سياسي اجتماعي

ابزارهای نهادینه کردن شورا و دمکراسی

ابزارهای نهادینه کردن شورا و دمکراسی

محمد غزالی / مترجم: داود نارونی

شورا یک اصل بزرگ اسلامی است. اما ابزارهای تحقق شورا و تعیین دستگاههای آن برایمان مقرر نگردیده اند. چنین برمی آید که موضوع خود هدف بوده است. چون که جوامع و سطوح تمدن با هم تفاوت دارند. از این رو می بینیم که تنها در میان یک امت دارای تمدن باشکوه، ابزارهای شورا طبق تجارب و منافع آن ملت چندین بار تغییر یافته اند. آن چه تنها در فاصله ی نیم قرن در فرانسه رخ داده، الگویی برای این تغییرات است.

شورا در زمان خلافت در اشکال مختلف تجلی یافته است. مهم این نیست که ما به کدام روش از آن چنگ می زنیم. اساس آن است که ما ضمانت های اجرایی و شیوه هایی را فراهم نماییم تا شورا را به حقیقتی عینی و عملی تبدیل نماید و بدین سان فرد مستبد و دیکتاتور از صحنه خارج شود، بت های سیاسی بمیرند و رأی و نظر صحیح بدون هیچ مانعی ارجح قرار گیرد و افراد با کفایت و لایق بی آنکه در معرض حسادت واقع شوند، نزد دیگران تقدم یابند.

اما آیا این هدف در زمان فقدان اصول عقیدتی و اخلاقی امکان پذیر است؟ بدون تردید پاسخ منفی است. جهان اسلام ساختی از دمکراسی های غربی را در یک مرحله ی مبتذل از تاریخ خود که مرده ریگ جاهلیت با او به کشمکش پرداخته بود و سنت های ابلهانه ی استعماری به او نیرنگ زده بودند به درون خود انتقال داد. ولی چه پیش آمد؟ به شکلی هولناک در انتخابات تقلب صورت گرفت و بت های سیاسی در میان انبوهی از تأییدهای دروغین ملی راه خود را گشودند. اگر هیئتی متشکل از نقادان و پیشوایان از زباله دان تاریخ دیدن کند، در خاکروبه های آن شماری از رهبران عرب و مسلمان را خواهد یافت که هزاران هزار انسان را به قتل رسانده اند، تا برای خویش عظمت و شکوهی کسب کنند و شهرها از نام هایشان موج بزنند. آنان با وجود این همه زورگویی و گردن کشی، رهبران محبوب ملت نیز هستند!

برای ما جای تأسف است که درخت شورا در نقاطی گسترده در آن سوی سرزمین های اسلامی به بار نشسته است. ما طالب شورا هستیم و می خواهیم ابزارهایی که بدان منتهی می شوند، براساس این قاعده ی فقهی: «مالا یقوم الواجب الا به فهو واجب» ( آنچه واجب جز با آن انجام نمی شود، واجب است) به عنوان فرض عین تلقی گردند.

این مقوله مقتضی آن است که ما از احادیثی که در رابطه با امر و نهی تغییر مفکرات و مبارزه با مرتکبان علنی کفر می باشند. تفسیرهای درست و دقیقی بدست دهیم و تفاوت های دقیق و اساسی مبارزه ی قانونی و انقلابی که بنیادهای جامعه را برمی اندازد و نیز تفاوت میان انتقاد سازنده و لازم و شورش مسلحانه را تشریح نماییم. از جمله مشخصه های دمکراسی جدید این است که مخالفان را جزیی از کلیت نظام دولت می داند. مخالفان دارای رهبری مشخصی هستند که وجود او به رسمیت شناخته می شود و بدون هیچ مشکلی با او تفاهم صورت می گیرد. چون کسی که قدرت را در دست دارد، انسانی است که دارای هواداران و منتقدانی است. از این رو هواداران نسبت به منتقدان بیشتر شایسته ی احترام نیستند. در حقیقت این دیدگاه با آموزه های خلافت راشده بسیار نزدیک است. چون می بینیم علی بن ابی طالب خون مخالفان خود را حلال نمی دانست و برای نابود کردن آنان، توده ها را بسیج نمی نمود. بلکه به آنان می گفت: تا زمانی که دوست دارید، بر نظر خود بمانید، مشروط بر اینکه اغتشاش و بی نظمی ایجاد نکنید و خون کسی را نریزید. بدین معنی که یک شخص بزرگ، خواستار مخالفان سازنده است نه برانداز و اعتراضی را که بر شخص او صورت می گیرد، به عنوان عملی نادرست تلقی نمی کند.

سخن علی رضی الله عنه به خوارج این بود:

«هر جا دوست داشتید بمانید. ولی میان ما و شما این پیمان هست که خون حرامی را نریزید، راهها را نبندید و به کسی ظلم نکنید که اگر چنین کردید، با شما می جنگم.»

عبدالله بن شداد گفته است: « به خدا علی با آنان نجنگید تا اینکه به راهزنی پرداختند و خون های پاک را ریختند.»

صنعانی نیز گفته: « این عمل دلالت بر این دارد که مجرد اختلاف نظر با پیشوا موجب جنگیدن با مخالفان نمی شود.»

با این اندیشه ی درست، علی(ع) این حدیث نبوی را تفسیر نموده است:

«کسی که از فرمان بری خارج شود، و از جماعت(مؤمنا) جدا شود و بمیرد. مرگ او، مرگی جاهلی خواهد بود».

یعنی مانند مردم دوران جاهلیت، پیشوایی ندارد. اما این برخوردها مادامی است که شخص مخالف، به شورش مسلحانه گرایش نیابد. اگر به این قضیه گرایش یافت، حکمی دیگر دارد. از عبدالله بن عمر روایت است که پیامبر(ص) فرموده است:

« کسی که بر ما سلاح بردارد، از ما نیست»

امکان دارد، دمکراسی جدید این اشکالات را داشته باشد که آزادی را برای اطاعت و گناه و ایمان و کفر به صورت مساوی و یکنواخت فراهم می نماید. اما این اشکالات زمانی پنهان می شوند که در قانون اساسی گنجانده شود که اسلام، دین رسمی حکومت و شریعت تنها مرجع قوانین می باشد و آنچه برخلاف آن باشد، خودبخود ارزش خود را از دست می دهد.

اگر تندروی و فراط گرایی تندروان و افراطیون و حمله و تجاوزشان بر مخالفان فکریشان وجود نداشت، دایره ی آزادی تا مرز پذیرش مقوله های متناقض و تأیید شهوت ها و پستی ها توسعه نمی یافت.

البته در اینجا پرسشی وجود دارد که ما در پاسخ دادن به آن هیچ تردیدی به خود راه نمی دهیم: آیا مبارزه با خود اسلام تحت عنوان مبارزه با افراط گرایی، نوعی از دمکراسی به شمار می رود؟ در جهان عرب و در کل جهان اسلام، قدرت هایی وجود دارد که اساسا" نسبت به آن چه خداوند نازل کرده، نفرت دارند. هرگاه دختری را ببینید که سر و دستش پوشیده است برمی آشوبند و با عصبانیت هر فریادی را که خواهان لغو قوانینی است که استعمار جهانی، زمانی که ما را زیر پرچم خود قرار داده بود، برایمان به ارمغان آورده بود، رد می کنند. راستی آیا این دمکراسی است؟ یا اینکه تداوم همان استضعاف و تهاجم صلیبیان بر جهان اسلام است؟

