فقرزدایی از کُرد و کردستان اولویت و مسئولیتی هم فردی و هم ملی!
فقرزدایی از کُرد و کردستان اولویت و مسئولیتی هم فردی و هم ملی!
نویسنده: دکتر اسماعیل شمس
اشاره: نویسنده این یادداشت، پژوهشگر تاریخ و مطالعات فرهنگی است و در کنج کتابخانه ای کوچک در تهران مشغول تحقیق در حوزه تاریخ و فرهنگ کرد است. با توجه به این سابقه انتظار خواننده این است که حوزه فرهنگ را مقدم بر سایه حوزه ها بداند و مطالبات فرهنگی اعم از قومی و مذهبی را در اولویت قرار دهد؛ اما مدتی است که او اینگونه نمی اندیشد. او حتی وضعیت خودش را که پس از ۱۲ سال فراغت از تحصیلات دکترا و نوشتن بیش از ۷۵ کتاب و مقاله هنوز در دانشگاه استخدام نشده، فراموش کرده است. اکنون برای او این دغدغه مطرح شده است که وقتی اکثریت مردم کرد غم نان دارند و زندگی خود را وقف کسب لقمه ای حلال برای خود و خانواده شان کرده اند، کار فرهنگی او کدام گره را از مشکلات آنان خواهد گشود؟ وقتی وضعیت مناطق کردنشین به سبب تخریب محیط زیست، پدیده ریزگردها، خشکسالی، نابودی کشاورزی و دامداری، نبود صنعت، بیکاری و مهاجرت تحصیلکردگان و نخبگان به لبه پرتگاه رسیده است، کار فرهنگی چه سودی برای مردم آن سامان دارد؟
هر زمان که از خیابان های تهران و حومه می گذرم و کارگران کرد را از جوان ۱۴ ساله تا پیرمرد ۷۴ ساله در انتظار توقف ماشینی می بینم که راننده اش آنان را برای کاری یک روزه به سر کار ببرد، از اینکه کار فرهنگی من نفعی به حال آنان ندارد، اشک بر چشمانم جاری می شود. در همین شهر تهران بیشتر میوه فروشها، کارگران ساختمانی، رفتگران شهرداری، کارگران خدماتی و حمل بار و در یک کلام بیشتر افراد حاضر در مشاغل سخت و پرخطر، کرد هستند. یقین دارم که جامعه کارگران کرد مقیم مرکز و حومه هزاران برابر جامعه نخبگان و فرهنگیان کرد است که مسئولان و حتی نخبگان هموطنشان از آنان غفلت می کنند. کارگران کرد به تهران محدود نمی شوند و برای یافتن کار در چهارسوی ایران از ماکو و بازرگان تا چابهار و مکران و از سرخس در خراسان تا عسلویه و خوزستان پراکنده شده اند. به یقین جامعه کارگران کرد مهاجر که رقم آنان به صدها هزار نفر می رسد، بزرگ ترین مشکل فردای کردستان است.
بیشتر این کارگران دور از خانواده خود زندگی می کنند و هم خود و هم خانواده هایشان در معرض آسیبهای جدی اند. گذشته از این، دیگر معضل بزرگ، کولبران کرد هستند؛ کولبرانی که عزت و کرامت آنان در زیر سنگینی بارهای بر دوششان خرد و نابود می شود. مردمان باشرفی که فقر و نداری آنان را ناچار به این کار کرده است. از میان لشکر بیکاران، وضعیت بیکاران تحصیلکرده از همه بغرنج تر است. امروزه دهها هزار جوان فارغ التحصیل کارشناسی، ارشد و حتی دکترای کرد بیکارند و مراکز آموزشی، پژوهشی و صنعتی و غیره که برای آنان اشتغال و امنیت شغلی ایجاد کند، وجود ندارند؛ به همین سبب بسیاری از آنان حتی در سنین بالا از تشکیل خانواده و زندگی باز می مانند.
سرانجام بیماران کرد که وضعیت آنان ریشه در پیامدهای جنگ، فقر، کمبود امکانات و عدم اطمینان از آینده ای مطلوب برای خود و فرزندانشان دارد، از همه دردناک تر است. در این سالها در تهران به هر بیمارستان دولتی که رفته ام و به هر مرکز رادیوتراپی، سی تی اسکن، ام آر آی و دیگر مراکز پاراکلینیکی پا گذشته ام، با بیماران کرد مواجه شده ام. در بسیاری از شهرهای کردنشین صرف نظر از کمبود متخصص و بیمارستان مناسب، بسیاری از تجهیزات پیشرفته و حتی متوسط پزشکی وجود ندارند و در مراکز استانی هم حجم مراجعان بسیار بالاست و گاه به همین سبب بیماران، آواره و روانه تهران می شوند. در اینجا نمی خواهم بپرسم که چرا فقر و بیکاری تا این اندازه در مناطق کردنشین گسترش یافته است؛ زیرا پاسخش روشن است! پرسش مهم آن است که چگونه می توان جامعه را از این وضعیت دور نمود و دست کم از رنجهایش کم کرد؟
به باور من راهکار نخبگان فرهنگی و سیاسی اصلاح طلب کرد؛ یعنی تأکید بر مطالبات قومی و مذهبی و رفع تبعیض، لازم اما کافی نیست. باید در کنار این راهکار، گفتمان آبادانی مناطق کردنشین و زندگانی شرافتمندانه مردم کرد به عنوان نخستین خواسته نیروهای تحول خواه کرد مطرح شود. نصب یک سفیر یا وزیر و استاندار کرد و سنی و دیگر مشاغل بالا هر چند حق طبیعی آنان به عنوان شهروند این کشور است؛ اما درمان عاجل درد کارگران و کولبران و مردم کرد نیست! نخبگان کرد نباید با طرح مطالبات خاص خود اجازه دهند که میان آنان و طبقات فقیر و پایین دست سرزمینشان فاصله ایجاد شود. در شرایط فعلی خواسته اصلی آنان از دولتمردان باید پایان دادن به تبعیض در توزیع امکانات و فرصتها و کاهش فقر مردم و آبادانی مناطق کردنشین باشد. باید با ایجاد فرصتهای برابر و تصویب طرحهای فوری و اورژانسی زیر بناهای مناطق کردنشین را درست کرد. جاده ها را تعریض و ایمن نمود. خطوط قطار را راه انداخت. مرزهای بسته را باز کرد و تجارت آزاد را در آنها رونق داد. کارخانه های کوچک و بزرگ متناسب با پتانسیل ها و توانمندیهای منطقه ایجاد کرد. صنایع دستی و مشاغل سنتی را احیا و تقویت نمود. پروژه های عمرانی و زیربنایی برای سرمایه گذاری تعریف و اجرا کرد. به روند گازرسانی و برق کشی و فراهم کردن آب آشامیدنی سالم در روستاها و شهرهای کوچک سرعت بخشید. بیمارستانها و درمانگاهها را به تجهیزات پیشرفته و پزشکان متخصص مجهز نمود. طرحهای مین روبی در مراتع و زمینهای باغی و کشاورزی را تسریع و تکمیل کرد. آبهای سطحی و زیر زمینی منطقه را در جهت توسعه کشاورزی و دامداری و احیای روستاهای همان منطقه مورد استفاده قرار داد و با متوقف کردن تغییر مسیر آنها از بروز بحران های زیست محیطی و شکافهای اجتماعی جلوگیری کرد. برای عامه مردم مهم نیست مجری این پروژه ها چه کسی و از کدام قوم و مذهب و جناحی است. مردم کرد به هر کسی که این کارها را با صداقت و شفافیت و قصد خدمت به مردم و آبادی سرزمین شان انجام دهد، دست مریزاد خواهند گفت. اگر به روایات “من لا معاش له لا معاد له” و “کاد الفقر ان یکون کفرا” باور داریم، امروز بزرگ ترین خدمت به مردم کرد، تلاش برای آبادی مناطق کردنشین و نجات دادن ساکنان آن از فقر است. لشکر بیکاران و نیازمندان کرد نه تنها مجال توجه به فرهنگ کردی را ندارد؛ بلکه دینداری و دیگر سرمایه های اجتماعی را هم به خطر خواهد انداخت و به راحتی به ابزار دست هر کسی که به او وعده رفع فقر دهد، تبدیل خواهد شد. دولت هم باید بداند که فقر اقتصادی سبب پیدایش فقر فرهنگی خواهد شد و در بلند مدت، لشکر نیازمندان را به طعمه افراط گرایان و دشمنان این آب و خاک تبدیل خواهد کرد. عقلانیت و مصلحت حکم می کند که نخبگان کرد، با هر فکر و گرایشی یکصدا و منسجم، آبادانی مناطق کردنشین و کاهش فقرمردم کرد را دررأس خواسته های خود قرار دهند و از دولت مطالبه کنند. این بیم وجود دارد که طرح مطالبات به شکل کنونی سبب ایجاد فاصله میان نخبگان و عامه مردم کرد از سویی و چند قطبی شدن جامعه به نام اصول گرایی و اصلاح طلبی یا مذهب و کردیت شود و در بلند مدت برای رفع فقر و تبعیض و آبادی مناطق کردنشین مفید نباشد.
منبع: فراتاب