نظری بر فعالیت گروههای تندرو و میانهرو دینی در کردستان
نظری بر فعالیت گروههای تندرو و میانهرو دینی در کردستان
عبدالعزیز مولودی
تحلیل و نقد رفتار گروههای مختلف دینی مخصوصاً گروههای اسلامی در کردستان نیازمند قدری حوصله و دوری از تعصّب و پیشداوری است. این امر البته در هر موضوعی لازم بوده، ولی معتقدم که در این زمینه، ضروری است. شرایط فکری و مسائل سیاسی- نظامی خاورمیانه، بهگونهای است که نظامهای سیاسی را در معرض آسیبپذیری قرار داده و درعین حال گروههای فرو ملّی را نیز با بحران و آسیب روبهرو کرده است. برخی از این آسیبها هم در سطح دولتی و هم فرو دولتی، نتیجهی ویژگی زمانپریش بودن آنهاست. به این معنی که آنها در ساختار به لحاظ زمانی، با تأخیر روبرو بوده و ناتوان از همگامی با تحوّلات اجتماعی و سیاسیاند. به این موضوع بر میگردم.
سابقهی بیش از یکصدسالهی جنبشهای اسلامی از سید جمال تا بهار عربی، نشاندهندهی تقلّای فکری و عملی جوامع مسلمان خاورمیانه در رویارویی با پیشرفت همهجانبهی غرب از یکسو و عقبماندگی و استبداد سیاسی وابسته و حاکم بر این کشورهاست. واکنشهای فکری مسلمانان در برابر این موضوع، به صورت اندیشیدن در باب سیاست اسلامی و در ترکیب اسلام و سیاست شکل گرفت. تلاش در زمینهی احیاگری، جنبشهای اسلامی را در قالب جریاناتی چون اخوانالمسلمین در مصر و کشورهای دیگر عربی یا جماعت اسلامی در پاکستان سازمان داد. احیاگری بهزودی با موضوع دیگری همنشین شد که روند دموکراتیکسازی در جهان اسلام بهتبع تحوّلات جهانی بود.
پرسش میزان سازگاری اسلام با دموکراسی به عنوان موضوع محوری، متفکّران مسلمان را به بحث پیرامون دموکراسی و امکان سازگاری آن با دین رهنمون کرد. در این زمینه «جان اسپوزیتو» معتقد است که اسلام نیز مانند سنّتهای بزرگ دینی دیگر، سرشار از مفاهیم و نمادهای مربوط به مطلقگرایی و سلسله مراتبی است، در عین حال که از بنیانهای لازم برای آزادی و برابری نیز برخوردار است.
نکتهی مهمّ در اینجا، تأثیرپذیری جنبشها و گروههای اسلامی از واقعیّت «دولتهای ملی» حوزهی فعالیت آنها بود؛ زیرا آنها حدود فرضی فعّالیّت را تعیین و جنبشها و گروهها هم در تعامل با آن، روند احیاگری و دموکراتیکسازی و رابطهی میان آنها را فهم کردند. در نتیجهی آن، روشهای سهگانهای در تعامل گروههای اسلامی و دولتها، شکل گرفت: روش انقلابی مانند تجربهی ایران که در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ تبلور یافت نمونهی بارز آن است.
روش دوّم؛ مشارکت در قدرت است که در آن گروههای اسلامی به بخشی از ساختار سیاسی تبدیل و مورد پذیرش رسمی قرار گرفتند. تجربهی مالزی از این دست است. این روش را میتوان روش غیرانقلابی نامید.
روش سوّم؛ وضعیتی است که در آن نقش آنها مورد پذیرش واقع نشده و در مقام مخالفت با رژیم مستقر قرار گرفتهاند. تجربهی اخوانالمسلمین در مصر و سوریه و… از این دست است که با سرکوب خشونتآمیز دولتی مواجه شدهاند. این سه تجربه بازتاب تنوّع تجارب در جهان اسلام است. نتایج بهدست آمده از سه تجربهی یادشده، عبارت است از گرایش فکری و رفتاری برخی از گروههای اسلامی به انقلابیگری، مشارکت سیاسی مسالمتآمیز در سیاست و حکومت و در نهایت افراطگری و بازی کردن نقش اپوزیسیون در کشور متبوع خود.
بحث از گروههای اسلامی در کردستان تابعی از این وضعیّت است. دو گروه «انقلابی» و «در نقش اپوزیسیون»، عمدتاً به وضعیتی تعلق دارند که میتوان از آن به «زمانپریشی» تعبیر کرد. آنها از نظر معرفتی به قول جواد طباطبایی درصدد تبدیلِ «جدید» به «قدیم» هستند، اما این امر عملی نیست و از اینرو، نتیجهی مشارکت آنان به چالش کشیدن دنیای جدید و خشونت در اندیشه، کلام و رفتار است. گرایشهای متمایل به حرکات مسلحانه و تکفیری مانند داعش، القاعده، طالبان، نمونههای تندرو است در ایران، گروههای تندرو در چارچوب خطّکشیهای نظام سیاسی قادر به مشارکت سیاسی مطابق الگوی فکری و رفتاری خود بهصورت قانونی نیستند و از اینرو، یا در تعامل با گروههای غیر رسمی قرار گرفته و با الگوی مطلقگرایانهی حق و باطل، سیاه و سفید با آنها برخورد کرده و در مواردی نیز مخصوصاً در فضای مجازی برخورد خشونتآمیز انجام میدهند و در صورت ورود به عرصهی عمومی با این گرایشات، نظام سیاسی با آنها برخورد میکند.
در این میان گروههای میانهرویی وجود دارند که تمایل به اصلاح تفکر دینی در اسلام دارند، از مشارکت مدنی و سیاسی مسالمتآمیز استقبال میکنند و مقتضیات جامعه را مبنای عمل خود قرار میدهند. اینان دغدغهی آن را دارند که به میزان وسع خود قدیم را «جدید» کنند. میزان موفقیت اینان به نحوهی برداشت آنها از سنت اسلامی پیوند میخورد، هر اندازه بیشتر، امکان اصلاحات فراهم شود، به همان میزان ممکن است بتوانند نقش بازی کنند. تمایل به نقد و تغییر در منابع فکری، از جمله ویژگیهای دیگر آنهاست. نقش آنان بهصورت کلّی به گسترش مؤلّفههای اندیشهی میانهروی مانند پرهیز از خشونت و دگرپذیری بستگی دارد؛ امّا این به معنای ورود مستقیم آنان به درون نظام سیاسی در ایران نیست؛ زیرا برخی از خطوط قرمز وجود دارند که از ویژگی تفسیری فردی و گروهی گروههای موجود در داخل نظام برخوردار است. از اینرو اگر چه از نظر قانونی مشکلی وجود ندارد، امّا شیوهی برداشت اقتدارگرایانه یا اصلاحطلبانه از قانون، حکومت و حاکمیّت، موفّقیّت یا عدم موفّقیّت آنان را رقم میزند. در این زمینه با توجّه به توان اندک اصلاحطلبان در ایفای نقش خود، معمولاً درها برای آنان نیز بسته است. ازجمله جریانات قابل بحث در این زمینه «جماعت دعوت و اصلاح» در ایران است که از بدو تأسیس تاکنون با عبور از ایدههای اولیهی خود، توانستهاند با توجه به نیازهای جدید به بازخوانی منابع و ایدههای خود بپردازند و برای ایفای نقشهای بهطور عمده اجتماعی و تاحدودی سیاسی آمادگی پیدا کنند.
نه تنها این جماعت، بلکه در سطح گستردهتر اخوانالمسلمین به بازخوانی مفاهیم مورد استفادهی خود پرداخته و برخی را تغییر داده و از برخی هم عبور کرده است، با وصف این در مورد اینکه آیا این تغییرات میتواند آنان را در مسند قدرت قرار دهد، تردید وجود دارد. تجربهی مصر این امر را نشان داد. مفاهیمی چون جهاد، استعمار، نفی ملّیگرایی، خلافت، اسلام شامل و… برخی از مفاهیم بازخوانیشده است. بهطور خاصّ هم جماعت دعوت و اصلاح با پیروی از مشی کلّی اصلاحطلبی در ایران بر مفاهیمی انگشت نهاده است که به نظر آنان برای جامعهی ایران با وجود اقوام و مذاهب گوناگون پذیرفتهشده و پذیرفتهنشده در قانون اساسی، لازم و ضروری است. این به معنای توان تئوریپردازی نزد جماعت برای تعامل با جامعه و دولت است. البتّه نباید از یاد برد که به علل مختلف و ازجمله محدودیّتهای حرکت در شرایط غیر رسمی فعّالیّت، محدودیّتهای ترسیمی نظام سیاسی، محدودیّتها و یا مشکلات ناشی از بهکارگیری مفاهیم متفاوت، آشفتگیهایی در جماعت دیده میشود که ناشی از چالشهای فکری در شرایط به سرعت متغیّر پیرامونی و جهانی است. موفقیت در مدیریت چالشها و آشفتگی های مطرح شده، مبتنی بر تلاش درون سازمانی جماعت و تعامل موثر با محیط پیرامونی است، در غیر این صورت چالشها استمرار مییابد و نمایان میشود.
در این میان گروهها یا افرادی هستند که در دو موضوع جدید پرسش از میزان سازگاری اسلام با دموکراسی و امکان سازگاری آن با دین از یکسو و تمایل به بهکارگیری مقتضیات دموکراتیک اندیشه و رفتار، قادر به حلّ این مسائل به شیوهای که مورد بحث قرار گرفت نبوده و بر ثبات و عدم تغییر مفاهیم محوری در اندیشهی دینی خود پای میفشرند. این گروهها یا افراد، به مشی اوّلیّهی اخوانی وفادارند و در نتیجه ممکن است از نظر فکری و رفتاری به کسان یا گروههایی که نقش اپوزیسیونی یا انقلابی را بازی میکنند، نزدیک شوند. طبیعی است که در میان اعضای جماعت دعوت و اصلاح کسانی وجود داشته باشند که اینگونه بیندیشند. این طیفبندیها در میان گروههای اجتماعی و سیاسی امری عادّی است.
«مکتب قرآن»، گروه مشخّص دیگری است که با محوریّت اندیشههای علامه احمد مفتیزاده، شناخته میشود و با توجّه به ویژگیهای فکری موجود در آن، با دوری از هر گونه تمایل به مشارکت سیاسی، تلاش خود را بر محور مرکزیت دادن به ارزشهای درونگروهی سازمان داده و با جایگزینی انتخابهایی چون فعّالیّتهای اقتصادی با مشارکت اعضا، توجّه به امور خیریه و بهویژه توجّه به سادهزیستی و مبارزه با فقر، حرکت میکنند. هرچند گرایشهای مختلفی در چارچوب مکتب وجود دارد، امّا به نظر میرسد که موارد یاد شده، مهمترین نقطه اشتراک آنهاست. البتّه مرحوم مفتیزاده، در کتاب «حکومت اسلامی»، ایدهی سیاسی دارد ولی پس از تجربهی زندان و تغییری که در اندیشههای ایشان روی داد، ورود به حوزهی سیاسی را برای پیروان خود جایز ندانسته است.
علاوه بر آن، گروههای دیگری چون صوفیّه نیز در کردستان وجود و حضور دارند که چون در مورد آنها از نزدیک آشنایی ندارم، نمیتوانم اظهار نظر کنم.
جریانات اسلامی در کردستان ایران به تناسب بروز بحرانهای سیاسی، با چالشهایی نیز روبرو بودهاند. شاید مهمترین آن اعلام موضع در مورد مسائل سیاسی روز و بحرانهایی است که در منطقه روی میدهد. توضیح اینکه آشکار شدن داعش به عنوان نیرویی که بازگشت به خلافت اسلامی را با ویژگیهای بسیار سختگیرانه و خشونتآمیز خود تبلیغ میکردند، از یکسو و مطرح شدن موضوع استقلال اقلیم کردستان و بعد از آن حملهی ترکیه به خاک سوریه در مقابله با حزب کارگران کردستان و همسان سوری آن، مهمترین چالشهایی بودند که تاکنون روی دادهاند و به تناسب میزان انزجاری که از داعش و نیروهای مشابه دیگری که در سطح منطقه وجود دارند، این تصوّر که همهی جریانات اسلامی در نهایت خشونتطلب هستند و گروههای مسلّح شبهنظامی تندرو تفاوتی با گروههای میانهرو و غیر مسلّح ندارند، موجب ایجاد فشار زیاد بر گروههایی چون جماعت دعوت و اصلاح شد تا به بیان موضع خود پیرامون این قضایا بپردازد. این فشار مخصوصاً با بالا گرفتن حملهی ترکیه به عفرین در کردستان سوریه که به عنوان حزب اسلامگرای «عدالت و توسعه» اعمال قدرت و حکومت میکند، شدّت گرفت و در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی فشار بر گروههای میانهرو دوچندان گردید. طبیعی است که هر گروهی برای خود محدودیّتهایی داشته باشد و یا مکانیسمهایی برای تصمیمگیری داشته باشد که از توان و سرعت بالایی برای تصمیمگیری و اعلام موضع برخوردار نباشد. ضمن اینکه باید چارچوبهایی که در آن کار قانونی از نظر نظام سیاسی تعیین شده است، را در نظر داشت.
اما فشارها برای اعلام محکومیت حملە ترکیە بە عفرین تا جایی بالا گرفت که عدم اعلام موضع را مترادف با وابستگی به ترکیه و دولت آن کشور و حتّی خیانت دانستند. در حالیکه ضرورتاً چنین نیست و این تنها فشار روانی ناشی از بحرانها است که چنین رفتارهایی را ایجاد میکند. در واقع از نظر روانی نوعی از جبران است در شرایطی که شما در جایی دیگر توان و قدرت انجام کاری را ندارید. ضمن اینکه در پاسخ به این فشارها، در هنگام برگزاری نشست دوّم کنگرهی چهارم جماعت دعوت و اصلاح و در بیانیهی پایانی آن به شیوهای کلی این حوادث و حملات یا بحرانها را تحلیل کرده و ادامهی آنرا برای منطقه و کشور مصیبتبار خواندهاند. البتّه باز انتقادات پایان نپذیرفت. در نقدی که دکتر سیامک بهرامی در سایت فراتاب با عنوان «عفرین و نقدی بر اسلامگرایان نوگرای کرد ایرانی» منتشر کرد، مهمترین ملاک ارزیابی و نقد جریاناتی چون دعوت و اصلاح را عدم موضعگیری در قبال عفرین دانستهاند. در این تحلیل که به اعتقاد من بسیار ضعیف و به لحاظ روش، ناتوان از تحلیل واقعیّت تحوّل اندیشگی این جریان بود، نویسنده از تعطیل شدن اندیشهورزی در این جریان سخن میگوید و حکم میدهد که اینان تنها به کادرسازی و پیروی از قدرت سیاسی در ایران بدون توجّه به ویژگیهای جامعهی کردی پرداختهاند. در حالیکه به غیر از اشاره به موضعگیریها که در برآورد کارنامهی گروههای اجتماعی و سیاسی تنها بخشی از نقد و ارزیابی را شامل میشود و نه همهی آنرا، از هرگونه اشارهای به مبانی فکری و تحوّلات آن در این جماعت خودداری کرده یا از آن مطّلع نبوده و با این وصف به قضاوت پرداختهاند. درعین حال، ارزیابی مواضع گروهها هم بایستی در ارتباط با ادّعاها و شعارهای هر گروه باشد. امیدوارم بتوانم بر این نقد، نقدی بنویسم و نشان دهم که حتّی شخصیّتهای علمی ما نیز از تحوّلات منطقه برداشتی سنّتی یا ارزشی به تعبیر «وِبری» کلمه دارند.
در هر حال، در مجموع سال ١٣٩۶ برای گروههای اسلامی میانهرو، سالی پرتنش بود و برای گروههای تندرو هم همچنین، هرچند ممکن است که نوع و میزان تنشها برای آنها متفاوت بوده باشد. در سال آینده، به نظر میرسد که تغییر چندانی در موقعیّت کنونی گروههای یادشده پیش نمیآید. اگر تغییری قابل تصوّر باشد در میزان ارتباط و درک مشترک گروههای مختلف موجود در جامعهی کردی در کردستان و مناطق کردنشین ایران است. اگر زمینهی تفاهم مشترک و در حوزهی مدنی فراهم شود و گروهها بتوانند فارغ از تفاوتهای فکری با هم همکاری کنند، همدردی داشته باشند و بر مبنای تفکّری استراتژیک زمینهی گسترش فضای مدنی و دموکراتیک را در کردستان فراهم نمایند، ضمن کاهش تنشهای فرساینده، امکان اندیشیدن به مسائل جدّیتر کشور و منطقه شکل میگیرد. با درگیریهای درونی نه تنها مشکلی حلّ نمیشود، بلکه از تحوّلات جامعه در سطح محلّی و بهویژه ملّی غفلت میشود.
منبع: هفتهنامه دهنگیکوردستان – شماره ۶١ – صفحه هشتم