بحران سوریه و مسئولیت اخلاقی ما
بحران سوریه و مسئولیت اخلاقی ما
نویسنده: صلاح الدین خدیو
حقیقت بحران سوریه چیست؟ در این نبرد خونین چه کسی بر حق است و کدام، طریق باطل را می پیماید؟
شاید پس از جنگ داخلی اسپانیا در اواخر دهه سی، هیچ بحران بین المللی دیگری تا این اندازه جهان را به دو اردوگاه خیر و شر تقسیم نکرده و میدان را برای قضاوتهای مختلف و متنوع باز نگذاشته است.
در جنگ ویتنام و عمده منازعات جنگ سرد به شمول مبارزات ضد استعماری تکلیف روشن و صف خوبها و بدها مشخص بود. هرچند بعدها مشخص شد، شناخت مثل آب زلال آنروزها هم تاریخمند بوده است.
صعوبت قضاوت درباره حق و باطل بحران سوریه اما دقیقا در مقابل سهولت داوریها در سالهای جنگ سرد قرار دارد.
در جنگ داخلی اسپانیا هم مساله مشروعیت دشواره بزرگی بود.
محافظه کاران و زمینداران و دین باوران در مقابل چپگرایان و جمهوریخواهان و لیبرالها صف آرایی کرده بودند.
در سطح بین المللی هم هیتلر و موسولینی بعنوان حامی گروه نخست و استالین در هیات پشتیبان مخالفانشان قرار داشتند.
دمکراسیهای غربی نیز ضمن همدلی رقیق و غیرموثر با جبهه ضد فرانکو، اما نقشی موثر و کارا نداشتند.
بزرگترین سرچشمه الهام و مشروعیت مخالفان حضور بریگادی بین المللی مرکب از جمهوریخواهان و چپگرایانی بود که انگاره حمایت آزادیخواهان سراسر گیتی از آنها را تداعی می کرد.
این امر به لحاظ ذهنی درگیری را به نخستین منازعه فکری تاریخ بشر تبدیل کرده بود.
ایدئولوژیهای فاشیسم و کمونیسم و لیبرالیسم که در کارگاههای فکری قرن نوزدهم ساخته شده بودند، بخت این را یافتند که در جنگ داخلی اسپانیا به مصاف هم روند.
پروبلماتیک مساله هم این بود. هنوز دست استالینیسم رو نشده بود و فاشیسم هم به عنوان نظامی حکومتی هواخواهانی پرشور و جدی در اقصی نقاط گیتی داشت. رونق پس از جنگ دوم هم هنوز نیامده بود که زخمهای رکود دهه بیست لیبرالیسم را تیمار نماید.
این امر تشخیص حق را چون حرکت مورچه در شب سیاه دشوار کرده بود.
این دشواری در بحرانهای کنونی خاورمیانه هم حی و حاضر است.
سازمانی جهنمی چون داعش اپوزیسیون دیکتاتوریهای نظامی خشن منطقه است. اپوزیسیونی غریب که کارکردهای مشروعیت زایی آن برای حاکمیت بسیار بیشتر از عملکرد مشروعیت زدایش هست.
اینجا هم بریگادی بین المللی از اسلامگرایان حاضر است. اما نه تنها سرچشمه مشروعیت نیست، بلکه منبع ترس و وحشت است.
از رهگذر این ترس، هم رهبر راستگرایان زمانه ـ پوتین ـ ارج و اعتبار یافته، و هم موج پوپولیسم راست، صندوقهای انتخاباتی غرب را فراگرفته است.
دیکتاتوریهای حاکم هم کارنامه سیاهی دارند و چشم انداز بدیل سوم هم به طرزی ناامید کننده تاریک است.
با این وصف دنبال حقیقت گشتن در جنگ سوریه نه ممکن است و نه مفید.
پرهیز از قضاوت هم تنها با سکوت مطلق ممکن است، که شدنی نیست.
ما روزانه در گفته ها و نوشته هایمان سرگرم داوری درباره جنگی هستیم که تا این لحظه به قیمت جان چهارصد هزار نفر و بی خانمان شدن میلیونها تن تمام شده است.
یک داوری اخلاقی چگونه باید باشد و چه نگاهی به بحران سوریه واجد ارزشهای انسانی بیشتری است؟
به باور این قلم تنها راه، سوژه زدایی از روایت ها و کنار گذاشتن وسوسه دستیابی به حقیقت است.
حقیقتی که یافتن آن خط کشیهای مبتنی بر خیر و شر مطلق باشد، لغزنده تر از آن است که بدست آید.
پس چه باید کرد؟
باید کوشید که در نگاهمان نقطه عزیمت انسان باشد.
چگونه انسانی؟
انسانی صرفا زیست شناختی و نه حتی انسان آگاه و عاقلی که در فلسفه آگاهی جستجویش می کردند.
در این نگاه مفهوم زندگی به عنوان متغیری اساسی اهمیت پیدا کرده و درک ما از امر سیاسی را دستخوش تغییر می کند.
شایان توجه است که این بنیان نگاهی اخلاقی است. ما غرور داوری را به نفع احترام به دیگری و اصل زندگی کنار می گذاریم و در موضعی اخلاقی و مسئولیت پذیر، به نظریه شناخت بی اعتنایی می کنیم.
نه این نگاه اخلاقی بدون ویرایش ” زبان ” ممکن است و نه بدون بازنگری در جایگاه انسان بعنوان آگاه مطلق میسر می شود.
در بحرانی که برتری اخلاقی طرفین بر یکدیگر محل مناقشه است، اخلاقی ترین موضع، پرهیز از مرده باد و زنده باد و اهتمام به حق حیات در وهله اول برای انسانها است.
هنگام آغاز جنگ داخلی اسپانیا و صف بندیهای قاطع و برنده چپها و راستهای افراطی، کسی نمی دانست که چهل سال بعد، گذار دمکراتیک هر دو را به دو نیروی کوچک در حاشیه سیاست تبدیل خواهد کرد.
سوریه هم شاید فرجامی اینگونه پیدا کند و برندگان و بازندگان امروز لزوما بازیگران فردا نباشند.
با این وصف تلاش برای صلح و همدردی با قربانیان و کوشش برای کاهش آلام انسانها تنها و عاجل ترین وظیفه اخلاقی است.
منبع :
کوردنامه
https://telegram.me/kurdname1
مطلب سنگین بود. اگه شیوه نگارش قابل درک تر باشه بهتره.