دروسی از فی ظلالمطالب جدیدمقالات

یکتائی دین خدا در اسلام و آیین یهود، و بدخواهی یهودیان نسبت به اسلام

 یکتائی دین خدا در اسلام و آیین یهود، و بدخواهی یهودیان نسبت به اسلام

نویسنده: شهید سید قطب / مترجم: دکتر مصطفی خرم دل

روندگفتار در این آیات، برای جامعه‌ی مسلمانان از حال یهود سخن می‌راند و مواضعی راکه ایشان در آنجاها مرتکب سرکشی و کجروی و انحراف و نافرمانی و سرباز زدن از انجام عهد و پیمان شده‌اند، بیان میدارد و چنین موضعها و خطاکاریهای ایشان را با حضور مسلمانان به رخشان می‌کشد:

(وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُوا الصَّلاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلا قَلِیلا مِنْکُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ (٨٣) وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ (٨۴) ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقًا مِنْکُمْ مِنْ دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالإثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ یَأْتُوکُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنْکُمْ إِلا خِزْیٌ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (٨۵) أُولَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا بِالآخِرَهِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلا هُمْ یُنْصَرُونَ) (٨۶) سوره بقره

و (‌بیاد آورید) آن زمان را که از بنی‌اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و نسبت به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان‌، نیکی کنید و به مردم نیک بگوئید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید. سپس شما جز عده‌ی کمی روی برتافتید و سرپیچی کردید (‌و از وفای به پیمانی که با خدای خود بسته بودید) روی گردان شدید. و (‌بیاد آورید) هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم کـه خون یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سرزمین و خانه و کاشانه‌ی خویش بیرون نکنید. (‌بر این پیمان‌، شما) اقرار کردید (‌و هم اینک باور دارید که در کتابتان موجود است‌) و شما (‌بر صحت آن‌) گواهی می‌دهید. پس از آن‌، این شما هستید که یکدیگر را می‌کشید و گروهی از خـودتان را از خـانه‌ها و سرزمینشان بیرون می‌رانیـد، (‌و دیگران را بر ضد آ‌نان برمی‌شورانید و یاری می‌دهید و ایشان را علیه آنان‌) از راه گناه و دشمنانگی‌، همپشتی و پشتیبانی می‌کنید. ولی اگر (‌بعضی از آنان به صورت‌) اسیران نزد شما (‌و هم پیمانانتان‌) آیند (‌برای نجاتشان می‌کوشید و) فدیه می‌دهید (‌و ایشان را آزاد می‌سازید. اگر از شما پرسیده شود، چه چیز شما را وامی‌دارد که فدیه‌ی آنان را بپردازید و آزادشان کنید؟ میگوئید که کتابهای آسمانیمان به ما دستور می‌دهد که فدیه‌ی اسیران بنی‌اسرائیل را بپردازیم و ایشان را آزاد سازیم‌. مگر کتابهای آسمانی به شما دستور نمی‌دهند که خون آنان را نریزید و ایشان را از خانه و کاشانه آواره نسازید؟‌) و حال آنکه بیرون راندن ایشان (‌و کشتن آنان‌) بر شما حرام است‌. آیا به بخشی از (‌دستورات‌) کتاب (‌آسمانی‌) ایمان می‌آورید و به بخش دیگر (‌دستورات آن‌) کفر می‌ورزید؟ برای کسی که از شما چنین کند جز خواری و رسوائی در این جهان نیست و در روز رستاخیز (‌چنین کسانی‌) به سخت‌ترین شکنجه‌، برگشت داده می‌شوند، و خداوند از آنچه می‌کنید بی‌خبر نیست‌. اینان همان کسانیند که آخرت را به زندگی دنیا فروخته‌اند، لذا شکنـجه‌ی آنان تخفیف داده نمی‌شود و ایشان یاری نخواهند شد (‌و یاران و کمک کنندگانی نخواهند یافت تا برای نجاتشان کوشند)‌.

 در آیات قبل، ضمن یادآوری‌کردن بنی‏اسرائیل به خلاف وعده و در پیش‌گرفتن راه و روند نادرست‌، اشاره‌ای به پیمان ‌گردید. در اینجا با اندک تفصیلی‌، بعضی از نصوص این پیمان بیان می‌شود:

از آیه‌ی نخستین چنین می‌فهمیم‌ که پیمان خدا با بنی‏اسرائیل، همان ییمانی است‌که خداوند در سایه‌ی کوه از ایشان‌ گرفت و به آنان دستور داد که آن را با قوّت و چالاکی برگیرند و بدانچه در آن است عمل کنند… آن پیمان‌، قواعد ثابتی را برای دین خدا دربرداشت‌. همان قواعدی‌ که دوباره اسلام آنها را با خود آورده است‌، لیکن آنها را ناشناخته انگاشتند و ناپسندشان دانستند. در پیمانی‌که خدا باا یشان بسته بود گنجانده شده بود: جز خدا را نپرستند…

چراکه این نخستین قاعده‌ی یگانه پرستی خالصانه است‌. به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بیچارگان، نیکی کنند… با مردم‌، زیبا سخن‌ گفته شود و محترمانه رفتار گردد که سر دفتر چنین‌ کاری‌، امر به معروف و نهی از منکر است‌… همچنین در آن‌، از فریضه‌ی نماز و فریضه‌ی زکات سخن رفته است‌… و اینها مجموعه‌ی قواعد اسلام و تکالیف آن است‌.

از اینجا است‌که دو حقیقت جلوه‌گر می‌آید:

یکم یکتائی دین خدا، و مورد قبول این دین واپسین قرار گرفتن اصولی‌ که در ادیان پیشین آمده است‌.

 دوم‌: پرده برداری از اندازه‌ی بدخواهی یهودیان و سنگربندی آنان در برابر این دین‌، هر چند هم چنین دینی ایشان را به سوی چیزی می‌خواندکه بر انجام آن با خدا پیمان بسته و بدو وعده داده بودند.

در اینجا – در این موقعیت شرم‌آور – روند گفتار از حکایت به خطاب می‌گراید. در حالی‌که با مسلمانان سخن می‌رفت و روی سخن از بنی‌اسرائیل برگشته بود و با ایشان سخن نمی‌رفت‌، یکباره بدیشان رو می‌گردد و با زشت‌ترین و خشمانه‌ترین وجه‌ گفته می‌شود:

(ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلا قَلِیلا مِنْکُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ) (٨٣).

سپس شما جز عده‌ی کمی‌، روی برتافتید و سرپیچی کردید (‌و از وفای به پیمانی که با خدای خود بسته بودید) روی گردان شدید.

بدین‌گونه بعضی از اسرار التفات در روند داستانها و دیگر چیزهای این‌کتاب شگفت‌، خودنمائی می‌کند و جلوه‌گر می آید.

روند گفتار متوجه بنی‏اسرائیل می‌گردد و مواضع ناجور ایشان در قبال پیمانهائی‌که با خدا بسته بودند، شرح می‌گردد و رفتار ناهنجارشان عرضه می‌شود…

(وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ) (٨۴)

 (‌بیاد آورید) هنگامی را که از شما پیمان گرفتیم که خون یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سرزمین و خانه و کاشانه‌ی خویش بیرون نکنید. (‌براین پیمان‌، شما) اقرار کردید (‌و هم اینک باور دارید که در کتابتان موجود است‌) و شما (‌برصحت آن‌) گواهی می‌دهید. آیا بعد از اقرار به مسأله و حاضر و ناظر بودنشان چه شد؟

(ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقًا مِنْکُمْ مِنْ دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالإثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ یَأْتُوکُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ)

پس از آن‌، این شما هستید که یکدیگر را مـی‌کشید و گروهی از خودتان را از خانه‌ها و سرزمینشان بیرون می‌رانید، (‌و دیگران را بر ضد آنان برمی‌شورانید و یاری می‌دهید و ایشان را علیه آنان‌) از راه گناه و دشمنانگی‌، همپشتی و پشتیبانی می‌کنید. ولی اگر (‌بعضی از انان به صـورت‌) اسیران نزد شما (‌و هم پیمانانتان‌) آیند (‌برای نجاتشان می‌کوشید و) فدیه می‌دهید (‌و ایشـان را آزاد می‌سازید. اگر از شما پرسیده شود، چه چیز شما را وامی‌دارد که فدیه‌ی آنان را بپردازید و ازادشان کنید؟ میگوئید که کتابهای اسمانیمان به ما دستور مـی‌دهد که فدیه‌ی اسیران بنی‌اسرائیل را بپردازیم و ایشان را آزاد سازیم‌. مگر کتابهای آسمانی به شما دستور نمی‌دهند که خون آنان را نریزید و ایشان را از خانه و کاشانه آواره نسازید؟‌) و حال آنکه بیرون راندن ایشان (‌و کشتن آنان‌) بر شما حرام است‌. آیا بـه بخشی از (‌دستورات‌) کتاب (‌آسمانی‌) ایمان می‌آورید و به بخش دیگر (‌دستورات آن‌) کفر می‌ورزید؟‌.

چیزی را که خدا در اینجا به رخشان می‌کشد، زمان وقوع آن خیلی دور نبود بلکه اندکی پیش از پیروزی اسلام بر اوس و خزرج رخ داده بود. قبیله‌های اوس و خزرج ‌،‌کافر بودند و از همه‌ی قبائل عرب بیشتر نسبت به همدیگر دشمنی داشتند. یهودیان در مدینه سه قبیله بودندکه با این قبیله و یا با آن قبیله ارتباط داشتند. قبایل بنی‌قینقاع و بنی‌نـظیر، هم‌پیمانان خزرج بودند، و قبیله قریظه هم‌پیمان اوس بود. هنگامی‌که جنگ زبانه می‌کشید هر دسته‌ای به همراه هم‌پیمانان خویش می‌جنگید. در نتیجه یهودی دشمنان خود را می‌کشد و گاهی یهودی‌، یهودی دیگری را از دسته‌ی مقابل به قتل می‌رساند – و این برابر نص پیمانی‌که خدا با ایشان بسته بود، حرام بود – و هنگامی‌که دسته‌ی آنان پیروز می‌گردید، ایشان را از خانه وکاشانه و سرزمین خویش بیرون می‌کردند و دارائیشان را به یغمـا می‏بردند و از ایشان اسیر می‌گرفتند – و این نیز برابر نص پیمان خدا با ایشان‌، حرام بود – سپس هنگامی‌که جنگ فروکش می‌کرد، فدیه‌ی اسیران را میدادند و اسیران یهودی را از هر دو طرف آزاد می‌کردند، چه آنانی راکه خود اسیر کرده بودند و چه کسانی را که هم‌پیمانان و یا دشمنان هم‌پیمانانشان اسیر ساخته بودند. این کار برابر فرمان تورات بود ،‌که در آن آمده است‌: توکسی را از بنی‏اسرائیل اسیر نخواهی دید‌، مگر اینکه او را برمی‌گیری و آزادش می‌کنی‌…

این تناقض است‌که قرآن آن را به رخشان می‌کشد، و در حالی‌که آن را بر ایشان زشت می‌شمارد، می‌پرسد:

(أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ).

 آیا به بخشی از کتاب ایمان دارید و به بخشی کفر می‌ورزید؟‌.

این همان نقض پیمانی است‌که ایشان را برابر آن‌، به خواری در دنیا، و سخت‌ترین شکنجه در آخرت‌، تهدید می‌کند. ضمناً تهدید دیگری نیز در آن نهفته است و آن اینکه خداوند از چنین پیمان شکنی و نـقض عهدی بی‏خبر نیست و از آن درنمی‌گذرد:

(فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنْکُمْ إِلا خِزْیٌ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ) (٨۵)

برای کسی از شما که چنین کند، جز خواری و رسوائی در این جهان نیست و در روز رستاخیز (‌چنین کسانی‌) به سخت‌ترین شکنجه‌ها برگشت داده می‌شوند، و خداوند از آنچه می‌کنید بی‌خبر نیست‌.

سپس روند گفتار به مسلمانان و به همه‌ی بشریت رو می‌کند و حقیقت آنان و حقیقت‌ کردارشان را اعلان می‌دارد:

(أُولَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا بِالآخِرَهِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلا هُمْ یُنْصَرُونَ) (٨۶)

اینان همان کسانیند که آخرت را به زندگی دنیا فروخته‌اند، لذا شکنجه‌ی آنـان تخفیف داده نمی‌شود و  ایشان یاری نخواهند شد (‌و یاوران و کمک کنندگانی نخواهند یافت تا برای نجاتشان کوشند)‌.

در این صورت در ادعائی‌که دارند و می‌گویند آتش دوزخ جز چند روز معدود و قابل شماری، بدیشان نخواهد رسید، دروغ می‌گویند… همین اینها هستندکه در آنجا:

(فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلا هُمْ یُنْصَرُونَ) (٨۶)

عذاب ایشان‌، سبک نمی‏گردد و یاری نخواهند شد.

 داستان فروش آخرت ایشان به دنیا،‌که در اینجا و بدین مناسبت آمده است‌، بیانگر این واقعیت است‌که چیزی که ایشان را برمی‌انگیزد تا پیمانی راکه با خدا بسته‌اند بشکنند و خلاف وعده رفتار نمایند، این است‌که آنان به پیمانی دل بسته‌اند که با مشرکان بسته و با ایشان هم‌سوگند گشته‌اند در اینکه با دینشان وکتاب آسمانیشان به نبرد برخیزند و از فرمان پرودگار سرپیچی کنند.

چه تقسیم شدنشان به دوگروه و پیوستن هر یک از آنها به یکی از دو دسته‌ی اوس و خزرج‌، خوی دیرینه و روش تقلیدی قوم یهود است‌که عصا را از وسط بدست‌ گیرند، و برای احتیاط به همه‌ی اردوگاههای متخاصم بپیوندند تا هر جور که باشد غنیمتهائی بچنگ آرند، و در پایان مصالح یهود را تضمین نمایند، حال فرقی نیست چه این اردوگاه و چه آن اردوگاه پیروز شوند.

چنین روشی‌، پیشه‌ی کسی است‌که به خدا اطمینان نداشته و به پیمان او چنگ نمی‌زند و همه‌ی اعتماد و تکیه‌گاهش‌، بر زرنگی و پیمانهای زمینی است‌، و پیروزی را از بندگان چشم می‌دارد نه از آفریدگار بندگان .

زیرا وجود ایمان‌، مؤمنان را باز می‌دارد از اینکه به جرگه‌ی پیمانی پیوندند که ناقض پیمانشان با خدایشان بوده و مخالفت با قوانین شریعتشان باشد، چه به نام مصلحت و چه به نام حفظ ذات باشد. زیرا هیچ مصلحتی وجود ندارد مگر در پیروزی دینشان‌، و هیچ مصلحتی نیست مگر آنچه پیمانشان با خدایشان در آن محفوظ شود.

———————

منبع: فی ظلال القرآن / نویسنده: شهید سید قطب / مترجم: دکتر مصطفی خرم دل

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا