ثوابت در عصر متغیر ما، انحراف از ثوابت دینی، علل ثوابت ستیزی و دلایل پذیرش این انجراف
ثوابت در عصر متغیر ما، انحراف از ثوابت دینی، علل ثوابت ستیزی و دلایل پذیرش این انجراف
نویسنده: صلاح عبدالفتاح خالدی/ مترجم: خداداد مطاعی پور
عصر ما، عصر تغییر و تحول است:
از مهمترین خصلتها و ویژگیهای عصر جدید ـ که در آن، اسلام از حکمرانی و راهبری کنار گذاشته شده و جاهلیت، زمام امور را به دست گرفته ـ اینست که عصر تغییر و تحول دائمی است.
فلاسفه و اندیشمندان در دنیای غرب با تمام توان خود، فریاد برآوردند و مردم را به انقلاب و شورش فرا خواندند، شوریدن بر تمام ثوابتی که میشناختند و بین آنها مرسوم بود و هدف آنان از این کار، شوریدن بر دین کلیسایی نصرانی بود که منشأ آن، نزاع شدید و تلخی بود که بین آنها و کلیسا درگرفت و به پیروزیشان بر کلیسا و کنار گذاشتن آن از سکانداری، رهبری و جهتدهی دینی و دنیوی و نیز کفر به تمام افکار و تصوراتی انجامید که کلیسا منادی آن بود.
بدین گونه در غرب بر هر چیز ثابتی شوریدند و اقدام به تغییر ثوابتی کردند که نیاکانشان، قرنها با آنها زندگی کرده بود و بشریت در گسترهی زندگی خود طی قرون متمادی، آنها را دارای اعتبار و ارزش قلمداد کرده بود.
ارتباطات و پیوندها، فضیلتها و اخلاق، آداب و رفتارها را تغییر دادند و بر خط متغییرات آوردند. از قاموس زندگانی خود، اصطلاحات: عفت و پاکدامنی، عیب و عار، حلال و حرام و پاکی و سرافرازی را حذف کردند.. و بدین گونه از قید و بندها و ضوابط گسیختند و از آنها دست شستند و در نتیجه جوامع آنها به فاحشهخانهای بزرگ مبدل گردید که در آن با حیوانیتی پست و افسارگسیخته به ارضای شهوات و هوسهای خود اقدام میکردند، طوری که حتی حیوانات جنگل هم از آن شرم کرده و انجامش نمیدادند.
گسیختگی ضوابط و قید و بندها نزد آنان و ادعای تغییر و تحولی که بدان معتقد بودند بدانجا انجامید که زندگانیشان، عجیب و غریب گشت، طوری که چون مسلمان بابصیرت بدان مینگرد از آنها متعجب میشود و برایشان تاسف میخورد و دلش به حال آنان میسوزد و دلسوزانه بر زبان میآورد که: حسرت و افسوس بر بندگان!
تصویرنمایی فنی و طنز از بشریت فاقد ثوابت توسط سید قطب:
سید قطب، بشریت گسیخته از دین و ارزشها در جهان غرب را به شکلی فنی و تمسخرآمیز به تصویر کشیده است چنانکه بیان میدارد:
«بشریت، اصل ثابت را از دست داده و دستش از دستاویز محکم و استوارش بریده شده، و همانند یک جرم آسمانی گشته که از مدارش خارج گردیده و نزدیک است که با یک برخورد، خود و تمام جهان را نیست و نابود کند:
« وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ.. » (مؤمنون/۷۱)
«اگر حق و حقیقت از خواستها و هوسهای ایشان پیروی میکرد (و جهان هستی بر طبق تمایلاتشان به گردش میافتاد) آسمانها و زمین و همهی کسانی که در آنها بسر میبرد تباه میگردیدند.»
انسان عاقل و هوشمند که به سرسام مردم این زمانه دچار نشده است، وقتی که به وضعیت نابسامان بشریت امروزی مینگرد ممشاهده میکند که در تصورات، افکار، قوانین، اوضاع، سنتها، عادات و حرکاتش دچار سرگردانی زشتگونه و شنیعی گردیده است… میبیند که همچون دیوانه، جامه از تن میدرد و همانند جنزدهی بیخرد به تشنج میافتد و دست و پا میزند… میبیند که هر روز در فکر و اعتقاد، مُدی تازه عوض میکند آن چنانکه مُد لباسهایش را باب میل خواستها و اهوای مراکز تبلیغ مُد تغییر میدهد!..
مشاهده میکند که از درد، فریاد برمیآورد و همچون فراری میگریزد و همانند مجنون میخندد و همچون شخص مست عربده میکشد و به دنبال هیچ و پوچ میرود! و در پس خیالات به راه میافتد و گرانبهاترین داشتههای خود را به دور میاندازد و پستترین و پلیدترین سنگها را در برمیگیرد! این، نفرین و لعنت است، همچون نفرینی که افسانهها از آن سخن میگویند!
این نفرین، روح انسان را میکشد و او را به یک ابزار تبدیل میکند تا میزان تولید را دوچندان کند.
این نفرین، مبانی و مستلزمات انسانی انسان و احساس او به زیبایی، اخلاقیات و مفاهیم والا را از بین میبرد تا برای تعداد اندکی از رباخوارن، تاجران صنعت سکس، تولیدکنندگان فیلمهای سینمایی و مُدخانهها، سود هنگفت فراهم کند!
به سیمای مردم ،نظرات، حرکات و سکنات، مُدها، افکار، آراء و خواستهایشان که مینگریم چنین تصور میکنیم که آنها، فراری و تحت تعقیب هستند، نه به چیزی توجه مینمایند و نه بر چیزی ثبات میورزند! و کمی درنگ نمیکنند تا چیزی را واضح و روشن و صحیح ببینند.. آنان در حال فرار و گریز هستند؛ از خود میگریزند، از خویشتن گرسنه، نگران و متحیری میگریزند که بر هیچ ثابتی قرار نمیگیرد و بر محور هیچ ثابتی دور نمیزند و در چارچوب ثابتی حرکت نمیکند.. حال آنکه نفس بشری نمیتواند به تنهایی و جدای از تمام نظام هستی زندگی کند. و تا زمانی که حیران و سرگردان است و بواسطهی راهنمایی هدایتگر آرام نگیرد به آرامش و خوشبختی نخواهد رسید.»
راز انحراف و تباهی آنها، پیروی از هوی و هوس است:
گفتیم: کسانی وجود دارند که دچار انحراف و تباهی شدند آنگاه که تمام ثوابت را تغییر دادند و بر همهی اصول شوریدند. البته به این دلیل چنین کردند که فراری و گریزان بودند؛ از خداوند، از دین، از نصرانیت(مسیحیت)، از کلیسا، از خویشتن و از روح و روان انسانیتشان گریزان بودند.
راز انحراف و تباهی آنان در واقع پیروی از هوی و هوسشان است، آنها از هوی و هوس خود پیروی کرده بودند، حال آنکه اصل و اساس مصیبتها، پیروی از هوی و هوس میباشد و سبب تباهی، پیروی از هوی و هوس است، بنابراین اصل بلا و مصیبت، پیروی از هوی و هوس است و فساد، نتیجهی حتمی و اجتنابناپذیر پیروی از هوی و هوس است.
خداوند متعال میفرماید: « وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِکْرِهِم مُّعْرِضُونَ » (مؤمنون/۷۱)
«اگر حق و حقیقت از خواستها و هوسهای ایشان پیروی میکرد ( و جهان هستی بر طبق تمایلاتشان به گردش میافتاد ) آسمانها و زمین و همه کسانی که در آنها بسر میبرند تباه میگردیدند ( و نظم و نظام کائنات از هم میپاشید ) . ما قرآن را به آنان دادهایم که در آن ( موجبات ) آوازه ایشان است ، ولی آنان از ( چیزی که مایه ) عزّت و آبرویشان ( است ) رویگردانند ( و انگار راه بیداری و خوشبختی خود را نمیدانند(.»
همچنین میفرماید: « أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَهً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ » (جاثیه/۲۳)
«هیچ دیدهای کسی را که هوا و هوس خود را به خدائی خود گرفته است ، و با وجود آگاهی ( از حق و باطل ، آرزوپرستی کرده است و ) خدا او را گمراه ساخته است ، و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پردهای انداخته است ؟ ! پس چه کسی جز خدا ( و خدا هم از وی رویگردان است ) میتواند او را راهنمائی کند ؟ آیا پند نمیگیرید و بیدار نمیشوید?»
و نیز میفرماید: « فَإِن لَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» (قصص/۵۰)
«پس اگر ( این پیشنهاد تو را نپذیرفتند و ) پاسخت نگفتند ، بدان که ایشان فقط از هواها و هوسهای خود پیروی میکنند ! آخر چه کسی گمراهتر و سرگشتهتر از آن کسی است که ( در دین ) از هوی و هوس خود پیروی کند ، بدون این که رهنمودی از جانب خدا ( بدان شده ) باشد ؟ ! مسلّماً خداوند مردمان ستمپیشه را ( به سوی حق ) رهنمود نمینماید ( چرا که کسی که به دنبال باطل رود ، به حق راهیاب نمیشود ) .»
و باز هم میفرماید: « قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُنَا وَلاَ یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الأَرْضِ حَیْرَانَ ..» (انعام/۷۱)
« بگو : آیا چیزی غیر از خدا را بخوانیم ( و عبادت و پرستش کنیم ) که نه سودی به حال ما دارد و نه زیانی ؟ و آیا پس از آن که خداوند ما را هدایت بخشیده است ( و به سوی خود رهنمون کرده است ) به عقب بازگشت کنیم ( و از ایمان دست بکشیم و دیگر بار به کفر برگردیم ؟ و ) بسان کسی ( باشیم و کنیم ) که شیاطین او را در زمین ( بیابانهای برهوت ) ویلان و سرگردان به دنبال خود کشند »
ثوابت ستیزی در جهان اسلام:
دعوتهایی که به تغییر و تحول مطلق فرامیخواند به سرزمین مسلمانان نیز راه یافت و ویروس مسری آن، بسیاری از روشنفکران مسلمان را مبتلا کرد پس این دعوتها و افکار جاهلی را پذیرفتند حال آنکه بصیرت هدایتگر قرآنی و عقل اسلامی آگاه را در اختیار نداشتند و نیز در مورد تباهی غربیهای متغیرگرا و شوریده بر ثوابت اطلاعی نداشتند و از مصیبتی که دامنگیر آنان شده بود درس عبرت نگرفتند.
بنابراین فرزندان مسلمانی که به ویروس مسری «تغییر و تحول مطلق» مبتلا شده بودند جنگی تمامعیار و شدید را علیه ثوابت اصیلی آغاز نمودند که اسلام به فرزندانش تقدیم داشته است، آنها مسلمانان ـ به ویژه جوانان روشنفکر و تحصیلکرده ـ را به پذیرش اصول، مبانی و اندیشههای خود فراخواندند، و نیز به سوی مبارزه با هر گونه ثابتی دعوت کردند و اسلام را به عنوان دین ارتجاع، جمود و تهجر برای آنها به تصویر کشیدند، و حقایق ثابت اسلام را به عنوان مانع هر گونه ترقی و پیشرفتی معرفی کردند و داعیان اسلام ـ یعنی یاریگران ثوابت اسلامی ـ را به صورت افراد عقبافتاده، مرتجع، خشکتعصب، گوشهگیر، دشمن پیشرفت و ترقی منادیان جهل و جمود به تصویر کشیدند.
این افراد، وسایل مختلفی را برای قانع نمودن مسلمانان به منظور پذیرش افکارشان و انتشار دعوتها و مبانی خود در بین آنان به کار گرفتند و هر گونه رسانه و منبر فرهنگی را به خدمت درآوردند و بدین گونه، وسال و اسلوبهای متعددی را مسخر خود ساخته و مورد استفاده قرار دادند و امکانات گوناگون را به دست گرفتند.. آنها از کتاب، داستان، قصیده، روایت و نمایشنامه، و همچنین مجله، روزنامه، منشورات و نشریات، سخنرانی و همایش، خطبه و گفتگو، رادیو و تلویزیون، نوار و ویدیو، سینما و تئاتر، کلوپ و ورزشگاه و بیانیهها استفاده کردند.
متمردان بر ثوابت، با این ارتش انبوه از وسایل رسانهای بر مسلمانان یورش بردند و دست به تهاجم فکری شدیدی زدند و جنگ خود را علیه عقیده، تفکر، ارزشها، اخلاق، پیوندها و روابط و بر تمامی جوانب و میادین زندگی مسلمانان متوجه ساختند و آنان را به سوی تغییر تمام ثوابت و شوریدن بر آنها فراخواندند بدین بهانه که مسلمین در عصر تغییر و تحول هستند نه در عصر تاریکی، نادانی، عقب افتادگی و انحطاطی که نیاکانشان در آن زندگی کرده بودند.
اسباب پذیرش این دعوتها:
بسیاری از فرزندان مسلمان ـ جوانان و تحصیلکردگان ـ این دعوتها را پذیرفتند و این شایعات را باور کردند و این اسرائیلیات را در آغوش کشیدند! و بدین ترتیب بر هر آنچه که مغرضان به شوریدن علیه آن فراخواندند تاختند، آنها بر ثوابت اساسیای تاختند که از اجداد بزرگوار و گذشتگان گرانقدرشان به ارث برده بودند و آنها را از دین و اسلام و قرآنشان اخذ نموده بودند…
در نتیجه آنها سرمست و خودباختهی تهاجم فکری سازمان یافته شدند و در حیرتی دردناک و تباهی مرگبار افتادند لذا این کلام خداوند متعال مصداق آنان گردید که:
«قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُنَا وَلاَ یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الأَرْضِ حَیْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَىَ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ * وَأَنْ أَقِیمُواْ الصَّلاهَ وَاتَّقُوهُ» (انعام/۷۱ -۷۲)
«بگو : آیا چیزی غیر از خدا را بخوانیم ( و عبادت و پرستش کنیم ) که نه سودی به حال ما دارد و نه زیانی ؟ و آیا پس از آن که خداوند ما را هدایت بخشیده است ( و به سوی خود رهنمون کرده است ) به عقب بازگشت کنیم ( و از ایمان دست بکشیم و دیگر بار به کفر برگردیم ؟ و ) بسان کسی ( باشیم و کنیم ) که شیاطین او را در زمین ( بیابانهای برهوت ) ویلان و سرگردان به دنبال خود کشند ، و دوستانی داشته باشد که او را به راه راست خوانند و به سوی خود فریاد دارند ( امّا او بدیشان گوش نکند و به دنبال شیاطین رود و گمراهتر و گمراهتر شود ؟ ) بگو : هدایت خداوند ، هدایت است و ( بجز اسلام ، ضلالت است ، و از سوی خدا ) به ما دستور داده شده است که فرمانبردار پروردگار جهانیان باشیم ( و منقاد او شویم و به فرمان او رویم ) و ( از سوی خدا به ما دستور داده شده است ) این که نماز را به گونه شایسته بخوانید و از خدا بترسید.»
اگر لحظهای درنگ نماییم تا دلایل پذیرش این دعوتها توسط مسلمین را بشناسیم و به چگونگی انتقال دعوتهای جاهلی و انحرافی بدانان پی ببریم به اسباب و علل زیر برمیخوریم که:
۱ـ جهل مسلمانان به اسلام و دین خود ـ چرا که گویند شخص جاهل، دشمن خویش است و هر کس به چیزی جهل داشته باشد با آن دشمنی میورزد ـ و عدم معرفت و شناخت آنان از ثوابت اسلامی که اساس حرکتشان است، و به همین دلیل زمینه و جای پای ثابت و محکمی که باید بر آن بایستند را از دست دادند.
۲ـ خلأ روحی، نگرانی روانی و افلاس و فقر ایمانی که در زندگی خود داشتهاند آنان را به سوی افکار غربی سوق داد و به نتیجهی حتمی (پذیرش) آنها رساند.
۳ـ فقدان استوارمندی و استحکام بخشی نفوس آنان در برابر تهاجم فکری همه جانبهی غربی، و حتی گشودن دروازه دلهایشان به روی ویروسها و میکروبهای مسری وبایی که از راه رسید، لذا این میکروبها به جانهایشان راه یافت و در قلب و عقل و مغزشان جایگیر گشت و در وجودشان به تخریب و نابودی پرداخت.
۴ـ ستون پنجم گمراهکنندگان یعنی همان ابزارهای اشغال فکری، که توسط استادانشان اعم از شیطانهای انس و سردمداران کفر بکار گرفته شدند.
۵ـ مسلط ساختن این ستون پنجم ـ یعنی دشمنان ثوابت اسلامی ـ بر وسایل ارتباطی و رسانههای مختلف و در اختیار قرار دادن کامل آن وسایل بدانها و به خدمت درآوردن اموال، اختراعات، ابزارها، روشنفکران! و استعدادها و افکار برای این افراد در راستای تهاجم به عقلها و دلها، که زندگی مسلمانان را در هر لحظه از شبانهروز درگیر این تهاجم، ادوات و سربازانش کرد.
۶ـ روی آوردن مسلمین به فرهنگ و تمدن غرب، شیفتگیشان به علوم و معارف آن، فریب خوردن از اندیشهها، مبانی، آراء و نظراتش، و نیز نوشیدن بدون حساب و کتاب از سرچشمهی غرب و اقتباس بدون ضابطه و میزان از آن.
۷ـ کنار زدن اسلام از حکمرانی، ارشاد، جهتدهی و تاثیرگذاری، و منحصر کردن آن به زوایای مسجد و قوانین شخصی افراد، محدود ساختن میادین و مظاهر زندگی اسلامی به فرهنگ غربی، و ممانعت از دخالت اسلام در زندگانی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و هنری مسلمانان.
و بدین گونه تصویر عملی اسلام و نمونهی زنده احکام شرعی و فضای واقعیای که حقایق اسلام، مبانی، ارکان، ارزشها و مفاهیمش در آن حضور زنده داشته و در زندگی جاری میباشد در برابر دیدگان فرزندان مسلمان محو گشت.
۸ـ مبارزه با دعوتگران، رجال و سربازان اسلام ـ یعنی یاوران ثوابت اصیل ـ و مانعتراشی در برابر تاثیرگذاری آنان در عقلها و قلبهای مسلمانان، و بستن روزنهی ارشاد و منبرهای تاثیرگذار و ابزارهای ارتباطیشان!
مسلمانان امروز، بدترین نمونه در طول تاریخ:
این تهاجم فکری چه پیامدهایی داشت؟ ما چه کسی هستیم؟ واقعیت معاصر ما چیست؟ بایستی با خودمان صریح و روراست باشیم زیرا ما در زمانی هستیم که باید حداقل با خود روراست باشیم و بدترین شکل دروغ اینست که به خودمان دروغ بگوییم!
این جنگ تمام عیار علیه ثوابت اسلامی، نتیجهای منطقی و پایانی طبیعی داشت…
ثوابت خود را کنار گذاشتیم و هویتمان را از دست دادیم و سند تمایزمان را پاره نمودیم، طوری که ما نه مسلمان واقعی هستیم و نه کافر واقعی! در حقیقت ما، ارتباط خود با پیشینیان و اجدادمان را از دست دادیم و غربیها نیز دست رد بر سینهی ما زدند و ما را به رسمیت نشناختند و اعتباری برایمان قائل نشدند به همین دلیل در بیابانهای گمراهکننده تباه شدیم.
واقع معاصر ما، واقعی اسلامی و ربانی نیست کما اینکه واقعی صرفا غربی هم نیست.
من بسیار از خودم میپرسم که: به نظرت اگر محمد مصطفی (ص) زنده میشد و به سرزمین مسلمانان میآمد و در جریان واقع معاصر آنان قرار میگرفت چه اندازه از اوضاع، قوانین، مقررات، ارزشها و عادات آنان را تأیید مینمود؟ و چه مقدار از این مظاهر و امور را رد میکرد؟ پیامبر (ص) چه احساسی خواهد داشت اگر در واقع معاصر مسلمین گذری اندازد و به مؤسسات، مراکز، ادارات و خانههای آنان داخل گردد؟!
براستی که ایشان، بیشتر این واقع مصیبتبار و دردآور که امروزه مسلمانان با آن زندگی میکنند را به رسمیت نخواهد شناخت و منکر خواهد شد! و از زندگی آنان راضی نخواهد گشت و مناهج و برنامههایشان را تایید نخواهد نمود و خواهد فرمود: «نابود باد کسی که پس از من (دینم) را تغییر داده است» چرا که خواهد دانست که آنان کماکان حقیقتاً وارد اسلام نشدهاند و در سراشیبی انحطاط در حرکتند.
این هنگام، در مورد ایشان چه خواهند گفت؟ آیا وی را به بنیادگرایی، افراط و دیگر تهمتهایی که اکنون به داعیان اسلام میزنند متهم نخواهند کرد؟
ما کی هستیم؟
میبایست صریح و روراست باشیم: مسلمانان این زمان، بدترین نمونهی مسلمین در طول تاریخ هستند. در حقیقت اکثر مسلمین، ثوابت اسلامی را از دست دادهاند و در واقعی غربی زندگی بسر میبرند و در همه چیز از اسلام فاصله گرفتهاند: در دین، ارزشها، رفتار، اهداف، وسایل، سیاست، حکومت، اقتصاد، علم و عمل.
جای ناامیدی نیست، زیرا مسلمانان دوباره خواهند آمد:
آنچه بیان شد تصویر رایج واقع معاصر ما بود. و ما در نمایاندن آن مبالغه و افراط به خرج ندادهایم چرا که وضعیت معاصرمان، برای هر شخص بینا و بابصیرتی روشن میباشد.
ولی ما ـ از باب انصاف و التزام به منهج ـ باید به حقیقتی عظیم و نویدبخش اشاره نماییم و آن اینکه: در سرزمینها و جوامع اسلامی بسیاری از مسلمین صادق، پایبند، مخلص، عامل و ثابت قدم یافت میشوند که در بین اقشار مختلف مسلمانان اعم از زنان و مردان، پسران و دختران، جوانان و دانشجویان دختر و پسر موجود میباشند که زندگی اسلامی دارند و بر اساس برنامهی اسلامی زندگی میگذرانند و بدان پایبند هستند و به سوی آن دعوت میکند و بر بازگشت دوبارهی اسلام به واقع زندگی اصرار میورزند. و این افراد ـ شکر خدا ـ روز به روز در حال افزایش هستند.
آنان امید امت، ستون و زیربنای آینده و منادیان نجاتبخش تمام بشریت میباشند. به اذن خداوند، پیروزی و نصرت به دست آنان رقم خواهد خورد و تغییر، تحقق خواهد پذیرفت و ابر سیاه انحرافات کنار زده خواهد و تاریکی به روشنی بدل خواهد گشت و نور و روشنایی عالمگیر خواهد شد و امید از میان مصیبت و محنت سر بر خواهد آورد. این وعدهی خداوند است و او هیچگاه خلف وعده نخواهد کرد.
از اسلام خود آموختهایم که از آنچه نزد خداوند است ناامید نگردیم و به وعدههای او اطمینان کامل داشته باشیم: «وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ » (یوسف/۸۷)
«از رحمت خدا ناامید مشوید ، چرا که از رحمت خدا جز کافران ناامید نمیگردند »
« قَالُواْ بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَکُن مِّنَ الْقَانِطِینَ * قَالَ وَمَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَهِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ » (حجر/۵۶-۵۵)
«گفتند : ما تو را به چیز راست و درستی مژده دادهایم و از زمره مأیوسان ( از رحمت خدا ) مباش. گفت : چه کسی است که از رحمت پروردگارش مأیوس شود ، مگر گمراهان ( بیخبر از قدرت و عظمت خدا؟!»
« فَإِن کُنتَ فِی شَکٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ فَاسْأَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُونَ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکَ لَقَدْ جَاءکَ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ » (یونس/۹۴)
«اگر درباره چیزی که ( از قصص موسی و فرعون و بنیاسرائیل ) بر تو نازل شده است ، در شکّ و تردید هستی ، از کسانی سؤال کن که قبل از تو ( اهل کتاب بودهاند و ) کتابهای آسمانی را میخواندهاند . بیگمان ( بیان ) حق ( و خبر صادق قرآنی ) از سوی پروردگارت برای تو آمده است و از زمره متردّدان مباش»
رسول خدا (ص) نیز به ما امید و اطمینان آموخته است.
و فرا گرفتهایم که آینده از آن اسلام و اسلام به زمامداری، حکومت، ارشاد و رهبری گذشته باز خواهد گشت و مسلمانان دوباره سر بر خواهند آورد و بشریت در رنج و عذاب و نگران به اذن خداوند به دامان اسلام باز خواهد گشت.
اما میبایست که امید را با عمل همراه سازیم و انتظار رابا حرکت و جنبش قرین نماییم و به وظیفهی خود در شتاب دادن به آمدن این موعود اسلامی ارزشمند عمل کنیم.
——————————–
منبع: ثوابت مسلمان معاصر/ نگارنده: صلاح عبدالفتاح خالدی/ مترجم: خداداد مطاعی پور
نویسنده: صلاح عبدالفتاح خالدی/ مترجم: خداداد مطاعی پور
عصر ما، عصر تغییر و تحول است:
از مهمترین خصلتها و ویژگیهای عصر جدید ـ که در آن، اسلام از حکمرانی و راهبری کنار گذاشته شده و جاهلیت، زمام امور را به دست گرفته ـ اینست که عصر تغییر و تحول دائمی است.
فلاسفه و اندیشمندان در دنیای غرب با تمام توان خود، فریاد برآوردند و مردم را به انقلاب و شورش فرا خواندند، شوریدن بر تمام ثوابتی که میشناختند و بین آنها مرسوم بود و هدف آنان از این کار، شوریدن بر دین کلیسایی نصرانی بود که منشأ آن، نزاع شدید و تلخی بود که بین آنها و کلیسا درگرفت و به پیروزیشان بر کلیسا و کنار گذاشتن آن از سکانداری، رهبری و جهتدهی دینی و دنیوی و نیز کفر به تمام افکار و تصوراتی انجامید که کلیسا منادی آن بود.
بدین گونه در غرب بر هر چیز ثابتی شوریدند و اقدام به تغییر ثوابتی کردند که نیاکانشان، قرنها با آنها زندگی کرده بود و بشریت در گسترهی زندگی خود طی قرون متمادی، آنها را دارای اعتبار و ارزش قلمداد کرده بود.
ارتباطات و پیوندها، فضیلتها و اخلاق، آداب و رفتارها را تغییر دادند و بر خط متغییرات آوردند. از قاموس زندگانی خود، اصطلاحات: عفت و پاکدامنی، عیب و عار، حلال و حرام و پاکی و سرافرازی را حذف کردند.. و بدین گونه از قید و بندها و ضوابط گسیختند و از آنها دست شستند و در نتیجه جوامع آنها به فاحشهخانهای بزرگ مبدل گردید که در آن با حیوانیتی پست و افسارگسیخته به ارضای شهوات و هوسهای خود اقدام میکردند، طوری که حتی حیوانات جنگل هم از آن شرم کرده و انجامش نمیدادند.
گسیختگی ضوابط و قید و بندها نزد آنان و ادعای تغییر و تحولی که بدان معتقد بودند بدانجا انجامید که زندگانیشان، عجیب و غریب گشت، طوری که چون مسلمان بابصیرت بدان مینگرد از آنها متعجب میشود و برایشان تاسف میخورد و دلش به حال آنان میسوزد و دلسوزانه بر زبان میآورد که: حسرت و افسوس بر بندگان!
تصویرنمایی فنی و طنز از بشریت فاقد ثوابت توسط سید قطب:
سید قطب، بشریت گسیخته از دین و ارزشها در جهان غرب را به شکلی فنی و تمسخرآمیز به تصویر کشیده است چنانکه بیان میدارد:
«بشریت، اصل ثابت را از دست داده و دستش از دستاویز محکم و استوارش بریده شده، و همانند یک جرم آسمانی گشته که از مدارش خارج گردیده و نزدیک است که با یک برخورد، خود و تمام جهان را نیست و نابود کند:
« وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ.. » (مؤمنون/۷۱)
«اگر حق و حقیقت از خواستها و هوسهای ایشان پیروی میکرد (و جهان هستی بر طبق تمایلاتشان به گردش میافتاد) آسمانها و زمین و همهی کسانی که در آنها بسر میبرد تباه میگردیدند.»
انسان عاقل و هوشمند که به سرسام مردم این زمانه دچار نشده است، وقتی که به وضعیت نابسامان بشریت امروزی مینگرد ممشاهده میکند که در تصورات، افکار، قوانین، اوضاع، سنتها، عادات و حرکاتش دچار سرگردانی زشتگونه و شنیعی گردیده است… میبیند که همچون دیوانه، جامه از تن میدرد و همانند جنزدهی بیخرد به تشنج میافتد و دست و پا میزند… میبیند که هر روز در فکر و اعتقاد، مُدی تازه عوض میکند آن چنانکه مُد لباسهایش را باب میل خواستها و اهوای مراکز تبلیغ مُد تغییر میدهد!..
مشاهده میکند که از درد، فریاد برمیآورد و همچون فراری میگریزد و همانند مجنون میخندد و همچون شخص مست عربده میکشد و به دنبال هیچ و پوچ میرود! و در پس خیالات به راه میافتد و گرانبهاترین داشتههای خود را به دور میاندازد و پستترین و پلیدترین سنگها را در برمیگیرد! این، نفرین و لعنت است، همچون نفرینی که افسانهها از آن سخن میگویند!
این نفرین، روح انسان را میکشد و او را به یک ابزار تبدیل میکند تا میزان تولید را دوچندان کند.
این نفرین، مبانی و مستلزمات انسانی انسان و احساس او به زیبایی، اخلاقیات و مفاهیم والا را از بین میبرد تا برای تعداد اندکی از رباخوارن، تاجران صنعت سکس، تولیدکنندگان فیلمهای سینمایی و مُدخانهها، سود هنگفت فراهم کند!
به سیمای مردم ،نظرات، حرکات و سکنات، مُدها، افکار، آراء و خواستهایشان که مینگریم چنین تصور میکنیم که آنها، فراری و تحت تعقیب هستند، نه به چیزی توجه مینمایند و نه بر چیزی ثبات میورزند! و کمی درنگ نمیکنند تا چیزی را واضح و روشن و صحیح ببینند.. آنان در حال فرار و گریز هستند؛ از خود میگریزند، از خویشتن گرسنه، نگران و متحیری میگریزند که بر هیچ ثابتی قرار نمیگیرد و بر محور هیچ ثابتی دور نمیزند و در چارچوب ثابتی حرکت نمیکند.. حال آنکه نفس بشری نمیتواند به تنهایی و جدای از تمام نظام هستی زندگی کند. و تا زمانی که حیران و سرگردان است و بواسطهی راهنمایی هدایتگر آرام نگیرد به آرامش و خوشبختی نخواهد رسید.»
راز انحراف و تباهی آنها، پیروی از هوی و هوس است:
گفتیم: کسانی وجود دارند که دچار انحراف و تباهی شدند آنگاه که تمام ثوابت را تغییر دادند و بر همهی اصول شوریدند. البته به این دلیل چنین کردند که فراری و گریزان بودند؛ از خداوند، از دین، از نصرانیت(مسیحیت)، از کلیسا، از خویشتن و از روح و روان انسانیتشان گریزان بودند.
راز انحراف و تباهی آنان در واقع پیروی از هوی و هوسشان است، آنها از هوی و هوس خود پیروی کرده بودند، حال آنکه اصل و اساس مصیبتها، پیروی از هوی و هوس میباشد و سبب تباهی، پیروی از هوی و هوس است، بنابراین اصل بلا و مصیبت، پیروی از هوی و هوس است و فساد، نتیجهی حتمی و اجتنابناپذیر پیروی از هوی و هوس است.
خداوند متعال میفرماید: « وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِکْرِهِم مُّعْرِضُونَ » (مؤمنون/۷۱)
«اگر حق و حقیقت از خواستها و هوسهای ایشان پیروی میکرد ( و جهان هستی بر طبق تمایلاتشان به گردش میافتاد ) آسمانها و زمین و همه کسانی که در آنها بسر میبرند تباه میگردیدند ( و نظم و نظام کائنات از هم میپاشید ) . ما قرآن را به آنان دادهایم که در آن ( موجبات ) آوازه ایشان است ، ولی آنان از ( چیزی که مایه ) عزّت و آبرویشان ( است ) رویگردانند ( و انگار راه بیداری و خوشبختی خود را نمیدانند(.»
همچنین میفرماید: « أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَهً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ » (جاثیه/۲۳)
«هیچ دیدهای کسی را که هوا و هوس خود را به خدائی خود گرفته است ، و با وجود آگاهی ( از حق و باطل ، آرزوپرستی کرده است و ) خدا او را گمراه ساخته است ، و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پردهای انداخته است ؟ ! پس چه کسی جز خدا ( و خدا هم از وی رویگردان است ) میتواند او را راهنمائی کند ؟ آیا پند نمیگیرید و بیدار نمیشوید?»
و نیز میفرماید: « فَإِن لَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» (قصص/۵۰)
«پس اگر ( این پیشنهاد تو را نپذیرفتند و ) پاسخت نگفتند ، بدان که ایشان فقط از هواها و هوسهای خود پیروی میکنند ! آخر چه کسی گمراهتر و سرگشتهتر از آن کسی است که ( در دین ) از هوی و هوس خود پیروی کند ، بدون این که رهنمودی از جانب خدا ( بدان شده ) باشد ؟ ! مسلّماً خداوند مردمان ستمپیشه را ( به سوی حق ) رهنمود نمینماید ( چرا که کسی که به دنبال باطل رود ، به حق راهیاب نمیشود ) .»
و باز هم میفرماید: « قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُنَا وَلاَ یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الأَرْضِ حَیْرَانَ ..» (انعام/۷۱)
« بگو : آیا چیزی غیر از خدا را بخوانیم ( و عبادت و پرستش کنیم ) که نه سودی به حال ما دارد و نه زیانی ؟ و آیا پس از آن که خداوند ما را هدایت بخشیده است ( و به سوی خود رهنمون کرده است ) به عقب بازگشت کنیم ( و از ایمان دست بکشیم و دیگر بار به کفر برگردیم ؟ و ) بسان کسی ( باشیم و کنیم ) که شیاطین او را در زمین ( بیابانهای برهوت ) ویلان و سرگردان به دنبال خود کشند »
ثوابت ستیزی در جهان اسلام:
دعوتهایی که به تغییر و تحول مطلق فرامیخواند به سرزمین مسلمانان نیز راه یافت و ویروس مسری آن، بسیاری از روشنفکران مسلمان را مبتلا کرد پس این دعوتها و افکار جاهلی را پذیرفتند حال آنکه بصیرت هدایتگر قرآنی و عقل اسلامی آگاه را در اختیار نداشتند و نیز در مورد تباهی غربیهای متغیرگرا و شوریده بر ثوابت اطلاعی نداشتند و از مصیبتی که دامنگیر آنان شده بود درس عبرت نگرفتند.
بنابراین فرزندان مسلمانی که به ویروس مسری «تغییر و تحول مطلق» مبتلا شده بودند جنگی تمامعیار و شدید را علیه ثوابت اصیلی آغاز نمودند که اسلام به فرزندانش تقدیم داشته است، آنها مسلمانان ـ به ویژه جوانان روشنفکر و تحصیلکرده ـ را به پذیرش اصول، مبانی و اندیشههای خود فراخواندند، و نیز به سوی مبارزه با هر گونه ثابتی دعوت کردند و اسلام را به عنوان دین ارتجاع، جمود و تهجر برای آنها به تصویر کشیدند، و حقایق ثابت اسلام را به عنوان مانع هر گونه ترقی و پیشرفتی معرفی کردند و داعیان اسلام ـ یعنی یاریگران ثوابت اسلامی ـ را به صورت افراد عقبافتاده، مرتجع، خشکتعصب، گوشهگیر، دشمن پیشرفت و ترقی منادیان جهل و جمود به تصویر کشیدند.
این افراد، وسایل مختلفی را برای قانع نمودن مسلمانان به منظور پذیرش افکارشان و انتشار دعوتها و مبانی خود در بین آنان به کار گرفتند و هر گونه رسانه و منبر فرهنگی را به خدمت درآوردند و بدین گونه، وسال و اسلوبهای متعددی را مسخر خود ساخته و مورد استفاده قرار دادند و امکانات گوناگون را به دست گرفتند.. آنها از کتاب، داستان، قصیده، روایت و نمایشنامه، و همچنین مجله، روزنامه، منشورات و نشریات، سخنرانی و همایش، خطبه و گفتگو، رادیو و تلویزیون، نوار و ویدیو، سینما و تئاتر، کلوپ و ورزشگاه و بیانیهها استفاده کردند.
متمردان بر ثوابت، با این ارتش انبوه از وسایل رسانهای بر مسلمانان یورش بردند و دست به تهاجم فکری شدیدی زدند و جنگ خود را علیه عقیده، تفکر، ارزشها، اخلاق، پیوندها و روابط و بر تمامی جوانب و میادین زندگی مسلمانان متوجه ساختند و آنان را به سوی تغییر تمام ثوابت و شوریدن بر آنها فراخواندند بدین بهانه که مسلمین در عصر تغییر و تحول هستند نه در عصر تاریکی، نادانی، عقب افتادگی و انحطاطی که نیاکانشان در آن زندگی کرده بودند.
اسباب پذیرش این دعوتها:
بسیاری از فرزندان مسلمان ـ جوانان و تحصیلکردگان ـ این دعوتها را پذیرفتند و این شایعات را باور کردند و این اسرائیلیات را در آغوش کشیدند! و بدین ترتیب بر هر آنچه که مغرضان به شوریدن علیه آن فراخواندند تاختند، آنها بر ثوابت اساسیای تاختند که از اجداد بزرگوار و گذشتگان گرانقدرشان به ارث برده بودند و آنها را از دین و اسلام و قرآنشان اخذ نموده بودند…
در نتیجه آنها سرمست و خودباختهی تهاجم فکری سازمان یافته شدند و در حیرتی دردناک و تباهی مرگبار افتادند لذا این کلام خداوند متعال مصداق آنان گردید که:
«قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُنَا وَلاَ یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الأَرْضِ حَیْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَىَ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ * وَأَنْ أَقِیمُواْ الصَّلاهَ وَاتَّقُوهُ» (انعام/۷۱ -۷۲)
«بگو : آیا چیزی غیر از خدا را بخوانیم ( و عبادت و پرستش کنیم ) که نه سودی به حال ما دارد و نه زیانی ؟ و آیا پس از آن که خداوند ما را هدایت بخشیده است ( و به سوی خود رهنمون کرده است ) به عقب بازگشت کنیم ( و از ایمان دست بکشیم و دیگر بار به کفر برگردیم ؟ و ) بسان کسی ( باشیم و کنیم ) که شیاطین او را در زمین ( بیابانهای برهوت ) ویلان و سرگردان به دنبال خود کشند ، و دوستانی داشته باشد که او را به راه راست خوانند و به سوی خود فریاد دارند ( امّا او بدیشان گوش نکند و به دنبال شیاطین رود و گمراهتر و گمراهتر شود ؟ ) بگو : هدایت خداوند ، هدایت است و ( بجز اسلام ، ضلالت است ، و از سوی خدا ) به ما دستور داده شده است که فرمانبردار پروردگار جهانیان باشیم ( و منقاد او شویم و به فرمان او رویم ) و ( از سوی خدا به ما دستور داده شده است ) این که نماز را به گونه شایسته بخوانید و از خدا بترسید.»
اگر لحظهای درنگ نماییم تا دلایل پذیرش این دعوتها توسط مسلمین را بشناسیم و به چگونگی انتقال دعوتهای جاهلی و انحرافی بدانان پی ببریم به اسباب و علل زیر برمیخوریم که:
۱ـ جهل مسلمانان به اسلام و دین خود ـ چرا که گویند شخص جاهل، دشمن خویش است و هر کس به چیزی جهل داشته باشد با آن دشمنی میورزد ـ و عدم معرفت و شناخت آنان از ثوابت اسلامی که اساس حرکتشان است، و به همین دلیل زمینه و جای پای ثابت و محکمی که باید بر آن بایستند را از دست دادند.
۲ـ خلأ روحی، نگرانی روانی و افلاس و فقر ایمانی که در زندگی خود داشتهاند آنان را به سوی افکار غربی سوق داد و به نتیجهی حتمی (پذیرش) آنها رساند.
۳ـ فقدان استوارمندی و استحکام بخشی نفوس آنان در برابر تهاجم فکری همه جانبهی غربی، و حتی گشودن دروازه دلهایشان به روی ویروسها و میکروبهای مسری وبایی که از راه رسید، لذا این میکروبها به جانهایشان راه یافت و در قلب و عقل و مغزشان جایگیر گشت و در وجودشان به تخریب و نابودی پرداخت.
۴ـ ستون پنجم گمراهکنندگان یعنی همان ابزارهای اشغال فکری، که توسط استادانشان اعم از شیطانهای انس و سردمداران کفر بکار گرفته شدند.
۵ـ مسلط ساختن این ستون پنجم ـ یعنی دشمنان ثوابت اسلامی ـ بر وسایل ارتباطی و رسانههای مختلف و در اختیار قرار دادن کامل آن وسایل بدانها و به خدمت درآوردن اموال، اختراعات، ابزارها، روشنفکران! و استعدادها و افکار برای این افراد در راستای تهاجم به عقلها و دلها، که زندگی مسلمانان را در هر لحظه از شبانهروز درگیر این تهاجم، ادوات و سربازانش کرد.
۶ـ روی آوردن مسلمین به فرهنگ و تمدن غرب، شیفتگیشان به علوم و معارف آن، فریب خوردن از اندیشهها، مبانی، آراء و نظراتش، و نیز نوشیدن بدون حساب و کتاب از سرچشمهی غرب و اقتباس بدون ضابطه و میزان از آن.
۷ـ کنار زدن اسلام از حکمرانی، ارشاد، جهتدهی و تاثیرگذاری، و منحصر کردن آن به زوایای مسجد و قوانین شخصی افراد، محدود ساختن میادین و مظاهر زندگی اسلامی به فرهنگ غربی، و ممانعت از دخالت اسلام در زندگانی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و هنری مسلمانان.
و بدین گونه تصویر عملی اسلام و نمونهی زنده احکام شرعی و فضای واقعیای که حقایق اسلام، مبانی، ارکان، ارزشها و مفاهیمش در آن حضور زنده داشته و در زندگی جاری میباشد در برابر دیدگان فرزندان مسلمان محو گشت.
۸ـ مبارزه با دعوتگران، رجال و سربازان اسلام ـ یعنی یاوران ثوابت اصیل ـ و مانعتراشی در برابر تاثیرگذاری آنان در عقلها و قلبهای مسلمانان، و بستن روزنهی ارشاد و منبرهای تاثیرگذار و ابزارهای ارتباطیشان!
مسلمانان امروز، بدترین نمونه در طول تاریخ:
این تهاجم فکری چه پیامدهایی داشت؟ ما چه کسی هستیم؟ واقعیت معاصر ما چیست؟ بایستی با خودمان صریح و روراست باشیم زیرا ما در زمانی هستیم که باید حداقل با خود روراست باشیم و بدترین شکل دروغ اینست که به خودمان دروغ بگوییم!
این جنگ تمام عیار علیه ثوابت اسلامی، نتیجهای منطقی و پایانی طبیعی داشت…
ثوابت خود را کنار گذاشتیم و هویتمان را از دست دادیم و سند تمایزمان را پاره نمودیم، طوری که ما نه مسلمان واقعی هستیم و نه کافر واقعی! در حقیقت ما، ارتباط خود با پیشینیان و اجدادمان را از دست دادیم و غربیها نیز دست رد بر سینهی ما زدند و ما را به رسمیت نشناختند و اعتباری برایمان قائل نشدند به همین دلیل در بیابانهای گمراهکننده تباه شدیم.
واقع معاصر ما، واقعی اسلامی و ربانی نیست کما اینکه واقعی صرفا غربی هم نیست.
من بسیار از خودم میپرسم که: به نظرت اگر محمد مصطفی (ص) زنده میشد و به سرزمین مسلمانان میآمد و در جریان واقع معاصر آنان قرار میگرفت چه اندازه از اوضاع، قوانین، مقررات، ارزشها و عادات آنان را تأیید مینمود؟ و چه مقدار از این مظاهر و امور را رد میکرد؟ پیامبر (ص) چه احساسی خواهد داشت اگر در واقع معاصر مسلمین گذری اندازد و به مؤسسات، مراکز، ادارات و خانههای آنان داخل گردد؟!
براستی که ایشان، بیشتر این واقع مصیبتبار و دردآور که امروزه مسلمانان با آن زندگی میکنند را به رسمیت نخواهد شناخت و منکر خواهد شد! و از زندگی آنان راضی نخواهد گشت و مناهج و برنامههایشان را تایید نخواهد نمود و خواهد فرمود: «نابود باد کسی که پس از من (دینم) را تغییر داده است» چرا که خواهد دانست که آنان کماکان حقیقتاً وارد اسلام نشدهاند و در سراشیبی انحطاط در حرکتند.
این هنگام، در مورد ایشان چه خواهند گفت؟ آیا وی را به بنیادگرایی، افراط و دیگر تهمتهایی که اکنون به داعیان اسلام میزنند متهم نخواهند کرد؟
ما کی هستیم؟
میبایست صریح و روراست باشیم: مسلمانان این زمان، بدترین نمونهی مسلمین در طول تاریخ هستند. در حقیقت اکثر مسلمین، ثوابت اسلامی را از دست دادهاند و در واقعی غربی زندگی بسر میبرند و در همه چیز از اسلام فاصله گرفتهاند: در دین، ارزشها، رفتار، اهداف، وسایل، سیاست، حکومت، اقتصاد، علم و عمل.
جای ناامیدی نیست، زیرا مسلمانان دوباره خواهند آمد:
آنچه بیان شد تصویر رایج واقع معاصر ما بود. و ما در نمایاندن آن مبالغه و افراط به خرج ندادهایم چرا که وضعیت معاصرمان، برای هر شخص بینا و بابصیرتی روشن میباشد.
ولی ما ـ از باب انصاف و التزام به منهج ـ باید به حقیقتی عظیم و نویدبخش اشاره نماییم و آن اینکه: در سرزمینها و جوامع اسلامی بسیاری از مسلمین صادق، پایبند، مخلص، عامل و ثابت قدم یافت میشوند که در بین اقشار مختلف مسلمانان اعم از زنان و مردان، پسران و دختران، جوانان و دانشجویان دختر و پسر موجود میباشند که زندگی اسلامی دارند و بر اساس برنامهی اسلامی زندگی میگذرانند و بدان پایبند هستند و به سوی آن دعوت میکند و بر بازگشت دوبارهی اسلام به واقع زندگی اصرار میورزند. و این افراد ـ شکر خدا ـ روز به روز در حال افزایش هستند.
آنان امید امت، ستون و زیربنای آینده و منادیان نجاتبخش تمام بشریت میباشند. به اذن خداوند، پیروزی و نصرت به دست آنان رقم خواهد خورد و تغییر، تحقق خواهد پذیرفت و ابر سیاه انحرافات کنار زده خواهد و تاریکی به روشنی بدل خواهد گشت و نور و روشنایی عالمگیر خواهد شد و امید از میان مصیبت و محنت سر بر خواهد آورد. این وعدهی خداوند است و او هیچگاه خلف وعده نخواهد کرد.
از اسلام خود آموختهایم که از آنچه نزد خداوند است ناامید نگردیم و به وعدههای او اطمینان کامل داشته باشیم: «وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ » (یوسف/۸۷)
«از رحمت خدا ناامید مشوید ، چرا که از رحمت خدا جز کافران ناامید نمیگردند »
« قَالُواْ بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَکُن مِّنَ الْقَانِطِینَ * قَالَ وَمَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَهِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ » (حجر/۵۶-۵۵)
«گفتند : ما تو را به چیز راست و درستی مژده دادهایم و از زمره مأیوسان ( از رحمت خدا ) مباش. گفت : چه کسی است که از رحمت پروردگارش مأیوس شود ، مگر گمراهان ( بیخبر از قدرت و عظمت خدا؟!»
« فَإِن کُنتَ فِی شَکٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ فَاسْأَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُونَ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکَ لَقَدْ جَاءکَ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ » (یونس/۹۴)
«اگر درباره چیزی که ( از قصص موسی و فرعون و بنیاسرائیل ) بر تو نازل شده است ، در شکّ و تردید هستی ، از کسانی سؤال کن که قبل از تو ( اهل کتاب بودهاند و ) کتابهای آسمانی را میخواندهاند . بیگمان ( بیان ) حق ( و خبر صادق قرآنی ) از سوی پروردگارت برای تو آمده است و از زمره متردّدان مباش»
رسول خدا (ص) نیز به ما امید و اطمینان آموخته است.
و فرا گرفتهایم که آینده از آن اسلام و اسلام به زمامداری، حکومت، ارشاد و رهبری گذشته باز خواهد گشت و مسلمانان دوباره سر بر خواهند آورد و بشریت در رنج و عذاب و نگران به اذن خداوند به دامان اسلام باز خواهد گشت.
اما میبایست که امید را با عمل همراه سازیم و انتظار رابا حرکت و جنبش قرین نماییم و به وظیفهی خود در شتاب دادن به آمدن این موعود اسلامی ارزشمند عمل کنیم.
——————————–
منبع: ثوابت مسلمان معاصر/ نگارنده: صلاح عبدالفتاح خالدی/ مترجم: خداداد مطاعی پور
مقالات مرتبط:
جایگاه حدیث از دیدگاه استاد ناصر سبحانی و بررسی سنت و انواع حکمت