استقامت در دین، معنا و مفهوم استقامت
استقامت در دین، معنا و مفهوم استقامت
نویسنده : امام ابنقیم جوزی، تلخیص محمداحمد الراشد/ مترجم محمدحسین احمدس تبار
یکی دیگر از منازل ﴿إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ منزلت «استقامت» است.
خداوند بلند مرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاّ تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾. «به یقین کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است، سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که: نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده ا ست!».[۱]
و میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ * أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾. «کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است، سپس استقامت کردند، نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین میشوند. آنها اهل بهشتاند و جاودانه در آن میمانند، این پاداش اعمالی است که انجام میدادند».[۲]
خطاب به پیامبرش نیز میفرماید: ﴿فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ وَلا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ﴾. «پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن و نیز کسانی که با تو به سوی خدا آمدهاند و سرپیچی نکنید، که او آن چه را انجام میدهید میبیند»[۳].
پس مشخص شد که «استقامت» ضد «طغیان» است؛ یعنی گذشتن از حد و اندازه در هر چیزی.
و میفرماید: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ﴾. «بگو: من فقط انسانی مثل شما هستم (ولی) بر من وحی میشود که معبود شما معبودی یگانه است. پس تمام توجه خود را به طور کامل به سوی او کنید و از وی آمرزش بخواهید».[۴]
و میفرماید: ﴿وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَهِ لأسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا﴾. «و این که اگر آنها (جن و انس) در راه (ایمان) استقامت ورزند، با آب فراوان (باران) سیرابشان میکنیم».[۵]
از صدیق و با استقامتترین فرد امت، ابوبکر صدیقt، دربارهی استقامت پرسیدند و گفت: یعنی: «چیزی را شریک خداوند قرار ندهی». او استقامت بر توحید را مدّ نظر دارد. پس هر کسی بر توحید صادقانهای که ابوبکر صدیق به آن پایبند است، استقامت ورزد و توحیدش بر اساس علم صادقانه نسبت به اسماء و صفات پروردگار و آثار آنها در آفاق و انفس، راست و درست گردد، چنین شخصی در همهی امورش بر صراط مستقیم است و همهی اعمال و احوالش راست و درست میگردند.
عمربن خطابt میگوید: «استقامت آن است که در امر و نهی راست و درست باشی و همانند روباه گریز نزنی و حیلهگری نکنی».
عثمانبن عفانt میگوید: «استقاموا؛ یعنی اعمال را برای خدا خالص گردانیدند».
علیبن ابیطالب و ابنعباسt میگویند: «استقاموا؛ یعنی: فرایض و واجبات را ادا کردند».
حسن گوید: «بر امر خدا استقامت ورزیدند؛ از او اطاعت نمودند و از نافرمانی او پرهیز کردند».
مجاهد میگوید: لا اله الا الله استقامت ورزیدند تا این که به دیدار پروردگار شتافتند».
شنیدم که شیخالاسلام ابنتیمیه(رح) میگفت: بر محبت و بندگی خداوند راست و درست استقامت ورزیدند و به چپ و راست توجه نکردند.
در صحیح مسلم از سفیانبن عبداللهt آمده است که گفت: «یَا رَسُولَ اللهِ قل لی فی الإسلام قولاً لا أسالُ عنهُ أحَداً غیرک. قال: قُل آمنتُ باللهِ ثُمَّ استقم». «ای رسول خدا، دربارهی اسلام سخنی به من بگوی که دربارهی آن از کسی جز تو سؤال نپرسم. گفت: بگو: به خدا ایمان آوردم و سپس استقامت نما».[۶]
از ثوبانt نیز روایت شده است که پیامبرe گفت: «إسْتَقِیمُوا وَ لَن تُحصُوا وَ اعلَمُوا أنَّ خیرَ اعمالِکُم الصَّلاهُ وَ لا یُحافِظُ عَلی الوضوءِ إلاَّ مُؤمِنٌ». «استقامت ورزید، اگر چه هرگز کاملاً قادر به آن نیستید و بدانید که بهترین اعمالتان نماز است و کسی جز مؤمن (حقیقی) بر وضو محافظت نمیورزد».[۷]
آن چه از بنده خواسته میشود استقامت است؛ یعنی راست و درست و بر حق بودن و اگر نتواند کاملاً اینگونه باشد، باید خود را به آن نزدیک نماید. در غیر این صورت دچار کوتاهی و تباهی شده است. همان طوری که در صحیح مسلم از حدیث ابوهریرهt آمده است که پیامبر خداe گفت: «سَدِّدوا وَ قَارِبُوا وَاعلَمُوا أنَّهُ لَنْ یَنْجُوَ أحدٌ منکم بِعَمِلِهِ. قالُوا: وَ لا أنتَ یا رسولَ الله؟ قال: و لا أنَا، إلاَّ أنْ یَتَغَمَّدنِیَ اللهُ برحمهٍ منهُ وَ فَضْلٍ». «میانهروی کنید و بر حق استقامت ورزید و بدانید که هیچ یک از شما به سبب اعمالش رهایی نمییابد. گفتند: حتی شما ای رسول خدا؟ گفت: حتی من، مگر این که خداوند مرا با رحمت و فضل خویش در برگیرد».
این حدیث همهی مقامات دین را گرد آورده است و به استقامت که همان «سَداد» و اصابت به هدف در نیتها، اعمال و اقوال است، امر فرموده است.
در حدیث ثوبان بیان کرده است که آنان قادر به استقامت (به معنی واقعی و کامل آن) نیستند، بنابراین «مقاربه» را پیش میکشد، یعنی به اندازهی توان به استقامت نزدیک شوند؛ همانند کسی که تیری به سوی هدف شلیک میکند که اگر تیرش به هدف اصابت نکند به آن نزدیک خواهد بود. با این وجود بیان میکند که استقامت و مقاربه (نزدیک بودن به استقامت) کسی را در روز قیامت رهایی نمیبخشند. پس نباید هیچ کس بر اعمال خود تکیه نماید و به آن دل خوشی کند و نجات خود را در آن ببیند، بلکه باید رهایی خود را تنها در فضل، رحمت و مغفرت پروردگار بیابد.
استقامت کلمهای جامع است و همهی جوانب دین را در بر میگیرد و آن عبارت از این است که شخصی در پیشگاه پروردگار بر حقیقت صدق و وفا استواری ورزد.
استقامت به اقوال، افعال، احوال و نیتها مربوط میشود. استقامت در آنها، یعنی انجام دادن آنها به خاطر خدا، به کمک خدا و بر اساس اوامر خدا.
شنیدم که شیخالاسلام ابنتیمیه میگفت: بزرگترین کرامت ملازمت بر استقامت است.
—————————-
منبع : تهذیب مدارجالسالکین /نویسنده : امام ابنقیم جوزی، تلخیص محمداحمد الراشد/ مترجم محمدحسین احمدس تبار / نشر آراس
[۱] . فصلت/۳۰٫
[۲] . احقاف/۱۴ـ۱۳٫
[۳] . هود/۱۱۲٫
[۴] . فصلت/۶٫
[۵] . جن/۱۶٫
[۶] . مسلم ۳۸، احمد ۳/۴۱۳ و ۴/۳۸۵ و بغوی ۱۶ آن را از سفیانبن عبدالله روایت کردهاند.
[۷] . صحیح، امام مسلم آن را روایت نکرده است، بلکه احمد ۵/۲۷۶ و ۲۸۰ و ۲۸۲ و ابنماجه ۲۷۵ و دارمی ۱/۱۶۸ و ابنحبان ۱۶۴ از ثوبانt آن را روایت کردهاند.