تربیت فرزندانجوانانمطالب جدید

ویژگی های خاص نوجوانان و شیوه های برخورد صحیح با نوجوانان

ویژگی های خاص نوجوانان و شیوه های برخورد صحیح با نوجوانان

نویسنده: ا. کیهان نیا

 

علایم نوجوانی

شما وقتی به پزشک مراجعه می کنید، او ضمن معاینه، سؤال هایی از شما می کند، تا سرانجام به مشکل شما پی برد و در پایان نسخه ای برایتان می نویسد. پزشک در دقایق معاینه، تلاش می کند که علت بیماری شما را پیدا کند، و تنها راه یافتن علت، پی بردن به علایم و مشخصات بیماری است.

تا زمانی که والدین به علایم و مشخصات بلوغ پی نبرند، قادر نیستند آن نسخه لازم را برای نوجوانشان بپیچند. بر عکس، وقتی که از علت ها و سبب ها آگاه شدند، اداره نوجوان آسان می شود. با این توصیه حتما” کنجکاو شده اید که: ” علایم نوجوانی چیست؟” عجله نکنید! آن چه را که من می دانم، شما هم کم و بیش می دانید؛ فقط من آن را برای شما دسته بندی کرده ام. تنها کاری که شما باید بکنید این است که دریابید کدام یک از آن علایم در فرزند شما موجود است، آن وقت اگر به یک نکته مهم دیگر هم توجه کنید، کار آسان تر می شود. یعنی این که قبول کنید این گونه علایم و مشخصات ، طبیعی و اقتضای سن نوجوان است. نکنید که چرا فرزندانتان این گونه رفتار می کنند. وقتی قبول کردید همه این رفتارها و اعمال طبیعی است، آن گاه باید سیاست و صبر و انتظار را پیشه کنید زیرا پس از مدتی که چندان هم طولانی نیست همه چیز روال عادی خود را در پیش می گیرد. فقط کافی است این دوره پر تلاطم و پر تنش نوجوانتان را به خوبی بشناسید و تدبیر های لازم را برای آن بیندیشید. برای این که احساس نوجوانان را درک کنید، کمی به عقب باز گردید و به یاد آورید که خودتان هم این دوره هیجان انگیز را سپری کرده اید. اما علایم و مشخصات نوجوانی بیشتر شامل موارد زیر است:

  1. پرخاشگر و ستیزه جو
  2. تند خو و عصبی
  3. بی انظباط و حرف نشنو
  4. تک رو سلطه جو
  5. لجباز و یک دنده
  6. گوشه گیر و در خود فرو رو
  7. استقلال طلب
  8. ” نه” بگو!
  9. بی حوصله و کم طاقت
  10. مأیوس و کلافه

تصدیق می کنم حال که به این مشخصات ده گانه نوجوانی پی بره اید، نگرانیتان بیشتر شده است، زیرا فکر می کنید با این همه مشکلات رفاری کنار آمدن با آنان کار مشکلی است. اگر چنین احساسی دارید باید به شما بگویم که نگران نباشید، زیرا نگرانی چاره کار نیست. آن چه نقش اساسی را در این دوره بازی می کند، ” حوصله ” و ” مهر و محبت ” است که دو بازوی همراهند و اگر خوب به کار گرفته شوند، همه چیز به خیر و خوشی به پایان خواهد رسید. شاید تعجب کنید اگر بدانید همه علایم ذکر شده نشانه استقلال است؛ استقلالی که نوجوان به آن علاقه مند است ولی خود می داند که هنوز واجد شرایط آن نیست. هنوز به حد کافی رشد جسمانی و عقلانی نکرده که بتواند روی پای خود بایستد؛ یادتان می آید همین نوجوان شما وقتی می خواست راه رفتن را بیاموزد، بارها و بارها به زمین خورد، گرچه در اثر زمین خوردن ها گاهی گریه ای هم می کرد، ولی هیچ گاه ” شوق راه رفتن “، او را از حرکت باز نداشت. نوجوان عاشق است! عاشق استقلال و نوعی رهایی ولی برای رسیدن به آن هنوز جوان است، بنابراین حق داردتند خود، لجباز، کم حوصله و حرف نشنو شود. اگر به او فرصت دهید، همه چیز شکل طبیعی خود را پیدا خواهد کرد. لازم نیست همه علایم یاد شده در نوجوان شما باشد تا شما قبول کنید که او مشغول گذراندن دوران بلوغ است. کافیست بخشی از این مشخصات ، همراه با سایر واکنش های نا مساعد که در این جا ذکر نشده در او وجود داشته باشد. به تدریج شما را در بخش های آینده با واکنش های نوجوانان که هر کدام شرح و تفسیر زیادی را می طلبد آشنا می کنم و تمامی راه ها و چاره های عملی آن ها را، یکی یکی، در اختیار شما می گذارم، به شرطی که بدون دغدغه خاطر و نگرانی همراه من باشید.

معلم اول

مسأله یادگیری از نظر والدین بسیار اهمیت دارد. آن ها می خواهند که هرچه آموخته اند و یا تجربه هایی را که طی سال ها به دست آورده اند به فرزندانشان بیاموزند، حق هم دارند. تجربه های آن ها بسیار گران بهاست و به قیمت عمرشان تمام شده است و بچه ها نیز اگر چه این موضوع را می دانند ولی به طور شگفت آوری نسبت به نصیحت های والدین شان بی اعتنا هستند.

اگر بچه ها حاضر می شدند پند و اندرز های بی شمار والدین خود را به کار ببندند، به یقین هیچ مشکلی در زندگی خود نداشتند. بچه ها فقط در سنین کودکی حرف های پدر و مادر را گوش می دهند؛ اما وقتی به دبستان رفتند، به تدریج به جای والدین، بیشتر از حرف های معلم شان اطاعت می کنند. گاهی با آب و تاب می گویند که معلم ما چنین و چنان گفت در حالی که بارها همین نکته را والدین شان به آن ها یاد آور شده بودندولی آن ها ترجیح می دهند حرف معلم را گوش بدهند. یکی از دوستان تعریف می کرد، خواهر زاده ام وقتی از مدرسه به منزل می رسید، قبل از پرداختن به هر کاری، حتی در نهایت گرسنگی و هنوز روپوش ” ارُمک ” را در نیاورده و سفر غذا پهن نشده، تمام خانه را روی سرش می گذاشت و شلنگ انداز می گفت: ” وای مامان جون! نمی دونین خانم معلم ما امروز چه قدر ” ناز ” شده بود! ” و وقتی از او سؤال می شد که چرا؟ با قیافه ای حق به جانب، اضافه می کرد: ” آخه شما که ندیدین! یه سنجاق پروانه ای درشت رو چسبونده بود روی یقه مانتوی مدرسه اش!” …. تصادفا” بین دخترها_ که فقط کمی نازک خیال ترند_ و پسرها، اساسا” معلم، یک الگوی تعین کننده ای است.

پس از سپری شدن دوره راهنمایی، معلم واقعی بچه ها، هم سن و سال هایشان می شوند. راهنمایی ها و نصیحت های مستقیم پدر و مادر از یک طرف و پند و اندرز معلم از طرف دیگر، باعث می شود که نوعی مقاومت در بچه ها ایجاد شود؛ به طوری که مهم ترین و کارامد ترین نصیحت ها را از والدین قبول نمی کنند، در صورتی که پیش پا افتاده ترین حرف های دوستان شان را به سرعت برق و باد یاد می گیرند. نوجوان، نصیحت مستقیم را دوست ندارد بنابراین پناه به هم سن و سال خودش می برد، و همان ها هستند که تربیت آینده او را رقم می زنند. اگر دیدید نوجوان شما حرف های جدیدی می زندو نظریه های تازه ای ابراز می کند، نگران نباشید؛ این آموخته ها ی جدید، ناشی از تماس با هم سن و سال هایش می باشد. و یکی از بزرگترین نشانه های این نوع آموزش، پیروی از مد است. بچه ها مد را از دوستانشان می آموزند و در مقابل مخالفت پد رو مادر به طور کامل می ایستند. رفتار و کردار سایر بچه ها سبب یادگری فرزندان ما می شود و یکی از علت های مهم چنین گرایشی این است که ما هنوز یاد نگرفته ایم که با بچه ها مثل بزرگ تر ها صحبت کنیم آن ها چون فرزندان ما هستند و از ابتدای کودکی بزرگ شان کرده ایم، بنابراین عادت داریم که همیشه مانند بچه ها با ناز و نوازش با آن ها صحبت کنیم، در حالی که هم سن و سال های آن ها چنین اشتباهی را نمی کنند. هر وقت با بچه ها مثل بزرگترها صحبت کردید آن گاه به حرف تان بهتر گوش خواهند داد.

آزادی و اختیار؛ یا کنترل و مهار؟

سؤالی که در بیشتر موارد می شود، این است که فرزندان در سایه آزادی و اختیار بهتر رشد می کنند یا باید تحت کنترل و مهار ما باشند؟ طرفداران دسته اول معتقدند آزادی موجب شکوفایی، خلاقیت و ابتکار بچه ها می شود. فرزند ما در سایه آزادی قادر خواهد بود به تخیلات و آرزوی خود شکل بدهد. انسان آزاده حتی می تواندمخترع و مکتشف بشود.

دانشمندی می گوید : ” خیال های امروز اختراعات و اکتشافات فردایند.” پس تخیلات امروز، مخصوصا” تخیلات نوجوانان را دست کم نگیریم. تمامی نوشته ها و به عبارت دیگر ” خیال ” های اندیشمند شهیری به نام ” ژول ورن ” در قرن ۱۹ میلادی، اکنون اختراع شده و در قرن بیستم، از وسایل مدرن کارهایمان می باشند.

گروه دوم می گویند آزادی بیش از اندازه موجب گمراهی بچه ها می شود. فرزندان در سایه نظم و انضباط والدین بهتر رشد می کنند و و قتی به نظم عادت کردند، در زندگی هم موفق ترند. در پاسخ به این دو گروه باید گفت: شخصی پرسید ” کدام درست است یا کدام؟” پاسخ شنید ” هیچ کدام!”

آزادی بیش از حد به همان اندازه خطرناک است که کنترل و مراقبت بیش از اندازه؛ پس اگر هر دو راه غلط است، چه راهی درست درست است؟ راه بینابین! یعنی بچه ها به همان اندازه که به آزادی و اختیار نیاز دارندد، به همان میزان هم به کنترل، راهنمایی و مراقبت احتیاج دارند. اگر ما فرزندان مان را راهنمایی نکنیم آن ها از کجا فرق بین خوب و بد را می توانند تشخیص دهند؟ مرز بین راستی و کجی، گاهی خیلی باریک است. خروج از اولی، مساوی با سقوط در دومی است./ این پدر و مادرها هستند که باید بدانند کجا به هوش باشند و کجا به گوش، و این مهم میسر نمی شود مگر با مطالعه و آگاهی از تربیت فرزندان مان مطابق با عصر خودشان. ما حق نداریم خود را دربست د راختیار تجربه های تلخ و شیرین گذشته قرار دهیم. تجربه های گذشته زمانی می توانند مفید باشند که نتیجه استفاده از آن ها به بهبود رابطه ها انجامیده باشد، وگرنه همان تجربه که به نظر گران بها ست و به ادعای ما، به قیمت سپید موی، به دست آمده، ممکن است علیه خوشبختی ما و فرزندان مان به کار رود.

اجازه دهید از این کلی گویی خارج شوم و با ذکر مثالی موضوع را بهتر روشن کنم. کسی که خود اکنون یک پدر است در خردسالی از طرف پدر سخت گیرش دایما” تنبیه می شده ااست، و چون تنبیه شدن خاطرات بدی دارد آن را به صورت یک تجربه تلخ در حافظه خود نگه داشته است، بنابراین عکس العمل امروزیش، یاد دادن آزادی بی حد و حصر به فرزندش می باشد، که چندان مطلوب نیست زیرا موجب سوء استفاده فرزند رشد نیافته اش می شود، و یا آن چه را که بر سرش آمده، بر سر فرزندانش م یآورد، که صد البته آن هم راه درستی نیست. پس می توان نتیجه گرفت که فرزندان ما به همان اندازه ای که به مهر و محبت ما نیاز دارند تا پایه های اولیه شخصیتی شان ساخته شود، همان قدر هم به مراقبت های ویژه برای شناخت واقعیت ها محتاج اند. به کسی گفتند ” لبه پشت بام نرو می افتی ” آن قدر عقب عقب رفت که از آن طرف افتاد! آن فلسفه قدیمی که می گفت ” بچه ها هنگام خواب، ناز و نوازش کنید تا لوس نشوند “، امروزه نادرست آن ثابت شده است. فرزندی که مهر و محبت ندیده و به طور دایم ” بکن، نکن ” شنیده و خیلی شدید تحت فشار نظم و انضباط بوده، قادر نیستکه به اطرافیانش مهر و محبت بدهد. او آدم خشک و عصا قورت داده ای خواهد شد! که ایجاد رابطه سالم برایش مشکل است. یکی از بهترین راه هایی که فرزندان ما مهربانی را می آموزند، داشتن الگویی مناسب در خانه است. اگر پدر هنگام ورود به خانه، همسرش را ببوسد_ که این روز ها خیلی به ندرت اتفاق می افتدو حتی مطرح کردنش هم به نظر مسخره می آید، فرزندان ما می آموزد که در کانون گرم خانوادگیش مهر و محبت وجود دارد. متأسفانه این کار برای آقایان که با بافت سنتی پرورش یافته اند، بسیار مشکل است. وقتی در مشاوره های خانوادگی از آن ها می پرسم که چرا این کار را نمی کنید، می گویند چه حرف ها می زنید این ها کارهای تازه عروس و تازه داماد هاست. وقتی همسرم می داند که من او را دوست دارم و صبح تا شب برای راحتی اش زحمت می کشم، چه لزومی دارد که به این کار تظاهر کنیم، من نمی دانم چرا بعضی از آقایان اسم این کار بسیار خوب را تظاهر می گذارند و از کجا فکر کرده اند که این کار عملی متظاهرانه است؟ اگر آن ها به خاطر این که عادت نداشته اند و به این رفتار محبت آمیز خو نگرفته اند، دلیلی ندارد که کار آن ها درست باشدو من فگر می کنم که هنوز آقایان به اهمیت این کار واقف نباشند. در این جا با اجازه خانم ها، رازی را برای آقایان فاش می کنم: آقایان محترم! بوسیدن زن و فرزندان به هنگام ورود به خانه و گفتن ” خسته نباشید” به همسر و استفاده گاهی گاهی از عبارت ” دوستت دارم ” برای خانم ها بیش از یک دستبند طلا ارزش دارد. این کار کم خرج، و اغلب پر درآمد! را امتحان کنید تا نتایج بی شمارش را ببیندید، مسلما” فرزندی که در محیط تحکم آمیز رشد می کند، یعنی جایی که پدر فرمان می دهد و مادر فرمان می برد، قادر نیست مهر و محبت را تجربه کند؛ او از آزادی و مهربانی که دو بازوی سعادت و سلامت فکرند، چیزی ندیده و نشنیده که بتواند خلاقیت را با مهر در آمیزد و در سایه اش به تعالی برسد. پس برای سعادت فرزندان مان مجبوریم که در بعضی از رفتارهای مان تجدید نظر کنیم. شاید این نکته را در بخش های دیگر کتاب گفته باشم: ” فرزندانمان موقعی لوس می شوند که فرقی بین حق و میل به خود قایل نشوند.” خانواده ای که به خاطر آزادی زیاد، ” میل” فرزند را به صورت ” حق” به او می دهد، باید منتظر عواقب وخیمی باشد. بر عکس، .والدینی که حق را به خاطر احترام به آزادی فرزند به موقع می دهند و جلوی را به خاطر حفظ نظم می گیرند، و فرق بین درست و غلط را به فرزندانشان می آموزند، باید خیال شان راحت باشد که گرچه برایشان ثروتی بر جای نمی گذارند، ولی آنان را با چنان استقلال رأی و بافت شخصیتی محکمی بار آورده اند که خود فرزندان می توانند گلیم شان را از آب بیرون بکشند.

 

زیر یک سقف

در بحث قبل، به این نتیجه رسیدیم که اگر حاصل اقدام ها و تصمیم های ما خوب نبوده، باید در آن تغییراتی ایجاد کنیم و یکی دیگر از پرسش هایی که خاواده ها دارند این است که وقتی فرزند ما نظر والدین را نمی پزیرد و قصد دارد عقیده خودش را عملی کند چه باید کرد؟ مخصوصا” وقتی که والدین اطمینان دارند نظرشان درست است و فکر یا قصد نوجوان به نتیجه بدی خواهد انجامید. پاسخ سؤال این است که به جای هرگونه جار و جنجال و توپ و تشر و تهدید، با ملایمت به فرزند باید گفت : ” ما د راین مورد، فلان تصمیم را گرفته ایم و قصد هم نداریم آن را عوض کنیم، و تا زمانی کهخ زیر یک سقف زندگی می کنیم و مخارج تو را تأمین می کنیم، حق داریم فکری که می دانیم درست است عمل کنیم و اجازه ندهیم که نوجوان ما با لجبازی و نافرمانی اقدامی کند که نتایج شومی ببار آورد.” یعنی قاطعانه به او بگویید : ” برای حفظ مقررات و حرمت خانواده، تو ناچاری که از رئیس خانواده یعنی پدر یا مادر اطاعت کنی. ” مثلا” شما به فرزند خود گفته اید که حق ندارداز ساعت ۸ به بعد در خارج از خانه بماند، و او می خواهد دیرتر بیاید. شما با می دانید با داشتن دوستان نابابش، ممکن است مشکلی برایش پیش بیاید؛ در این صورت است که شما باید از این جمله کلیشه ای که کمتر مورد ایراد قرار می گیرد استفاده کنید . مطمئن باشید که بعد از مدتی، نه تنها از شما اطاعت خواهد کرد، بلکه از این که می فهمد آن قدر مراقبش هستید که مشکلی برایش پیش نیاید، تشکر هم خواهد کرد، بدیهی است که همیشه با این رفتار و گفتار، کار به سامان نمی رسد؛ گاه ینوجوان ما روی خواسته خود پافشاری می کند. در این صورت روش استفاده از سایر اهرم های قدرت مثل مذاکره با اولیای مدرسه، ندادن اجازه برای پرداختن به تفریحات مورد اشتیاق او، و در موارد خیلی استثنایی ندادن یا کم کردن پول توجیبی به او_ در صورت پیش گرفتن این روش_ نتیجه بهتری خواهید گرفت.

 

انجام هر کاری وقت مخصوص به خود دارد

این هم یکی دیگر از سؤال های خانواده هاست که می گویند: ما می دانیم بعضی از کارها برای فرزندان مان زود است، ولی او پایش را توی یک کفش کرده که نه خیر! باید همین حالا آن را انجام دهید ! معمولا” نوجوانان در این گونه موار، از حربه های قهر کردن، غذا نخوردن، منظم به مدرسه نرفتن و کم حرفی استفاده می کنند. آن ها با این گونه تدبیرها، قصد دارند حرف خود را به کرسی بنشانند، و چون دست پدر یا مادر خود را خوانده اندو و می دانند که آن ها دیر یا زود تسلیم می شوند، سعی می کننداز تمام تاکتیک ها و به اصطلاح خودشان با شگردهای موجود استفاده می کنند. گاهی با پرخاش گری قصد دارندخواسته خود را تأمین کنند، زمانی پدر و مادر را به سخت گیری متهم می کنند، و بعض وقت ها آن ها را عقب افتاده و امُل می خوانند. به شما والدین توصیه و سفارش مخصوص می کنم که هرگز و تحت هیچ شرایطی تسلیم خواسته ناحق فرزند نشوید، چون او را فردی خودخواه، سلطه جو، پرخاش گر بار خواهید آورد که در بزرگ سالی هم عادت خواهد کرد خواسته هایش را با این روش تأمین کند.خانم ” کارن هورنای” روان شناس مشهور می گوید: ” فرزندی که با کوبین پای خود به زمین، خواسته اش را از والدینش می گیرد، آتیه اش خراب خواهد شد.” با این وصف شایسته نیست که جا بزنید و از ترس این گونه اتهام ها از تصمیم خود عدول کنید. با متانت و حوصله به او بگویید: ” این خواسته شما دو یا سه سال دیگر قابل اجراست و شما حق نداری که در این سن و سال از ما بخواهی !” و این قرار و مدار را هر بار در مقابل خواسته نا به جای او تکرار کنید؛ نوجوان وقتی قاطعیت شما را دید، اولا” تسلیممی شود، ثاینا” شما را در دل تحسین خواهد کرد.

یادتان باشد، نوجوانان برای انجام خواسته هایشان شگردهای خاصی دارند، یکی از این شگردها روبه رو قرار دادن والدین است. نوجوان به راحتی می تواند شما را اغفال کند و به خواسته اش برسد؛ می پرسید چطور؟ حالاعرض می کنم . یک وقت می گوید ” شما مخالفید ولی مامان موافق است “؛این شگرد زمان یمؤثر است که زن و شوهر در بیشتر مسایل با هم بگو مگو داشته باشند. وقتی دیدید فرزندتان با این جمله می خواهد به خواسته اش برسد، وقت آن رسیده که در رفع مشکلات خود با همسرتان بکوشید، زیرا این نشانه خطرناکی است که اگر ادامه پیدا کند فرزند شما عادت به سوء استفاده در تمام زمینه ها می کند. نوجوان به راحتی شما را رودروی همسرتان قرار می دهد و از این بازار آشفته به نفع خود بهره برداری می کند. آن ها را دست کم نگیرید؛ به ظاهر و جثه کوچک شان نگاه نکنید؛ آنان اعجوبه هایی هستند که برای دنیای آینده ساخته شده اند، آن ها فرزندان عصر کامپیوترندو زیرکی ها و ترفند های آنان شناخته شده نیست. تا زمانی که عادت نکنید با همسرتان در این خصوص مشورت کنید قافیه را باخته اید.

——————–

منبع : نوجوانان چه می گویند؟ / نویسنده: ا. کیهان نیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا