انسان آرام و زمین بیقرار! (خوانشی عرفانی از رانش زمین)
انسان آرام و زمین بیقرار! (خوانشی عرفانی از رانش زمین)
نویسنده: احمد عباسی
خداوند علیم حکیم جهان هستی را آفرید و آن را با همه امکاناتش در اختیار آدمی – آن مخلوق مکرّم و گل سرسبد هستی و جانشین خویش – قرار داد تا با بهره برداری بهینه از آنها استعدادها و تواناییهای بالقوهاش را به حالت بالفعل درآورده و درون و بیرونش را آباد سازد.
بدیهی است وقتی انسان میتواند به این مهم دست یابد که کره زمین طوری آفریده شده باشد که بتوان منابع و ذخایر نهفته در اعماق درونش را استخراج و بکار گیرد: «هو الذی جعل لکم الأرض ذلولاً فأمشوا فی مناکبها» ولی نباید از یاد برد که: «و إلیه النشور» لذا شایسته نیست غافلانه از آن بهره برد و تمتّع جست.
از سویی دیگر جهت تسهیل امر تعمیر ارض و تزکیه نفس، کره خاکی گونهای است و از چنان استحکام و استقراری برخوردار است که آدمی و سایر جانداران امکان آن را داشته باشند در راستای تأمین محل سکونت و ارتباط گوناگون – اعم از پیوند خانوادگی، سیاسی، فرهنگی، بازرگانی و… – با دیگران به امر خانهسازی و ایجاد راههای مواصلاتی متعدد و متنوّع قدم بردارند: «و من الجبال جددٌ بیض ٌ و حمرٌ مختلف ألوانه و غرابیب سود.»
از این رو خداوند سبحان این گهواره آرام و پر امکانات را به وسیله کوههای عظیم و سر به فلک کشیده میخکوب و مستحکم کرد: «و جعلنا فیها رواسی شامخات.» لذا اصل بر این است که زمین آرام و استقرار یافته باشد – جز در موارد استثنایی که خدای علیم به مقتضای علم و حکمت بیمنتهای خویش هر از گاهی انرژیهای داخل سنگها و طبقات زیرین را تخلیه و زمین را دچار لرزش و رانشی خفیف، متوسط و یا شدید مینماید – و آدمیان پرتحرّک و بیقرار.
به بیانی دیگر: باید آدمیان اهل تسبیح و گذار از مرحله نقص و رسیدن به مرحله کمال باشند و در راه انجام مسؤولیت محوّله و رسیدن به معشوق، دلی بیقرار و آرام داشته باشند:
در عشق قرار بیقراری است بدنامی عشق نام داری است
چون نیست شمار عشق پیدا مشمر که شمار بیشماری است
در عشق ز اختیار بگذار عاشق بودن نه اختیاری است
گر دل داری تو را سزد عشق ور نه همه زهد و سوگواری است
زاری میکن چو دل ندادی تا دل ندهند کارزاری است
عطار – دیوان اشعار – غزلیات
یعنی باید اهل دل بود و در راه عشق ورزی ارزشمندترین سرمایهات که همان دل است بدهید و دلداری کنید، اهل احساس و شعور عمیق باشید نه شعار توخالی و بیمصرف.
راستی هیچ به خود اندیشیدهایم که ما چقدر ساکن و ساکت و آرام هستیم و نزدیک است همچون آب راکد بگندیم و قابلیت شرب و پاک کنندگی را از دست بدهیم؟!!! چرا بجای ناله و خیزش و غرّش ما آدمیان صاحب اختیار زمین بیاختیار میجهد و مینالد؟!! آیا این زنگ خطر و هشداری به ما ساکنان بیتحرک نیست که هان! بیدار شوید و بروید و برانید و لباس سنگین غفلت را از تن بیرون کرده و همچون ما در راه ادای وظیفهتان قدم بردارید و دریغ نورزید؟!!
مگر نمیبینید که ما مخلوق گهواره گونه و آرام، زیر پایتان به خیزش و حرکت افتاده و نزدیک است خانه و کاشانه و تمام مایملکتان را با خاک یکسان و نابود نماییم؟! مگر نمیترسید روزی فرا برسد این حیات موقت برای همیشه پایان پذیرفته و بین یدی حکیم حمید حاضر شوید؟! چرا به روزی افتادهایید که حرکت و پویاییتان را به سکون و جمود تبدیل کرده و این مسؤولیت را به ما سپردهایید؟!
چرا همواره به آواز نَی و نغمه مادیات فانی و زوگذر گوش میدهید و پارهای از روزهای عمرتان را همنوا با این عارف روشن دل سپری ننموده و بانگ بر نمیدارید که:
مشنو از نی نی نوای بینواست بشنو از دل دل حریم کبریاست
نی چو سوزد تلّ خاکستر شود دل چو سوزد خانه دلبر شود
آیا هیچ فکر کردهاید که قبل از وقوع رانش عظیم و بینظیری که کودکان را پیر و مادران باردار را دچار سقط جنین و همه مردم را مست و بیهوش میگرداند به هوش آمده و انقلاب و خیزشی درونی را آغاز کنید، و پیش از آمدن شب یلدا در فکر تهیه چراغی فروزان باشید؟!!!.
آیا اندیشیدهاید که قبل از متلاشی شدن کوههای عظیم و سر به فلک کشیده، کوههای گناه و انحراف را پنبه نمایید و هم و غمتان این باشد که اگر نمیتوانید در میان دهک اول جامعه (سابقین مقرّبین) قرار گیرید و از حداکثر بهرههای معنوی و مادی برخوردار شوید حداقل در زمره دهک دوم (اصحاب الیمین) درآیید چرا که در غیر این صورت ناگزیر در صفوف نامیمون دهک سوم (اصحاب الشمال) حرکت نموده و به قعر جدول میافتید و کسی نیز نمیتواند شما را پیش اندازد؟!
آیا قبل از آمدن مرگی که خیلی آسان و علی رغم میل و رغبت خودتان داشتههایتان را میستاند، برنامهریزی کردهاید که با اختیار و انتخاب خودتان از هرچه دارید – اعم از قدرت مادی، سیاسی، بدنی، و… – انفاق کنید و ذخیره و اندوخته لازم تهیه نمایید؟!!!
آیا همچون کثیری از غافلان و سرمستان رانش و لرزش من زیر پایتان را خشم طبیعت تلقّی میکنید یا هشدار و زنگ خطری که مبادا فرصتسوزی نموده و ساعات و لحظات عمر گرانبهایتان را همچون یخ آب نکنید؟!!
آیا هیچ میدانید که یکی از عذابهای دردناک قیامت حسرت خوردن است، یعنی منحرفان و کج روان غصه و اندوهی جانکاه دارند که ای کاش چنین و چنان نمیکردیم و مؤمنان و نیکوکاران نیز به نحوی دیگر حسرت این را دارند که کاش تلاش بیشتری به خرج میدادیم و در کنار بزرگان و پیشگامان تاریخ دعوت الهی آرمیده و به این درجه و امتیاز بسنده نمیکردیم؟!
از خداوند رحمان رحیم یاری میجوییم توفیق بازگشت مخلصانه و نصوحانه را به ما ارزانی فرماید تا از این حادثه دردناک درس عبرتی بگیریم و ضمن دعای مغفرت برای رفتگان و تمنای شفای عاجل برای زخمیان، در راستای یاری برادران و خواهران غم دیده و مصیبتزده گامی برداریم و تنها به غم و اندوه درونی و فعالیت در فضای مجازی بسنده ننماییم بلکه وارد فضای حقیقی شده و هرچه در توان داریم دلسوزانه و خیرخواهانه نثارشان کنیم.
احمد عباسی – بانه – ۱۳۹۶/۸/۲۳