رابطه گناه و سرانجام ظلم و گناه
رابطه گناه و سرانجام ظلم و گناه
ترجمه و نگارش: عبدالرحمن عزّام- هرات افغانستان
با نگاه به قرآن کریم، سنت پاکیزه ی پیامبر فرزانه ی اسلام و سرنوشت امت های پیشین، در می یابیم که سبب عمده در از بین رفتن و هلاکت پاره ای از امتهای گذشته، همانا دست یازیدن به گناه و قد علم نمودن و مواجهه با اوامر الهی بوده است که با گذشتن از مرز محرمات و زیر پا نمودن خط سرخ های الهی و نادیده گرفتن ارزش ها و آموزه های دینی، پرچم جنگِ با خدا را بلند نموده و دست به طغیان و سرکشی زده اند.
هلاکت و نابودی در قرآن به گناهان زیادی از قبیل: ستمکاری، سرکشی، روی آوردن آشکار به گناه، پشت کردن به امر به معروف و نهی از منکر، کبر و غرور، سخت دلی، غلو و از حد گذری در دین، کفران نعمت، همچشمی و خست در امور دنیوی، مرتبط دانسته شده و در جایهای متعددی بدان اشاره می شود؛ اما آنچه در این مقاله، تنها پارهی معدودی از گناهان بر شمرده شده و وارسی موارد دیگر به خواننده گذاشته شده تا در صورت علاقهمندی،با رجوع به قرآن و سنت، این دو سرچشمهی زلال علم و معرفت، به موارد دلخواه خویش دست یابد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در حدیثی می فرمایند:
ای گروه مهاجرین، پنج خصلت و صفت بد هست؛ اگر بدانها مبتلا شدید و این صفات در میان شما پدیدارگردید، پناه بر خدا از اینکه آنها را دریابید:
- هرگاه بی عفتی، در میان قومی آشکارگردد، بگونه ای که آن را علنی و آشکارا، انجام دهند، آنوقت بیماریهایی در میان آن قوم پدید می آیدکه در میان پیشینیانشان وجود نداشته است.
- هر جماعتی که در پیمانه و وزنه، خیانت کند و آنها را کمتر از حد معمول بدهد، آن قوم و جماعت، به خشکسالی و سختی زندگی و پادشاه و حکمروای ستمکار، دچار می گردند.
- هر قومی که زکات اموال خود را ندهند، دچارکم بارانی می شوند و اگر بخاطر حیوانات و دامهایشان نبود، اصلا بارانی برآنها نمی بارید،
- هر قوم و جماعتی عهد و پیمان خدا و رسول وی را بشکند، خداوند دشمنی از غیرخودشان را، بر آنان مسلط می سازد، که بعضی از دارایی شان را نیز می گیرد.
- و هر قومی که پیشوایانشان به کتاب خداوند عمل نکنند و کتاب خدا در میانشان حکم نکند، آن قوم به جنگ داخلی دچار می شوند. به روایت طبرانی
آنچه از این حدیث مبارک به دست می آید همانا پیوند بیماری، زوال نعمت و بی دادی حکمرانان ستم پیشه، خشکسالی، پراکندگی، چنددستگی و نزول مصیبت، با گناه و معاصی است که با انجام آن بجای نعمت، سبب نقمت و عقوبت شده است.
اول: ظلم و طغیان
قرآن عظیم الشان ستم پیشهگی و سرکشی را از اسباب عمدهی هلاکت برشمرده و تاجایی نزول عذاب الهی را محدود به ظلم بیان داشته و هلاکت را از آنِ ستم کاران می داند؛ آنجا که می فرماید: قُلْ أَرَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ اللّهِ بَغْتَهً أَوْ جَهْرَهً هَلْ یُهْلَکُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ (انعام/۴۷) (بگو : به من بگوئید که اگر عذاب خدا به ناگاه یا این که آشکارا به شما در رسید ، مگر جز گروه ستمکاران هلاک می گردند ؟ ! ).
این آیه به گونه ای روشن بیان می دارد که هلاکت، پادافرهی ستم پیشهگان است.
خداوند متعال این تعامل را در زمرهی سنت های خویش در آورده می فرماید: وَتِلْکَ الْقُرَى أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِم مَّوْعِداً ( کهف/ ۵۹) و اینها شهرها و آبادیهایی است ( از عاد و ثمود و قوم لوط و امثال ایشان ) که ما ( در رساندن عذابشان شتاب ننموده ایم و بلکه ) موعدی برای هلاک شان تعیین کرده ایم و زمانی آنها را نابود ساخته ایم که ایشان ظلم و ستم پیشه کرده اند.
امام بخاری رحمه الله در حدیثی از ابوموسی اشعری روایت می کند؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «همانا خداوند به ظالم مهلت می دهد، ولی هنگامی که او را مؤاخذه کند، رهایش نمی سازد» بعد این آیه را تلاوت نمودند: {وَکَذَلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِیَ ظَالِمَهٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ} (هود/۱۰۲) عقاب پروردگار تو این چنین است ( که درباره قوم نوح و عاد و ثمود و مدین و غیره گذشت ) هرگاه که ( بر اثر کفر و فساد ، اهالی ) شهرها و آبادیهائی را عقاب کند که ستمکار باشند. به راستی عقاب خدا دردناک و سخت است .
خداوند سبحان می فرماید: فَکَأَیِّن مِّن قَرْیَهٍ أَهْلَکْنَاهَا وَهِیَ ظَالِمَهٌ فَهِیَ خَاوِیَهٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَهٍ وَقَصْرٍ مَّشِیدٍ. ( حج/ ۴۵) (چه بسیار شهرها و آبادیهائی که آنجاها را نابود کرده ایم، و به سبب ستمگری ( ساکنانشان ) فرو تپیده و برهم ریخته است، و چاههایی که بی استفاده رها گشته است، و کاخهای برافراشته و استواری که بی صاحب و متروک مانده است).
در حدیثی دیگر از پیامبر گرامی اسلام آمده است: «هیچ گناهی که خداوند عقوبت آن را در دنیا قبل از آخرت نازل کند -باآنکه در آخرت نیز برایش عذابی در نظر دارد- مناسبتر از قطع پیوند خویشاوندی و بغاوت نیست». به روایت ترمذی و ابن ماجه.
دوم: آشکار نمودن گناه و معصیت
یکی دیگر از اسباب هلاکت و بربادی، کثرت معاصی و آشکار نمودن آن است؛ که با وجود توانایی بر منع و بازداشت، فرمانروایان، علما و تودهی مردم در مقابل آن قیام ننموده و از انجام آن به اندازهی توان خویش، باز ندارند؛ در حالی که فرمانروایان و دولتمردان می توانند از راه سلطه و قدرت با منع از کارهای ناپسند و در نظر گرفتن کیفرهای بازدارنده با این معضل مقابله نمایند. در کنار آن، علما نیز به وظیفۀ دعوت پرداخته و با تبلیغ پایدار تبعات و پیامدهای شوم این بزهکاری را برای همگان گوشزد نمایند و بر عموم مردم است که با ابراز همراهی و همکاری با این دو قشر تاثیر گذار، به تربیت درست فرزندان و خانواده پرداخته و از انتشار گناه و معصیت در جامعه جلوگیری نمایند.
پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: «سوگند بذاتی که نفسم در حیطهی قدرت اوست، همانا به کارهای پسندیده امر نموده و از کارهای ناپسندیده منع می کنید. یا نزدیک است که خداوند بر شما عذابی از نزد خویش بفرستد و سپس او را بخوانید و او دعای شما را اجابت نکند». به روایت ترمذی.
امام قرطبی رحمه الله با استناد به این قول خداوند متعال {وَاتَّقُواْ فِتْنَهً لاَّ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّهً}(خویشتن را از بلا و مصیبتی به دور دارید که تنها دامنگیر کسانی نمی گردد که ستم می کنند)؛ بلکه اگر جلو ستمکاران گرفته نشود، خشک و تر به گناه آنان می سوزد )، می فرماید: «این سنت خداوند در تعامل با بندگان است، هرگاه منکر در ایشان پخش و به شکل علنی انجام شد، و ایشان در خود تغییری بوجود نیاوردند و در پی اصلاح نشدند، همه به عذاب الهی گرفتار خواهند شد».
در حدیثی دیگر بخاری و مسلم از زینب بنت جحش – رضی الله عنها – روایت می کنند که رسول الله صلی الله علیه وسلم روزی با حالت هراسان بر او داخل شد و فرمود: «نابودی است برای مردم عرب بخاطر شری که نزدیک شده است. سد یاجوج و ماجوج به این اندازه (در حالی که دو انگشت سبابه و ابهام را حلقه کرده بود) باز شده است. زینب می فرماید: عرض کردم، ای رسول خدا ما در حالی از بین می رویم که انسان های نیک و صالحی در میان ما وجود دارند؟ فرمودند: آری، زمانی که فساد زیاد شود».
ممکن سوالی پیش بیاید که: چگونه عذاب آنهایی را که عملا به گناه اشتراک نداشته اند، در بر می گیرد؟
دکتر علی قره داغی دبیر کل اتحادیۀ علمای مسلمان در نوشته ای به این سوال چنین پاسخ می دهد: «از دو ناحیه می توان به این پرسش، پاسخ داد:
۱- اینکه خداوند متعال عذابی به سراغ حال همه نمی فرستد؛ مگر آنگاه که همه و اکثر در امر به معروف و نهی از معاصی، کوتاهی نمایند. پیامبر صل الله علیه وسلم می فرماید: «خداوند متعال عموم مردم را به گناهی که عده ای خاص انجام داده اند، عذاب نمی کند؛ مگر آنگاه که عده ای گناهی انجام دهند که عموم مردم با وجود قدرت بر منع و بازداشت، آن را مانع نشده و تغییر ندهند، در این هنگام است که خداوند اذن عذاب خاص و عام را صادر می نماید». به روایت طبرانی.
۲- کسی که به انجام گناه، مبادرت نورزیده و وظیفهی امر به معروف و نهی از منکر را انجام داده است؛ اگر ضمن دیگران او هم به این عذاب گرفتار و هلاک گردد، دارای اجر بوده و در روز رستاخیز، بر همان نیت خویش برانگیخته شده و پاداش داده خواهد شد».
سوم: غلو و زیاده روی در دین:
همچنان از جمله اسباب هلاکت و نزول عذاب، غلو در دین است، خداوند متعال در چندین آیه از غلو و زیاده روی در دین نهی نموده است. در سورۀ مائده زیاده روی در دین را با پیروی از رهپویان مسیر گمراهی، امری نادرست قلمداد و مخاطبانش را از آن نهی می نماید: {قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ کَثِیراً وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِیلِ} (مائده / ۷۷) (بگو: ای اهل کتاب! به ناحق در دین خود راه افراط و تفریط مپوئید و از اهواء و امیال گروهی که پیش از این گمراه شده اند و بسیاری را گمراه کرده اند و از راه راست منحرف گشته اند، پیروی منمائید).
با نگاه به این آیه مبارکه درمی یابیم که دست یازیدن به زیاده روی در دین، بجای استقامت بر اصول و پایههای دین قویم، خود عامل انحراف از راه و افتادن در وادی گمراهی و ضلالت بوده و از طرفی هم می دانیم هلاکت امت های پیشین با افراط و زیاده روی شان، پیوند ناگسستنی دارد. شاهد این مدعا حدیثی است که ابن ماجه از پیامبر گرامی اسلام روایت می نماید: «ای مردم! از سختگیری و زیاده روی در دین بپرهیزید، زیرا کسانی را که قبل از شما بوده اند سختگیری در دین هلاک کرده است».
همیشه پیامبر گرامی اسلام یاران خویش را از تعمق به مسایل مسکوت عنه منع می نمودند و به ایشان فهمانده بودند، هر آنچه از جانب خداوند در قالب آیات قرآن یا احادیث پیامبر به عنوان حکم الهی شرف نزول می یابد، آن را با جان و دل قبول در پی عمل و به کاربستن آن باشند، و از هرگونه قیل و قال و سوال های چون و چرایی منع شان می نمودند. امام بخاری حدیثی به این محتوا از پیامبر روایت می نماید که روزی پیامبر صلی الله علیه وسلم در خطاب به یارانش فرمودند: «وقتى که من به شما کارى نداشتم و دستورى را به شما ندادم، شما هم مرا ترک کنید و سؤال نکنید، امّتهای پیغمبران پیشین به واسطه سؤالهاى زیاد و اختلافشان با پیغمبرانشان به هلاکت مى رسیدند، بنابراین هر وقت شما را از چیزى منع کردم از آن دورى کنید، و هر وقت به شما دستور دادم کارى را انجام دهید، آنرا به اندازه توانایى انجام بدهید».
فرجام سخن:
آنچه با مرور بر این سطور به چنگ می آید، پیوند گناه و هلاکت است، که عامل عمده در فرود آمدن عذاب و عقوبت الهی است، هرگاه امت و قومی به ستم پیشهگی، معصیت آشکار و افراط روی آورند، گویا راه هلاکت در پیش گرفته و در وادیی قدم می نهند که انتهایی جز نابودی ندارد.
خداوند متعال امت مسلمان ما را از قرار گرفتن بر این مسیر، نگهداشته و از عذاب خویش نجات دهد.