الله - خداوند

خدا کیست؟ خدا کجاست ؟

خدا کیست؟ خدا کجاست ؟
دکتر ایریس یاب/مترجم: دکتر مسعود حاجی زاده
اگر کودک شما در این مورد از شما سئوال پرسید ، از آنجا که هیچ پاسخ ساده و مشخصی به سوال «خدا کیست؟»وجود ندارد، سعی کنید طوری به این سوال پاسخ دهید که انگیزه کنونی سوال فرزندتان را جواب گو باشید.
هنگامی که فرزندتان می پرسد:« خدا کیست؟» چه پاسخی به او می دهید؟ بله، پاسخ این سوال کار آسانی نیست. قرن هاست که فلاسفه، علما، شعرا، هنرمندان و دانشمندان در جستجو برای پاسخ این پرسش عمیق، تلاش می کنند.
در جوامعی که اقوام و فرهنگ های متعددی دارند، فرزند شما ممکن است با کودکانی برخورد داشته باشد که دارای باورهای مختلفی هستند( مسلمان، مسیحی، یهودی، زرتشتی و یا حتی بی مذهب). اطلاع از باورها و نظرات مختلفی که در این گونه جوامع درباره خدا وجود دارد، موجب طرح سوالات بیشتری از سوی فرزندتان می شود.
برخی مردم، تصور می کردند خدا دارای شخصیت ویژه ای است. لذا او را ستاره یا کوهی خاص تلقی می کردند. برخی دیگر تصور می کنند خدا «قدرت» و «نیرو» است. چینی ها، این نیرو را تائو خطاب می کننند، هندوها آن را رتا می نامند و ایرانیان عهد باستان به آن آشا می گفتند. هندوها تصور می کنند خدا به شکل های مختلفی ظاهر می شود، اما پیروان ادیان توحیدی(اسلام، مسیحیت، یهودیت) معتقدند فقط یک خدا وجود دارد که به رغم برخورداری از شخصیت و قدرت، نادیدنی است. بودایی ها درباره ی خدا چیزی نمی گویند، اما درباره حقیقت هستی (جوهر وجود) صحبت می کنند، می بینید که دیدگاه های انسان ها درباره خدا، بسیار متفاوت و متعدد است.
والدین، در اغلب موارد برای توضیح دادن مفهوم خدا، از لغاتی استفاده می کنند که برای فرزندشان نامفهوم است. دانشمندان الهیات، از لغاتی مانند: جاودان، مقدس، ازلی و ابدی، ماوراء طبیعی، قادر مطلق و… استفاده می کنند. این لغات حتی برای بسیاری از بزرگسالان نیز به سختی قابل درک است تا چه رسد به ذهن کودکان که به هیچ وجه قادر به فهم آنها نیست.
برای اینکه بتوانید پاسخگوی سوالات فرزندتان درباره ی خدا باشید اصل ساده ی زیر را رعایت کنید: پاسخی به فرزندتان بدهید که با نیازهای کنونی فرزندتان ارتباط داشته باشد. برای این کار باید به دو نکته توجه کنید:
۱- سطح بلوغ فرزندتان در چه حدی است؟
بررسی سوالات زیر به درک این موضوع کمک می کند:
او چه لغاتی را درک می کند؟
افراد بالغ می توانند از لغاتی مثل «ازلی و ابدی»، «نامحدود و غیر قابل درک»، «مقدس» و «عادل» استفاده کنند، ولی در مورد کودکان زیر شش سال می بایستی از لغاتی مثل «برای همیشه»، «بزرگ»، «قوی» و «خوب» استفاده شود. کودکان بالاتر از شش سال می توانند لغاتی چون «همیشه»، «همه جا» «مافوق»، «قدرتمند» و «کامل» را درک کنند.
خدا را می بایستی با چه چیزهایی مقایسه کرد تا برای فرزندتان قابل فهم باشد؟
ما معمولا" مجهولات و پدیده های جدید را با دانسته های گذشته ی خود مقایسه می کنیم تا آنها را درک کنیم. با استفاده از این روش، به فرزند خود بگویید:« قوی ترین کسی که می شناس کیست؟ خدا از او قوی تر است.» ، « خدا بیش از پدر و مادرت مراقب توست » ، « وقتی خوش رفتاری تو را با یک کودک فلج دیدم، به یاد خدا افتادم.» و« وقتی پرنده ها آواز می خوانند در واقع به ما می گویند خدا مراقب آنهاست.»
فرزند شما، تاکنون چه تصویری از خدا به دست آورده است تا شما توضیحات بعدی خود را براساس آن استوار کنید؟
گرچه خدا از هر تصوری بزرگ تر است، اما همه ما صرف نظر از سن سال و دانش و تجربه ی شخصی، خدا را براساس تصور خود از او می شناسیم. برای اینکه بتوانید به سوال «خدا کیست؟» فرزندتان پاسخ بدهید، ابتدا از او بپرسید: «نظر خودت چیست؟»
۲. فرزند شما چه نیاز ویژه ای دارد؟
برای پاسخ دادن به این سوال، از خود بپرسید:« آیا در وجود خدا شک کرده؟»، «آیا می خواهد خوبی و خیر را بشناسد تا راهنمایی در انتخابهایش داشته باشد؟»،«آیا می خواهد منشأ الهامات خود را در خدا جستجو کند؟»
بررسی این سوالات به شما کمک می کند پاسخی به سوال فرزندتان بدهید که متناسب با سطح درک او بوده و نیاز موجود در پس سوال او را برآورده سازد. در پاسخ دهی به سوال فرزندتان، می توانید از باورهایی استفاده کنید که ادیان مختلف درباره ی آن ها اتفاق نظر دارند. این باورها عبارتنداز:
  • خدا غایت هر چیزی است. هیچ چیزی بزرگتر از او نیست، قرنهاست که مردم زندگی خود را فدای اعتقاد خود به خداوند می کنند، زیرا او برای آن ها مهم تر از زندگی است. به فرزندتان بگویید:« خدا، بزرگترین و بهترین چیزی است که در عالم وجود دارد.»
  • خدا قادر مطلق است. او می تواند بیافریند یا نابود کند، او می تواند گرفتاری را نجات دهد یا گردنکشی را وادار به تسلیم کند. او بهترین حامی و حل کننده ی مشکلات است. به فرزندتان بگویید:« خدا قوی ترین و بزرگ ترین فرد در سراسر عالم است.»
  • خدا معنادهنده ی زندگی است. خدا به این عالم «هدف» و «مقصد» می دهد و این هدفمندی جهان به همه چیز معنا می بخشد. حتی اموری که تصادفی به نظر می رسند، تحت اراده خداوند هستند. به فرزندتان بگویید:« خدا پاسخ تمامی سوالات ما را می داند.»
  • خدا سرچشمه امید است. در مواقعی که احساس می کنیم شکست خورده ایم و یا راه حلی برای مشکل مان وجود ندارد، توکل به خدا باعث می شود تا راهی برای خروج از مشکلات بیابیم. تمامی مذاهب، راهی برای «توبه» و «بخشایش گناهان» انسان، نشان داده اند. به فرزندتان بگویید:«خدا به ما کمک می کند تا بر مشکلاتمان پیروز شویم.»
  • خدا مقدس است. تقدس خداوند، او را از پدیده های جهان مجزا و ممتاز می کند. به همین دلیل، عبادت و پرستش مختص اوست. به فرزندتان بگویید:« خدا با هر چیزی که تصور می کنی تفاوت دارد»
  • خداوند گرچه قادر مطلق و مقدس است، اما می توان او را شناخت. تمامی ادیان در طول تاریخ، معلمان و پیروانی داشته اند. همیشه پیامبران، رسولان، روحانیان، موعظه گران و معلمانی بوده اند که خداوند را به پیروان خود معرفی کرده و شناسانده اند. هنگامی که با سوال فرزندتان درباره ی خدا روبه رو می شوید، احساس می کنید در جایگاه آن معلمان قرار گرفته اید. به فرزندتان بگویید:« خدا بزرگتر از آن است که بتوان او را تصور کرد. ما فقط می توانیم تا حدودی صفات او را درک کنیم و هر چه بیشتر جستجو کنیم، به درک بهتری از او دست خواهیم یافت.»
 
خدا کجاست؟
فرزند شما ممکن است بخواهد به دلیل نیازهای کنونی خود مکانی مشخص را برای خدا تصور کند.
در غروبی تابستانی، خانواده ای به سفر می روند. آسمان پس از طوفانی که درگرفته بود، صاف شده و خورشید در حال پنهان شدن در پس چند لکه ابر باقیمانده است. اشعه سرخ فام خورشید، از پشت ابرها، تمام آسمان را رنگین کرده و افق واقعا" زیبا شده است. فرزندتان به افق خیره شده و می پرسد:«آیا خدا در آنجا زندگی می کند؟»
کودکان احساس خاصی درباره ی خانه دارند. از نظر آنها، خانه محلی برای سکونت، استراحت و بودن در کنار اعضای خانواده است و نوعی احساس آرامش و امنیت در آنها ایجاد می کند. کودکان به رغم هر خاطره ای – خوب یا بد- که از خانه داشته باشند، همین که می دانند خانه محل سکونت آنهاست، این تصور را به تمامی پدیده ها تعمیم می دهند و برای هر چیزی مکانی ویژه قائل میشوند. آنها ممکن است درباره محل زندگی (آشیانه)پرندگان کنجکاو باشند یا فرودگاه را محل سکونت هواپیما بدانند و یا از خود بپرسند محل خواب خورسید کجاست. طبعا" این نوع سوالات، درباره خدا نیز مطرح می شوند. گاهی اوقات،مسجد، معبد یا کلیسا به عنوان خانه خدا تلقی می شود. ممکن است فرزندمان نیز از خود بپرسد آیا خدا در این مکان ها زندگی می کند؟ آیا می توان خدا را به خانه یا جایگاهی خاص، محدود کرد؟ آیا خدا می تواند همزمان در تمام مکان های مقدس حضور داشته باشد؟
در این مورد که خداوند کجا زندگی می کند؟ دو پاسخ اساسی وجود دارد. عده ای می گویند خداوند در آسمان ها زندگی می کند. این باور، تأکید زیادی بر الوهیت و تقدس ماورایی خداوند دارد. رابرت کولز در بخشی از کتاب زندگی معنوی کودکان ایده های پسری ده ساله به نام اندی را درباره ی محل زندگی خداوند تشریح کرده است.
اندی، در حال کشیدن تصویری از بهشت است. او مستطیلی می کشد که یک بیضی درون آن قرار دارد، آن هم با رنگ هایی متنوع (درست مانند تخم مرغ های رنگی سفره هفت سین).اندی، این بیضی رنگارنگ را بهشت می نامد، چون رنگ های زیبایی دارد. از نظر او ساختمانهای داخل این بهشت ار جنس شیرینی زنجبیلی ساخته شده اند، چون بسیار خوشمزه است. درون این ساختمان ها نیز آدم های بسیار خوشحال و خوشبختی زندگی می کنند. اندی، زمینه اطراف این بیضی (بهشت) را سیاه رنگ کرده است، چون باور دارد که فضای بین زمین و بهشت، سیاه است. او در گوشه ای از بهشت رنگین خود، کسی را نقاسی کرده و او را خدا می نامد. اندی می گوید:« زنده بودن خدا با زنده بودن ما فرق دارد. در هر حال،ما واقعا" نمی توانیم او را ببینیم»
اما عده ای دیگر بر این باورند که خدا در همه جا حضور دارد. آنها خدا را در رویش گلها، جوشش چشمه ها و حتی انتخاب های خوب در زندگی انسان ها، حاضر و ناظر می بینند. این عده، خداوند را همواره همراه خود و نزدیک تر از رگ گردن به خویش می دانند. این باور، تأکید زیادی بر همراه بودن خداوند و مراقبت دائمی او از ما دارد.
رابرت کولز، در بخشی دیگر از کتاب خود، به پسر بچه ای ده ساله به نام مورتون اشاره می کند که کوهی را نقاشی کرده بود که نردبانی، دامنه و قله آن را به هم وصل می کرد. در دامنه کوه، عده ای در حال پرستش گوساله ی سامری بودند(نشانی از دوری و غربت ایشان از خدا). در قله کوه، موسی در حالی که لوح ۱۰ فرمان را در دست گرفته، ایستاده بود. بالای سر موسی، دست خدا قرار داشت. آسمانی نیلگون با انواری زرد و سرخ، موسی و ده فرمان و خدا را به هم وصل می کرد می کرد. همه این ها که در قله کوه قرار داشتند، توسط نردبانی به دامنه کوه متصل بودند. همه چیز این نقاشی از ارتباط و همبستگی متقابلی برخوردار بود.
مورتون می گفت:« خدا از سرکشی گوساله پرستان خشمگین است و موسی هم همین طور. اما خداوند موسی را تسکین می دهد. اتفاقاتی که در دامنه کوه روی می دهد. به طور روشنی بر آنچه که در بالا اتفاق می افتد، تأثیر می گذارد.»
در نگرش اخیر، خداوند وجودی است که همیشه با ما زندگی می کند و حتی نزدیک تر از یک عضو خانواده یا یک دوست، با ما همراه است. با چنین دیدگاهی، خدا را به خاطر لطف و توجهی که به ما دارد شکر می گوییم.
·     اگر او درباره ارتباط خدا با خودش فکر می کند، به او بگویید« خدا نزدیک و در کنار ماست. او ما را می بیند، سخنان ما را می شنود و از طریق تمام چیزهای اطرافمان با ما ارتباط برقرار می کند.»
·     اگر او درباره جایگاه خدا در عالم هستی می اندیشد، به او بگویید« خدا همه جا حاضر است. او نزد ما حضور دارد، اما در عین حال در سراسر جهان و حتی در ستارگان دوردستنیز حاضر است.»
·     اگر او درباره ی منشأ خوبی ها و شادی ها می اندیشد، می توانید به او بگویید «منشأ خوبی ها در بهشت است و بهشت جایگاه خداوند است.»
·     اگر دغدغه فکری او این است که آیا خدا از ناراحتی ها ،ترس و عصبانیت او آگاه است یا خیر، به او بگویید« خدا از مشکلات تو آگاه است و در برطرف کردن آن ها به تو کمک می کند.»
·         اگر او حضور خدا را در مکانی مقدس و یا لحظه ای خاص احساس می کند، به او بگویید« خدا قطعا" در آن جا حضور دارد»
·         اگر او اشتیاق دارد که روزی خدا را ببیند، به او بگویید «همه ی ما از آن خداییم و همه به سوی او باز خواهیم گشت.»
·     طرح سوال خدا کجاست؟ با هر انگیزه ای که باشد، نیازمند این پاسخ است که:« خدا در همه جا حضور دارد. حالا در کجا می توانی خدا را ببینی؟ آیا قادر هستی او را به مکانی خاص محدود کنی و در آن محدوده او را ببینی؟ قطعا" خیر.»
____________
منبع: کلیدهای تربیت کودکان ( کلیدهای آموختن به کودکان درباره ی خدا)/نویسنده: دکتر ایریس یاب/مترجم: دکتر مسعود حاجی زاده/انتشارات: صابرین/۱۳۸۴
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا