حركات و احزاب

اتّحادیه‌ی میهنی کردستان (PUK)

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه:

 

ناسیونالیسم، به عنوان پدیده‌ای مدرن، یکی از عوامل بسیار مهم منازعات منطقه‌ای در قرن بیستم محسوب می‌شود. با توجه به وجود تنوعات ملیتی در بسیاری از کشورهای جهان و متعاقب آن استعمار و استثمار ملّت ضعیف‌تر ( در بسیاری از موارد)، منازعات ناشی از ناسیونالیسم گریزناپذیر می‌نمایاند. عوامل ایجاد و تشکیل منازعات ناسیونالیستی فراوان می‌باشد و مکاتب ناسیونالیسم هم گسترش و وسعت چشم‌گیری یافته است که در این مقال مجال پرداختن به آنها نیست.با این همه و بر پایه‌ی اصول حقوق بین‌الملل و منشور سازمان ملل متّحد، هر ملّتی در تعیین سرنوشت خویش مختار و آزاد می‌باشد،‌ولی گاهی اوقات حاکمان زورگو و با حکومت‌های استعمارگر این اصل را در جهت حفاظت از منافع نامشروع خویش زیر پا گذاشته و حتی منکر وجود مسأله و مشکلی می‌شوند. سطوح برخورد با اعتراضات کلی‌گرایانه متفاوت می‌باشد، از قبول حق تعیین سرنوشت،‌فدرالیسم و خودمختاری‌های محدود گرفته تا ژینوساید نسل‌کشی)، یکسان‌سازی و انکار و امحای ملی، تمامی اشکال برخورد در جهان معاصر آزموده شده است.در این میان خاورمیانه همواره حالتی استثنا داشته و دارد و این به جهت تنوّعات ملیتی گسترده منابع زیرزمینی فراوان و متعاقب آن طمع قدرت‌های بزرگ نسبت به این منابع، عدم بلوغ فلسفی و سیاسی و بسیاری موارد دیگر می‌باشد. نزاع‌های ملیّتی در خاورمیانه تاکنون نیز به عنوان یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین  مسائل باقی مانده است،‌ در این میان جهانی‌شدن مسائل خاورمیانه و حضور و دخالت قدرت‌های جهانی در این منازعات، نقشی اساسی در اهمیت یافتن موضوعات مذکور داشته است.کُردها به عنوان ملیتی که تاکنون نیز به اهداف پرهزینه‌ی خود نرسیده‌اند، یکی از عناصر اصلی کشمکش‌ها و جنگ‌های خاورمیانه را تشکیل می‌دهند. اولین جنبش‌های ملی کردستان به قرن نوزدهم بر می‌گردد. در آن زمان کردستان به تدریج ما بین دو امپراتوری صفوی و عثمانی تقسیم شده بود. از آن هنگام به بعد جنبش‌های ملی کردستان با خواست‌های تقریباً مشابه، همواره در حال مبارزه بوده‌اند و پس از شکست هر جنبشی، حرکتی نوین پا به عرصه‌ی وجود گذاشته است. در سال ۱۹۳۳ و طبق قرارداد لوازان کردستان بین چهار کشور همسایه )ایران، عراق، سوریه و ترکیه) تقسیم گشته و اصل حق تعیین سرنوشت کردها کاملاً آشکارا پایمال گردید. از این تاریخ به بعد کردها با انکار ملّی، سعی در یکسان‌سازی، ژینوساید و … روبرو بوده‌اند. کشورهای حاکم بر کردستان هیچگاه قائل به هویت و هستی مستقلی برای کردها نبود‌ه‌اند، به همین دلیل مبارزات کردها هم به شدّت گسترش پیدا کرد و در چند مورد به تشکیل حکومت نیز انجامید؛ (جمهوری کردستان در مهاباد، هر دو حکومت شیخ محمود برزنجی و اکنون نیزحکومت فدرال در جنوب کردستان «عراق»). هدف نوشتار حاضر بررسی همه‌ی جنبش‌های گذشته و حال کردستان نمی‌باشد، بلکه فقط به مرحله‌ی مشخصی از تاریخ کردستان می‌پردازد که منجر به شکست جنبش تحت رهبری مصطفی بارزانی و متعاقب آن تشکیل )اتحادیه‌ی میهنی کردستان) گشت.

جنبش‌های آزادی‌بخش کرد در همه‌ی قسمت‌های کردستان، تحت تأثیر عوامل داخلی و خارجی متعدّد، دوران‌های گوناگون پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته‌اند. از مبارزات سیاسی و مسلّحانه‌ی پیروزمندانه تا شکست و از هم پاشیدگی جنبش، هیچ مرحله‌ای وجود ندارد که جنبش کرد نیازموده باشد. در این میان وسعت مبارزات در کردستان تحت سلطه‌ی عراق بسی چشم‌گیرتر از دیگر مناطق بوده است که بررسی دلایل آن از حوصله‌ی این مقاله خارج است.

 

اتحادیه‌ی میهنی کردستان، به عنوان یکی از عمده‌ترین و تأثیرگذارترین جریانات موجود در میدان معادلات سیاسی ـ نظامی کردستان عراق، در ۱۹۷۵ و متعاقب فروپاشی جنبش ژنرال بارزانی اعلام موجودیت نمود. این حزب را شاید بتوان مدرن‌ترین جریان کردستان عراق به حساب آورد، به همین جهت بازخوانی تئوریک و بررسی زمینه‌های تاریخی پیدایش حزب، جهت شناخت مبارزات کردها در این بخش از کردستان، نقش عمده‌ای ایفا می‌کند.

 

بخش اول:

پیدایش اتّحادیه‌ی میهنی کردستان (PUK)

یه‌کیه‌تی نیشتمانیی کوردستان (YUK)

الف : ساختار و سازمان‌های تشکیل‌دهنده‌ی puk  :

پس از شکست ۱۹۷۵، چند گروه مسلّح کوچک وجود داشتند که به علّت ضعیف‌بودن نتوانستند تأثیری چشم‌گیر بر معادلات کردستان داشته‌ باشند. بخشی از آن‌ها اولین پایه‌های اتّحادیه‌ی میهنی کردستان را در آینده تشکیل دادند. اعضای هیأت مؤسس (puk) مدّعی‌اند که اولین سازمان متکثر چند حزبی را آنان به وجود آوردند. در واقع (puk) از سه حزب و جریان متفاوت تشکیل شد که برای شناخت بنیان‌های تشکیلاتی و تئوریک آن، شناخت این سازمان‌های اولویت ویژه‌ای می‌یابند.

 

 ۱ـ جمعیّت مارکسیست ـ لنینیست کردستان (کؤمهله )  :

 در میان جریان‌های تشکیل‌دهنده‌ی (puk)، جمعیّت مارکسیست ـ لنینیست کردستان (کؤمهلَهی مارکسی ـ لیَنینی کوردستان نقش اصلی را عهده‌دار بود. جریان مذکور هر چند که کوچک و ضعیف بود، ولی توانسته بود با نفوذ در محافل دانشجویی و روشنفکری تعدادی کادر سیاسی پرورش داده و به عنوان جریانی چپ خود را مطرح نماید.

سرآغاز تشکیل کؤمهلَه  به هنگام انشعاب جناح دفتر سیاسی حزب دمکرات در اواسط دهه‌ی ۱۹۶۰ بر می‌گردد. در آن هنگام جلال طالبانی به طرف مائوئیسم و سوسیالیسم چینی گرایش پیدا کرده بود و معتقد بود که شرایط کردستان بیشتر با تئوری‌های مائو قابل تحلیل می‌باشد، زیرا ساختار کردستان بیشتر ساختاری دهقانی است تا ساختاری‌کارگری. وی معتقد به ایجاد تدریجی تشکیلات مارکسیستی بود تا در آینده بتوان با استفاده از زمینه‌های به وجود آمده یک حزب انقلابی و پیشرو تشکیل داد و توده‌های مردم را به دور آن جمع نمود. وی توانست عدّه‌ای از افراد روشنفکر pdk  را جذب و اولین بنیان‌های کؤمهلَه را پایه‌ریزی بنماید، از مهم‌ترین و سرشناس‌ترین این افراد می‌توان به نوشیروان مصطفی امین، شازاد صائب، محمود ملا عزّت، رفعت ملا محمود عبدالرحمن) اشاره نمود. استراتژی کؤمهلَه در ابتدا دو مسأله بود :

۱ـ وجود یک ارگان تبلیغاتی که افکار کؤمهلَه را در داخل مردم منتشر نماید.

۲ـ ایجاد تشکیلات مخفی جهت پرورش افراد و کادرهای جذب شده با استفاده از افکار منتشر شده در ارگان.

یک دیدگاه

  1. به سلاوی کی گه رم بو هه موو کار به ده ستانی ئه و سایته و سو پاس بو زه حمه ته کانتان. من ئه مه ویست به عوضوی سایته که تان بم به لام به موشکلیک به رم خوارد . ئگه ربه زه حمه ت نه بی لو طف که ن ره وشی عوضو بونم به ادره سی shaho_pdkn@yahoo.com بوم بنیرن .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا