سوگند التزامی شیطان در قرآن
سوگند التزامی شیطان در قرآن
محمد فاکر میبدی
آیه :« قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ »
(شیطان گفت: به عزت تو سوگند، همه آنها را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خاص تو از میان آنها.)
ارکان قسم
سورهآیه |
مقسم |
ادات |
مقسم به |
مخاطب |
جواب قسم |
ص۸۲ |
ابلیس |
باء |
عزتک |
خدا |
اغوا بندگان |
توضیح:
مقسم به: عزتک (عزت خدا)
عزت در لغت به معنی حالتی است، که مانع از مغلوب شدن می شود، و به تعبیر ارباب لغت «لم یقدر علیه» و کسی که چنین حالتی را داشته باشد، عزیز(شکست ناپذیر)می گویند.
سو گند به عزت خداوند، برای تکیه بر قدرت و اظهار توانایی است، چنان که ساحران دربار فرعون نیز می گفتند: « بِعِزَّهِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ»،(شعراء۴۴) (به عزت فرعون، ما قطعا" پیروزیم )
پس از آفرینش انسان، خداوند به فرشتگان فرمود: « فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ .» (حجر۲۹)، هنگامی که آن را نظام بخشیدیم، و از روح خود در آن دمیدم، برای او به سجده افتید. با این فرمان الهی، فرشتگان همگی سجده کردند، « فَسَجَدَ الْمَلآئِکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ.» (حجر۳۰)، اما ابلیس به خاطر روحیه استکباریش از فرمان خدا سرپیچی نمود و سجده نکرد، « إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ».(بقره۳۴)، زیرا مدعی برتری بر آدم بود و می گفت: « أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِین.» (ص۷۶)، مرا از آتش آفریده ای و او را از گل، و من برتر از اویم . به همین دلیل خداوند به وی فرمود: « قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ »(ص۷۷)، از آسمانها {و صفوف ملائکه }دور شو که تو رانده درگاه منی. و بدین وسیله از درگاه الهی رانده شد.
با رانده شدن ابلیس از درگاه الهی، آن مطرود، از بارگاه ربوبی درخواست کرد که تا روز رستاخیز به وی مهلت داده شود و گفت: « رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ.»،(ص۷۹) پروردگارا مرا تا روزی که انسان ها برانگیخته می شوند مهلت بده. خداوند نیز به درخواست او پاسخ مثبت داد و فرمود: « فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ.»(ص۸۰) تو از مهلت داده شدگانی.
شیطان پس از پذیرش تقاضای ش از ناحیه ذات مقدس خداوندی مبنی بر عمر طولانی، این سوگند را یاد نمود و گفت:« فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ.» (ص۸۳) که بندگان او را اغوا می کند.
جواب قسم
جمله« لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ.»، جواب این قسم است، و معنایش این است که حتما" همه را گمراه خواهم کرد؛ لکن در این میان یک استثنا وجود دارد، و خود شیطان نیز اعتراف می کند که توانایی اغوای آنها را ندارد: «إلا عبادک منهم مخلصین»، و ان بندگان «مخلص» خدا هستند .
«اغواء» از ریشه غوی، غی، به معنی غور در جهل و نادانی است و به تعبیر دیگر جهالت توأم با عقیده فاسد است. با دقت در تعبیر اغواء و معنای آن، به خوبی روشن می شود که شیطان باورهای درست انسان را تغییر داده و عقیده باطل را به او القا می کند. زشتی را خوب جلوه می دهد، ایجاد وسوسه می کندو….
عوامل اغواء
برخی از کارهای شیطان در راستای اغوای انسان عبارتند از :
۱-زینت بخشیدن به کارهای دنیا :قرآن از زبان وی حکایت می کند که گفت:« رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ» (حجر۳۹)، من{نعمتهای مادی را} در زمین، در نظر آنها زینت می دهم.
۲-زینت دادن کارهای زشت: چنان که قران می فرماید: « وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» (انعام۴۳)، شیطان هر کاری که انها می کنند، در نظرشان زینت می دهد.
۳-امر به فحشاء و منکر: « إِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ»، او {شیطان} امر به فحشاء و منکر می کند.
۴-ایجاد نگرانی به خاطر تنگدستی: شیطان با این وسوسه که اگر بخشش کنی، فقیر خواهی شد، از سخاوت و انفاق جلوگیری می کند.قرآن می فرماید: « الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ» (بقره۲۶۸)، شیطان شما را (به هنگام انفاق) وعده فقر و تهیدستی می دهد.
۵-ایجاد دشمنی و کینه: قرآن می فرماید: « إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاء» (مائده۹۱)، شیطان می خواهد در میان شما به وسیله{شراب و قمار}ایجاد عداوت و کینه نماید.
۶-ایجاد فتنه و فساد: « الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ» (اسراء۵۳)، شیطان (به وسیله سخنان ناموزون)، در میان آنها فتنه و فساد می کند.
۷-فریفتن به آرزوهای طولانی: « الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ» (محمد۲۵)، شیطان اعمال زشتشان را زینت داده، و آنها را با آرزوهای طولانی فریفته می کند.
۸-ایجاد وسوسه: « إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَآئِهِمْ» (انعام۱۲۱)، شیطان ها برای دوستشان وحی(وسوسه)می کنند.
استثنای مخلصان
گروه مخلصین از دایره سلطه شیطان بیرونند، و این حقیقتی است که هم شیطان بدان اعتراف دارد و اعلام ناتوانی در اغوایشان نموده است، و هم خداوند بدان تصریح کرده و فرموده است: « إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ»(اسراء۶۵)، تو هرگز سلطه ای بر بندگان من نخواهی یافت.
قرآن کریم دو عامل اساسی ایمان و توکل به خدا را،مانع سلطه شیطان می داند و می فرماید: « إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ » (نحل۹۹)، شیطان بر کسانی که ایمان دارندو بر پروردگارشان توکل می کنند تسلطی ندارد، و این سلطه پذیری را تنها برای کسانی ترسیم می کند که ولایت شیطان را پذیرفته، و به خدا شرک می ورزند: « إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِکُونَ » (نحل۱۰۰)
لطیفه اخلاصیه
مخلص کسی است که روح خود از غل و غش طبیعت و امور مالی خالی نموده و قلبش را از غیر خدا پاک کند و آنرا از محبت خدا پر نماید. آری قلبی که چنین باشد، منزل و مظار ملایک و فرشتگان می باشد وارمغان آن وحی و الهام خواهد بود؛ مانند قلوب انبیا و ائمه چنان که در زیارت آن بزرکواران می خوانیم که: «التامین فی محبه الله و المخلصین فی توحید الله». ونیز کمل اولیای الهی که در هیچ شرایظی، تحت تاثیر القائات شیظانی و تزیینات او قرار می گیرند. در آنسوی قضیه، قلبی که اینگونه نباشد، منزل ومأوای شیطان خواهد بود و با رخنه خود هر آنچه بخواهد در آن جای می دهد.
لازم به یادآوری است که مخلص،(به فتح لام)، نیاز به مخلص،(به کسر لام) دارد، و آن خدا است، و این بیانگر این معنی است که خداوند با عنایات ویژه خود عده ای را برای خود خالص می کند؛ لذا هیچ یک از امور هشت گانه گفته شده در آنها موثر نخواهد بود.
چند نکته
در اینجا مناسب است به نکاتی چند در خصوص شیطان اشاره شود:
۱- تمام آنچه شیطان درراستای اغوای انسان انجام می دهد، همه به خاطر دشمنی و کینه ای است که با انسان دارد؛ چرا که قران می فرماید:« إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوّاً مُّبِیناً»،(اسراء ۵۳)، شیطان همواره دشمن آشکاری برای انسان بوده است.
۲- شیطان در مقابل خدا به عزت او سوگند یاد کرد که بندگانش را اغوا نماید، و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمی کند، و سیاستش نیز گام به گام می باشد که فرمود:« لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ»،(نور۲۱)، از گامهای شیطان پیروی نکنید.
۳- خداوند، شیطان را شیطان نیافرید؛ بلکه خود ابلیس شیطنت کرد و شیطان شد؛ بنابراین، انسان نیز اگر شیطنت داشته باشد و با سوءاستفاده از آزادی خود از او پیروی کند، و متصف به اوصاف او شود، او نیز شیطان می شود. چنان که فرمود:« شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ»،(انعام۱۱۲)، از تعبیر به شیطان انسی معلوم می شود که برخی از انسانها، در حقیقت مار شیطان را انجام می دهند.
۴- از این آیات، قسم و مقسم به آن بخوبی روشن می شود که شیطان فردی بی عقیده نبوده است؛ نلکه به خداوند ، خالق بودن او، ربوبیتش، عزتش، قیامت، خلوص بندگان، دست نیافتن به همه و جز آن عقیده داشته است. از این روی با خطاب«رب» به عزت خدا، سوگند می خورد و تقاضای مهلت تا قیامت را می کند. در عین حال تنها به خاطر یک گناه از درگاه خدا رانده می شود.
۵- واژه ابلیس در قرآن در مواردی به کار رفته است که او نسبت به خودش کاری انجام داده باشد. مثل: ابی، استکبر، لا تسجد و … اما در اموری که نسبت به دیگران انجام می دهد، واژه شیطان به کار رفته است؛ بنابراین ابلیس، بیانگر صفت درونی او و شیطان وصف کاری او می باشد.
——————————————————–
منبع: تحلیلی بر سوگندهای قرآن
تألیف: محمد فاکر میبدی
چاپ اول: ۱۳۸۱
انتشارات: پیام آزادی
:-:-:-:-:-|)مطلبی که خواستم گیرم نیومد .نظرم اینکه اطلاعات وبلاگ افزایش بدین و تنوع موضوعی هم افزاش پیدا کنه .ولی در کل سایت خوبیه.