سياسي اجتماعيمطالب جدید

چگونه ریشه تندروی و خشونت را در ایران بخشکانیم؟

چگونه ریشه تندروی و خشونت را در ایران بخشکانیم؟

دکتر جلال جلالی زاده

قبل از ورود به مطلب و موضوع لازم است قبلا به دونکته اشاره کنم، اول: عوامفریبی نکنیم،دوم نگاه احساسی و امنیتی به مسئله نداشته باشیم.
حادثه ناگواری که درروز چهارشنبه اتفاق افتاد،هرچند به سبب تهدیدهای قبلی داعش ودیگر گروه های تندرو غیر منتظره نبود ،اما نباید آن را اهرم فشار ویا ابزار تسویه حساب های جناحی گروهی قرار داد ،هیچکس دراین کشور منکر تلاش ها زحمت شبانه روزی حافظ امنیت آسایش مردم نیست. پس هرگونه قضاوت غیر عادلانه یک نوع بی مهری به این نیروهاست و بهتراست که آن ها را از این دایره خارج کرد.
۱_بحث اول من مسئله عوامفریبی است،متاسفانه در کشورما هرگاه چنین حادثه ای اتفاق می افتد ،افراد وگروه ها به جای پرداختن به موضوع ویافتن راه کار وحل مشکل شروع به مچ گیری،  تهمت زدن  ومطرح کردن خود  وعکس سلفی گرفتن  می نمایند. طرفداران رقیب شکست خورده  به سیاست های خارجی داخلی دولت حمله می برند، برخی نهادهای امنیتی را مسوول می دانند،برخی شروع به دادن بیانیه  وژست گرفتن در مقابل دوربین ها  می نمایند. هرکس به نوعی مردم فریبی می نماید.غافل از اینکه در همه دولت ها چنین اتفاقاتی افتاده  وهیچ کشوری در  دنیا به ویژه در منطقه  نیست که شاهد اینگونه حوادث نباشد. پس چنین رخدادهایی غیرمنتظره نمی باشند.
۲-متاسفانه درکشورمابه محض وقوع چنین حادثه ای افرادی شروع به تحریک احساسات نموده وبا تهییج و تحریک تلاش می نمایند ازآب گل آلود ماهی بگیرند وبا این تحریکات وتهییجات فضارا برای امنیتی کردن جامعه فراهم  می کنند ،در حالی که ما دنیای کنونی هرروز شاهد حوادث مختلف از زلزله وسیل و آتش سوزی  واعمال تروریستی هستیم بدون اینکه کوچکترین تاثیری بر نظم و انتظام جامعه بگذارد ویا خللی در انجام امور ایجاد نماید .به ویژه کشورهایی که  درمرحله تثبیت بوده مرحله گذار را پشت سر نهاده باشند.
واکنون به اصل مطلب می پردازم ،ماچگونه در کشور خودمان با فکر واندیشه داعش مقابله نمائیم؟ زمینه های رشد تفکر داعش در چه مناطقی است؟ چه کسانی در مناطق اهل سنت وحتی در شهرهای  بزرگ  به داعش می پیوندند؟ چه رابطه ای دربین سلفی گری و تفکر داعش وجود دارد؟
در پاسخ باید گفت باید بپذیریم که داعش علت نیست بلکه داعش معلول ابزار دست قدرت طلبان  ومنفعت طلبان است.که امروز به سان خوره ای به جان کشورهای اسلامی افتاده ویا به سان سیلی است که جوانان مسلمان را قربانی خود نموده است. هیچ کسی نمی تواند از سیاست‌های ظالمانه کشورهای عربی دفاع نماید که چرا در این کشورها گروههای تندرو به وجود آمده اند؟ مگر در این کشورها جایی برای دموکراسی وعدالت وآزادی وجود دارد که  دیگرشیوه‌های مبارزه را نکوهش کرد. آیا سیسی  ،سلمان ،اسد وصالح زبان دموکراسی وگفتگو را می فهمند که مخالفان را سرزنش کرد؟ پاسخ قطعا منفی است.
اما درایران به ویژه در مناطق اهل سنت باید گفت جریان سلفیه کم تابیش در بین برخی از علما طرفدارانی داشته است که بیشتر براساس مبارزه با خرافات وبدعت ها ویا روشنگری در باب حقایق دینی بوده که گاهی همزمان با مبارزه با خوانین و حکومت ها جریان داشته است .یعنی سلفیه فکری ویا فقهی مقرون به روش های خشونت آمیز ویا مروج آن نبوده است.
اما اینکه دراین چند سال چرا جریان سلفی گری در کردستان رشد نمود وبه تبع آن سلفیه جهادی از آن منشعب شد ودر نتیجه مشوق پیوستن جوانان به داعش شد ،داستان مفصلی دارد.
کشور ما همانگونه که از مناطق مختلفی از حیث طبیعت ،آب هوا ،آداب ورسوم زبان ،لهجه و مذهب تشکیل شده است لازم است این اختلافات را ملاحظه نمود وبه نسبت واقعیت های موجود حکم صادرکرد ،به عنوان مثال نمی توان در گرمای پنجاه درجه چابهار لباس کوردی پوشید ویا کت وشلوار وکراوات زد، در برخورد واجرای قوانین ورفتار متعارف با ساکنان مناطق باید وضعیت آنان راملاحظه نمود.
متاسفانه پس ازانقلاب این تفاوت ها در نظر گرفته نشد ،افرادی به این مناطق اعزام شدند که هیچ آشنائی با روحیات این مردمان نداشتند ،قدر فرهنگ وآداب ورسوم آنان را نمی  دانستند، جایگاه علما ورهبران مذهبی ملی آنان را مراعات نمی کردند. نمونه ی آن انحلال اداره آموزش وپرورش کردستان بود که هنوز هم آثار منفی آن ازبین نرفته است.
دومین گام تأسیس مراکز بزرگ اسلامی غرب کشور بود  که موجب انهدام  پیکره سازمان روحانیت وتعطیلی مدارس دینی سنتی به ویژه مدرسه علوم دینی سنندج به بهانه وابستگی آن به نظام قبلی بود.از سوی دیگر بهانه به دست گروه های مارکسیست ملی گرا برای ترور و شهادت بیش از پنجاه تن از علمای اهل سنت کردستان به بهانه وابستگی به مرکز بزرگ ویا حکومت داد.
صرف نظر از همه ناملایمات وجفاهایی که بر مردمان بیگناه وبه ویژه جوانان از سوی طرفین درگیر   رفته بود ،نداشتن  یک مرجعیت مذهبی متحد که همزمان مردم در زیر چتر او جمع شوند ویا مدافع حق مردم باشد به سبب وضعیت تحمیلی بر منطقه مزید بر علت شده بود.
پس از گذشت سال ها از حوادث اوایل انقلاب و حذف آتوریته مذهبی وملی  وسیطره آشفتگی ملی و مذهبی  ونابسامانی حاکم وعدم تشخیص مشکلات و معضلات مردم  ویا نبودن رابط ویا نماینده دلسوزی که حاکمیت مردم را به هم متصل نماید اوضاع را بحرانی تر نموده بود.
تا اینکه با کم رنگ شدن نقش کومله و دمکرات ،پژاک در صحنه ظاهر شد وبا تضعیف جایگاه مکتب قرآن سلفی ها امکان رشد پیدا کردند ،که پرداختن به آن ها نیاز به زمان بیشتری دارد.
اما چرا جوانان کرد به داعش پیوسته اند؟ وچرا یک جوان کرد تا مرحله عملیات انتحاری می رسد؟
هیچ انسانی به ویژه جوانان که تعلق خاطر بیشتری به زندگی دارد حاضر نیست به سادگی دست به چنین عملی بزند مگر اینکه علل واسب آن فراهم شده باشد. حتما روان شناسان وجامعه شناسان در باره خودکشی افراد وعلل آن بهتر آگاهی دارند که چگونه یک فرد راضی به سلب حیات از خود می شود.
به نظر می رسد.مسئولان کشور ما بیشتر به معلول پرداخته اند تا علت،واگر به علت و عوامل  پرداخته شود قطعا راه حل هم آسانتر خواهد بود.
پس از چهل سال از پیروزی انقلاب ،هنوز جوانان کرد نسبت به مسئولان احساس خودی نمی کنند ،چون هیچ مسئولی در این منطقه خودرا همدرد این جوانان نمی  داند.
ریشه تمام بدبختی های انسان ناشی از فقر ،تبعیض،تحقیر ،تعصب وبی عدالتی است،همه این ها در مناطق کردنشین دیده می شود.مسئله کولبرها وجوانان تحصیلکرده لیسانس وفوق لیسانس در میان آنان گواهی بر آن است.
نمی توان با تفکرداعشی ویا افراد وابسته به آن  با این تصور که با برخورد احساسی ،فیزیکی وامنیتی ازبین می روند دل خوش کرد،بلکه باید به دنبال ریشه یابی وعوامل وعلل آن پرداخت.
چگونه این افراد وخانواده های آنان که احتمالا از خانواده های ایثارگران هم باشند در هشت سال جنگ تحمیلی وحتی پیشتر  از انقلاب و دستاوردهای آن دفاع کرده ،اما امروز باید در دام داعش گرفتار شوند؟
چرا باید فرزند شهیدی که بهترین مدیر در دوره اصلاحات بوده ،اما در دوره احمدی نژاد توسط همان گروهی که پدرش را شهید نموده اند از کشور خا رج شود وخود را به خارج برساند.
راه کارهایی که به نظر می رسد موجب ریشه کن کردن این پدیده ورفع دغدغه هموطنانمان شود عبارتند از :
۱- تعیین مشاور اهل سنت از سوی مقام رهبری تا بیشتر وسریعتر در جریان مطالبات مشکلات اهل سنت قرار گیرد.
۲_داشتن مشاور اهل سنت از سوی سران سه قوا
۳-واگذاری مسائل مذهبی اهل سنت به خود آنان وعدم دخالت در امور مذهبی
۴-جلوگیری از پخش برنامه های تفرقه انداز در صداوسیما
۵-استفاده از تحصیلکردگان اهل سنت در تمام نهادها ،سازمان ها ومراکزی که  از بیت المال ارتزاق می کنند.
۶-تبعیض مثبت در مناطق اهل سنت و اقدام ضربتی واورژانسی در  ایجاد مراکز اشتغالزایی وتوسعه آن مناطق.نه اینکه اگر کارخانه ومرکزاشتغالی  ایجاد شود به محل استخدام نیروهای غیر بومی تبدیل شود،به عنوان مثال چند کارخانه در کردستان مانند نیروگاه،پتروشیمی وبار تاسیس شده اما متاسفانه اکثر نیروهای آن هارا غیر بومی تشکیل می دهند ،جوان بیکار کرد در چنین وضعیتی دوراه در پیش ندارد ،یا خودکشی که هر روز شاهدیم ویا پیوستن به داعش.
۷-اجرای قانون اساسی
۸-توجه ویژه به مناطق مرزی وحل مشکلات اقتصادی  آنان وایجاد  مناطق آزاد تجاری وصنعتی
۹-حذف نگاه امنیتی وسختگیری در گزینش ها   واستخدام ادارات، به عنوان مثال اینجانب باوجود اینکه فرزند و برادر شهید وجانباز پنجاه در صد می باشم پس از ده سال استخدام همچنان پیمانی بودم واگر نماینده مجلس نمی شدم هیچ وقت امکان استخدام قطعی نداشتم هنوز هم نتوانسته ام امتیاز یک نشریه را اخذ نمایم،حال کسانی که از این امتیازها برخوردارنیستند باید دارای چه وضعیتی باشند.من چه گناهی کرده ام که نباید در انتخابات شورای شهر ومجلس تایید شوم؟
۱۰-نباید تنها دولت و قوه مجریه را مسئول دانست،بلکه باید حاکمیت احساس مسئولیت نماید .وقتی که شورای نگهبان حتی نیروهای خودرا خارج از کردستان وارد می کندو نیروهای شایسته را رد صلاحیت می کند،آیا در به وجود آوردن جنین وضعیتی مقصر نیست؟ اگر نمایندگان اهل سنت از ترس رد صلاحیت شجاعانه مشکلات را بازگونمایند ،ماشاهد چنین وضعیتی خواهیم بود؟ آیا قوه قضائیه به آسانی از اهل سنت استفاده می کند؟ صداوسیما حاضر نیست از مولانا عبدالحمید به عنوان امام جمعه زاهدان نام ببرد بلکه به عنوان امام جمعه مسجد مکی نام می برد ویا شبکه سبلان در همین روزها مصاحبه طولانی را با یک نفر سنی اهل اندونزی که شیعه شده پخش می کند که همه این اقدامات بازتاب منفی در اذهان می گذارد.
۱۱-رفع نگاه امنیتی در مناطق اهل سنت وباز گذاشتن فضا برای گروه های میانه رو ،به عنوان مثال ردصلاحیت کاندیداهای جماعت دعوت واصلاح در مناطق کردنشین که هیچ توجیه قانونی ندارد.
اگر به دنبال ریشه کن کردن پدیده داعش درمناطق اهل سنت وجلوگیری از پیوستن جوانان به این گروه هستیم

ونمی خواهیم حوادث تلخ وناگوار مجلس تکرار شود،چاره ای جز اعمال راه کارهای فوق نداریم. بارها گفته ام تعداد شهدای منطقه اورامان را به نسبت جمعیت وواگذاری امکانات وخدمات  دولتی را به آن با دیگر شهرهای  کشور مقایسه نمائید تا بیشتر به تفاوت و تبعیض  پی ببرید.
۱۲-واز همه مهمتر دست متملقان ،فرصت طلبان و منفعت طلبان  را کوتاه کردن و اعتماد به افراد صادق  وصریح اللهجه نمودن که طرفدار منافع نظام و مردمند.
@drjalalizadeh

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا