اللهِ» نه به دنیا و نه به سوی مجد و بزرگی دنیایی و نه به سوی شرف قومی و تعصّبات جاهلی و نه به سوی زرق و برق دنیایی و نه به سوی جاه و مقام؛ بلکه داعی، دعوتگر به سوی خداست که هم در راهی که تنها به خدا منتهی شده و تنها یه دستور اوست:

[ إنّا أرسَلنَاکَ شَاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ داعِیاً إلَی اللهِ بِاِذنِه وَ سِراجاً مُنیراً ]

«ما تو را به عنوان شاهد و مژده دهنده و ترساننده و دعوتگر به سوی خدا با امر و دستور او و نیز ـ به عنوان چراغ تابان ـ به سوی مردم ـ فرستادیم.»

امام حسن البنا (ره) داعی معاصر، پس از بیان وجوب دعوت با بیان فرق اساسی داعی با سایرین او را این چنین معرفی می­کند: «داعی فردی است که می­خواهد ایمان و مقتضیّات آن را در زندگی خود عملی کرده و دیگران را بر این کار فراخواند و تشویق کند. او عزّت خود را در ایمانش می­بیند و می­خواهد به وسیله­‌ی آن به کمال عزّت برسد و دیگران را نیز به آن دعوت می­کند. داعی، دیگران را به بیدار کردن ایمان خفته در درونشان فرا می­خواند.»

پس می­توان هر مسلمان مکلّفی که به منظور ادای واجب دعوت به نشر و تبلیغ اسلام در حدّ توانایی و وسع خود می­پردازد را داعی نامید.

ب) وظیفه­‌ی داعی

از تعاریفی که از داعی ارائه شد، چنین بر می­آید که وظیفه­‌ی اصلی داعی دعوت دیگران به سوی خدا و تشویق آنها بر اتّخاذ دین او به عنوان منهج زندگی و تطبیق آن در حیات عملی‌شان می­باشد. امّا چون او حامل برنامه­‌ای است نه صرفاً عقلی؛ بلکه برنامه­‌ای فکری ـ عملی از یک طرف و از طرف دیگر جوهر دعوت او تطبیق عملی آن در زندگی است؛ بنابراین تبلیغ آن به تنهایی در کار دعوتش کافی نیست و نخواهد بود هر چند که لازمه و اصل دعوتش را تشکیل می­دهد.

آنچه مقتضیات دعوتش را تشکیل می­دهد، نخست و قبل از هر چیزی عملی کردن و تطبیق آن در زندگی فردی و سپس فراخواندن و درخواست از دیگران بر تمسّک به آن و تلاش در جهت عملی کردن آن در حیاتشان می­باشد.

اگر محتویات دعوت اسلامی تنها دعوت به سوی معرفت کلماتی صرفاً عقلی می­‌بود…

اگر تنها دعوت به شنیدن داستان­هایی از گذشتگان و حوادث و وقایعی که بر آنها گذشته است می‌­بود…

اگر تنها آگاهانیدن دیگران به آنچه در آسمانها و زمین است، محتوای دعوت اسلامی را تشکیل می‌­داد…

نیازی به چیزی جز انجام امر تبلیغ احساس نمی­‌شد.

امّا آنگاه که تطبیق عملی پیش می­آید، هدف دعوت اسلامی و وظیفه و کار داعی بسی بزرگ­تر جلوه‌­گر و خود را نشان می­‌دهد.

هدف اصلی داعی و جوهره­‌ی دعوت او تطبیق «مَا أنزَلَ اللهُ» نخست در زندگی فردی، سپس در زندگی خانوادگی و بعد از آن در اجتماع و نهایتاً التزام حکومت به تطبیق اوامر خدا می­‌باشد.

از طرف دیگر با توجه به اُرگانیزم وجود بشری که متأثر از محیط و امور محسوس و نیز افرادی است که با آنها در ارتباط است و صرف شنیدن تأثیر لازم در او به وجود نخواهد آمد و این همان اصلی است که خالقِ او در تمام مسائل، آن را رعایت فرموده و با وجود لامکان بودنش، انسان را در هنگام انجام بزرگ­ترین عبادت یعنی نماز، مکلّف به توجه به مسجدالحرام کرده است تا او را حاضر و ناظر خود بداند و بیشتر از عبادتش متأثر شود.

با توجه به چنین اهمیتی است که داعی به سوی خدا باید یک الگوی واقعی و عملی در کار دعوت باشد تا مؤثر واقع شده و امر دعوتش را به خوبی به انجام برساند و از همه مهم­تر با الگوی عملی خود امکان عملی بودن محتویات دعوتش را به دیگران اثبات کند.

کار اصلی و وظیفه­‌ی داعی، تبلیغ دین خداست، امّا از آنجایی که تبلیغ دین او به صورت کامل و مؤثر انجام نمی‌­گیرد مگر با معرفت و تطبیق آن در زندگی، پس با توجه به اصل «ما لا یتم الواجب إلا به فهو واجب» معرفت و سپس عملی کردن دین خدا در زندگی و الگوی واقعی و عملی شدن قبل و یا هنگام انجام تبلیغ بر داعی واجب است.

در فصل­های آینده درباره­‌ی الگو و تأثیر آن در امر دعوت بیشتر سخن خواهیم گفت.

نتیجه­‌ی سخن این که می­توان وظایف اصلی و اساسی داعی را ـ به­‌طور خلاصه ـ این­چنین بر شمرد:

۱٫ معرفت     ۲٫ تطبیق     ۳٫ تبلیغ

۱٫ شناخت:

شناخت کامل محتوای دعوت، تطبیق و اجرای عملی آن در زندگی و تبلیغ و تعریف آن به دیگران و تشویق آنها بر تطبیق آن در حیات و نیز تلاش در جهت تبلیغ و تعریف به سایرین و … در حّد توانایی و وسع، وظایف داعی به شمار می­آیند.

چنین وظیفه­‌ای تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت و داعی لحظه‌­ای از انجام این وظیفه کوتاهی نخواهد کرد تا پیروزی یا شهادت و در این راه هیچ چیزی مانع او نخواهد شد، نه تطمیع و نه تهدید.

«ای عمو! به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپ من بگذارند تا به ازای آن، این رسالت ـ و دعوت ـ را رها کنم از آن دست نخواهم کشید تا زمانی که خداوند اراده­‌ی خود را چیره سازد یا در این راه از بین روم.»

هر آن کس که در صدد انجام امری است قبل از اقدام به آن باید وسایل لازم آن را شناخته و سپس آنها را فراهم کند تا بتواند امرش را به خوبی به انجام رساند.

مسافری که قصد سفر دارد قبل از رفتن باید آمادگی روحی ـ روانی و جسمی خود را سنجیده و مقصد مورد نظر و مسافت آن را بررسی کرده و آنگاه وسایل لازم جهت چنین مسافرتی را فراهم و سپس اقدام به حرکت کند تا مشکلات سفر را به حداقل رسانده و به مقصدش برسد.

داعی نیز مسافری است همچون سایر مسافران، او دارای حرکتی است که آغاز و پایانی دارد، او مقصدی مشخص را دنبال می­کند، پس ناچار باید راهی را طی کند.

راه داعی «راه دعوت» است؛ راهی پر از خارها و مشکلات؛ راهی است بس طولانی. پس به اندازه‌­ی طولانی بودن راه و وجود مشکلات باید نسبت به آمادگی خود اقدامات لازم را به عمل آورد. او قبل از هر چیز به معرفت نیازمند است؛ معرفت اهداف و افکار و عقایدی که خود را بدان مقیّد نموده و از آن پیروی نماید.

او باید خود را مرد عقیده گرداند؛ عقیده­‌ای خلل­‌ناپذیر، عقیده‌­ای که او را در تمامی مشکلاتِ راه و فراز ونشیب­های آن محفوظ و ثابت قدم نگه دارد.

چنین معرفتی، او را در جهت اصلاح خویش قبل از دعوت دیگران و تطبیق آنچه شناخته است، در زندگی عملیش، وادار می­کند.

او نخست به اصلاح خود می­پردازد و خود و اعمال و رفتار خود را با تفکّرات و عقایدی که شناخته و پذیرفته است، تطبیق داده و در حدّ توانایی و وسعش در جهت هماهنگ کردن آنها با هم اقدام می­کند.

او دست به اصلاح درون قبل از بیرون می­زند و به تدریج اصلاح درونی او بیرونش را تحت تأثیر قرار داده و او را از مرد عقیده بودن ارتقاء داده و مرد عمل می­گرداند؛ عمل بدانچه شناخته و بدان مطمئن گشته است.

او شخصیّتی ثابت می­گردد؛ شخصیّتی که فکر و عملش با هم هماهنگ و درون و بیرونش تقویت کننده­‌ی یکدیگر خواهند بود. او دیگر یک شخصیّت خواهد داشت، نه دو شخصیّت متضاد و ناهمگون.

با کسب چنین شخصیّتی، او الگویی گشته که می­تواند شروع به انجام امر دعوت کند. او دیگر داعی دعوتش گشته است، داعی به تمام معنا؛ زیرا به هر آنچه دیگران را به آن می­خواند و یا هر آنچه تبلیغ می­کند، خود آن را به عمل تبدیل کرده است. او مقدمات کار و وظیفه­‌اش را به خوبی فراهم کرده و با این مقدمات، شروع به تبلیغ دین خدا که وظیفه­‌ی اصلیش می­باشد می­کند و در صدد این است که دیگران را نیز چون خود، مرد عقیده و عمل و سرانجام مرد دعوت گرداند.

او در این راه طولانی و پر از مشکلات، نیاز مبرم به این آمادگی دارد. کوچکترین خلل در هر یک از مراحل، چه مرحله­‌ی معرفت باشد یا مرحله­‌ی تبلیغ، کار دعوت را دچار فشل می­کند و گاهی شکستی جبران­‌ناپذیر. پس باید ـ داعی ـ خوب دقت کند و در تربیت خود در مراحل اولیّه و پس از آن در مراحل بعدی هیچ­گونه شتاب و عجله­‌ای از خود نشان ندهد. او باید بداند که اگر ابتدای کارش که معرفت است خوب به انجام برساند، مراحل بعدی را به خوبی انجام خواهد داد و به نتیجه­‌ی مطلوب خواهد رسید.

«بر داعی است که به معرفت اسلامی مسلّح باشد؛ معرفت نسبت به عقیده­‌ی اسلامی و این که اسلام نظام کامل زندگی است و این اسلام است که می­تواند به تمام نیازمند­ی­های بشری جواب مثبت دهد. این اسلام است که سعادت بشریّت را فراهم می­کند. احکام این دین چون از طرف خداست، هیچ تغییر و تبدیلی در آنها راه ندارد و شایسته نیست که هیچ بشری دست به تبدیل و تغییر در آنها بزند.»

آگاهی بر دعوت و شناخت چارچوب آن از یک طرف و نیز آگاهی بر احوال و اوضاع زمانی و مکانی و نیز مخاطبین دعوت از طرف دیگر، ضرورتی است که داعی باید بر آن واقف باشد؛ زیرا در این صورت است که «در کار دعوت صبر می­کند، ناامید نمی­شود و یا شتاب به خرج نمی­دهد. به همین خاطر است که حضرت خضر (ع) به حضرت موسی (ع) فرمود:

[ إنَّکَ لَن تَستَطِیعَ مَعِیَ صَبراَ وَ کَیفَ تَصبِرُ عَلَی مَا لَم تُحِط بِهِ خُبراً ]  کهف / ۶۸ ـ ۶۷

«همانا تو نمی­توانی با من صبر داشته باشی. چگونه می­توانی صبر کنی بر آنچه نسبت به آن آگاهی نداری.»

علاّمه ابن سعدی (ره) می­فرماید: بزرگترین عامل کسب صبر احاطه­‌ی عالمانه بر امور است. کسی که بر اوضاع علم نداشته باشد و اهداف موضوع را نداند، نمی­تواند صبر داشته باشد. پس بر داعی است که به امور دعوت و اوضاع و احوال مدعیون و نیازمندی­های آنها حریص بوده و از اموری که او را بر صبر در کار دعوت کمک می­کنند واقف و از آنها بهره­‌مند شود.»

پس از کسب چنین معرفتی نسبت به دعوت و راه آن بر داعی است که خود را برای گام نهادن به مرحله­‌ی دوم که تطبیق عملی آموخته­‌هایش در زندگی عملی است، آماده کند.

۲٫ تطبیق:

او باید نخست از خود و از نفس خود آغاز کند. او باید پس از شناخت عظمت پروردگارش، «وَ رَبَّکَ فَکَبِّرَ»، به تصفیه‌­ی خود بپردازد، «وَ ثِیَابَکَ فَطَهِّر»، و خود را از آلودگی­های ظاهری و باطنی دور گرداند، «وَ الزُّجزَ فَاهجُر».

داعی در اصلاح خود از تمام اوقات و فرص­تهای پیش آمده کمال استفاده را می­کند و در این مرحله که پایه و ستون کار او را تشکیل می­دهد، کوچک­ترین غفلتی نمی­کند؛ زیرا اهمیت کار را خوب درک کرده است. پس، از تاریکی­های شب در این زمینه نهایت استفاده را خواهد برد:

[ یِا أیُّهَا المُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّیلَ إلَّا قَلِیلاً * نِّصفَهُ أوِ انقُص مِنهُ قَلِیلاً * أو زِد عَلَیهِ وَرَتِّلِ القُرآنَ تَزتِیلاً ] زیرا می­داند که باید حامل بار سنگینی باشد. [ إنَّا سَنُلقِی عَلَیکَ قَولاً ثَقِیلاً ] او خوب می­داند که تاریکی­های شب از هر لحاظ نیروبخش­‌ترند [ إنَّ نَاشِئَهَ الَّیلِ هِیَ أَشَدُّ وَطأً وَأَقوَمُ قِیلاً] (مزمّل/ ۶ ـ۱)

راه دعوت، راه مبارزه است «اولین مرحله­‌ی مبارزه، مبارزه با نفس و آفات آن می­باشد و بعد از آن مبارزه با شرّ و باطل و گمراهی و طغیان در میدان زندگی.»

«بر داعی است که از نفس و روح خود مراقبت و محافظت نماید و مصالح آن را مدّنظر داشته و آن را رشد دهد. بر اوست که در مراقبه و محاسبه نفس کوچک­ترین تساهلی به خرج ندهد؛ زیرا نفس، امر به بدی است و راه­های ورود شیطان به نفس بیشتر از آنند که قابل شمارش باشند.

پیامبر (ص) می­فرماید: « زیرک کسی است که نفس خود را ذلیل داشته و برای راحتی بعد از مرگش عمل کند و احمق کسی است که از هوسهای خویش پیروی کرده و از خداوند تمنّای بی حدّ و حصر داشته باشد.»

داعی، دعوتگر دیگران به سوی سعادت است پس باید خود قبل از دیگران به این سعادت دست یافته باشد تا دعوتش مؤثر واقع گردد؛ زیرا گفته­‌ا‌ند:«إنَّ فَاقِدَ الشیءِ لایُعطِهِ.»

«مسئولیت او در برابر خود بزرگ­تر از مسئولیّت او در برابر اجتماع است… بر اوست که الگویی نیکو برای اجتماعش باشد. بر اوست که کار را از اصلاح خود آغاز کند.»

او باید عامل به علمش باشد، آنگاه است که می­تواند پس از آگاهی دادن مردم نسبت به دین و امور آن، آنها را عامل به این دستورات ببیند.

«ای پسر! یقین دار که علم مجرد به انسان کمک نمی­کند، مثل این که اگر مردی در بیابان ده شمشیر هندی داشته باشد و خود دلاور و جنگجو باشد و شیر بزرگ و مهیبی به او حمله کند، آیا این سلاح­ها چنانچه به کار نرود خطر را از او دور می­سازد؟ همین طور است مردی که صد هزار مسئله­‌ی علمی بیاموزد و بدانها عمل نکند، از آنها فایده­‌ای نخواهد برد، مگر با عمل.»

دعوتگر راه خدا این را بداند که اصلاح بیرون با اصلاح درون رابطه­‌ای مستقیم دارد و اولین گام در اصلاح بیرون، اصلاح درون است.

«ما می­گوییم که مردم را به تغییر درونشان تشویق کنید. از این طریق است که تغییر در جوامع به وجود خواهد آمد. از این طریق است که تاریخ عوض خواهد شد. پیامبر (ص) سیزده سال در مکّه به اصلاح درون افراد پرداخت. نوح (ع) ۹۵۰ سال، مردم را دعوت به اصلاح کرد. پس ای برادر داعی! این را شعار خود قرار بده که نخست تصحیح نیّت، سپس تغییر و اصلاح نفوس دیگری.»

داعی این را بداند که مشکل و گره اصلی عدم موفقیّت هر دعوتی در هر زمانی به این نکته بر می­گردد که داعیانش از خود و اصلاح درون شروع نکرده و یا به طور ناقص این کار را انجام داده‌­اند، در نتیجه در اصلاح بیرون با مشکل مواجه شده­‌اند. این همان چیزی است که داعی معاصر، استاد قرضاوی، خداوند او را حفظ کند ، نه تنها مشکل داعیان؛ بلکه مشکل کلّ امّت اسلامی را دانسته و امّت را به رفع آن فرا می­خواند:

«مشکل در همه­‌ی ماست، در هوی و هوسها و آرزوها و شهوت­هایی است که بر گرد آنها طواف می­کنیم… خوشا به حال آن کس که نخست به اصلاح خویش سپس به اصلاح دیگران می­پردازد و دست در دست اهل صلاح و خیر قرار می­دهد. از امروزش راضی نیست و از فردایش ناامید نمی­باشد.»

۳٫ تبلیغ:

پس از چنین اصلاحی است که داعی می­تواند شروع به اصلی­ترین وظیفه­‌ی خود که تبلیغ دین خداست، بکند؛ زیرا وسایل فراهم شده و او می­تواند قدم در راه دعوت دیگران بگذارد. او وظیفه‌­ای جز تبلیغ دین خدا ندارد، اما با توجه به طبیعت دین خدا و طبیعت راه دعوت می­بایستی مقدّماتی را فراهم می­کرد که همان معرفت و تطبیق عملی دین در زندگی فردی به منظور مؤثر بودن دعوتش باشد. بنابراین، پس از فراهم کردن چنین مقدماتی او وارد مرحله‌­ی سوم؛ یعنی، تبلیغ می­شود و کار را نخست از نزدیکان [ وَ أنذِر عَشِیرَتَکَ الأقرَبِین] و در میان نزدیکان نیز از خانواده­‌ی خود آغاز می­کند و سپس سایرین.

اصلاح خانواده گام بعدی و دومین مرحله از مراحل اصلاح به شمار می­آید، به طوری که بدون آن و یا با غفلت از آن گام­های بعدی با مشکل مواجه خواهند شد.

«وظیفه­‌ی داعی در اولین گام، هدایت خود و سپس هدایت خانواده‌­ی خود می­باشد: [ یِا أیُّهَا الّذینَ آمَنُوا قُوا أنفُسَکُم وَ أهلیِکُم نَاراً ] خانواده­‌ی مسلمان هسته­‌ی مرکزی جماعت اسلامی است. خانواده به عنوان سلولی در جامعه‌­ی اسلامی مطرح است از سنگرهای عقیده و لازم و ضروری است که این سنگر در درون محکم و سالم و متین باشد و هر فردی در داخل قلعه واقع شده و مرز خود را بشناسد و از ان دفاع کند.»

«بر انسان مسلمان است که در زندگی دو حرکت داشته باشد: یکی به خود و دیگری به سوی جامعه. داعی مسلمان کار را از خود و سپس از خانواده‌­اش آغاز می­کند.»

پس از دعوت نزدیکان او داعی و مبلغ دین به تمامی مردمان خواهد بود:

[ قُل یَاأیُّهَا النَّاسُ إنِّی رَسُولُ اللهِ إلَیکُم جَمِیعاً]     اعراف/ ۱۵۸

نکته‌­ای که در مرحله­‌ی تبلیغ لازم به تذکر می­باشد، استفاده از تمامی امکانات و توان و استعداد و نیز تمامی فرصت­های پیش آمده در امر دعوت و تبلیغ دین خدا می­باشد. انجام چنین تلاشی چیزی جز صداقت را نمی­طلبد.

«واقعیت این است که هرگاه داعی در دعوتش صادق باشد، به آن مشغول خواهد شد و به چیزی جز آن فکر نمی­کند و تمام حرکات و سکناتش به خاطر دعوتش خواهد بود.

او از هیچ تلاش و فرصتی در کار تبلیغ دین، غفلت نمی­کند حتی از فرصت­های حساس و بسیار تنگ. او چنین عملی را از پیامبرش (ص) آموخته است آنگاه که به مدینه هجرت می­کرد و به بریده بن الحصیب الأسلمی و قومش برخورد کرد و آنها را به اسلام دعوت فرمود.»

او از چیزی جز تبلیغ دین خدا لذّت نمی­برد و چیزی به نام خستگی در این راه نمی­شناسد؛ زیرا به یاد استراحت ابدی و جاودان بهشتی است.

این همان چیزی است که از استاد بزرگوارم؛ آن داعی واقعی و خدایی مشاهده کرده بودم، کسی که به راستی در این راه نه شب می­شناخت و نه روز!

«داعی چگونه از استراحت لذت می­برد و در حالی که با همراهانش هم صدا به خود تلقین و این اشعار را تکرار می­کنند:

فی ضَمیری دائِماً صوتُ النَّبِیِّ         آمِراً جَاهِد وَ کَابِد وَ اتَّعَب

صَــائِحاً: غَالِب وَ طَالِب وَ ادَّأب         صَــارِخاً: کُن أبَداَ حرّاَ أبی

«در درونم صدای پیامبر (ص) طنین انداز است که همیشه دستور می­دهد که تلاش و کوشش کن و خسته شو. فریاد می­زند که غالب شو و طالب باش و به کار خود ادامه بده. فریاد می­زند که همیشه آزاد مرد و سرافراز باش.»

او چگونه میل به استراحت دارد در حالی که یارانش می­‌سرایند که:

       نَـــــبنِی و لانَـــــــتَّکِل           نَــــــفنِی وَ لاَ نَـــنخَذِل

       لَـــــنَا یَــــدٌ وَ الـــعَمَل           لَــــنَا غَــــــدٌ وَ الأمَـــل

«ما دارای دستانی هستیم که با آنها کار می­کنیم و دارای فردایی هستیم که در آن آرزوهایی داریم.»

«او هرگز چهره­‌ی مبارک یوسف (ع) در زندان را فراموش نمی­کند آنگاه که از او تعبیر خواب خواسته می­شود از فرصت پیش آمده در جهت تبلیغ دین خدا استفاده می­کند و می­فرماید:

[ یَا صاحِبَیِ السِّجنِ ءَأَربَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أمِ اللهُ الوَاحِدُ القَهَّارُ]   یوسف/ ۳۹

«ای همراهان زندانیم! آیا اربابان و خدایان مختلف بهترند یا خدای تنهای چیره و قدرتمند؟»

داعی در امر دعوتش علاوه بر استفاده از استعداد و توانایی و فرصت­های پیش آمده، از تمامی وسایل ممکن و مشروع در جهت انجام امر دعوتش استفاده می­کند.

او در این زمینه بهترین وسیله را شغل خود می­داند، پس از آن نهایت استفاده را می­برد.

شغل داعی یکی از مهم­ترین وسایل و شاید بتوان گفت مهم­ترین وسیله ارزان­ترین وسیله در کار دعوت می­باشد. چیزی که متأسفانه اکثریت از آن غافلند و دعوت را امری تنها و تنها در برگزاری کلاسهای تربیتی، آن هم در مکانهای خاص، می­بینند و خلاصه می­کنند و چون چنین امری میسّر نمی­شود از کار دعوت دست می­کشند و یا نسبت به آن دچار کوتاهی می­شوند.

اگر داعی از شغل خود و تخصصّش در کار دعوت استفاده لازم را ببرد «و آن را در جهتی قرار دهد که به دعوتش سودی برساند، چنین امری او را به سوی دست یابی نتیجه­‌ی مثبت یاری کرده و همّت او را در کار دعوت دو چندان و وقتش را مثمر ثمر و زندگیش را پر بار می­گرداند.»

داعی امروز باید به این نکته­‌ی مهم توجه کند که صاحبان زندگی ـ امروزی ـ صنعتگران و صادرکنندگان صنعت و کسانی که علوم را در قبضه­‌ی خود در آورده‌­اند و آن را تعلیم می­دهند، خواه بر اساس و پایه‌­ی ایمان باشد یا بر اساس فسق و فجور. پس بر داعی است که کمر همّت ببندد و شب­ها بی خوابی بکشد و ابتکار و ابداع کند» و آن را در راهبرد پیشبرد دعوتش به کار گیرد.

با چنین همّتی و با رعایت چنین مراحلی است که داعی روز به روز دعوتش را موفق­تر از دیروز می­بیند و خواهد دید که مردمان فوج فوج به او خواهند پیوست، و در این صورت است که فتح واقعی واقع خواهد شد و آنگاه است که خدا را به خاطر چنین موفقیّتی سپاس و ستایش می­کند؛ «چرا که می­داند گرد آمدن افراد در اثر عمل و زبان و بیان او نبوده؛ بلکه این بخشش و فضل خدا است که به هر کس از بندگانش که خواست عطا خواهد کرد» و او چیزی جز وسیله‌­ای همچون سایر وسایل نبوده و نخواهد بود.

———————————————-

منبع: نوگرا به نقل از کتاب اصول دعوت از دیدگاه قرآن و سنت / مؤلف : جهانگیر ولدبیگی / انتشارات : نشر احسان

یک دیدگاه

  1. *** سخنی با ادمین ***
    چه نکات جالب ، با معنی ، منطقی و
    عاقلانه ای‌ برای تعریف ( داعی) واقعا لذت بردم …
    در سایتی خواندم که شخص روحانی و بلند مرتبه(در پست ) همه طلاب را داعی میخواند و …
    کنجکاو شدم این (داعی) کیست …
    پس به نظر شما پیامبر هم بدون اسلام … با معرفت درونی و تک شخصیته کردنه خودش بطوری که خود را اصلاح کرده و… ، و این خود بخود باعث تغییر در ظاهر بیرون و عمل او هم شد و همین عمر باعث تاثیر بر اطرافیان شد و او به امین و درستکار و راستگو مشهور شده بود و این مسیر طی شده باعث انتخاب او از طرف پروردگار شد و او را اولین داعی و رسول اسلام انتخاب کرد ، چون بر این اگاه بود که پیامبر حرف و عملش یکی است و چیزی که در ظاهر است با درون متفاوت نیست … از طرفی این گذشته خوب و تاثیر بر روی مردم میتوانست باعث اطمینان مردم از حرفها و سنت و دعوت او باشد؟
    اصلا از این نگاه به رسالت پیامبر نگاه میشود؟
    لطفا نظرتون رو برایم ایمیل کنید ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا