تعریف علم دعوت ، فرق دعوت و تبلیغ و گستردگی دایره دعوت
تعریف علم دعوت ، فرق دعوت و تبلیغ و گستردگی دایره دعوت
نویسنده : دکتر محمد ابوالفتح البیانونی/ مترجم: عبدالرحمن زمانپور
علم دعوت، تعریفهای متعددی دارد که از نظر تعیین دقیق معنی دعوت، و نوع نگرش نسبت به آن، با هم اختلاف دارند. من تاکنون به تعریفی دقیق، جامع و قدیم(که بیانگر حقیقت این علم باشد) دست نیافتهام.
عدهای بر این باورند که دعوت، تنها بیان و تبلیغ اصول، احکام و فرامین اسلام است و عدهای دیگر آن را علم و تعلیم محض بدون در نظر گرفتن ابعاد عملی و اجرایی آن میدانند، که نگرشهای دیگری نیز در این زمینه موجود است. و برخی در تعریفی عام، مفهوم دین و دعوت به دین را با هم تلفیق کردهاند. از جمله استاد محمد راوی در کتابش «الدعوه الاسلامیه، دعوه عالمیه» تعریفی عام از دعوت ارائه کرده و گفته است: دعوت، عبارت از ضوابط کاملی برای رفتار انسانی و تعیین حقوق و واجبات شرعی است. کسانی هم تعریف خود از دعوت را منحصر به بعضی از جوانب آن کردهاند. شیخ محمد خضر حسین از این کسان است که در کتابش «الدعوه الی الاصلاح» میگوید: دعوت عبارت از تشویق مردم به خیر و هدایت و امر به معروف و نهی از منکر برای نیل به سعادت دنیا و آخرت میباشد. شیخ علی محفوظ نیز در کتابش «هدایه المرشدین» بر همین تعریف تأکید دارد.
دکتر احمد غلوش، در کتابش «الدعوه الاسلامیه» گفته است:دعوت، علمی است مشتمل بر عقیده، شریعت، اخلاق و … که اسلام، در پی تلاشهای عملی گوناگون، با بهرهجویی از آن علم، به مردم شناسانده و رسانده میشود. کسانی هم، تنها اهداف و غایات دعوت را، در تعریف خود از این علم ذکر کردهاند. از جمله استاد محمد غزالی در کتاب خویش «مع الله»، در تعریف دعوت گفته است: برنامهای کامل است که همهی دانشهای مورد نیاز مردم را در خود گنجانیده تا با آن، مردم هدف از زندگی را درک کنند، و نشانههای راهی را که آنان را هدایت میکند دریابند. همان طور که شیخ آدم عبدالله الألوری نیز در کتابش «تاریخ الدعوه بین الأمس و الیوم» گفته است: دعوت یعنی این که دیدگان و عقول مردم را متوجه عقیده و مصلحتی کنیم که برایشان مفید و سودمند باشد و آن عبارت است از فراخوانی به نجات مردم از گمراهیهایی که نزدیک است دچار آن شوند، یا معصیتی که نزدیک است آنان را در برگیرد. استاد محمد خیر رمضان، در کتابش به نام «الدعوه الاسلامیه»، این تعریف را پسندیده و برگزیده است. در حالی که در کتاب «اصول الدعوه» – اثر استاد عبدالکریم زیدان دربارهی اسلام و دعوت به آن – تعریف علمی دعوت وجود ندارد. همهی این مسائل (یعنی گوناگونی و اختلاف اقوال) باعث شد تا من با نگاه تازه و مستقلی به علم دعوت بنگرم و در تعریف علم، از روش دانشمندان پیشین پیروی کنم، و از کاربرد شیوههای ادبی محض و واعظانه بپرهیزم. برای دستیابی به تعریفی دقیق و جامع از «علم دعوت» نخست باید این ترکیب مضاف و مضافالیه را جداگانه تعریف کنم. واژهی «علم» در لغت، عبارت است از: درک حقیقت یک چیز یا درک چیزی همانگونه که هست.
همین واژه، در عرصه «علم» – و نه در عرصۀ «لغت»، عبارت است از:
مجموعهی مسائل و اصول کلی جهتدار، مانند علم کلام، علم نحو، علم زمینشناسی و علم طبیعی و علم آثار و از همینرو، جمع مکسر «علم» علوم است. اما «دعوت» در لغت، به معنی «درخواست» است. مثلاً دعا بالشئ، یعنی درخواست احضار او نمود: و دعا الی الشئ: یعنی: او را به فلان چیز تشویق کرد. دعاه الی القتال، یعنی او را به جنگیدن دعوت کرد. دعاه الی الدین: او را به دین فراخواند. یا دعا الی المذهب: یعنی او را به مذهب فراخواند. که معنی اصطلاحی آن عبارت است از این که او را به معتقد شدن به آن تشویق کرد. اما میتوان معنای اصطلاحی دعوت را از معانی لغوی پیشین آن، این گونه استخراج کرد. درخواست، تشویق به چیزی و کشاندن به سوی آن. بنابراین دعوت به اسلام عبارت است از فراخواندن و سوق دادن و تشویق مردم به تمسک به دین. برای این که دعوت اسلامی، هم شامل مراحل دعوت تبلیغی، تکوینی و تنفیذی شود، و هم مشتمل بر عناصر کار پیامبران علیه الصلاه و السلام به صورت عام، و کار پیامبر بزرگوارمان محمد(ص) به طور خاص، گردد؛ باید دعوت اسلامی را در اصطلاح این گونه تعریف کرد: رساندن و تعلیم اسلام به مردم و عمل به آن در متن زندگی.
خداوند، عمل نخستین دعوتگر اسلام – حضرت محمد(ص) – را در قرآن بیان میکند و شرح و تفصیل این عناصر سهگانهی دعوت را در چند جای قرآن گنجانده است. خداوند متعال فرمود:
«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ»جمعه/۲
«خدا کسی است که از میان بیسوادان پیغمبری را برانگیخته است و به سویشان گسیل داشته است، تا آیات خدا را برای ایشان بخواند، و آنان را پاک بگرداند. او بدیشان کتاب ( قرآن ) و شریعت ( یزدان ) را میآموزد. آنان پیش از آن تاریخ واقعاً در گمراهی آشکاری بودند.»
بنابراین نخستین عنصر دعوت:
«یتلو علیهم آیاته» است که شامل بیان و تبلیغ است. همان گونه که «یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» شامل تربیت و تعلیم میشود (یا آن چه که معمولاً در اصطلاح دعوی، از آن، به تکوین تعبیر میشود.)
«و یعلمهم الکتاب و الحکمه» نیز شامل تطبیق و اجرا است، زیرا در این آیه منظور از «کتاب» ،قرآن و منظور از «حکمت»، سنت نبوی میباشد. همان طور که بیشتر علما فرمودهاند «سنت»، در حقیقت راه تطبیق و عمل به قرآن است. بنابراین سنت، در واقع، روش تطبیق و اجرای احکام قرآن در بین افراد و جماعتها را بیان کرده است.
شایان ذکر است برخی از دیگر نویسندگان و پژوهشگران علم دعوت نیز به این تعریف، دست یافتهاند. هر چند به نظر من آن تعریفها دارای کلیگویی، پیچیدگی و ابهامهایی است که شایستهی یک تعریف علمی نیست.
استاد «بهی خولی»، پیش از این، دعوت را این گونه تعریف کرده است: «دعوت انتقال امت از محیطی به محیط دیگر است.» دکتر «رئوف شبلی» تعریف دیگری از دعوت دارد و میگوید: «دعوت، حرکتی اسلامی در دو بُعد نظری و عملی است.»
گاهی نیز کلمهی دعوت، به اسلامی که مردم را به سوی آن فرا میخوانیم اطلاق میشود. مثل این آیه «له دعوه الحق» امام ابن الجوزی – رحمه الله – در تفسیر این آیه میفرماید: در آن دو قول است یکی این که: دعوه الحق کلمهی توحید لا اله الا الله است، که علی و ابن عباس و جمهور علما قائل به این قولاند. ذر این صورت معنی آن چنین میشود: بندگان باید تنها توحید گوی او باشند، که در این جا، به خاطر اختلاف لفظی دعوت به حق مضاف شده است. دوم این که خداوند حق است پس کسی که او را فراخواند حق را فرا خوانده است. حسن بصری به این قول قائل است. در غیر اینصورت هرگاه لفظ دعوت به تنهایی بیاید، همان معنای نخستین را که تعریف کردیم، دارد. یعنی «فراخوانی به اسلام»، و این معنایی است که بیشتر آیات قرآنی و احادیث نبوی دربارهاش وارد شده است.
با توجه به تعاریفی که ذکر شد، بعد از این که علم دعوت، اسم «علم معینی» شده، میتوان این گونه تعریف کرد: «مجموعهی قواعد و اصولی است که برای رساندن، تعلیم و التزام مردم به اسلام، از آن استفاده میشود.»
دعوت و تبلیغ :
در پایان مبحث تعریف علم دعوت، دوست میدارم به شبههی کسانی که معنی دعوت را تنها به تبلیغ و بیان منحصر کردهاند، و به تعلیم و تطبیق، چون یک امر جانبی نگریسته، و به آیاتی چون «مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ »(مائده/۹۹ )و «فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُم مَّا حُمِّلْتُمْ وَإِن تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ » (نور/۵۴) استناد کردهاند؛ و کار پیامبر و دعوتگران را در جنبهی تبلیغی آن محدود ساختهاند، پاسخ گویم. در جواب این شبهه، باید عرض کنم آیات مذکور و مانند آن، در پی جریان رویگردانی و اعراض مردم از (پذیرش) دعوت نازل شده است؛ بنابراین در صورتی که مدعوین از (پذیرش) دعوت روی بگردانند، آنگاه، پیامبران دعوتگر، جز بیان و تبلیغ، وظیفهی دیگری ندارند چرا که هدایت تنها به دست خداست و تا خدا نخواهد هیچ کسی قادر به هدایت مردم نیست. اما در صورتی که مدعوین، دعوت را بپذیرند و به اسلام بگروند، بر دعوتگر لازم است که دینشان را به آنان تعلیم دهد و بکوشد تا این دین را در زندگیشان به کار گیرند، و همانگونه که پیامبر(ص) با کسانی که در مکه مکرمه دعوتش را پذیرفته بودند رفتار میکرد، رفتار نمایند. به گونهای که در خانهی ارقم، پسر ابی أرقم نزد آنان حاضر میشد تا دین را به ایشان بیاموزد و از آلایشها پاکشان گرداند و هرگاه فردی مسلمان میشد به اصحاب میفرمود:
«فقهوا أخاکم فی دینه و علموه القرآن»
«برادرتان را در دینش فقیه بگردانید و قرآن را به وی بیاموزید.»
اگر در همین آیاتی هم که شبهه پردازان به آنها استدلال کردهاند، خوب دقت کنیم، متوجه میشویم بیشتر آیات، این حقیقت را تصریح و آشکار کردهاند که منحصر ساختن عمل پیامبر به تبلیغ، تنها منوط به رویگردانی و اعراض مردم از پذیرش دعوت است. همان طور که در این آیات آمده است: «و إن تولوا فإنما علیک البلاغ – فان تولیتم فاعلموا أنما علی رسولنا البلاغ المبین و فان أعرضوا فما أرسلناک علیهم حفیظا إن علیک إلا البلاغ» و با این تفسیر است که دلالت آیات قرآن، با دلالت آیات دیگری که بر بقیهی اعمال پیامبر بزرگوار اسلام (هم چون تلاوت آیات خدا و تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت) تصریح میکنند، هماهنگی داشته و مطابقت میکند. همان گونه که با واقعیت عملی دعوت پیامبر(ص) در زندگیاش و همچنین واقعیت دعوت صحابه و تابعین نیز همخوانی و هماهنگی دارد.
برای برطرف کردن این شبهه، سخنم طولانی شد چرا که علاقهمند بودم دربارهی روش دعوت انبیا و دعوتگران بعد از ایشان، شرح کافی دهم تا موضعگیریهای نادرست ناشی از کوتهنظریها که در زمینه کار دعوت در عصر حاضر مشاهده میشود. و برخی از برادران دعوتگرمان را تنها به پردازش یک جنبه از دعوت واداشته، و به همان یک جنبه نامبردار و مشهور شدهاند، اصلاح شود. زیرا آنان گمان میکنند که وظیفهی انبیا تنها تبلیغ بوده است، و بعضی از آنان به دعوتگران دیگری که به علم و تعلیم یا به تطبیق و اجرا اهمیت میدهند، به دیدهی حقارت مینگرند و از آنان انتقاد میکنند. متقابلاً بعضی از کسانی که به علم و تعلیم، یا اجرا و تطبیق، توجه دارند؛ به مبلغانی که تنها به تبلیغ میپردازند، به دیدهی حقارت مینگرند و موضعگیری و روش آنان در امر دعوت را سخت مورد انتقاد قرار میدهند. بی این که یکدیگر را خوب درک کنند و قدر یکدیگر بدانند.
متأسفانه این مسأله، بر دوری و جدایی مسلمانان از یکدیگر افزوده است. اگر تمامی این دعوتگران، میدانستند که دعوتگر میتواند میدانی مرتبط با تخصص خود برای اجرای کار دعوت برگزیند، و با در نظر گرفتن امکانات و استعدادهای خویش، آشکارا بگوید که به نظر من، اولویت دعوت، در پرداختن و مشغول شدن به فلان میدان است و دایرهی دعوت اسلامی را تنها بر عمل و نوع انتخاب خود، محدود نسازد؛ کسانی را که دیدگاهشان با او متفاوت است، اهل بدعت و عملشان را مغایر عمل انبیا نمیخواندند. زیرا میدان دعوت بسیار گسترده و جوانب کار متعدد است و مسئولیت، بسیار بزرگتر از آن است که یک جماعت به تنهایی از عهدهی آن برآید؛ و خلأ موجود بسیار عمیقتر از آن است که با عمل یا کار در یکی از جوانب دعوت، پر گردد.
اگر هر دو گروه، این حقیقت را درمییافتند و درک و فهم متوازنی از آن پیدا میکردند، بیشک تلاش یکدیگر را سپاس و آفرین میگفتند و دعوتگران، یکدیگر را همچون شریک و همکار خود مینگریستند. سخنم را در این موضوع، با گفتاری زیبا و حکیمانه (که خود از دعوتگر مشهور «استاد ابوالاعلی مودودی رحمه الله»، در مکه مکرمه، چند سال پیش از وفات آن بزرگوار شنیدم) پایان میدهم. در آن سال، او را در مکه مکرمه – در هتل شبرا- زیارت کردم و در یک جلسهی خصوصی، نظرش دربارهی «جماعت تبلیغ» را که در هند به وجود آمده بود، و در بسیاری از کشورها نفوذ یافته بود، جویا شدم چرا که شنیده بودم بعضی افراد جماعت تبلیغ، کار استاد مودودی را مورد انتقاد قرار میدهند و میگویند او دعوت را رها کرده و به سیاست و حکومت پرداخته است. استاد در جواب، با زبان عربی شکسته، عباراتی مختصر، و کوتاه بیان فرمودند که شایسته است درسی برای همهی دعوتگران و نمونهای ارزنده و مطلوب، در نگرش هر عامل و دعوتگری نسبت به داعیان دیگر باشد.
او فرمود: آنان (جماعت تبلیغ) خلأیی را پر کردهاند که ما توان پر کردنش را نداریم، از آنان کسانی هم هستند که از ما انتقاد میکنند، ولی ما از آنان انتقاد نمیکنیم.
در نگاه به دیگران نمیتوانیم به این گونه توازن و هماهنگی دست یابیم مگر زمانی که دایرهی دعوت اسلامی را گسترده و شامل همهی اعمال پیامبر(ص) بدانیم. شاید تعریفی که به آن دست یافتهایم بتواند بر آن بینشِ شامل، و مفهوم صحیح، کمک کند والله المستعان. این دربارهی تعریف علم دعوت بود.
بخوانید:
چگونگی پیدایش و شکلگیری علم دعوت و پیوند و ارتباط علم دعوت با دیگر علوم شرعی
—————————-
منبع : درآمدی بر علم دعوت/ مؤلف: دکتر محمد ابوالفتح البیانونی/ مترجم: عبدالرحمن زمانپور /تهران: نشر احسان، ۱۳۸۸