کسانی هستند که می خواهند ملت را به نام ملت بکشند و آزادی را به نام آزادی زنده به گور کنند. همچنانکه گفتم در زباله دان تاریخ رهبران ذلیلی از این قبیل وجود دارد که با مسلمانان چه ها که نکرده اند!!در میان رجال دین کسانی هستند که به امید پشیزی از دنیا در رکاب اینگونه رهبران حرکت می کنند و بدین سان از آخرت خود روی برمی تابند و خود را سزاوار لعنت و نفرین خداوند می کنند. اهداف بزرگ، ابزارهای ارزشمندی دارند که در بدست آوردن آن اهداف کمک می رسانند. بدون این ابزارها به مشکل می شود شورای صحیحی برپا نمود، همچنان که دشوار است، جهادی پاک و موفقیت آمیز انجام گیرد. صاحبان خرد می توانند اهداف ثابت و ابزارهای متغیر را مشخص نمایند. مسلما" آنان که در رابطه با کتاب و سنت فهمی عمیق دارند، بر این مقوله نسبت به دیگران تواناترند.

اکنون می خواهیم در رابطه با آنچه در خصوص مسائل دنیا و متغیر شدن ابزارها یادآور شدیم، نکته ای را بیفزاییم. درست است که مردم به امور دنیوی خویش و به ابزارهایی که آنان را به اهداف بزرگ مورد نظرشان نزدیک می کند، داناتر و آگاه ترند. ولی مهارت و تخصص در رابطه با امور دنیوی و همچنین تخصص گسترده ی اداری، دارای اثرات خطیری است. مسلما" روزی که ملحدان و بی دینان حیله گر، ماهر، متخصص و زیرک باشند و مؤمنان ساده لوح، ناآگاه و غافل باشند، آینده ی ایمان در روی زمین در معرض نابودی و تباهی قرار خواهد داشت.

برخی از پرهیزگاران متون را به کثرت حفظ می کنند و مدام روایات را مطالعه می نمایند. اما در همان حال نسبت به امور دنیوی کودن، ناآگاه و خالی الذهن اند. باید پرسید که دین از چنین اشخاصی چه چیزی حاصل می کند؟

پاره ای از خرافات و توهمات موفقیت کسب نموده اند، چون در پس آنها کسانی بوده اند که با توانایی و مهارت خودبه خودی به آنها خدمت نموده اند. ولی در همان حال پیامدهای الهی دچار جمود و عدم پویایی شده اند و مردم نسبت به آنها بدگمان شده اند، چون پیروانشان از هوش و کوشش اندکی برخوردارند. در جستاری شتابان توجه را به شکست دینداران در ارائه ی دیدگاههای دینی خویش و خوب جلوه دادن آنها در دل ها جلب می کنم. تبلیغات دینی در عرصه ی رسانه ای نزدیک به شکست است. موضوع نیازمند وارد نمودن مواد از خارج نیست. بلکه نیازمند شکوفا ساختن استعدادها و ملکات فرو خوابیده در دل های مؤمنان است. استعدادهایی که از بس به بیرون پرداختند، و درون را به فراموشی سپردند دچار تنبلی و خواب آلودگی شده اند.

من با مردمانی برخورد می کنم که خود را قطب و ابدال می پندارند. در حالی که در مقوله ی تربیت نفس، خلوص قلب و طلب رضایت خداوند، به بدیهی ترین و اساسی ترین اصول نیازمندند- من خودم را تبرئه نمی کنم. از خداوندم مغفرت مسئلت می کنم- ما زمانی که صداقت داشته باشیم، برای خدمت حق ابزارهایی کشف می کنیم که هیچ گاه در ذهن ما خطور نکرده است و به افق هایی قدم می گذاریم که پیشینیان هیچ گاه آنها را نشناخته اند و در عرصه هایی پیروز می شویم که پیش از این شکست های ما در آنها بی نهایت زیاد بوده اند.

______________________
منبع: نگرشی نو در فهم احادیث نبوی

مؤلف: محمد غزالی

مترجم: داود نارونی

انتشارات : نشر احسان-۱۳۸۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا