اندیشهسياسي اجتماعيمطالب جدیدمقالات

هویت ایرانی ، بررسی مفهوم هویت و انواع هویت ملی، دینی و …

هویت ایرانی ، بررسی مفهوم هویت و انواع هویت ملی، دینی و …

نویسنده: محمد احمدیان

مقدمه

هویت از مقوله های جامعه‌شناسی است، که باعث صف‌بندی‌های اجتماعی شده، ونتیجه‌ی آن شکل‌گیری هویت صنفی، در جوامع مختلف می‌باشد. لذا قبل از ورود به بحث، لازمه‌ی آن تعریف روشنی از هویت و انواع آن است. سپس از میان هویت‌های گوناگون، «هویت ایرانی» را مورد کنکاش قرار می‌دهیم. اهمیت هویت زمانی محرز می‌گردد که در نتیجه‌ی طوفان تهاجمات در زمینههای مختلف؛ اعضای جامعه‌ دچار بحران هویت گردند. بنابراین هویت برای هر انسانی در هر جامعه‌ای ـ صرف نظر از جنسیت اوـ  نقش شناسنامه‌ی  اجتماعی را پیدا میکند که از بی‌هویتی فرد، و سقوط شخصیت او، جلوگیری می‌نماید. به همین خاطر در محافل روشنفکری امروزه «کیستی ما» یا «کیستی من» از مسائل قابل طرح می باشد. از میان روشنفکران ایرانی میتوان گفت؛ دکتر علی شریعتی اوّلین کسی بود که موضوع «الیناسیون» یا از خود بیگانگی را مطرح نمود و در این راستا از واژگانی چون «خویش»، «شخصیت» و «هویت» معنی و تعریف یکسان و مشابهی، ارائه نمود. تعریف‌های فوق مجموعه‌ سرمایه‌های هستند که هر شخص، از «تاریخ»، «فرهنگ» و «مذهبش» فرا دست می‌آورد،وهویت شخصیتی خویش رادر زمینه ها ی«مذهبی»،«ملی»،«فرهنگی»وغیره را پاس می دارد؛وضمن ارج نهادن مذهب،ملیت وفرهنگ دیگران،استقلال در امور فوق را به هیچ ثمنی معاوضه ومبادله ،نمی کند.

تعریف لغوی هویت:

فرهنگ معین، هویت را اینگونه تعریف میکند: «هستی، وجود، آنچه موجب شناسایی شخص باشد، شناسنامه».

 

تعریف اصطلاحی هویت

هویت از نظر اصطلاحی، ویژگی یا کیفیتی است که موجب تمایز و شناسایی کسی از دیگران می‌شود. هویت هر کس، به او می‌گوید که شما چه کسی هستید. هویت فردی، نشان دهنده شخصیت است، که شامل سه بُعد «شخصیتی، باطنی و صنفی» او می‌باشد.

۱ـ بُعد شخصیتی هویت

در این بُعد از شخصیت، اصالت و منشأ وجودی اجتماعی او، مورد مطالعه و کاوش قرار می‌گیرد؛ که شامل پدر، مادر، اقلیم محل تولد و جنسیت، شخص می‌شود.

۲ـ بُعد باطنی هویت

درباره ی بُعد باطنی هویت،باید گفت در این قسم از هویت، از ویژگی‌ها و خصوصیات درونی شخص پرده‌برداری می‌شود، که آن هم از رفتار او قابل درک می‌باشد. مانند باورهای درونی، علایق فردی، عاطفه و احساسات، تهذیب و تزکیه درونی، که هر کدام در شرایط مناسب بروز و خودنمایی می‌کنند. بُعد باطنی هویت، بیشتر از نظر روانشناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد.

۳ـ بُعد صنفی هویت

نظر به این‌که هویت، نقش شناسنامه‌ی اجتماعی افراد را ایفا می‌نماید، در این بُعد از شخصیت انسان، دسته‌بندی اجتماعی، قابل بحث و بررسی قرار می‌گیرد. اندیشه، گرایشات مذهبی، اخلاق و فرهنگ، از مؤلفههای محوری بُعد صنفی هستند، و صف‌بندی‌های اجتماعی و شکل‌گیری جریانات فکری هر جامعه‌ای، از این بستر سرچشمه گرفته و هدایت میشود.

هدف از شناسایی هویت چیست؟

همان‌گونه که به آن پرداختیم، هویت شناسنامه اجتماعی هر شخصی است، که با آن شناسنامه«هویتی »شناسایی می‌شود؛ در این شناخت چند هدف قابل ارزیابی می‌باشد:

الف ـ با احراز هویت شخص، تشخیص افکار و رفتار او ممکن می‌شود.

ب ـ با احراز هویت شخص، مطالعه‌ی سمت و سوی رفتاری، او سهل‌تر می‌باشد.

ج ـ در احراز هویت هر شخص، ارزیابی، جبههگیری و اقدامات دفاعی او، دقیقتر رصد می شود.

 بُعد شخصیت و هویت از منظر قرآن

نظر به این‌که در بُعد شخصیتی، مبدأ خلقت انسان مورد ارزیابی قرار می‌گیرد، قرآن با توصیف این مبدأ حقیقی، انسان قرآنی را از صنف، وصف نظریه‌پردازان داروینیسم، جدا می‌کند، و از انسان موجود؛ یک پیوند تاریخی و ژنتیکی با «آدم و حوّا» برقرار می‌کند، که در این باب آیات زیادی در قرآن، بدان ناطق است:

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» [حجرات/۱۳]

«‏ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی (به نام آدم و حواء) آفریده‌ایم، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نموده‌ایم،تا همدیگر را بشناسید (و هر کسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخص شود، و در پیکره جامعه ی  انسانی نقشی جداگانه داشته باشد). بی‌گمان گرامی‌ترین شما در نزد خدا، متقی‌ترین شما است. خداوند مسلّماً آگاه و باخبر (از پندار و کردار و گفتار شما ، و از حال همه‌کس و همه چیز) است.‏»

« الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ ‏» [سجده/۷]

«آن کسی است که هر چه را آفرید، نیکو آفرید، و آفرینش انسان (اوّل) را از گل آغازید.‏»

«ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَهٍ مِّن مَّاء مَّهِینٍ» [سجده/۸]

«‏ سپس خداوند ذرّیّه او را از عُصاره ی آب (به ظاهر) ضعیف و ناچیزی (به نام منی) آفرید.»

«ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ قَلِیلاً مَّا تَشْکُرُونَ» [سجده/۹]

«‏آن‌گاه اندامهای او را تکمیل و آراسته کرد؛ و از روح متعلّق به خود (که سرّی از اسرار است) در او دمید، و برای شما گوش‌ها و چشم‌ها و دل‌ها آفرید، (تا بشنوید و بنگرید و بفهمید، امّا) شما کمتر شکر (نعمت‌های او) را به جای می‌آورید.‏»

«‏‏وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» ‏ [بقره/۳۰]

«زمانی (را یادآوری کن) که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی بیافرینم، (تا به آبادانی زمین بپردازد و آن زیبانگاری و نوآوری را که برای زمین معیّن داشته‌ام به اتمام رساند، و آن انسان است. فرشتگان دریافتند که انسان بنا به انگیزه‌های سرشتی زمینی‌اش، فساد و تباهی برپا می‌دارد. پس برای دانستن نه اعتراض کردن؛ از خدا پرسیدند که حکمت برتری دادن انسان بر ایشان برای امر جانشینی چیست و) گفتند: آیا در زمین کسی را به وجود می‌آوری که فساد می‌کند و تباهی راه می‌اندازد و خونها خواهد ریخت، و حال آن که ما (پیوسته) به حمد و ستایش و طاعت و عبادت تو مشغولیم؟ گفت: من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید.‏»

«‏وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ» [حِجر/۲۶]

«و ما انسان را از گِل خشکیده فراهم آمده از گِل تیره شده گندیده‌ای،بیافریدیم.‏»

«وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ» [حِجر/۲۷]

«و جنّ را پیش از آن، از آتشِ سراپا شعله بیافریدیم.»

«‏ وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ‏» [حِجر/۲۸]

«(ای پیغمبر! بیان کن) آن زمان را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من از گِل خشکیده سیاه شده گندیده‌ای، انسانی را می‌آفرینم.‏»

 

انواع هویت

نظر به این‌که هویت ویژگی و یا کیفیتی است، که موجب تمایز و شناسایی کسی از دیگران می‌شود؛ بر اساس این تعریف، تمایز و تفکیک، شناسنامه‌ی جدایی بخشی است که؛ در حوزه‌های مختلف قابل بحث و بررسی میباشد. لذا برای رسیدن به تعریف «هویت ایرانی» یا «وطنی»، ناگزیر به بررسی «هویت دینی»، «هویت مذهبی» و «هویت قومی» می‌باشیم، زیرا این مجموعه شاخص و ویژگی، ضمن استقلال، دارای پیوند ناگسستنی و مرتبط به هم می‌باشند.

 

هویت دینی

هویت دینی، یک نیاز فکری و درونی است، چون انسان‌ها فطرتاً گرایش به پرستش را در ذات خویش دارند، بر همین اساس فیلسوف مشهور «هنری برگسون» گفته است: «اجتماعات زیادی بدون علوم و فلسفه بودند، امّا هیچ جمعیتی بدون دیانت نبوده‌اند.» و اعتراف مشرکین به وجود «الله» بیانگر این حقیقت:

«‏ وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ» [عنکبوت/۶۱]

«‏هرگاه از آنان (که کسانی و یا بتهایی را شریک خدا می‌دانند) بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است، و خورشید و ماه را (برای منافع شما انسان‌ها روان و) مسخّر کرده است‌؟ قطعاً خواهند گفت: خدا!  (چرا که می‌دانند که این معبودهای دروغین همه مخلوقند؛ و توانایی آفرینش کائنات و چرخش کرات را نداشته و ندارند). پس چگونه (با وجود اعتراف به یگانگی خدا در آفرینش کائنات و تسخیر کرات، از اقرار به یگانگی خدا در الوهیّت و فرمانروائی) منحرف می‌گردند؟!‏»

هویت درونی و فطری انسان در هر شرایطی، نیازمند بروز و هدایت در مسیر صحیح می‌باشد. به همین خاطر وجود ادیان «وحیانی» که پشتوانه‌ای از وحی و هدایت الهی را دارا می‌باشند، بر مداری از جهان‌بینی توحیدی، چشم انداز روشنی را در مسیر حرکت انسان‌ها نهاده، و با ترسیم خطوط حرکت، انسان را از پوچ گرایی رهانیده اند، و آنان را مسئول و متعهد نسبت به مکتبی با «جهانبینی» آسمانی می‌کنند. جای انکار نیست، که هر جهان‌بینی، برای خودش دارای مجموعه‌ای از ارزشهاست، بنابراین هویت دینی احساس تعهد و مسئولیت در مقابل ارزش‌های مطرح در آن جهان می‌باشد، که کانون اصلی جهان‌بینی اسلامی ضمن ایمان به «آخرت»، باور به «توحید و یگانگی خداوند» است، و با این نگرش و رویکرد، هویت دینی توحیدی، از افکار غیر توحیدی؛ متمایز و جدا میگردد:

 «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفاً وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» [انعام/۷۹]

«بیگمان من رو به سوی کسی می‌کنم که آسمان‌ها و زمین را آفریده است، و من (از هر راهی جز راه او) به کنارم و از زمره مشرکان نیستم.‏»

در آیات (۱۵۱ و ۱۵۲) سوره‌ی انعام، مجموعه‌ای از ارزش‌های محوری و اصلی، در نظام عقیدتی و اجتماعی را بیان می‌کند، که احساس تعهد و مسئولیت، نسبت به این ارزش‌ها تجلّی «هویت دینی توحیدی» هر شخص دین باور توحیدی است:

«‏قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَکُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»[انعام/۱۵۱]

«بگو: بیایید چیزهایی را برایتان بیان کنم که پروردگارتان بر شما حرام نموده است. این که هیچ چیزی را شریک خدا نکنید، و به پدر و مادر (بدی نکنید و بلکه تا آنجا که ممکن است بدیشان) نیکی کنید، و فرزندانتان را از ترس فقر و تنگدستی (کنونی یا آینده) مکشید (چرا که) ما به شما و ایشان روزی می‌دهیم؛ (و روزی‌رسان همگان مائیم‌؛ نه شما)، و به گناهان کبیره (از جمله زنا) نزدیک نشوید، خواه (آن‌ها در وقت انجام برای مردم) آشکار باشد و خواه پنهان، و کسی را بدون حق، (قصاص و اجرا فرمان الهی) مکشید که خداوند آن را حرام کرده است. این‌ها اموری هستند که خدا به گونه مؤکّد شما را بدانها توصیه می‌کند؛ تا آنها را بفهمید و خردمندانه عمل کنید.‏»

«وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ‏» [انعام/۱۵۲]

«به مال یتیم جز به نحو احسن، (و بهترین راهی که باعث حفظ و ازدیاد آن گردد) نزدیک مشوید؛ (و بدین شیوه خداپسندانه ادامه دهید) تا آن گاه که یتیم به رُشد کامل خود می‌رسد، (و در آن هنگام به گونه شایسته می‌تواند در مال خویش تصرّف کند. در این وقت اموالش را به خودش تسلیم کنید)، و پیمانه و ترازو را به تمام و کمال و دادگرانه مراعات دارید؛ و ( نه کم و زیاد بدهید و نه کم و زیاد دریافت کنید. در حدّ توانایی انسانی خود در این‌باره بکوشید و بدانید که ) ما هیچ کسی را به انجام چیزی جز به اندازه تاب و توانش موظّف نمی‌سازیم. و هنگامی که سخنی (در کار داوری یا گواهی و یا راجع به روایت و خبری) گفتید، دادگری کنید (و از حق منحرف نشوید) هر چند (کسی که سخن به نفع یا به زیان او گفته می‌شود) از خویشاوندان باشد. و به عهد و پیمان خدا، (که برای انجام تکالیف از شما گرفته است، و عهد و پیمان فیمابین خود درباره مسائل و مصالح مشروع) وفا کنید. این‌ها چیزهایی هستند که خداوند شما را به رعایت آنها توصیه می‌کند، تا این که متذکّر شوید و پند گیرید.»

بنابراین بحران هویت دینی زمانی بروز می‌کند، که جهان‌بینی توحیدی و ارزشهای آن،در جامعه کنار نهاده شده؛ و ارزش‌های دیگری جایگزین آن گردد، که در تقابل با ارزشهای اصیل دینی باشند، یا ارزش اصیل توحیدی با شرک یا باورهای شرک‌آلود، آمیخته شود.

۲ـ هویت مذهبی (فقهی):

گاهی در تعریف هویت دینی، هویت مذهبی کاربردی می‌شود، و این دو واژه به جای هم استعمال می‌گردند. امّا هویت مذهبی مورد نظر ما در اینجا، هویت مذهبی در معنای «فقهی» آن است. هرچند برجسته نمودن مسائل فقهی و مذهبی امری مطلوب نیست، ولی در کشور ایران با وجود مذاهب مختلف اسلامی، و محرومیت و محدودیت «مذاهب اهل سنّت»، شرایط مقتضی آن است که هویت مذهبی مورد تأکید بیشتری قرار گیرد. زیرا احوال شخصیّه، مسائل فرهنگی اقلّیّت‌های مذهبی، چنان حائز اهمیت بوده،که برای حفظ آنها، قانون‌گزاران در قانون اساسی ایران بدان، بها داده‌اند:

 

اصل(۱۲) قانون اساسی:

«دین رسمی ایران اسلام، مذهب جعفری اثنا عشری است؛ و این اصل‌إلی‌الأبد غیر قابل تغییر است، و مذاهب دیگر اسلامی أعم از«حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی»، دارای احترام کامل می‌باشند. پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند، و در «تعلیم و تربیت دینی» و «احوال شخصیّه»، «ازدواج، طلاق، ارث و وصیت» و دعاوی مربوط به آن، در دادگاه‌ها رسمیّت دارند و در منطقه‌ای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها، بر طبق آن مذهب خواهد بود، البته با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب».

بنابراین این ماده بیانگر دو نکته‌ی اساسی و کلیدی است:

 نکته‌ی اوّل، وجود مذاهب مختلف فقهی در ایران،

 نکته‌ی دوم، حفظ حقوق مذاهب فقهی، أعم از تعلیم، تربیت، احوال شخصیّه و غیره.

حال، هویت مذهبی، یعنی احساس تعهد و تعلق پیروان هر مذهبی، نسبت به ارزش‌های مذهبی مقرر در آن مذهب است، و بحران هویت مذهبی، زمانی به وجود می‌آید، که به دلیل عوامل فردی، یا هر استدلال دیگری، ارزش‌های مذهبی جمعی نادیده گرفته شود، یا عوامل خارجی،مانع تحقق آن‌ ارزشها باشند، و سبب شود نسل جدید، با ارزش‌های مذهبی خویش، بیگانه گردند.

۳ـ هویت قومی

«قوم» در لغت به معنای گروهی از مردم است، قوم یا قومیّت از نظر اصطلاحی، به یک جمعیت انسانی مشخص گفته می‌شود که در «اجداد»، «سرزمین»، «زبان»، «فرهنگ» و «تاریخ»، مشترک باشند. مجموعه شاخص‌های فوق، که دارای پیوند تاریخی منسجم و به هم‌پیوسته در تاریخ‌ بوده‌اند، و  برای حفظ و حراست از میراث فوق در طول تاریخ مبارزات زیادی صورت گرفته، و یا خواهد گرفت.

بنابراین«هویت قومی» احساس تعلّق و تعهد نسبت به ارزش‌های فرهنگی یک قوم است، که در بستر تاریخ نهادهای فوق را به هم پیوند داده  است، زیرا فرهنگ و تمدن هر قوم و ملّتی، مدیون شاخص‌های فوق الذر می باشند.

