اندیشهسياسي اجتماعيمطالب جدیدمقالات

جهاد، قتال، عنف و ارهاب بررسی مفهوم و مقایسه آنها

جهاد، قتال، عنف و ارهاب بررسی مفهوم و مقایسه آنها

نویسنده : علی آقا صالحی

دین مبین اسلام بین واژه های جهاد، قتال، عنف و ارهاب (ترور و خشونت) تفاوت فاحش قائل است و هر کدام دارای معانی ویژه و احکام خاص خود می باشند که به صورت مجزا به توضیح و تفسیر آن خواهیم پرداخت:

الف- جهاد

جهاد مصدر باب مفاعله از واژه های (جاهد، یجهد و مجاهده) ساخته شده است و به معنی بذل جهد و بکارگیری تمام توان و تلاش و تحمل سختی و مشقت است. قرآن کریم تقریباً ۳۴ بار واژه ی جهاد و مشتقات آن را به کار برده است، ولی این واژه در میان مسلمانان و جامعه بیشتر به معنی جنگیدن و نبرد در راه گسترش دین و تقویت و دفاع از کیان امت و مردم، شهرت یافته و سایر معانی آن تا حدودی مغفول مانده است. در حالی که می دانیم قرآن و سنت پیامبر (ص) برای جهاد معانی و دایره ی وسیع تری از قتال قائل هستند تا جایی که امام ابن قیم الجوزی در کتاب زادالمعاد برای آن حدود سیزده درجه در نظر گرفته است. مثل جهاد با نفس و شیطان، جهاد با ظلم و ستمگری و فساد و منکرات در جامعه و جهاد با منافقان و جهاد دعوت و تبلیغ و جهاد بردباری و خویشتنداری (جهاد مدنی) و جهاد با دشمنان دین به وسیله اسلحه و … .

قرآن کریم بیشتر واژه جهاد را در معنی به کار بردن توانایی و وسعت فرد برای انتشار دعوت اسلامی و دفاع از آن به کار برده است.[۱]

علامه راغب اصفهانی در مفردات القرآن می گوید: (الجهد و جهد) به معنی طاقت و مشقت است. الجهد به معنی مشقت و جهد به معنی الوسع می باشد.

اجتهاد به معنی خود را به زحمت انداختن و نهایت توان و کوشش خود را صرف کردن است. گویند: (جهدت رایی و اجهدته): یعنی رای و اندیشه ام را به کار انداختم و بسیار اندیشیدم.

جهاد و مجاهده به معنی به کارگیری نهایت وسعت و توان در مقابل دشمن است.

بنابراین جهاد بر سه نوع است:

  • جهاد با دشمن ظاهری و آشکار
  • جهاد با شیطان
  • جهاد با نفس

قرآن کریم می فرماید:

(وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ) توبه:۴۱

(وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ) حج: ۷۸

و پیامبر (ص) فرمود:

«جاهدوا اهواءکم کما تجاهدون اعداءکم»

بنابراین، می بینیم که معنی و مفهوم واژه ی جهاد بسیار گسترده تر از واژه ی قتال است، هر چند در عرف فقهی ما به معنی قتال استعمال می شود و به عنوان یک اصطلاح فقهی درآمده است، ولی این مسئله از گستردگی معنا و مفهوم آن نمی کاهد.

امام ابن تیمیه می فرماید: جهاد مورد اشاره ی شریعت اسلام، گاهی با قلب انجام می گیرد، مثل عزم و قصد جدی بر دعوت به اسلام و فرامین آن، گاهی با حجت و برهان است که با آن باطل را از بین برده و میخکوب می کند و گاهی با بیان حق و ازاله ی شبهات و گاهی با رأی و تدبیر در چیزهایی است که به نفع و سود مسلمانان می باشد و گاهی با بدن و جسم است که این بخش اخیر به معنی قتال و درگیری با مخالفان و معاندان دین می باشد، پس هر کدام از این انواع جهاد به نوبه ی خود و تحت شرایط ویژه بر هر مسلمان واجب می باشد.[۲]

بنابراین جهاد در مواردی چون جهاد با قلب و نیت و جهاد با زبان و جهاد به وسیله عقل و تدبیر و جهاد با بدن و جسم را در بر می گیرد.

ب- قتال

قتال چنانکه توضیح دادیم عبارت است از: جنگ و نبرد با اسلحه و شمشیر برای سرکوب دشمنان حربی، استخدام اسلحه و مهمات در برابر دشمنان.

هر چند فقها بیش تر معنی واژه ی جهاد را بر این بخش (قتال) به کار برده اند، ولی باید دانست که قتال تنها بخشی از جهاد است و تمام آن را شامل نمی شود و با این وصف از نظر معنای لغوی و اشتقاق واژه با کلمه ی جهاد تفاوت دارد.

از نظر اشتقاق، قتال از فعل (قاتل یقاتل) و مقاتله و قتال (مصدرهای باب مفاعله) تشکیل شده است و ریشه ی اشتقاقی آن با جهاد یکی نمی باشد و از نظر معنا و مفهوم نیز معنی (قاتل) با معنی (جاهد) بسیار متفاوت است. قتال از ریشه ی قتل و به معنی کشتن و جنگیدن می باشد در حالی که جهاد از ریشه ی جهد (به فتح و ضم جیم) به معنی تلاش و کوشش زیاد می باشد.

در قرآن کریم واژه ی قتال و مشتقات آن حدوداً ۶۷ بار ذکر شده است. پس بین قتال و جهاد عموم و خصوص مطلق حاکم است، یعنی هر قتالی که شروط شرعی آن به جای آورده شود جهاد است، ولی هر جهادی لزوماً قتال محسوب نمی شود، بلکه قتال تنها زمانی جهاد به شمار می رود که صرفاً (فی سبیل الله) در راه خدا باشد و آن زمانی است که مؤمنان با تمام وجود و امکانات خود برای برتری کلمه ی الله و گسترش آئین یکتاپرستی و از بین بردن عقیده ی شرک و بت پرستی دست به اسلحه ببرند و با دشمنان بجنگند و اگر جنگ و نبردی این ویژگی های متعالی را نداشته باشد، هر چند گروهی از مؤمنان به آن اقدام نمایند، جهاد به حساب نمی آید، زیرا قرآن کریم می فرماید:

(الَّذِینَ آمَنُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ) نساء: ۷۸

« کسانی که ایمان آورده‌اند ، در راه یزدان می‌جنگند ، و کسانی که کفرپیشه‌اند ، در راه شیطان می‌جنگند.»

در حدیثی به روایت ابی موسی آمده است که پیامبر (ص) فرمود:

«من قاتل لتکون کلمه الله هی العلیا فهو فی سبیل الله عزّ و جلّ»[۳]

«کسی که بجنگد تا کلمه الله برترین گردد، آن در راه خدا است.»

پس هرگاه جنگ و قتال از این اهداف خالی شود، دیگر فی سبیل الله نیست و مؤمن نمی تواند اجر و پاداشی دریافت کند و خود را بدان مفتخر بدارد چنانکه در حدیث دیگری آمده است که پیامبر (ص) فرمود: «هرگاه دو مسلمان با شمشیرهایشان روبروی هم قرار گیرند و با هم بجنگند، قاتل و مقتول هر دو در آتش جهنم اند. گفتم: ای رسول خدا وضعیت قاتل مشخص است، مقتول چرا؟ فرمود: زیرا او نیز بر کشتن برادر مؤمنش حریص بوده است.»[۴]

باز می فرماید:

«توهین و تحقیر مؤمن گناه و جنگیدن با وی نوعی کفر ورزیدن و ناسپاسی است.»[۵]

در حدیث دیگری می فرماید:

«پس از من به سمت و سوی کافران برنگردید که گردن همدیگر را بزنید.»[۶]

بنابراین واضح است که هر گونه نبرد و درگیری مسلحانه با دشمنان را نمی توان به حساب جهاد فی سبیل الله گذاشت، چون اگر دو گروه مسلمان به خاطر اغراض شخصی و گروهی و حزبی خود به جان همدیگر بیافتند و دست به اسلحه ببرند و با یکدیگر بجنگند، این حرکت آنان جهاد شرعی و دینی به شمار نمی رود و بلکه برای این کار مورد بازخواست و محاکمه ی الهی نیز قرار می گیرند.

ت- حرب

حرب یک جنگ به معنی استخدام اسلحه و نیروهای مادی و نظامی گروهی در برابر گروه معارض دیگر است، حال ممکن است این گروه دو قبیله یا دو ملت یا دو دولت یا دو مجموعه ی متضاد باشند. هرگاه چنین مجموعه هایی در برابر همدیگر قرار گیرند و اقدام به تحرکات و درگیری های نظامی علیه یکدیگر کنند بدان اصطلاحاً جنگ یا حرب گویند.

مفهوم (جهاد) با مفهوم (حرب) نیز متفاوت است؛ زیرا جهاد مفهومی دینی است و از نظر اهداف و انگیزه ها و شیوه ها و اخلاقیات و ضوابط آن با (حرب) تفاوت فاحش دارد.

حرب، مفهومی دنیایی دارد و هم در جاهلیت و هم در اسلام و هم در میان سایر اقوام و ملت های دیگر در برهه هایی از تاریخ بشر وجود داشته است و چه بسا اهداف اصلی آن، شکست و قهر دشمنان و قلع و قمع نمودن بساط مخالفان و تسلط و چیرگی و مصادره ی اموال و دارایی ها و تسخیر سرزمین آنان می باشد که ممکن است در این راه، افراد بیگناه زیادی جان و مال خود را از دست بدهند و یا بی خانمان و آواره ی کوه و بیابان شوند و هست و نیستشان بر باد فنا رود. در حالی که می دانیم جهاد واژه ی مقدسی است که تنها برای برتری کلمه الله بر سایر ادیان و مذاهب صورت می گیرد و کلمه الله یعنی این که در جامعه حق و عدالت و آزادی و کرامت انسانی رعایت شود و امنیت و آسایش و احترام متقابل برقرار گردد و هیچ کس نتواند به ناحق جان و مال و ناموس مردم را تصاحب کند و بر گرده ی مردم سوار شود و آنان را به بردگی و بندگی گیرد و همه ی مردم بنده ی پروردگار متعال باشند و فقط خدا را صاحب اختیار خود بدانند و بس.

پس هرگاه جنگ و نبردی چنین ویژگی متعالی و مبارکی به خود بگیرد، به جهاد تبدیل می شود، در غیر این صورت هیچگاه به معنی جهاد نیست و در زمره ی جهاد در راه خدا قرار نمی گیرد.

قتال(نبرد تن به تن نظامیان و سربازان) با معنی امروزی (حرب) تفاوت دارد. قتال از ضروریات جنگیدن متعارف امروزی نیست، هر چند در هر جنگی ممکن است قتال و نبرد تن به تن روی دهد؛ ولی امروزه جنگ به وسیله ی موشک های قاره پیما یا توپخانه ها و خمپاره اندازهای پیشرفته و دور دست انجام می گیرد و ممکن است طرفین متخاصم کیلومترها از همدیگر فاصله داشته باشند و همدیگر را زیر شدیدترین و مرگبارترین ضربات خود قرار دهند و یک طرف در کمترین مدت زمان ممکن دمار از روزگار طرف مقابل درآورد و کشته ها و زخمی ها و ویرانی های زیادی بر او تحمیل نماید و طرف مقابل نیز مقابله به مثل کند و خسارت ها و زیان های مشابهی بر دشمن خود وارد سازد.

پس اصل در (حرب) آن است که نظامیان و سربازان در جبهه های نبرد انواع و اقسام اسلحه ها و وسایل جنگی را بر ضد یکدیگر به کار ببرند و با بی رحمی تمام دشمن خود را درهم بکوبند، ولی امروزه جنگیدن شکل ها و انواع گوناگونی به خود گرفته است؛ مثل جنگ فرهنگی، جنگ اقتصادی، جنگ ایدئولوژیکی، جنگ سیاسی و … که در هر مورد جزوه ها و کتاب های متعددی به رشته ی تألیف درآمده است.

در جنگ (حرب) اصل بر این است که یک طرف حق به جانب و طرف دیگر باطل و ستمگر یا هر دو طرف باطل باشند، آن طور که در بعضی دعاها خوانده می شود:

«اللهمّ اشغل الظالمین بالظالمین و اخرجنا من بینهم سالمین»

«خدایا ستمگران را با ستمگران (هم چون خود) مشغول کن و ما را در این بین سالم نگه دار.»

ممکن است چنین جنگ هایی مدت ها یا سالیان زیادی به درازا بکشد و ادامه یابد، چنانکه در زمان جاهلیت جنگ هایی همچون جنگ البسوس بین قبیله ی بکر و تغلب اتفاق افتاد و حدود چهل سال ادامه داشت و خون های زیادی ریخته و افراد زیادی بی خانمان شدند.

یا جنگ جهانی اول که از سال ۱۹۱۴ شروع و تا سال ۱۹۱۹ و جنگ جهانی دوم از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ میلادی ادامه پیدا کرد.

بر اثر این دو جنگ عالمگیر و بیهوده، بیش از نیمی از جهان منهدم شد و کشورها و شهرهای زیبا و پرجمعیت فراوانی با خاک یکسان شدند و مردان و زنان و فرزندان بیگناه به خاک سیاه نشستند و جهان ویرانی ها و خسارت های تکان دهنده و وحشتناکی به خود دید که در طول تاریخ بشریت سابقه نداشت.

قرآن کریم هفت بار واژه (حرب) را به کار برده است. یک بار در سوره ی مائده، هنگامی که به داستان یهود می پردازد می فرماید:

(کُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَاراً لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَاداً) مائده: ۶۴

«آنان هر زمان که آتش جنگی ( علیه پیغمبر و مؤمنان ) افروخته باشند ، خداوند آن را ( با شکست ایشان و پیروزی پیغمبر و مؤمنان ) خاموش ساخته است . آنان به خاطر ایجاد فساد در زمین می‌کوشند.»

خداوند در این آیه مبارک حرب را به آتش سوزان و ویرانگر همانند کرده است که یهودیان در صدد برافروختن آن هستند و می خواهند همیشه به آن دامن می زنند و خداوند هر لحظه نقشه ی شوم آنان را نقش بر آب زده و آن آتش را فرو می نشاند، همان طور هم قرآن، حرب را به فساد و تباهی در زمین مرتبط می داند و جنگ ظالمانه و کینه توزانه را نعی فسادگری و پلشتی در زمین به شمار می آورد.

فقهای مسلمان، جهان را به چندین بخش تقسیم کرده اند، بخشی از آن دار اسلام و بخشی دیگر دارالعهد. و مردمان نیز یا مسلمانند یا غیر مسلمان که غیر مسلمانان نیز به دسته ها و بخش های مختلفی تقسیم می شوند که حکم هر کدام به طور جداگانه در کتاب های فقهی ذکر شده است.

غربی ها از قدیم الایام برای جنگ قداست خاصی قائل بودند و حتی خدایی به نام آریس (الهه آریس) داشتند و آن را می پرستیدند و سایر ملت ها نیز کم و بیش، جنگ و الهه ی جنگ را می ستودند و با آغوش باز از آن استقبال می کردند.

اما اسلام هیچگاه با جنگ میانه ی خوبی نداشته و از آن استقبال نکرده و از آن متنفر و بیزار بوده است و تنها هنگام ضرورت و ناچاری بدان متوسل شده است. چنانکه قرآن کریم می فرماید:

(کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ ) بقره: ۲۱۶

«جنگ بر شما واجب ( کفائی ) گشته است ، و حال آن که ( بنابه سرشت انسانی ) از آن بیزارید.»

و در جنگ احزاب مشرکان بدون جنگ و خونریزی شکست خوردند و عقب نشینی کردند و قرآن کریم به دنبال آن می فرماید: (وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْراً وَکَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ)[۷] « خداوند کافران را با دلی لبریز از خشم و غم بازگرداند ، در حالی که به هیچ یک از نتائجی که در نظر داشتند نرسیده بودند . خداوند ( در این میدان ) مؤمنان را ( با طوفان باد و ارسال فرشتگان ) از جنگ بی‌نیاز ساخت.»

پیامبر (ص) همیشه واژه (حرب) را ناخوش داشت و تا جایی که فرمود: «اقبح الاسماء: حرب و مره» زشت ترین نام ها: جنگ و زهر است.

غربیان و مسیحیان چیزی به نام جنگ مقدس دارند و بدین بهانه مردمان زیادی را در طول تاریخ بسیج کرده و به تجاوزگری و کشورگشایی وادار نموده اند، همان طور که به کشور اندلس (اسپانیا و پرتغال کنونی) و فلسطین از سرزمین های اسلامی حمله کردند و تمامی مسلمانان آن جا را قتل عام یا اخراج نمودند و حدود دو قرن یا بیش تر است به نام جنگ صلیبی یک جنگ مقدس بر این سرزمین ها چیره شده و همچنان به اشغال گری خود ادامه می دهند.

در عصر حاضر، حرب یا جنگ تغییر و تحول و دگرگونی های پیچیده و وحشتناکی پیدا کرده است. از نظر وسعت و گستردگی و دایره ی شمول و نحوه ی سربازگیری و فرماندهی و انواع و اقسام تجهیزات و وسایل مدرن جنگی و اسلحه های مرگبار و جهنمی و ابزار کشتار جمعی و … وارد حوزه و دنیای تازه ای شد و این همه دست آورد انقلاب صنعتی اروپا بود، به جای آن که از علم و صنعت و تکنولوژی برای پیشبرد اهداف متعالی و انسانی بهره ببرد، به دلیل همان خوی جنگ طلبی در یهودیت و جنگ مقدس یا صلیبی در آیین مسیحیت وجود داشت، تمام هم و غم خود را بر ساختن و اختراع جنگ افزارهای کشنده و مرگبار نهادند و بدین وسیله دو جنگ ویرانگر و وحشتناک را در فاصله ی چندین سال به راه انداختند تا آن امیال سرکش و به ظاهر مقدس خود را ارضاء نمایند و بر دامنه ی نفوذ و حاکمیت نامشروع خود بیافزایند.

امروزه به همت همین غربی های جنگ طلب و جسور، جنگ وارد فازهای دیگری شده و رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است که سرانجام آن را جز خدای آفریننده ی هستی کسی نمی داند، از جمله جنگ الکترونیکی، جنگ فضایی، جنگ بیولوژیکی، جنگ اتمی و …

که اگر خدای ناکرده یکی از این جنگ ها با این اسلحه های ویرانگر اتفاق بیافتد، در مدت زمان اندکی کره ی زمین به تل انباری از خاک تبدیل شده و نسل بشر از بین می رود، همان طور که آمریکا در جنگ جهانی دوم با بمب کوچک اتمی خود، دو شهر هیروشیما و ناکازاکی ژاپن را در مدت اندکی ویران کرد.

ج- عنف (خشونت ورزی)

عنف در لغت به معنی برخورد شدید و خشونت به خرج دادن است و مقابل آن نرمی و ملایمت و برخورد با آرامش و نرمخویی و انعطاف پذیری می باشد.

احادیث پیامبر (ص) عنف و خشونت ورزی را پدیده ای ناپسند و زشت می داند و مردم را وادار می کند تا به شدت از آن بپرهیزند و به تندی و خشونت متوسل نشوند. پیامبر (ص) می فرماید:

«إنّ الله رفیق یحب الرّفق و یعطی علی ارّفق ما لا یعطی علی العنف»[۸]

«خداوند ملایم است و نرمخویی و آرامش را دوست دارد و به رفق و نرمی آن پاداشی می دهد که به عنف و خشونت ورزی نمی دهد.»

این واژه (عنف یا خشونت طلبی) امروزه و در عصر حاضر به گونه ای غیر عادی رواج یافته و تبلیغات گسترده ای روی آن انجام می گیرد تا هر طور که شده آن را به مسلمانان منتسب گردانند و مسلمانان را گروهی خشونت طلب و اسلام را آیینی خشونت گرا معرفی کنند، چون می بینند که گروهی از مسلمانان برای مقابله با استکبار و زورگوئی ها و تجاوزگری های آنان دست به اسلحه برده و بدین وسیله می خواهند حکومت های دست نشانده و بی خاصیت خود را از میان بردارند و حاکمیت مملکت خود را شخصاً و به دور از دخالت های بیگانگان بر عهده بگیرند، هر چند چنین دسته ها و احزابی نماینده ی تمامی مسلمانان نیستند، بلکه اکثریت مسلمانان جهاد و رهبران اسلامی، هر گونه خشونت ورزی و کشت و کشتار را چه در داخل و یا خارج از مرزهای خود را نمی پسندند و مادامی که راه عقلانی و انسانی و به دور از خشونت برای تغییر وضع موجود یافت شود، هرگز چنان اعمالی را نپسندیده و بدان رضایت نداده اند.

با این وصف با تبلیغات مغرضانه و غیر واقعی خود می کوشند تا اسلام را آیینی خشونت گرا و جهاد در راه خدا را نوعی خشونت ورزی و تعالیم آن را در جهت گسترش و تعلیم و آموزش خشونت معرفی کنند و گویند: چون از نظر مسلمانان (الله) با صفاتی چون (جبار، متکبر، منتقم) همراه است، این ها بوی خشونت می دهد و همچون خدای یهودیان و مسیحیان پروردگار رحمت و محبت نیست.

البته این ادعاهای پوچ و بیهوده و بی اساس، ره به جایی نمی برد و جز عوام فریبی و تبلیغات مسموم و گمراه کننده بهره و اثر دیگری ندارد. زیرا قرآن کریم در تمامی سوره ها، خداوند را با صفات رحمان و رحیم (بخشنده و مهربان) نام می برد و این صفات و ویژگی ها در سرتاسر قرآن و آیات رحمت الهی به خوبی مشهود است و پیامبر اسلام را با صفت رحمه للعالمین معرفی می کند:

(بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ) توبه: ۱۲۸

«پیامبر (ص) نسبت به مؤمنان دارای محبّت و لطف فراوان و بسیار مهربان است.»

پس رهبر اسلام هم برای جهانیان و همه ی امت ها، رحمت و عطوفت و مهربانی بود و هم برای مسلمانان با عطوفت ویژه رفتار می کرد و نسبت به تربیت و پرورش روحی و معنوی آنان عنایت خاصی داشت که سخن در این باره به درازا می انجامد.

اما درباره ی انتساب صفات جبار، متکبر و منتقم به پروردگار جهانیان باید گفت: واژه های جبار و متکبر تنها یک بار در قرآن آمده اند و منظور آن است که خداوند با صفت جباریت، شاهان و زور مداران گردنکش را به زانو درمی آورد و از ستمگرانی که به ناحق بر گرده ی مردم سوار شده و مال و جان و ناموسشان را در اختیار گرفته اند به شدت و کوبندگی تمام برخورد می کند و پوزه ی آنان را به خاک می مالد و از همگی ستمگران و تجاوزگران انتقام می گیرد، این است معنی جبار و منتقم، نه آنچه مغرضان برای انحراف اذهان مردم به راه می اندازند.

چنانکه گفته شد در چندین سوره و آیه برای پروردگار، صفات رحمان و رحیم تکرار شده است و ابتدای تمامی سوره های قرآن به جز سوره ی توبه با همین صفات شروع می شود و در سوره ی اعراف خداوند با صفت (ارحم الراحمین) و سوره ی مؤمنون (خیر الراحمین) معرفی می شود و به گونه ای که رحمت و بخشش و عنایتش همه ی هستی و سراسر کائنات را در بر گرفته است.

همچنین پیامبر (ص) خود را این گونه توصیف می کند:

«إنّما أنا رحمه مهداه» «همانا من رحمت و راهنما هستم.»

باز فرمود:

«الرّاحمون یرحمهم الرّحمن ارحموا من فی الارض یرحمکم من فی السّماء»

«خداوند مهربان بر رحم کنندگان رحمت و مهربانی می کند، شما بر کسانی که در زمین اند، رحم کنید تا آن کس که در آسمان است (خدا) بر شما رحم کند.»

و قرآن کریم قساوت و سنگدلی و بی رحمی را به شدت نکوهش می کند و از افراد بی رحم و سنگدل و بی عاطفه بیزاری می جوید و درباره ی بنی اسرائیل می فرماید:

(ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً) بقره: ۷۴

«پس از آن (همه معجزات)، دلهای شما سخت شد ، همچون سنگ یا سخت‌تر از سنگ.»

و می فرماید:

(فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَهً) مائده: ۱۳

« امّا به سبب پیمان‌شکنی ایشان ، آنان را نفرین کردیم و از رحمت خود محروم داشتیم و دلهایشان را سخت نمودیم ( به گونه‌ای که دلیل و اندرز بدان راه نمی‌یافت ).»

در ادامه ی همین آیه مبارک می فرماید: (یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظّاً مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَهٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ) «آنان سخنان را تحریف و بخش فراوانی از آنچه ( در تورات بود و ) بدیشان تذکّر داده شده بود ، ترک کردند . ( این خوی پلید هنوز هم در چنین قومی وجود دارد و تو ) همیشه می‌توانی خیانتی ( تازه ) از آنان ببینی ، مگر عدّه کمی از ایشان ( که به تو ایمان آورده‌اند و خیانت‌پیشه نیستند ) . پس از آنان درگذر و ( بدسگالیها و دوروئیهایشان را ) نادیده بگیر ، که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد.»

چنانکه می بینیم با وصف خیانت های مستقیم و غیر مستقیم و مکرر یهودیان که هر کدام مجازات های سختی به دنبال دارد، خداوند از پیامبرش می خواهد با آنان به ملایمت رفتار کند و از خطا و خیانت هایشان چشم پوشی نماید و این عمل را به عنوان عمل نیکوی مورد توجه پروردگار معرفی می کند و می فرماید: خداوند کسانی را که این اعمال نیکو انجام دهند، دوست دارد.

خوب اگر انسان ذره ای انصاف و عدالت داشته باشد می بیند که همه ی این آیات و آیات دیگر قرآن نه تنها بویی از خشونت و عنف ندارد، بلکه محور و موضوع همه ی آن ها محبت، دوستی، عطوفت، مهربانی و رحمت و بخشش و گذشت است و اکتساب این اعمال را ذخیره ای برای آخرت قلمداد کرده و مسلمانان را مکلف می کند تا خود و جامعه ی خودشان را با این ویژگی های الهی آراسته نمایند.

درباره ی جهاد در راه خدا، مخالفان تبلیغات گسترده ای راه انداخته اند تا آن را حرکتی خشونت گرایانه قلمداد کنند و به عنوان شاهدی برای خشونت طلبی مجاهدان راه خدا ارائه نمایند، در حالی که می دانیم جهاد دستور و فرمان الهی است تا مسلمانان و مجاهدان راه خدا در پرتو آن به مقابله و رویارویی با دشمنان دین یا اشغالگران و متجاوزان به سرزمین و اموال و جان های آنان بپردازند و از این طریق بتوانند از جان و مال و ناموس و دین و وطن خود دفاع کنند و متجاوزان و گردنکشان را وادار به عقب نشینی کرده و سر جای خود بنشانند و بدین وسیله آزادی و امنیت و آسایش خود و جامعه شان را تأمین کنند. خداوند در این باره می فرماید:

(‏ وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ ‏) بقره: ۱۹۰

«‏ و در راه خدا بجنگید با کسانی که با شما می‌جنگند . و تجاوز و تعدّی نکنید . ( شما جنگ‌افروزی نکنید و بیگناهان و بی‌خبران و زنانی که نمی‌جنگند ، و کودکان و پیرمردان و بیماران و امان‌خواهان را نکشید و خانه‌ها و کشتزارها را ویران نسازید ) . زیرا خداوند تجاوزگران را دوست نمی‌دارد.»

و در آیه دیگر، هدف از جهاد را دفع فتنه و شر و فساد از جامعه می داند که هرگاه متجاوزان حاضر شدند دست از فساد بردارند و به زندگی عادی خود برگردند، مسلمانان و مجاهدان نیز باید آنان را به حال خود رها کنند و مورد تعقیب و محاکمه و مجازات قرار ندهند و تنها زمانی مجازند با آنان بجنگند که دست به اسلحه برده و به ایجاد ناامنی و رعب و وحشت در جامعه اقدام کنند. می فرماید:

(‏ وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ ‏) بقره: ۱۹۳

«‏ و با آنان پیکار کنید تا فتنه‌ای باقی نماند ( و نیروئی نداشته باشند که با آن بتوانند شما را از دینتان برگردانند ) و دین ( خالصانه ) از آن خدا گردد ( و مؤمنان جز از خدا نترسند و آزادانه به دستور آئین خویش زیست کنند ) . پس اگر ( از روش نادرست خود ) دست برداشتند ( و اسلام را پذیرفتند ، دست از آنان بدارید . زیرا حمله بردن و ) تجاوز کردن جز بر ستمکاران ( به خویشتن به سبب کفر و شرک ، روا ) نیست.»

د- ارهاب [خرابکاری یا اقدامات تروریستی]

واژه ارهاب مصدر است و از فعل [ارهب، یرهب] باب افعال ساخته شده و به معنی [اخاف، خوف] ترساندن و به وحشت انداختن و ایجاد نا امنی و ترس می باشد و در مقابل واژه امن یا امنیت و آسایش به کار می رود. خوف ضد امنیت است. در قرآن کریم می فرماید:

(‏وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ ‏) قریش: ۴

« و آنان را از خوف و هراس ( راهزنان قبائل در راهها ، و ستمگران و قلدران در شهرها و کشورها ، رهائی بخشیده است و ) ایمن ساخته است.»

(وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً) نور: ۵۵

« و نیز خوف و هراس آنان را به امنیّت و آرامش مبدّل می‌سازد.»

منظور از ارهاب، آن است که فرد یا گروه یا حزبی به صورت مسلحانه اقدام به عملیات خرابکارانه و ایجاد ناامنی و رعب و وحشت نمایند و موجب سلب امنیت و آرامش مردم گردند. بدون تردید اسلام با این عمل به شدت مخالفت کرده و حتی برای این کار مکان هایی را به عنوان حرم امن اختصاص داده که هر گونه درگیری و ناامنی و حتی سخن رکیک و زشت را در آن ممنوع دانسته است و از مردم و همه مسلمانان می خواهد تا بدان پایبند باشند و این ویژگی را حتی به جامعه و زندگی شخصی خود سرایت دهند و به گونه ای عمل کنند که جامعه و حریم افراد از هر گونه ناامنی و هرج و مرج به دور باشد و مردم در کمال امنیت و آسایش به عبادت پروردگار و امور زندگی خود بپردازند و تنها در صورتی مجازند که دست به شمشیر و اسلحه ببرند که این نعمت الهی از آن ها سلب شود و کسانی بخواهند آگاهانه و یا ناآگاهانه امنیت و آسایش جامعه را به خطر اندازند و ایجاد رعب و وحشت کنند. اما تجهیز نیرو و تدارکات لازم برای ترساندن دشمنان و دادن مانور و تمرین های نظامی و نشان دادن قدرت و توان خود به دشمنان برای پیشگیری از تجاوز و تحرکات آنان، عملی مقبول و مشروع است و هیچ گاه نمی توان آن را به حساب ارهاب و ترساندن نهاد؛ چنانکه خداوند می فرماید:

(وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ ) انفال: ۶۰

« برای ( مبارزه با ) آنان تا آنجا که می‌توانید نیروی ( مادی و معنوی ) و ( از جمله ) اسبهای ورزیده آماده سازید ، تا بدان ( آمادگی و ساز و برگ جنگی ) دشمنِ خدا و دشمن خویش را بترسانید.»

در ادامه آیه می فرماید: « و کسان دیگری جز آنان را نیز به هراس اندازید که ایشان را نمی‌شناسید.» یعنی دشمنانی که مزدورانه درصدد حمله و تجاوز گسترده به مملکت شمایند و اکنون در حال جمع آوری و تجهیز نیرو و تمرین های نظامی اند تا در فرصت مناسب شما را غافلگیر کرده و ناگهانی بر شما یورش برند و خسارات زیادی بر جان و مال و سرزمین شما وارد سازند، ولی شما برای ترساندن آنان و سایر دشمنان آشکار و نهان باید در آمادگی کامل به سر ببرید و به تمرین و مانور نظامی بپردازید و قدرت و توان خود را به رخ دشمن بکشانید تا آنان بترسند و از حمله و تجاوز به مملکت شما صرف نظر کنند. این عمل مسلمانان هیچ وقت به معنی ترساندن مردم عادی و شهروندان نیست، بلکه عملی پیشگیرانه برای تجاوز دشمنان است تا با دیدن قدرت و توان بالای نظامی مسلمانان و شدت عمل آنان، خیال تصرف خاک آنان را از سر به در کنند و از وقوع جنگ خانمان سوز و ویرانگر جلوگیری به عمل آید. ایجاد رعب و هراس و ترس و وحشت بین مردم و شهروندان بی گناه، از نظر دین مبین اسلام عملی خلاف شرع و حرام است و پیامبر (ص) در این باره می فرماید:

«لا یحلّ لمسلم أن یروع مسلماً»[۹]

«برای هیچ مسلمانی حلال نیست که مسلمانی را بترساند و در دل او ایجاد رعب و هراس کند.»

لفظ مسلمان بدین خاطر به کار رفته؛ زیرا او موضع بحث است و قصه درباره او می باشد، و الّا اصل در این باره همان است که این حدیث مبارک بیان می کند:

«المؤمن من أمنه النّاس علی دمائهم و اموالهم»[۱۰]

«مؤمن کسی است که مردم او را بر خون ها و اموالشان امین و مورد اعتماد خود قرار دهند.»

یعنی همه مردم، اعم از مسلمان و غیر مسلمان او را امین خود بدانند و به او اعتماد و اطمینان کنند و در کنارش احساس امنیت نمایند. ارهاب و ترویع [ترساندن، ایجاد رهب و وحشت در دل های مردم] هر دو واژه معنای نزدیک به هم دارند و از نظر اسلام عملی ممنوع و حرام اند و جز موارد استثنایی و آن هم برای اهداف مشروع و پسندیده و در جهت اصلاح وضعیت موجود، جایز نمی باشد. اما اگر کسی دارای هدف مشروع، ولی وسیله و ابزارش نامشروع باشد یا کسی دارای هم هدف و هم ابزارش نامشروع باشد، به هیچ وجه نمی تواند از این طریق اقدامی کند و اگر با این وصف بخواهد دست به اقدامی زند و ترس و وحشتی ایجاد کند عملش حرام و ممنوع است.

بنابراین و با توجه به مطالب گفته شده، از نظر اسلام تجاوزگری و جنگ علیه بیگانگان به هر دلیلی ممنوع و ناپسند است و خداوند از آن نهی کرده و می فرماید:

(‏ وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ ‏) بقره: ۱۹۰

« ‏ و در راه خدا بجنگید با کسانی که با شما می‌جنگند . و تجاوز و تعدّی نکنید . ( شما جنگ‌افروزی نکنید و بیگناهان و بی‌خبران و زنانی که نمی‌جنگند ، و کودکان و پیرمردان و بیماران و امان‌خواهان را نکشید و خانه‌ها و کشتزارها را ویران نسازید ) . زیرا خداوند تجاوزگران را دوست نمی‌دارد.»

—————————————————————————

منبع: سرنوشت محکومین به اعدام در صدر اسلام و (گذشت پیامبر رحمت) / مؤلف: علی آقا صالحی /انتشارات: نشر احسان ۱۳۹۳

[۱] – معجم الفاظ القرآن الکریم.

[۲] – مطالب اولی النهی شرح غایه المنتهی فی الفقه الحنبلی

[۳] – متفق علیه. بخاری در العلم (۱۲۳) و مسلم در الاماره (۱۹۰۴) ابوداود(۲۵۱۷) و ترمذی(۱۶۴۶) نسائی(۳۱۳۶).

[۴] – (متفق علیه. بخاری در العلم ۱۲۱ و مسلم در الایمان ۶۵ و ابن ماجه ۳۹۴۲).

[۵] – متفق علیه.

[۶] – متفق علیه.

[۷] – احزاب: ۲۵.

[۸] – به روایت مسلم (۲۵۹۳) و ابن ماجه (۳۶۸۹) از عایشه.

[۹] – احمد از عبدالرحمن بن ابی لیلی از اصحاب پبامبر (ص) روایت کرده است.

[۱۰] به روایت ترمذی(۲۵۵۱)، نسائی (۴۹۰۹)، ابن ماجه (۳۹۲۴) و مسند امام احمد (۸۵۷۵).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا