زن خانواده

زنان و خودآرایی و تبرّج !؟

زنان و خودآرایی و تبرّج !؟
نویسنده : بانو نعمت صدقی /مترجم:فرزانه غفاری
زنی که خود را چون عروس بیاراید و از خانه خارج شوده و راهی کوچه و بازار شو، بان حال او چنین است: آیا به این زیبایی نمی نگرید؟ آیا کسی هست که میل به نزدیک و وصال من داشته باشد؟
این زن زیبایئ اش را در کوچه و بازار عرضه می کند،درست مانند دوره گردی که کالاهای خود را در معرض دید مردم قرار می دهد و یا مانند شیرینی فروشی که شیرینی های خود را با انواع رنگها و مواد مختلف تزیین می کند تا نظر مشتری ها را بسوی آنها جلب کند و هوس مردم را تحریک کرده و اشتهای آنها را برانگیزاند و با این کار فروش کالایش رونق گرفته و مشتریهایش زیاد می شود و مردم سراسیمخ و گرسنه به مغاۀ او حمله ور می شوند . چگونه یک خانم شرافتمند وبا حیا قبول می کند که زیبائیش را مثل کالای ارزان قیمتی در کوچه و بازار عرضه کند و چشم ها دنبال او باشند؟
چگونه شرم و حیای او اجازه می دهد که آتش شهوت را در درون مردی که او را می بیند شعله ور سازد؟ چگونه وجدانش قبول می کند که همه به او توجه کنند و آرزوی رسیدن به او را داشته باشند؟!
چنین زنانی اگر لحظه ای در این مورد فکر کنند، از شدت خجالت سرخ خواهند شد و یبایی و آرایش و زیورشان را از چشمهای پست و فرومایه خواهند پوشانید.خداوند فرموده است:
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً»
ترجمه :
{ای پیغمبر ! به همسران و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو که رداهای خود را جمع وجور بر خویش فرو افکنند . تا این که ( از زنان بی بندوبار و آلوده ) دست کم باز شناخته شوند و در نتیجه مورد اذیّت و آزار ( اوباش ) قرار نگیرند . خداوند ( پیوسته ) آمرزنده و مهربان بوده و هست ( و اگر تا کنون در رعایت کامل حجاب سست بوده اید و کوتاهی کرده اید ، توبه کنید و از این کار دوری کنید ، تا خدا با مهر خود شما را ببخشد ) .} (احزاب /۵۹)
 خداوند در این آیه دیواری از صیانت و کرامت به دور زن مسلمان می کشد، تا در محدودۀ بزرگواری و کبریایی باقی بماند. و بهمین دلیل به پیامبرش فرمان می دهد که زنان مسلمان را وادار کند تا پیکر خود را با « جلباب هایشان» بپوشانند. « جلباب» لباس گشاد است، تا به خود نگهداری و تقوی و عفت شناخته شوند و با اعمال زشت و ناپسند دیگران مورد آزار قرار نگیرند و زندگی شیرینشان با نگاههای بی شرمانه و گستاخانه تلخ نگردد و سخنان زشت ونامناسب متوجه آنها نگردد. واجب است که ظاهر یک زن مسلمان و باتقوا ، معرّف و بیانگر باطن او باشد و ایمان وتقوایش از طرز لباس پوشیدنش هویدا باشد، همانگونه که از سخنان و اعمالش نمایان می شود. باید ایمان در سراسر کردار و رفتارش تجلّی یابد و پرتو افشانی کند و به سبب اجرای دستورات قرآن ، قطعاً از اهل قرآن بشمار آید، که در این صورت مؤمنان به او احترام گذارند و فایقان و تبهکاران آزارش ندهند.
شما را به خدا ، اکنون همسران کسانی که ادعای مسلمانی دارند، چه مقدار از آرایش و زیورشان را که خداوند دستور به پوشانیدن آنها داده است ، بههنگام ظاهر شدن در میامخ مردم می پوشانند؟ در حالی که بازوان و ساق پاها و سینه هایشان را برهنه می کنند و فرورفتگیها و برآمدگیها ی اندامشان بیرون می اندازند ،  چشم ها و لبها و صورتشان را رنگ آمیزی می کنند، سرها را برهنه کرده و موهایشان را دور سرشان می ریزند. این خانمهای محترم، کدام یک از آرایشهای جلف و انواع خودآراییها را برای زنان غیر مسلمان و چه حیا و آبرویی برای خود، باقی گذارده اند؟
تو را به خدا ای خانم محترم! آیا میتوانی با این وضع،میان یک رقاصه بی بندو بار و منحرف و یک خانم شرافتمند و پاک فرق بگذاری؟ و به همین دلیل است که مردان شهوتران و بلهوس ، همچون گرگ های گرسنه در شکار آن خانم شرافتمند و محترم به انتظار می نشینند، همان طور کعه در انتظار دیگر زنان که وضعشان معلوم است ، می نشینند. زیرا فکر می کنند که او هم طعمه و شکار است!
از این رو این خانم سخنان ناخوشایند می شنودو با انواع صحنه های شرم آور روبرو می شود و مورد آزار واذیّت قرار می گیرد. البتّه تقصیر از خود این خانم محترم است که خود را شبیه زنانی کرده است که از شرافت و کرامت بهره ای نبرده اند و بی بندو بارند و از وقار و متانت بویی بردنده اند! و بدین ترتیب عزت و شرف این خانم شرافتمند به کلّی از بین رفته است و بلهوسان پنداشته اند که او هم کالایی است همانند سایر کالاها از این رو این خانم محترم ، خویشتن را در معرض توهین و متلک و آزار و اذیت این و آن قرار می دهد. بر این گونه زنان افسوس می خورم!
تو ای خواهر مسلمان هنگامی که پوشش خود را کنار گذاردی آبرو و حیا واحترامت را از دست دادی و هنگامی که لباس بی بندو باری را بر تن کردی، هناگمی که نگاه های تحقیر آمیز به سویت روانه شد. وای از این رسوایی ! و وای از این شرم و بد نامی!
پوشش زن نشانۀ تقوا و شعار اسلام است، پوشش زن نشانۀ حیا و آبرومندی اوست ، پوشش زن حافظ و نگهداری ارزش و بزرگواری و احترام اوست.
ای خانم مسلمان ! پوشش تو ! گرانبها ترین تاج برای یبایی توست و بزرگترین نشانۀ ادب و تربیت و رشد و تکامل توست. ای خانم مسلمان و شرافتمند ! بدن پاکت را از تجاوز چشمهای تجاوزگر محافظت نما و آنرا در اندرون دژ محک وقار و ماتنت قرار ده، تا ار تیرهای زهرآلود دشمن در امان باشی! یک زن شرافتمند و پاکدامن نی است که به هیچ مردی اجازه ندهد که او را لمس کند و لذت ببرد. بلکه پاکدامن واقعی زنی است که طاقت ندارد ، نگاههای آلودۀ مردان ، قداست و پاکی او را به تباهی کشاند و طهارت مقدس او را لکه دار ساد؛ عفت و پاکدامنی درجاتی دارد، همان طور که بی عفتی و فرومایگی نیز درجاتی داردو افراد بشر در مراتب صعودی پاکدامنی و عفت و در سیر نزولی فرومایگی و بی عفتی ، هر کدام جایگاهی برای خد دارند. از طرفی زن شریف و محترمی را می بینید که با سپر حیا محافظت می شود و بخاطر نگاه دریده ای متأثر و اندوهگین شده و برای حفظ و نگهداری از حیثیت و شخصیت خویش، سرانداز را بر خویش می ننهد و نیز برای محافظت از ارزش و مقام خود و هراس از این که زیبائیش هدف نگاه های طمع آلود واقع شود و آماج افکار آلوده قرار گیرد، با وقار ومتانت راه می رود و سراندازش را کنار نمی گذاردو پوشش اسلامی را رعایت می کند و از طرفی دیگر زن ناپاک و گمراهی را می بینید که دائم به فرک خوشگذرانی است وکارهای پوچ و بیهوده انجام می دهد و مشغول انواع سرگرمی ها ست و اشتیاق کامل نشان می دهد که مردی او را در آغوش کشد و اندامش دیدگان همه را به سوی خود جلب کند و از این که وسیلۀ شهوترانی دیگران و بازیچۀ چشم های این و آن باشد لذت می برد،و در عرضه کردن اندام و زیبائی اش افراط میکند ودر خود آرایی و بی بندو باری حدّ و مرزی برای خویش قائل نمی شود تا مبادا بر عیش و نوش و لذت موقت زودگذر او لطمه ای وارد شود!
این است روحیۀ یک زن خودنمای افسونگر و خودنما، زنی است که از دیدگاه تمدن دروغین کاب، یک زن مترّقی وبقول معروف امروزی ، به حساب می آید. امام آیا از دیدگاه اسلام نیز یک زن مسلمان و پارسا شناخته می شود؟ آیا سراپای وجود چنین زنی ، با نگاههای مردان، آلوده نشده است؟! چنان که رسول اکرم( صلی الله علیه و آله وسلم )فرموده است:« العَینُ تَزنی وَ زِنا ها اَلنَّظَرُ» ( چشم زنا می کند و زنای آن، نگاه کرده است».
اگر زن خود آرا و خودنما ، با دیدۀ تأمل به اعمال و رفتار خود می نگریست و اگر قلبی داشت که متوّجه حقایق بود،در می یافت که او با تظاهر به این یبایی دروغین و یاده روی در آرایشهای گوناگون، در حقیقت به زیبایی و جلوه و شکوه خود نمی افزاید، بلکه حالت طبیعی چهره اش را از دست میدهد وخودش را مسخ می کند و در واقع زیبایی فطری وخدادادی اش را در پشت نقابی از رنگ و روغنهای مصنوعی پنهان می کند، رنگ و روغنهایی که با فطرت سازگار نیست وذوق سلیم از آن نفرت دارد!
اما این خانم ، اعتنایی به این مسائل ندارد ومتوجّه نیست که چه بلایی بر سر چهره اش آورده است و تا چه اندازه صورتش را زشت وناهنجار کرده است! خداوند متعال پلک و چشم هیچ انسانی را آبی روشن یا سیاه نیافریده است ولی پشت چشم سگ و میمون را چرا! خداوند هرگز رنگ لبهای انسانی را سرخ، که گویی در ظرفی پر از خون فرو برده شده باشد نیافریده است! و هیچ وقت گونه های قرمز و ننده نیافریده است! این برو های هلالی و یا … که انسان را به یاد ابروهای شیاطین و دیو ها که در داستانهای تخیّلی توصیف می شوند، می اندازد و این ناخنهای رنگارنگی که چون چنگال حیوانات درنده ای است که به خون طعمه هایشان آلوده شده است! !!آیا اینها آدمی را زیبا می کند و یت به عکس او را زشت و نفرت انگیز می سازد؟! و سخن شاعر عرب زبان حقیقت دارد که :
 _ به آن زن یبا روی که ناخنهای خود را دراز کرده است بگوی ، من آن چنان می ترسم که نزدیک است پا به فرار گذارم.
_ ما وقتی او را می بینیم، چنگالهای تیز درندگان را تصور می کنیم، کجا دیده ایم که آهوان یبا چنگال تیز داشته باشند؟
_ دیروز برای فریب دادن، موهای خود را کوتاه کردی و ابروان خود را از حالت طبیعی اش تغییر دادی.
_ و فردا تو را خواهم دید که ئهانت را پشت سرت برده ای و ینی ات را بر خلاف خلقت طبیعی اش کنار سررت گذارده ای.
 _ چه کسی به ززیبا رویان آموخته است که زیبایی آنها به این است که با آفرینش طبیعی خود مخالفت کنند و از زیبایی فطری خود دوری گزینند.
_ همانا، زیبایی واقعی همان است که خداوند بطور طبیعی آنرا ترسیم کرده و آفریده است و اگر جزئی از آن کم و یا زیاد شود، دل ناخوشایند و بدرد نخور خواهد بود.
پس این دستکاری های بی مورد ، دربارۀ موجودی که خداوند او را به زیباترین شکل آفریده است، برای چیست؟ و باید گفت هر چه که از حدّش بگذرد تبدیل به ضدّش می شود.
آن زیبایی اصالت دارد که با آفرینش خداوند سبحان مطابقت و هماهنگی داشته باشد. خدایی که همه چیز را دوام و استحکام بخشیده و هر چیز را که خلق کرده ، با بهترین و زیبا ترین صورت آنرا آفریده است. هیچ کس در نقّاشی و مجسمه سای ماهر تر و خلّاق تر از او نیست و هیچ کس در آرایشگری دقیق تر از او نیست و هیچ موجودی نمی تواند مانند او هماهنگی بوجود بیاورد!آری، خداوند است که هر چیز را نخست لباس آفرینش پوشانیده و بعد آنرا هدایت کرده است.
یک نقّاش ماهر کسی است که از هماهنگی ها و نظام های آفرینش خداوند الهام بگیرد و سعی داشته باشد که از طبیعت تقلید و نسخه برداری کند. بنابر این اگر او افراط کند یا در رنگی از انواع رنگ ها تغییر و دگرگونی ایجاد کند یا جئی را جانشین جزء دیگری کند کارش به فساد  خرابی کشانده و زحمتش را ضایع می کند.
چه بسا از زنانی که زیبایی طبیعی خود را با افراط در آرایش از بین برده اند و چه بسیار از زنانی که با رنگ آمیزی عیبهای صورتشان را نمایان ساخته اند و از این طریق بر زشتی خدو افزوده اند .آنها وقتی لباس های چسبان و کوتاه بر تن کرده اند ، عیبهای بدنشان را بیرون انداخته و نگاه های توهین آمیز را به سوی خود جلب کرده اند . و چه بسیار پیر زنانی که از روی هوی و هوس خودشان را کودکانه با ینت آلات مختلف آراسته و با این خیال که سنّشان را بدین وسیله کمتر نشان دهند، خود را مورد تمسخر و استهزاء مردم قرار داده اند و حال آنکه با این عمل ، از احترام و شخصیت خود کاسته اند.
خانمها! بدانید که رنگ و روغنها و آرایش و تزیین، زن بد قیافه را نه تنها زیباتر نمی کند، بلکه بر زشتی او می افزاید و زن پیر را نه تنها جوان نمی کند ، بلکه او را پیر تر هم نشان می دهد. در حالی که زیبایی واقعی، فقط زیبایی روح پاک و باتقوا است که از چشم ها می تراود و صورت را فرا می گیرد و لباس جمال و زیبایی را بر آن می پوشاند.
زیبایی حیا و عفت است که می درخشد و چنان به چهره نورانیت و صفا می بخشد که دردلها نفوذ می کند و دیدگان را حیران میسازد. چه بسا زیبارویانی که پستس و آلودگی و بی عفتی ، زیبایی آنها را از بین می برد و شادابی و طراوت را از آنها می گیرد . چه بسا چشم های قشنگی که زنگار جهل ونادانی آنها را فرا می گیرد و یا دچار مرض افتخار و غرورو و بی شرمی می شوند. و همین ها درخشش آن چشم ها را می رباید و روشنائی و نور آنها را خاموش می کند و چشمان زیبا را زشت و نفرت انگیز می سازد.
و چه بسا قیافه های زشتی که غرق در نور تقوا و علم وادب هستند و همواره چهره ای تابناک و نورانی دارند. ای خانم مسلمان ! چگونه توانسته ای که بندۀ مد باشی و بی قید و بند بوده و زیبایی خودت را در معرض نمایش بگذاری، در حالی که می توانی یک خانم مؤمن و با شخصیت و محترم باشی؟ چگونه توانسته ای که به زیبایی تن و اندامت برسی ولی زیبایی روح و جانت را فراموش کنی؟چگونه توانسته ای پرده ای از تزویر و دروغ بر چهره ات بیاویزی و نقابی از تقلب و ساختگی بودن به صورت خود بیفکنی و براحتی نور ایمان را در پشت آن پنهان سازی؟ چگونه به خود اجازه می دهی که زیبایی حیا ومتانت را با نقابی از بی شرمی و وقاخت معوضه کنی؟ زنی که با انواع آرایش ها ، بی شرمانه با مردان روبرو می شود و مفتضحانه ینت و اندمش را نمایش می دهد، او دیگر از لباس حیا و عفت بیرون آمده است و با این کار بزرگترینجذابیت را در زیبائی اش و بهترین زینت را در قیافه اش از دست داده است، چون رنگ و روغنهای مصنوعی هرگز نمی تواند جای زیبایی شرم و حیا را در صورت زن بگیرد.
همانا دست انسان در تقلید از زیبایی و جمالی که خداوند آنرا در روح و روان آدمی و نه در ظاهر او به ودیعت نهاده ،کوتاه است.
ویکتور هوگو، ادیب مشهور فرانسوی می گوید: « زیبا ترین دختر، دختری است که به زیبائیش نبالد و ارش خود را در آن نداند.»
بنابر این ، وقتی که یباترین دختر، دختری باشد که به یبائیش نبالد و با سر و صورت خود ور نرود، بدون شک زشت ترین دختر، دختری است که شیفته و فریفتۀ زیبائی خود باشد. دختر بی شرم و هوس بای که هیکی خود را در بیرون انداخته و خود پسندانه و مغرورانه اندامش را پیچ وتاب می دهد و با یک دنیا کبر و غرور خرامان خرامان  راه می رود و در حرکات و رفتارش لحظه به لحظه عشوه می آید و در نگاهش افتخار و غرور و در کلامش ناز و عشوه نمایان است. دختری که با این لوس بای ها ، خودش را ملکۀ زیبائی می داند،از زشتی و پلیدی خویش خبر ندارد، او هر چند هم یبا باشد ، زیبائیش اعتباری ندارد، زیرا آن،دستخورده و عاریتی است و در لوای رنگ و لعاب درآمده است.
چنین زنان نادان و مغرور که از عیبهایشان غافل و بی خبرند، به علت خودآرایی و آرایش و نمایش آن به دیگران مورد خشم و غضب خداوند قرار می گیرند . آنها با این کار ،آخرت خود را از دست می دهند و از آنجایی که مورد تمسخر مردم قرار می گیرند، دنیای خود را نیز از دست می دهند و در هر دو جهان به خود ظلم می کنند.
آیا باید به حال پیر زنی که آفتاب عمرش بر لب بام است و برف پیری بر سر و روی او نشسته است، خندید یا گریست؟! وقتی که می بینیم پستی و بلندی های صورتش را که با گذشت مان فرسوده و خورده شده است، با کرم پودر پر می کند درستد مانند شوره زاری که انباشته از توده های نمک باشد و اطرافش را آب گل آلود و متعّفن فرا گرفته باشد.
وقتی که می بینیم لبها و دهان گشادش را که امتدادآن از مشرق تا مغرب صورتش را فرا گرفته است ، با انواع رنگها عرض و طولش را مشخصّ می کند و گشادی و پهنای آنرا ظاهر و آشکار می سازد و نتیجتاً نگاه های مردم را بسوی دهانش جلب می کند.
او که موهای وزوزی و بهم ریخته دادر، وقتی با سر و روی برهنه و باز از خانه اش خارج می شود، چنین می پنداری که روی سرش بیشۀ هولناک و پر شاخ و برگی را حمل می کند که در لابلای راههای باریک و پرپیچ و خمش ، چشمها سیاهی می روند؟!
وقتی که چشمان از حدقه درآمده اش را مداد چشم می کشد و پشت چشمانش را سبز می کند ، شبیه چشمان قورباغه می شود. زیرا قورباغه را نیز سیاهی و کبودی فرا گرفته است. و خبر ندارد که با روغن کاری چشمان بر آمده اش ، فقط عیب و زشتی آنها را ظاهر می سازد و بس.
لباسش را کوتاه می کند تا با ساقهای ورم کرده و یا با ساقهای ضعیف و استخوانیش ، که انسان با دیدنشان به یاد مرده های پوسیدۀ قبرها و استخوانهای متلاشی شدۀ آنها می افتد ، مردم را به وحشت بیاندازد.
زن چاق و پف کر ده ای که لبا س تنگ و چسپا ن می پوشد و تما م اعضا ی هولناک و وحشتناک بدنش را بیرون می اندازد، تا مردم را با کوههای بر افراشته و سراشیب های تند و درّه های عمیق و گود هیکلش بترساند.
———————–
منبع: کتاب : خودآرای ند از دیدگاه قرآن /نویسنده: بانونعمت صدقی محقق ودانشمند مصری/ مترجم:فرزانه غفاری /انتشارات: نشر احسان/چاپ:اول ۱۳۷۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا