اخوان المسلمین ،نامه ی دکتر صلاح سلطان از رهبران اخوان المسلمین در زندان
نامه ی دکتر صلاح سلطان از رهبران اخوان المسلمین در زندان
مترجم : عبدالرحمن عزام
قُل لاَّ یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُواْ اللّهَ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ/ (ای پیغمبر! به مردم) بگو: ناپاک و پاک (و حرام و حلال) مساوی نیستند، هر چند که فراوانی ناپاک (و حرام) شما را به شگفت اندازد. پس ای خردمندان! (با امتثال اوامر و اجتناب نواهی یزدان) خویشتن را از (خشم) خدا برحذر دارید تا این که رستگار شوید.» [مائده:۱۰۰]
انسان مؤمن و یا همه ی مؤمنان از ورای پرده ای نازک و نرم به عالم غیب می نگرند. و همراه با هر تسبیح و تقدیس و تنزیه پروردگار، خود را برتر از هر خبیثی دیده و در دامان هر پاک و پاکیزه ای احساس می نمایند. او از ورای پرده ای نازک به عالم ملائکه می نگرد که هستی از این عالم پر شده است؛ «وَالْمَلآئِکَهُ یَشْهَدُونَ/ و فرشتگان گواهی می دهند» [نساء:۱۶۶] به آنچه الله متعال بدان گواه است. و خوبی ها را با خود به همراه دارند. و ایشان را با بدی ها و زشتی ها هیچ علاقه و پیوندی نیست. عالم ایشان عالمِ پاکی و پاکیزگی، نیکویی و صفا است. پیامبر گرامی اسلام فرمودند: «أطَّتْ السَّمَاءُ وَحقَّ لَهَا أَنْ تَئِطَّ مَا فِیهَا مَوْضِعُ أَرْبَعِ أَصَابِعَ إِلَّا وَمَلَکٌ وَاضِعٌ جَبْهَتَهُ سَاجِدًا لِلَّهِ/ آسمان نالید و حق دارد که ناله کند زیرا در آسمان جایی به اندازه ی چهار انگشت یافت نمی شود مگر اینکه فرشته ای سرش را برای خدا بر سجده گذاشته است.» [ترمذی]
آیا مسلمان خود را به این عالم ملکوتی و پاک منتسب می داند یا در گل و لای و لجنزار انسان های پست و خبیث و جاهلان و اهل فسق فرو می رود؟ هر چند زیاد باشند و بر کثرت خویش افتخار نموده همدیگر خویش را بر فساد خویش کمک نمایند و بر نشر فتنه و اغواء و آزار رسانی و اذیت، یاری نمایند؟!
هر اندازه بلا و مصیبت به نهایت سختی برسد، پایداری و پای برجایی ایمان داران استحکام بیشتری می یابد.
«هَؤُلَاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَهً لَّوْلَا یَأْتُونَ عَلَیْهِم بِسُلْطَانٍ بَیِّنٍ/
اینان، یعنی قوم ما، بجز الله معبودهائی را به خدائی گرفته اند! (چه مردمان حقیری! چرا باید بتهای ساخت دست خویش را بپرستند، مگر عقل ندارند؟!).
ای کاش! دلیل روشنی بر (خدائی) آنها ارائه می دادند! (مگر چنین چیزی ممکن است؟ هرگز! آنان چه ستمکارند!)» [کهف:۱۵]
«وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ/ چون از این قوم می برید و از چیزهائی که بجز خدا می پرستند کناره گیری می کنید (و حساب خود را از قوم خویش و معبودهای دروغین شان جدا می سازید)» [کهف:۱۶]
«رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ/ پروردگارا! زندان برای من خوشایندتر از آن چیزی است که مرا بدان فرا می خوانند» [یوسف: ۳۳] و شعار شان چیزی است که خبیب رضی الله عنه بر بالای دار ابراز داشت:
«و لست أبالى حین اقتل مسلما
على اىّ شقّ کان فى اللّه مضجعى
و ذلک فى ذات الإله و إن یشأ
یبارک على أوصال شلو ممزّع»
(اگر مسلمان باشم و بر دین اسلام کشته شوم، برایم مهم نیست در راه خدا چگونه کشته می شوم و بر کدام پهلو می افتم. آن هم در راه خدا این نحو قتل براى ذات خدا (و رضاى خدا) است که درود و رحمت (خیر و برکت بر پیکر پاره پاره خواهد فرستاد)
یا چنانچه علامه ی زمان شیخ قرضاوی مد ظله العالی فرموده بود:
«ضع فی یدی القید ألهب أضلعی ضع عنقی على السکین
لن یستطیع حصار فکری ساعه أو نزع إیمانی ونور یقینی
فالنور فی قلبی، وقلبی بین یدی ربی وربی ناصری ومعینی
سأعیش معتصما بحبل عقیدتی وأموت مبتسما لیحیى دینی»
(در دستانم قید و بند بنه و آتش را در دنده ها و استخوان هایم بر افروز و بر گردنم شمشیر بگذار
فکر و اندیشه ام را کسی نمی تواند برای لحظه ای هم که شده در حصار قرار دهد یا ایمان و نور یقینم را از من بگیرد
نور ایمان در قلب من است و قلبم در اختیار پروردگارم و او یار و مددگارم است
با چنگ به ریسمان عقیده ام زندگی خواهم نمود و تبسم کنان خواهم مرد تا دینم زنده بماند).
انسان خبیث و پلید هر اندازه فشارش زیاد و تیزی و تندی اش فراوان و در طغیان و سرکشی مبالغه نماید و در دشمنی به نهایت رسیده باشد، در چشم انسان ایماندار به مثابه ی ذره ای و از آن هم حقیرتر خواهد بود.
۵ اگوست ۲۰۱۷