کپی پیستهای غیرمتفکرانه، دلیل اسلام گریزی جوانان
کپی پیستهای غیرمتفکرانه، دلیل اسلام گریزی جوانان
نویسنده : مراد یوسفی
گروهها، کانالها، صفحات و حفرههای زیادی در تلگرام، واتسآپ، اینستاگرام و دیگر شعبههای فضای مجازی (بر علیه اسلام) ایجاد شدهاند، آنها اکثراً مطالب تکراری و نگاشته شدهی قدیمی را در بین خود دست به دست میکنند!
از آرشیو یکدیگر استفاده میکنند، یا از کتابهایی که در این زمینه نگاشته شدهاند ،هر بار قسمتی را کپی و منتشر مینمایند.
زمانی که جوان مسلمان ما این همه شبهه و اشکال علیه اسلام را (در آن مکانها) میبیند برایش جالب است. ابتدا به شک میافتد، کمی بیاعتنایی میکند اما دوباره برمیگردد و به مطالب آنها فکر میکند، سعی میکند در ذهنش پاسخی برای آنها بیابد اما چون نمیتواند پس عنان را رها میکند و وقت ارزشمندش را در بین کانالها و گروههای اسلام ستیزان سپری مینماید.
ابتدا در دنیای خودش تا مدتها راه سکوت را در پیش میگیرد ولی آرام آرام با تغییرات درونی عظیمی که در درونش در حال انجام است خود را وفق میدهد…
این بار وقتی نزد او بحث اسلام مطرح میشود سعی میکند با آن مقابله کند، از هر طریقی میخواهد نشان دهد افرادی که این مطالب را میگویند در اشتباه هستند…
اما با تمام این توصیفات تنها پناهگاه او همین کانالها و مطالب دشمنان اسلام است، تا در بحث کم آوُرد بلافاصله میرود آنجا چند مطلب را کپی میکند و به آن مدعیان مسلمان نشان میدهد، و بعد با غرور سرش را بالا میگیرد که این است اسلام شما…!
جالب آنکه اگر برایش توضیح دهند و ثابت کنند که در اشتباه هستی قبول نمیکند، بلافاصله با خود فکر میکند این همه اشکال در اسلام وجود دارد، ببین فلان کانال و فلان محل و فلان کتاب چقدر اشکال مطح کردهاند اینها دارند با خود چه میگویند! میخواهند اشکالات اسلام را مخفی کنند! مگر چنین چیزی ممکن است؟
به مسلمانان میگوید شما هیچ کدام قرآنتان را با معنی نخواندهاید! وگرنه آن را قبول نمیکردید! اما خودش بدون کمترین تأمل و بررسی، شبهات اسلام ستیزان را منتشر و دست به دست میکند!
بعد از این بحران، شرایط او بسیار سخت میشود تا جایی که (به نظر بنده) برای نجات او دو راه وجود دارد:
یا باید فردی که بر روی او تأثیر فراوان دارد در قلبش نفوذ کند یا خودش کمی انسان حقپذیری باشد، وگرنه استدلال و دلیل برای او بیفایده است!
چون با استدلال دور نشده که با استدلال نزدیک شود! هر چند برای او دلیل بیاورند باز هم احساس میکند که متعلق به طبقهی روشنفکران جامعه است! تصور میکند دیگر او آدم دیگری شده و به امور گذشته نیازی ندارد.
اما عزیزان راهکار چیست؟ واقعاً این جوان مسیر درستی را طی کرده است؟
خیر او کاملاً در اشتباه است زیرا وقتی که با مطالب دشمنان روبرو میشد باید یکبار (فقط یکبار) اراده میکرد و در مورد مطالب اسلام ستیزان به کاوش و مطالعه میپراخت، مگر خودش علامهی دهر است که این سوالات را از خود بپرسد و اگر نتوانست جوابی برای آن بیابد به این نتیجه برسد که اسلام نادرست است؟!
او باید تحقیق کند تا ببیند واقعاً این مطالب صحت دارند یا نه، فاجعهی بزرگتر این است که او برای قضاوت در مورد درستی یا نادرستی اسلام، عملکرد پدر و مادر و اطرافیانش را مورد بررسی قرار میدهد! یا در بهترین حالت عملکرد مجریان اسلام را؟ که فلان اشخاص و فلان افراد به مسجد میروند و مسلمان هستند اما کارهای نادرست هم انجام میدهند!
فارغ از تحولاتی که برایش پیش آمده او در تمام این مدت با خود فکر میکند که برای بحث با مسلمانان چقدر مهمات در اختیار دارد (مطالب دشمنان اسلام)، غافل از اینکه تمام گلولههای پرتابی آنها به سمت اسلام مبارک، مشقی میباشد و او بیخودی خود را به زمین زده است! ای کاش میدانست تمام کتابهایشان هم نقد شده چه رسد به شبهات کوتاه و بیمحتوایی که در فضای مجازی منتشر میکنند. (که قسمتی از آن متعلق به همان کتابهای نقد شده است.)
خدای بزرگ گواه است در طول چند سالی که در حوزهی رد شبهات کار میکنم هنوز هم با شبههای مواجه نشدهام که دروغ یا تلبیس یا ظاهربینی در آن نباشد و یا برگرفته از اسناد جعلی نباشد. (!)
اما افسوس که جوانان ما به آن مهمات مشقی دل خوش کردهاند. روزی فردی از بنده سوالی پرسید، به محض اینکه جوابش را دادم گفت من آنقدر اشکال از اسلام دارم که فلان و بهمان بشود!
ببینید به چه دلخوش هستند؟ و عقیدهی توحیدی خود را رایگان و بدون تحقیق برای چه کسان و چه اهدافی از دست دادهاند!
باز هم جالبتر میشود، وقتی به صورت اتفاقی گذرشان به کانالها و سایتهای رد شبهه میافتد مطالب آنها برایشان جالب است! اما چه سود! نمیتوانند قبول کنند زیرا نمیخواهند حس روشنفکری (و خود را به عنوان دانای جامعه دانستن) را از دست بدهند، نه راه پس دارند و نه راه پیش… این بار به هر چیزی شک میکنند!
دیگر نمیتوانند به اسلام برگردند چون غرورشان اجازه نمیدهد اما گلولههای مشقی (!) هم دیگر برای آنان جذابیت ندارد و در نهایت دچار آشفتگی و عصبیت میشوند، در انتهای تمام این سخنان کافی بود یک بار در مورد صحت مطالب اسلام ستیزان مطالعه میکردند.
آنها حتی روش صحیح تحقیق را هم نمیدانند! میروند سوال و شبههی برتراند راسل را از یک مسلمان بیسواد که فقط بلد است نماز بخواند میپرسند؟ آیا این تحقیق درست و منطقی است!
همیشه روال بر این بوده که کار را باید به کاردان سپرد ما این همه پژوهشگر مسلمان داریم، کافیست یک بار در گوگل گوشهای از حرف راسل را بنویسند و در ادامه، عبارت پاسخ به شبهات را به آن اضافه کنند، میبینند که انبوهی از سایتهای اسلامی این سخن را نقد کردهاند. (به همین سادگی)
ولی جوان ما در کیف و حال روشنفکری کاذبی به سر میبرد که نمیداند از کجا آمده و او را به کجا میبرد…!
ما همیشه مسلمانانی که بدون تفکر مسلمان هستند را نکوهش میکنیم، برای این جوانان هم همین را خواستاریم که به جای کپی پیست اندیشه کنند! شاید به این خاطر است که وقتی حضوری با آنها بحث میکنیم مطالب آنچنانی برای گفتن ندارند.
سبحان الله وقتی از آنها میپرسیم چرا عقیدهی خود را تغییر دادهاید؟ چه بهانههای عجیب و غریبی میآورند (بهانهها را هم به آنها القا کردهاند)
دلم میسوزد، به خدا دلم میسوزد برای این جوانان رعنا که بازیچهی دست کسانی شدهاند که اهداف آنها سیاسی و اقتصادیست تا بشر دوستانه و روشنگرانه، دلم میسوزد برای پدرو مادرهایی که این بچهها را در ناز و نعمت بزرگ کردهاند ولی اکنون میبینند بچهی نازنینشان ضد قرآن و پیامبر (ص) فعالیت میکند!
دلم میسوزد برای آن پدر و مادرها… زیرا یکی از باقیات الصالحات، فرزند صالح است، هرگاه فرزند کار خوبی انجام دهد ثوابش به پدر و مادر هم میرسد، ولی این جوانان چنین جفای بزرگی را در حق پدر و مادر نازنینشان کردهاند…
دلم میسوزد برای فرزندانی که در فرداها حق آنها وجود پدر و مادری موحد است نه پدر و مادری بیباور و ضد اخلاق و ضد انسانیت!
البته بیان این نکته نیز خالی از لطف نمیباشد که ما مسلمانها هم تا اندازهای مقصریم…
ما به جای جذب این جوانان آنها را بیشتر متنفر میسازیم، به جای یاری رساندن به آنها از آنها برائت میجوییم…
به جای مطالعه و تخصص در این زمینه چسبیدهایم به اختلافات و دعواهای بیپایان و بینتیجهی توأم با تعصب عقیدتی…
در پایان دعایی میکنم همه بگویید آمین:
خداوندا به حق همهی نامهای زیبایت این جوانان پاک و بیآلایش را هدایت بفرما و ما را نیز بر اسلوب و اصول اسلام راستین قرار بده و یاریمان بفرما که در مسیر عبادت برای ذات مبارکت ثابت قدم باشیم.
(اللهم آمین یا أرحم الراحمین)
————————
منبع: الحاد نوین، باتلاق رنگین/ مؤلف: مراد یوسفی