بحران هویت قومی، زمانی به وجود می‌آیدکه؛ موانع سیاسی، حقوقی، اجتماعی و یا هر مانع دیگری، سبب گردد، ارزش‌های قومی أعم از «زبان، فرهنگ و تاریخ» آن قوم، نادیده گرفته شده؛ و تحت هر شرایطی با تحریف تاریخ، برای بیگانه نمودن نسل جدید نسبت به ارزش‌ها ی  آن قوم؛ بستر سازی نمایند.

 هویت قومی و دیدگاه اسلام

دین اسلام نسبت به هویت و ارزش‌های قومی، نگاه مثبت و بعضاً حمایتی داشته، و آن را از آیات الهی تلقی مینماید. بنابراین حفظ آیات الهی، گاهی از مرز «حقوق» فراتر رفته؛ و تبدیل به «تکلیف» میشود، آنگاه انسان‌ها در مقابل آن‌ها مسئول و پاسخگو می‌باشند. هویت قومی در ابعاد ذیل قابل بحث و بررسی می‌باشد:

الف ـ هویت انسانی و اجدادی

خداوند در آیه‌ی (۱۳) سوره‌ی حجرات، مبدأ و اساس هویت انسان را «آدم و حوّا» معرفی می‌کند، و «شُعوب و قبایل» و تفاوت‌های میان آن‌ها را؛ امری عارضی و شکل گرفته‌ی تاریخ و محیط میداند:

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» [حجرات/۱۳]

«‏ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی (به نام آدم و حواء) آفریده‌ایم، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نموده‌ایم تا همدیگر را بشناسید، (و هر کسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخص شود، و در پیکره‌ی جامعه‌ی انسانی نقشی جداگانه داشته باشد). بی‌گمان گرامی‌ترین شما در نزد خدا، متّقی‌ترین شما است. خداوند مسلّماً آگاه و باخبر (از پندار و کردار و گفتار شما، و از حال همه‌کس و همه چیز) است.‏»

نکات قابل توجّه در آیه‌ی فوق

نکته‌ی اوّل:

اشتراک در مبدأ خلقت و هویت انسانی، طبق این اصل هیچ قومی بر قومی، و هیچ ملّتی بر ملّت دیگر؛ برتری ندارد، مگر به تقوا و نیکوکاری.

نکته‌ی دوم:

شکل‌گیری شعوب و قبایل از مبدأ واحد، ایجاد مرزبندیهای زبانی، فرهنگی و تاریخی را به دنبال دارد، که امری عارضی است، و هویت انسانی در میان تمام قبایل، از جایگاه والایی برخوردار می‌باشد.

 نکته‌ی سوم:

واژه‌ی «تعارف» از باب تفاعل، با لام تعلیل، از جهت مسئولیت است نه حقّ، یعنی تمام شعوب و قبایل در مقابل همد‌یگر مسئولیت شناخت و تعارف را دارند، که این شناخت، شناخت اسمی و نسًبی نیست، بلکه شناخت حقوقی و ارزشی می‌باشد، که همان پاسداشت «حقوق  مدنی »و ارزشهای همدیگر است.

نکته‌ی چهارم:

واژه‌ی «تقوا» در آیه ی فوق، با صیغه‌ی «أتقی» متقی‌ترین، بیانگر این امر مهم است که، متقی‌ترین انسان‌ها کسانی هستند، که مرزبندی حقوقی را شناخته و آن را رعایت می‌کنند، حال متعلق به هر شعب و قبیله‌ای باشند.

ب ـ هویت قومی در نژاد و زبان

در تعریف اصطلاحی هویت قومی، «قوم» به گروه مشخص انسانی گفته می‌شود که در «اجداد»، «سرزمین»، «زبان»، «فرهنگ» و «تاریخ» مشترک باشند. خداوند در آیه‌ی (۲۲) سوره‌ی روم، اختلاف «زبان و رنگ» را دو نشانه از نشانه‌های الهی معرفی می‌کند، در تفسیر این آیه، تفسیر روح‌المعانی اشعار می‌دارد: قراردادن دو نشانه‌ی «زبان و رنگ» در ردیف آیات آفاقی آسمان‌ها و زمین، بیانگر یک حقیقت است؛ که آن هم استقلال آیات الهی از همدیگر است. یعنی هر کدام از آیات الهی ضمن ارتباط و هماهنگی در رسالت عمومی، دارای نقش مستقلی هستند. لازم به ذکر است تنوّع زبانی و رنگ‌ها، اگر چه از آیات و نشانه های الهی هستند، امّا در کفّه‌ی ترازوی خلقت در مقابل آسمان‌ها و زمین، سنگین‌تر می‌باشند، چون فلسفه‌ی خلقت هستی، بخاطر خلافت انسان در زمین است:

«‏‏وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ»[روم/۲۲]

«و از زمره نشانه‌های (دالّ بر قدرت و عظمت) خدا، آفرینش آسمان‌ها و زمین و مختلف بودن زبانها و رنگ‌های شما است. بی‌گمان در این (آفرینش کواکب فراوان جهان که با نظم و نظام شگفت‌آور گردانند، و در این تنوّع خلقت) دلائلی است برای فرزانگان و دانشوران.‏‏»

زبان، یکی از بارزترین جلوه‌‌های ارزشمند فرهنگی هر قوم و ملّتی است، به همین خاطر جامعه‌شناسان «زبان» را در صدر جدول ارزش‌های فرهنگی قرار می‌دهند. آنتونی گیدنز میگوید: هیچ کسی انکار نمی‌کند که داشتن «زبان»، یکی از مشخص‌ترین ویژگی‌های فرهنگی انسان است، که در همه‌ی فرهنگ‌ها، یافت می‌شود.

نکته‌ی قابل اهمیت در پایان آیه‌ی (۲۲) این است، که ارزش فرهنگی زبان را درک نمی‌کنند، مگر کسانی که عالم باشند.

ج ـ هویت قومی و عاطفه‌ی اجدادی

در میان مؤلفه‌های مشترک، «سرزمین، فرهنگ و تاریخ» گروه قومی، انسان نقش مستقیم داشته، و فرآیند شکلگیری این‌ها، نتیجه‌ی ارادی و تلاش انسان ها است، امّا دو مؤلفه‌ی مشترک «اجداد و زبان» بدون اراده انسان صورت گرفته و موهبت الهی می‌باشند، به همین خاطر خداوند اختلاف زبان را یکی از آیات خودش بیان میفرماید. امّا در رابطه با« اجداد»، مظهر پیوند درونی و عاطفی، از منظر قرآن به عنوان یک ارزش دینی تلقی می‌شود، که در ادبیات قرآنی به «صِله‌ی رَحِم» معروف و مشهور است؛ و قرآن در آیات زیادی بدان پرداخته است. موضوع «صِله رَحِم» همراه با مجموعه‌ای از ارزش‌های دینی انسانی، در سوره‌ی رعد، از ویژگی‌های خردمندان و فرزانگان، شمرده می‌شود:

«‏‏ وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ»[رعد/۲۱]

«و کسانی که برقرار می‌دارند پیوندهایی را که خدا به حفظ آن‌ها دستور داده است،  ( از قبیل: رابطه انسان با آفریننده جهان، پیوند انسان با جامعه انسانیّت، و رابطه ی او با همنوعان به ویژه خویشان و نزدیکان) و از پروردگارشان می‌ترسند و از محاسبه بدی، (که در قیامت به سبب گناهان داشته باشند) هراسناک می‌باشند.‏‏»

 بنابراین با توجّه به آیه‌ی مورد بحث، قومیت و ارزشهای آن و هویت قومی، تا زمانی تبدیل به نژادپرستی و برتری نژادی نشود، مورد احترام و تأکید قرآن قرار می‌گیرد. پس آنچه مسلّم و غیر قابل انکار است؛این است آن‌چه که در قرآن و آموزه‌های دینی، عنوان ارزش را به خودش گرفته و حفظ آن‌ها رسالت انسان مؤمن بوده، و بعضاً یک «تکلیف» تلقی می‌شود. لذا هویت قومی و ارزش‌های آن در لیست ارزش‌های شرعی قرار می‌گیرد، و مشروعیت خود را از دین اسلام دریافت می‌کند.

د ـ هویت قومی و سرزمینی

محبّت وطن و زادگاه، پیوند درونی عاطفی است، و در سیره‌ی رسول گرامی(ص) کاملاً به چشم می‌خورد؛ و روان مبارک ایشان احساسات وطنی را به طور عمیق بروز داده؛ و از کتمان و پنهان داشتن آن خودداری کرده است. در روایت «امام ترمذی» آمده است، هنگامی که پیامبر(ص) از مکّه به مدینه هجرت نمود، اگرچه هجرت پیامبر(ص) دارای یک هدف والای دینی، و رساندن پیام رسالت و ایجاد عدالت اجتماعی بود، امّا این رسالت مهم، مانع ابراز علاقه ایشان به زادگاه و اظهار احساس درونی ایشان نگردید و چنین فرمود:

«  مَا أَطْیَبُکِ مِنْ بَلَدٍ وَأُحَبُّکِ إِلَیَّ، وَلَوْلَا أَنَّ قَوْمِی أَخْرَجُونِی مِنْکِ، مَا سَکَنْتُ غَیْرَکِ»

 «هیچ سرزمینی پاک‌تر و محبوب‌تر از تو (ای شهر مکّه) نزد من وجود ندارد؛ و چنان چه قوم من، مرا بیرون نمی‌کردند، غیر از تو جای دیگری را برای سکونت انتخاب نمیکردم.»

هویت ایرانی

هویت ایرانی، یا هویت ملّی، احساس تعلق هر فرد ایرانی است، نسبت به ارزش‌های «ملّی»، «فرهنگی»، «انسانی»، «جغرافیایی» و سایر اموری که در این چارچوب، قابل بحث و بررسی می‌باشند. بدون تردید احساس تعلّق و همدلی نسبت به مؤلّفه‌های فوق، منجر به وحدت و یکپارچگی میگردد، که در سایه‌ی آن ارزش‌های «ملّی» و تمامیّت «جغرافیایی» در رأس تمام مصالح قرار می‌گیرند. البته پیش شرط این وحدت و یک‌پارچگی، در گِرو حفظ «هویت مذهبی ـ قومی» می‌باشد. زیرا جغرافیای ایران و ارزش‌های ملّی، پازلی از تنوع‌های مذهبی و قومی است، که نادیده گرفتن این اصول زیربنایی، خساراتی جبران ناپذیر به دو اصل، «حاکمیّت ملّی و تمامیّت جغرافیایی» وارد می‌سازد. زیرا آن‌چه در هویت ملّی بسیار حائز اهمیت می‌باشد، احساس همدلی نسبت به یک نظام سیاسی و جغرافیایی خاص است که از نظر اجتماعی همانند یک قاعده‌ی کلی است و این امر از، زمانی موفقیت آمیز است، که نظام سیاسی حاکم، خشت‌های زیربنایی «قومی، مذهبی و فرهنگی» متنوع در آن جغرافیا را درست مهندسی کرده، و برای هر کدام تعریف «سیاسی ـ اجتماعی» منطبق با جایگاه آنان، ارائه نموده باشد.

هویت ملی و مرزبانی از نظر قرآن

هرچند بحران هویت ملّی، هم بُعد درون مرزی دارد، و هم بُعد برون مرزی، قرآن ابتدا بُعد برون مرزی را  مورد تأکید قرار می‌دهد؛ و در مقابل تهاجمات بیرونی جامعه را به حالت آماده باش فرامی‌خواند؛ چون سلطه‌ی بیگانه چه از نظر فرهنگی و چه از نظر نظامی، ذلّت و خواری را به ارمغان می‌آورد، زیرا ویژگی تهاجم، تخریب ارزش‌های بومی و محلی، و جایگزین نمودن ارزش‌های وارداتی می‌باشد:

«قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَهً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّهَ أَهْلِهَا أَذِلَّهً وَکَذَلِکَ یَفْعَلُونَ» [نمل/۳۴]

«گفت: پادشاهان هنگامی که وارد منطقه‌ی آبادی شوند، آن را به تباهی و ویرانی می‌کشانند و عزیزان اهل آنجا را خوار و پَست می‌گردانند. اصلاً پیوسته شاهان چنین می‌کنند.‏»

 بنابراین از نظر اسلام ایمان و باوردرونی، همسو و همگرا با ذلّت و خواری بیرونی نیست، لذا استقامت و پایداری رمز رستگاری هر قومی می‌باشد:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‏» [آل‌عِمران/۲۰۰]

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! (در برابر شدائد و ناملایمات) شکیبایی ورزید، و (در مقابل دشمنان) استقامت و پایداری کنید و (از مرزهای مملکت خویش) مراقبت به عمل آورید و از (خشم) خدا بپرهیزید، تا این که رستگار شوید.»

 تفسیر فی‌ظلال‌القرآن در مورد «مرابطه» می‌نویسد: مرابطه عبارت است از اقامت در مواقع و مواضع «جهاد»،در مرزهایی که در معرض خطر حملات دشمنان قراردارد، گروه مسلمانان نباید هرگز چشمانشان غافل شود و به خواب غفلت فرو رود، زیرا دشمنانشان هرگز با ایشان نساخته‌اند و صلح و سازش نداشته‌اند، … لذا مؤمنان همیشه نیازمند مرابطه و آمادگی برای جهاد هستند، و هرجا که باشند تا آخر زمان نیاز به هوشیاری و بیداری دارند، و باید از حریم کشور خود، مراقبت به عمل آورند.

تفسیر کشّاف با استناد به آیه‌ی (۶۰) سوره‌ی انفال، می‌نویسد: «رابطوا» لحظه‌ی آماده باش اسبان جنگی در مرزها؛ برای رویارویی با دشمنان است.

تفسیر المیزان از منظر اجتماعی به آیه ی (۲۰۰)آل عمران پرداخته و مینویسد: «و صابِروا» مصابره، عبارت از صبر و تحمّل اجتماعی است، بدیهی است که صبر و تحمل عمومی و همگانی از نظر قدرت و نیرو و اثر، بالاتر از صبر و تحمّل فردی است

 این محسوس است؛ که فرد به تنهایی و جدای از اجتماع، با فردی که در اجتماع و وابسته به آن است خیلی تفاوت دارد. چه آنکه در ظرف اجتماعی و همکاری‌های اجتماعی است؛ قدرت فردی به یکدیگر پیوند شده؛ و نیروی عظیمی به وجود می‌آورد.

«و رابطوا»: این کلمه از نظر معنی أعم از معنای مصابره بوده و به طور کلّی مراد از آن این است؛ که انسان چه در حال آسایش و راحتی، و چه در بلاء و سختی؛ لازم است که قدرت‌های معنوی خود را روی هم ریخته و کلّیه‌ی شئون حیاتی خویش را در پرتو یک تعاون و همکاری اجتماعی، به سامان برساند. و چون این همکاری‌های اجتماعی به منظور نیل به سعادت واقعی دنیا و آخرت است، به همین خاطر در آیه‌ی (۲۰۰)‌ آل‌عمران، پس از کلمه‌ی «رابطوا» بلافاصله جمله‌ی «وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» آورده شده است».

حال با این تفاسیر، هویت ملی و هویت ایرانی، نیازمند «مرابطه» و همکاری اجتماعی و عمومی است، و اگر این تعاون به هر دلیلی «چه داخلی و چه خارجی» آسیب ببیند، هویت دچار بحران می‌شود، پس پیشگیری هزینه‌اش بسیار کمتر از درمان است. لازم به ذکر است، پیشگیری در این مورد دوسویه بوده، یک جانب آن «طیف‌های اجتماعی»، و جانب دیگر آن؛ «نظام سیاسی و دولتمردان» می‌باشد؛ چه نیکو گفته‌اند: « دست تنها صدا ندارد.» «یا به گفته‌ی کُردها: چه‌پله به ده‌سی ناته‌قی».

هویت ملّی از دیدگاه جماعت اخوان المسلمین

موضوع حفظ هویت ملی، موضوعی است که هر اجتماع سیاسی در چارچوب جغرافیایی مشخص بی‌نیاز از آن نیست، رمز محقق شدن آن تنها وحدت و انسجام اجتماعی ـ سیاسی است. کمتر جریان و احزابی یافت میشود که در چار چوب جغرافیایی سرزمینی، از هویت ملّی مغفول مانده باشد. اخوان‌المسلمین به عنوان یک جریان اسلامی در خاورمیانه در رابطه با «وحدت ملّی» اعلام موضع نموده، و مهمتر از همه «وحدت ملی» را مقدَّم بر «وحدت اسلامی» میداند، زیرا بر این باور است وحدت امّت اسلامی، از وحدت جزئی شکل می‌گیرد، نقشه دنیای اسلام، بدون وحدت داخلی کشورهای اسلامی، کار به جایی نمی‌برد. در این رابطه دکتر یوسف قرضاوی،در کتاب «خوان المسلمین هفتاد سال دعوت »رویکرد اخوان را در این‌گونه بیان می‌کند:

اخوان‌المسلمین و محورهای سه‌گانه ایجاد وحدت

وحدت ملّی، عربی و اسلامی:

محورهای سه‌گانه ایجاد وحدت ملی، وحدت عربی و وحدت اسلامی، بسیار مورد توجّه مردم است، در این رابطه اخوان‌المسلمین دارای موضِع‌گیری‌ها و دیدگاه‌های روشنی هستند. البته برخی دیگر از حرکت‌های اسلامی آنها را در تضاد با هم تلقی می‌کنند و بر این باورند که تلاش در راه یکی از آن‌ها با فعالیت برای دیگر موارد، هماهنگی و سازگاری ندارد. امّا اخوان‌المسلمین بر این اعتقاد نیستند که در میان آن‌ها تضادی وجود دارد؛ زیرا « خاص با عام» متناقض نیست و «جزء با کل» ناسازگاری ندارد؛ بلکه یکدیگر را کامل می‌نمایند و تعارضی با هم ندارند. از مسلمانان خواسته شده در حدّ امکان برای همه آن‌ها تلاش کنند، و چنان‌چه تحقّق همزمان آن‌ها میسر نبود، ابتدا برای وحدت و پیشرفت «ملّی و میهنی» خود تلاش کنند؛ و پس از آن همه‌ی توان و استعداد خود را در خدمت اهداف ملّی قرار دهند؛ و در مرتبه سوم به طور مستمر برای وحدت اسلامی تلاش کنند.

 

اخوان‌المسلمین و مسائل ملّی کشور مصر:

سال‌ها پیش امام حسن‌البنا(رح) به کسانی که در مورد عشق به ملت و میهن اخوان‌المسلمین ـ به دلیل تلاش در راستای اندیشه اسلامی و امّت مسلمان ـ  ایجاد شکّ و تردید نمودند و آن را با ملّی‌گرایی و میهن دوستی در منافات می‌دیدند، پاسخ داده است:

«اسلام خدمت به میهن را فریضه‌ای ضروری و الزامی گردانیده و دستور داده که حرکت در جهت خیر و منافع کشور خویش تلاش کند؛ همه‌ی تواناییهای خود را برای آن به خدمت بگیرد.و از هیچ تلاشی برای گسترش خیر و منافع مملکتی که در آن زندگی میکند دریغ نورزد؛ در این مورد اولویت‌ها را از نظر خویشاوندی و همسایگی مراعات نماید، تا آنجا که نقل زکات از محلی به محل دیگر ـ جز در موارد ضروری ـ به خاطر خویشاوندان و نزدیکان، جایز نیست.

 بر هر مسلمانی واجب است در هر جایی که قرار دارد، به نیکی و بدون کاستی به مسئولیت خود عمل نماید و به سرزمینی که در آن رشد و نمو کرده، خدمت کند، بر همین اساس است که انسان مسلمان در مقایسه با دیگران عشق و خدمتگزاری و فداکاریش به میهن، بیشتر است. برای نمونه علاقه‌مندی رسولخدا(ص) به شهر مدینه مانع از آن نمی‌شود که ایشان عشق خود را در مورد مکّه ابراز ننماید، و خطاب به «اُصیل» در توصیف مکّه بفرمایند: «اُصیل بگذار دل‌هایمان از آن آرامش یابند.»

با این تفاصیل، «هویت ایرانی» زیر مجموعه‌ی هویت ملّی است، که هیچ ملیتی در هیچ سرزمینی نسبت به آن بیگانه نمی‌باشد. عشق به وطن و تلاش در راستای استقلال و حفظ منافع ملّی آن، و فداکاری در راه آن، از نظر دینی فریضه‌ای است، که برای فرد مسلمان گاهی حکم «فرض عین» و گاهی «فرض کفایی» پیدا می کند. تردیدی نیست هویت ایرانی، در گِرو «استقلال، توسعه و همیاری» ملت، و نظام حاکم می‌باشد. زیرا هرگاه استقلال ایران آسیب ببیند، هویت وطنی، هویت فرهنگی، و استقلال سیاسی،آسیب خواهد دید؛تذکر ملکه سبا در آیه ی (۳۴)سوره ی نمل، اشاره به این نکته اجتماعی وسیاسی است. و دو واژه‌ی «مصابره و مرابطه»؛ که پیش‌تر به آن پرداختیم، در بر گیرنده ی دو نکته کلیدی و محوری می‌باشد:

نکتهی اوّل: صبر و تحمّل عمومی و اجتماعی، یعنی هرگاه استقلال سرزمینی در معرض تهدید دشمن قرار گرفت، نباید از هیچ فداکاری و جانفشانی دریغ ورزید. مسلّم است؛ فداکاری بدون صبر و تحمّل عمومی، غیر ممکن می‌باشد. گاهی محرومیت داخلی و تضییع حقوق، انگیزه‌ی فداکاری و دلسوزی را در انسان‌ها تحت تاثیر قرار می‌دهد، که اگر این قاعده حاکم شود، خسارات ناشی از بی‌تفاوتی و عدم انگیزه‌ی فداکاری در راه وطن، به مراتب بیشتر از تضییع حقوق داخلی می‌باشد.

نکتهی دوم: «مرابطه» تعاون و همکاری اجتماعی و عمومی اعضای جامعه است، که بیانگر انسجام وآمادهباش عمومی است، که پاسداری از حریم کشور و استقلال همه جانبه‌ی وطنی را می‌رساند. از اشعار فردوسی چنین برمیآید که در زمان سرودن شاهنامه، ایران با بحران ایرانی بودن؛ و تهدید دشمنان روبرو بوده و با سرودن اشعار حماسی، حس میهن دوستی و فداکاری در راه آن، در روان مخاطبان جان تازه دمیده است:

چو ایران نباشد تن من مباد                 بدین بوم و بر، زنده یک تن مباد

اگر تن به تن سر به کشتن دهیم            بِه از آن که کشور، به دشمن دهیم

 

بحران و هویت ایرانی

همانگونه اگر عواملی در بحران دینی و قومی مؤثر ‌باشند، سبب می‌شوند که نسلی از ارزش های دینی و قومی بیگانه شوند، و هویت خویش را در مسائل دیگر وارداتی جستجو نماید، هویت ایرانی هم بدون تردید دچار بحران میشود. یعنی ارزش‌های آن، ارزش تلقی نمیشود، و استقلال و عدم استقلال آن از نظر سیاسی، فرهنگی، تاریخی، دینی، قومی و غیره، برای نسلی حائز اهمیت نباشد؛ و نسل جوان نسبت به کلیه‌ی ارزش‌های فوق؛ بیگانه شود. و این روند یک سنّت الهی است که در طول تاریخ در جوامع مختلف به فراوانی شاهد وقوع آن هستیم. زیرا کلّیه‌ی حوادث تاریخی و اجتماعی ساخته دست بشر بوده، که قرآن نیز ناطق به این اصل اجتماعی است،وتکرار آن امری خلاف عقل ومنطق نیست:

«ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِّعْمَهً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»[انفال/۵۳]

«‏این بدان خاطر است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده است تغییر نمی‌دهد، مگر این که آنان حال خود را تغییر دهند؛(و دیگر شایستگی نعمت خدا را نداشته باشند و بلکه سزاوار نقمت گردند) و بیگمان خداوند شنوای (اقوال و) آگاه (از افعال مردمان) است.»

بنابراین عوامل مؤثر در بسترسازی بحران وطنی ایرانی؛ می‌تواند موارد زیر باشد:

۱ـ  بحران و هویت فرهنگی ایرانی

در بحران هویت فرهنگ ایرانی؛ بیگانگی مردم با فرهنگ ایرانی، و ارزش‌های فرهنگی آن است، اصولاًدر چنین شرایطی جامعه به دنبال بیگانه شدن نسبت به فرهنگ اصیل خود، فرهنگی وارداتی را جایگزین آن می‌کند.

۲ـ بحران وهویت تاریخی ایرانی

تاریخ هر قوم و ملت هرچند مقدس نیست، ولی فراز و نشیب  های تاریخی، حاوی رشادت‌ها و مبارزات ملّی هر قومی است، که فراموش نمودن آن رشادت‌ها، بایگانی نمودن ارزشهای تاریخی می‌باشد، لذا چنین شرایط تاریخی اجتماعی به منزله سوزاندن شناسنامه تاریخی آن ملّت است، زیرا قوم فاقد تاریخ، همانند مولود فاقد شناسنامه است.

۳ـ  بحران وهویت اجتماعی ایرانی

در بحران هویت اجتماعی ایرانی، بیگانه شدن اقوام و مذاهب مختلف؛ از همدیگر مطرح است. یعنی شکاف‌های قومی و مذهبی، چنان گسترش یابد که انسجام و تعاون برای حفظ«ارزش‌های ملّی»، تبدیل به تفرقه و چند دستگی شده و اقوام و مذاهب، به جای وحدت و یکپارچگی، شروع به مرزبندی قومی و مذهبی نمایند، که دو عامل اساسی در این رابطه مؤثر می‌باشد:

یکی دامن زدن به اختلافات «مذهبی و قومی»، در بین لایه های اجتماعی توسط عوامل تفرقه‌افکن، ودیگری نادیده گرفتن حقوق «مذهبی و ملّی» از طرف حاکمیت و دولتمردان. چنین سیاستی همان سیاست قوم‌زدایی و مذهب‌زدایی می باشد. که در چنین فضایی هزاران شعار وحدت مذهبی و قومی، کار به جایی نمی‌برد. لذا این شکاف منجر به بحران هویت اجتماعی ایرانی شده، که خطرناک‌ترین بحران ایرانی است، آن هم در کشوری، که دارای تنوع قومی و مذهبی میباشد.

۴ـ بحران واستقلال مرزی

تهدید دشمنان خارجی، از مهمترین نوع تهدیدات می‌باشد. چون طرح پاسداری در مقابل دشمنان خارجی بسیار حائز اهمیت است، به همین خاطر خداوند در آیه‌ی (۲۰۰) سوره ی آل‌عِمران، مؤمنان را نسبت به آن هشدارباش می‌دهد.زیرا تهاجم بیگانه «عزت را به ذلت» تبدیل می‌کند، بنابراین ملّتی که عزتش در چارچوب مرز جغرافیایی به غارت درآید، نه تنها دچار بحران هویت وطنی می‌گردد، بلکه وطنی نیز برای او باقی نمی‌ماند تا «کیستی او» و «کیستی ما» برایش مفهوم داشته باشد:

«قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَهً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّهَ أَهْلِهَا أَذِلَّهً وَکَذَلِکَ یَفْعَلُونَ» [نمل/۳۴]

«گفت: پادشاهان هنگامی که وارد منطقه‌ی آبادی شوند، آن را به تباهی و ویرانی می‌کشانند؛ و عزیزان اهل آنجا را خوار و پست می‌گردانند. اصلاً پیوسته شاهان چنین می‌کنند.‏»

حال برای جلوگیری از بروز بحران های فوق،که هر کدام از زاویهای برای امنیت «درونی و بیرونی» و «اجتماعی و سیاسی» تهدید آفرین است، به درایت  و هوشیاری جامعه و حاکمیت بستگی تام دارد. چه بسا غفلت در این موارد خساراتی را به بار آورد، که هرگزقابل جبران نباشد.

لازم به ذکر است در کشورهای غربی؛ چون مقررات حقوق بشری رعایت می‌شود، تقابل قومی و مذهبی در راستای مصالح ملّی، تبدیل به همگونی گردیده است. امّا در کشورهای جهان سوم، به دلیل عدم رعایت حقوق بشر نه تنها «همگونی» حاکم نیست، بلکه تقابل سبب نابودی هویت قومی و مذهبی شده، که خاورمیانه نمونه واضح و روشن آن است.

الله اکبر ولله الحمد

  سقز:محمد احمدیان

 ۱۸/۱۲/۱۳۹۷

منابع و مراجع

۱ـ  معین، محمد، فرهنگ معین، جلد/۴ ، چاپ دهم

۲ـ کاجی، حسین، کیستی ما، انتشارات روزنه، ۱۳۷۸، چاپ اول

۳ـ قرضاوی، دکتر یوسف، وجود الله، انتشارات ذوالفقار، ۱۳۶۶

۴ـ احمدیان، محمد، اسلام و ملیت از منظر کتاب و سنت، نشر آراس، ۱۳۹۳

۵ـ  آلوسی، تفسیر روح المعانی، دارالحدیث، جلد ۲۱

۶ـ گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، منوچهر صبوری، نشر نی

۷ـ  قرضاوی، دکتر یوسف، اخوان المسلمین هفتاد سال دعوت و مبارزه، عزیز سلیمی، نشر احسان، ۱۳۸۱

۸ـ  سنن ترمذی، دارالکتاب عربی، بیروت، ۲۰۰۵

۹ـ  زمخشری، تفسیر کشّاف، ترجمه‌ی مسعود انصاری، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۹

۱۰ـ سید قطب، تفسیر فی ظلال القرآن، دکتر خرم‌دل، نشر احسان، ۱۳۸۷

۱۱ـ  طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، محمدرضا صالحی‌کرمانی، مرکز نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۶۶

‫۲ دیدگاه ها

  1. سلام و عرض ادب ببخشید من یک بار شماره استاد احمدیان را در گرفته بودم می‌خواستم بدونم میتونم شماره استاد احمدیان را داشته باشم برای یک موضوع و نشست میخواهم از ایشان دعوت کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا